واضح آرشیو وب فارسی:قدس: وقايع نگاري خبرنگار قدس از سفر به سرزمين آفتاب (قسمت پاياني)؛ گردش در «يوميوري» افسانه اي!
* آرش خليل خانه يوميوري در عالم روزنامه نگاري آنقدر نام بزرگ و كاملي است كه شرح آشنايي و بازديد از آن مي تواند بهترين حسن ختام براي سفرنامه يك خبرنگار از سرزمين آفتاب تابان باشد.البته گفتني هاي يك خبرنگار از سفري يك هفته اي به آن سرزمين ديدني بسيار بيشتر از مقاله اي ده قسمتي است، حتي چندين برابر آن، اما به قول معروف در ديزي باز است...! دوستان سرويس فرهنگي و جناب سردبير لطف داشته اند و بخشي از صفحه وزين فرهنگي را در اختيار حقير قرار داده اند، اصلاً سردبير محترم از اول هم فرمودند پنج- شش قسمت بنويس، حالا ما سه- چهار كوپن هم سهميه اضافه گرفتيم. لذا متعهد شديم امروز پرونده اين روايت را ببنديم و رفع زحمت كنيم. از آنجا كه نقل يوميوري براي حسن ختام تعيين شده، از ديدار مديركل خاورميانه و آفريقاي وزارت خارجه ژاپن شروع مي كنم كه اين وزارتخانه بالاترين مسؤول مستقيم ارتباطات رسمي و اداري با ايران است و به گفته مقامات سفارت ما در توكيو، وي روابط مناسب و نگاه بسيار خوبي هم به كشور ما دارد. نام اين مديركل «اوكودا» است و پيش از اين مسؤوليت، سفير كشورش در مصر بوده و تقريباً به زبان عربي مسلط است. حتي براي نشان دادن اين مسأله چشمه اي هم براي آقاي نعيمي مديرمسؤول روزنامه الوفاق هم آمد و جمله اي را به لهجه مصري گفت كه ثابت كند خبره عربي است. آقاي نعيمي بعداً گفت؛ جريان از اين قرار است كه برخلاف ديگر اعراب كه حرف «گ» ندارند و نمي توانند آن را تلفظ كنند، مصري ها حرف «ج» ندارند و به جاي آن «گ» مي گويند و از اين نكته مي توان لهجه مصري را شناخت، مثلاً آنها «جميل» را «گميل» تلفظ مي كند. بگذريم، آقاي اوكودا مي گفت كشورش به رابطه با ايران اهميت زيادي مي دهد؛ زيرا ما تنها تأمين كننده نفت آنها هستيم (روزي 700 هزار بشكه و در برابر ين نه دلار) و البته به دليل رابطه ديرينه و فرهنگ مشترك. حالا كجاي فرهنگ ما و ژاپن مشترك است بنده نمي دانم، هرچه فكر كردم هم عقلم به جايي نرسيد، لذا با خود فرض كردم حتماً ايشان هم از ايده توسعه اي آقاي حدادعادل براي تبديل ايران به ژاپن اسلامي با خبر شده اند و احساس قرابتي با ما يافته اند. با اين حال، وقتي علت همراهي آنها با قطعنامه هاي شوراي امنيت تحت فشار آمريكا را جويا شديم، گفتند به خاطر دوستي با شما كه نمي توانيم قطعنامه و تكليف شوراي امنيت را ناديده بگيريم و درباره آن قضاوت كنيم كه قانوني است يا نه. از شما چه پنهان كه يك شب قبل از ديدار ما با جناب اوكودا، دولت ژاپن رسماً در گزارشي به شوراي امنيت (كه از رسانه اي شدن آن ممانعت كردند) اجراي تحريمها عليه ايران را اعلام كرد. خلاصه نگاه ها به مناقشه هسته اي ما و غرب در بيرون كمي متفاوت است، به نحوي كه اين مقام وزارت خارجه ژاپن رأي مثبت همه كشورها از جمله روسيه و چين را كه دوستان ما ناميد و البته كشورهاي اسلامي عضو در ادوار مختلف شوراي امنيت را دليل ديگري بر استحقاق اجراي تحريمها آورد. حتي ايشان به خاطر داشت كه اندونزي در آخرين قطعنامه رأي ممتنع داده است. اوكودا گفت كه ما دوست نداريم شما را تحريم كنيم (فقط از ترس آقا بزرگشان اين كار، را مي كنند) و اميدواريم شما هرچه زودتر تضمين دهيد كه فعاليتهايتان صلح آميز است؛ چون 18 سال فعاليت مخفيانه داشته ايد (ديگر چكار بايد بكنيم خدا مي داند) و البته تأكيد كردند راه حل مسأله شما مذاكره با ديگر كشورهاست (توجه كنيد به اين نكته! «ديگر كشورها» نه آژانس يا شوراي امنيت). بنده به وي يادآور شدم كه ما تأييديه رسمي آژانس را درباره عدم انحراف فعاليتهاي هسته اي خود داريم، مداليته را هم با آژانس كامل كرده ايم و شما بخوبي مي دانيد همه ماجرا در دشمني آمريكا با ما و تلاش آنها براي تسلط بر منابع انرژي است. اما وي از اصل، ارتباط دشمني ما و آمريكا را با اين مسأله منكر شدند، البته گفت بعد از انقلاب و اشغال سفارت آمريكا در تهران شايد آنها احساس خاصي به شما دارند كه ما درك نمي كنيم و ادامه داد كه آژانس هم گذشته فعاليتهاي شما را تأييد نكرده و سؤالات زيادي باقي مانده كه آنها را مطرح كرده است (همان مسأله مطالعات ادعايي كه در پايان مداليته، البرادعي با راپورت آمريكا دبه كرد و در زمان سفر ما، اولي هاينونن معاون پادمانهاي آژانس مشغول مذاكره درباره آنها در تهران بود). ديديم الحق كه اين مديركل مصري آژانس مأموريت دودوزه بازي كردن خود را زيركانه و بي نقص اجرا كرده. از وزارت خارجه ژاپن كه بيرون مي آمديم با خود مي گفتم اگر اين بنده خدا نگاه مثبت به ما داشت پس منفي بافي هاي دولت ژاپن چگونه است؟ جالب است بدانيد كه دولت در ژاپن از زمان حكومت جديد پس از جنگ جهاني تاكنون جز يك دوره يازده ماهه در اوايل دهه90 همواره در دست يك حزب (ليبرال دموكرات) بوده و هرگز تغيير نكرده است، تازه همان دوره كوتاه يازده ماهه اي هم كه اين حزب نتوانسته پيروز انتخابات شود، آنقدر بر آنها گران بوده كه بعد از بازگشت به قدرت از آنجا كه روزنامه ها را مقصر مي دانسته اند، بر آن مي شوند تا قانوني براي سانسور و محدوديت روزنامه ها وضع كنند كه با اعتراض و حركت جمعي و كشوري رسانه ها از اين كار باز مي مانند. و اما از يوميوري افسانه اي بگويم كه پر تيراژترين روزنامه دنياست و سابقه انتشار آن به سال1864 ميلادي باز مي گردد. 14ميليون تيراژ روزانه آن در دو نوبت صبح و عصر در 29 چاپخانه آن هم به صورت همزمان انجام مي شود، در بيشتر شهرهاي بزرگ ژاپن به چاپ مي رسد و در برخي از آنها با ويرايش و نگارش محلي و منطقه اي تغيير چهره مي دهد، علاوه بر اين يوميوري در نقاط ديگري چون لندن، بانكوك و هنگ كنگ نيز منتشر مي شود، اما انتشار آن در آمريكا به دليل نداشتن صرفه اقتصادي متوقف شده. روزنامه چاپ عصري هم به زبان انگليسي دارد كه دومين روزنامه انگليسي به لحاظ تيراژ در اين كشور پس از ژاپن تايمز است (60 هزار نسخه) و جالب اينكه برخلاف روزنامه اصلي و به زبان ژاپني كه همه نويسندگان آن بومي هستند، يوميوري انگليسي، از هفتاد نويسنده اي كه دارد حدود 60 نفر آن خارجي هستند. يوميوري با آنكه مدعي است ديدگاه مستقلي دارد، اما در حقيقت روزنامه اي حامي دولت و راستگراي محافظه كار است. يوميوري ها هم مثل «آساهي»ها مدعي بودند قشر روشنفكر، تحصيلكرده، استادان و دانشگاهيان، مخاطبان آنها هستند، چيزي كه نيهون كزايي ها هم تا حدي مي گفتند، حالا كدام راست مي گويند، در اين يك هفته فرصت نبود بفهميم. خبرنگاران يوميوري برخلاف ما كه اگر عجله داشته باشيم با تاكسي تلفني به خرج روزنامه دنبال خبر مي رويم، با بالگردهاي اختصاصي روزنامه به مأموريت مي روند كه البته احتمالاً براي تلويزيون يوميوري هم گزارش تهيه كنند. جالب اينكه مؤسسه يوميوري در رشد به كار خبر بسنده نكرده و در حوزه باشگاه ها، تيم و ليگهاي ورزشي، موسيقي و سالن اپرا، اركستر سمفونيك و... هم دستي در كار دارند، حالا يا ديد ما در ايران به مؤسسه فرهنگي و مطبوعاتي خيلي بسته است يا آنها تحت تأثير ديدگاه هاي مركانتيليستي از آن طرف بام دارند مي افتند. يوميوري در سال 1993، يك ميليون نسخه كمتر از آساهي تيراژ داشته و در مقام دوم بوده، اما با يك برنامه ده ساله تا سال 2004 تيراژ خود را از 10 به 14 ميليون نسخه رسانده است. 99 درصد توزيع يوميوري به مشتركان آن و در خانه ها صورت مي گيرد كه در حقيقت باور آن سخت است و بايد به آن غبطه خورد. چاپ آن در 29 چاپخانه به صورت همزمان و با سيستم پيشرفته ارسال ديجيتالي صفحات pdf و تهيه پليت انجام مي شود. شايد درك اهميت و بزرگي و سختي اين كار براي خوانندگان عادي ميسر نباشد، اما قطعاً همكاران من به عنوان اولين روزنامه چاپ همزمان ايران كه در دو نقطه از كشور چاپ مي شود، مشكلات و بزرگي آن را درك مي كنند. براي درك راحت تر معجزه آنها همين را بگويم كه وقتي از راهنما و ميزبانمان آقاي «هارانو» معاون سردبير پرسيدم آخرين مهلت خبرنگاران براي ارسال اخبار به صفحات قبل از چاپ در يوميوري چه ساعتي است، قيافه بهت زده و چشمان خيره من از پاسخي كه شنيدم، او را به خنده واداشت. پاسخ او ساعت يك و نيم صبح بود؛ يعني زماني كه چاپ روزنامه ما تمام شده و در حال توزيع است. مقايسه كنيد با شرايط كاري در روزنامه ما كه آخرين مهلت ارسال مطالب براي چاپ به لطف واگذاري برخي بخشها مثل حروفچيني و... تا توزيع به بخش خصوصي، با يك ساعت كاهش به قبل از ساعت 19رسيده، آن هم تنها براي بخش سياسي و صفحه اول نه همه سرويسها و تازه اگر دوستان بخش خصوصي ناز كنند، ما تحريريه اي ها بايد نياز كنيم تا چاپ با تأخير مواجه نشود. تا آنجا كه پرس و جو كردم، در ژاپن رشته روزنامه نگاري در دانشگاه ها تدريس نمي شود و روزنامه ها خود خبرنگاران را تربيت مي كنند؛ مثل روش روزنامه هاي انگليس، حقوق خبرنگاران هم در يوميوري براي تازه واردها از 258 هزار ين (2ميليون 500 هزار تومان ما) شروع شده و تا بالاي 500 هزار ين مي رود و در حقيقت روزنامه نگارها از قشر پر درآمد، مرفه و مورد احترام جامعه ژاپن هستند، ضمن اينكه حرفه آنها برخلاف اينجا كه جزو مشاغل سخت و زيان آور است از كارهاي راحت، مطمئن، بي درد سر و پر طرفدار است.
چهارشنبه 22 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]