تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كسى كه از حق دَم مى زند با سه ويژگى شناخته مى شود: ببينيد دوستانش چه كسانى هستند؟ نم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816351047




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مدرس: یک برگ رای خودم چه شد؟


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > چهره ها  - داریوش رحمانیان در میان نام‌های مردان سیاسی تاریخ معاصر ایران و به ویژه در میان نمایندگان ادوار گوناگون مجلس شورای ملّی، نام سیّدحسن مدرّس بی گمان یکی از آشناترین نام‌هاست. زندگی سیاسی او از آغاز تا انجام با رویداد‌ها و دگرگونی‌‌های بزرگی پیوند خورد. با توجه به نقش و تأثیر بنیادین او در پاره‌ای از آن رویدادها و مواضع مهم و معناداری که له یا علیه پاره‌ای از آن دگرگونی‌ها گرفت می‌توان گفت: که بررسی ابعاد و زوایای زندگی سیاسی او و نیز تحقیق و تفسیر اندیشه‌ها و آرمان‌های او که در بیانات و سخنرانی ها و پاره‌ای نوشته‌هایش مندرج است برای پرتو افکنی بر تاریخ معاصر ایران و به ویژه فهم تحولات نظام نوپای مشروطه ی ایران از اهمیت و ضرورت انکار ناشدنی برخوردار است. بر این باورم که سرنوشت مشروطه‌ی ایرانی را با دقت و تأمل در سرنوشت و سرانجام شخصیت‌هایی چون مدرّس و مصدق بهتر و دقیق‌تر و ژرف‌ تر می‌توان درک و فهم کرد. مدّرس در سال 1249 ش / 1287 ه.ق در روستای سرابه از توابع اردستان به دنیا آمده تحصیلات مقدماتی را در علوم دینی در قمشه و اصفهان گذراند و سپس در سال 1309 ق به عراق رفت و مدّت هفت سال، تا سال 1316 ه.ق، در آنجا اقامت کرد و در شهرهای سامرا و نجف نزد علمای نامداری چون میرزای شیرازی و ملامحمّد کاظم خراسانی تلمذ کرد. سپس به اصفهان بازگشت و تدریس در مدرسه‌ی جده ی کوچک و سپس مدرسه ی جده ی بزرگ را آغاز کرد. در این سال‌ها افزون برتلاش علمی به عمل سیاسی و اجتماعی نیز مبادرت می‌کرد و از جمله رو درروی حاکم وقت اصفهان صمصام السلطنه ی بختیاری قرار گرفت و معروف است که به سبب همین مواضع در معرض توطئه سؤ قصد قرار گرفت. با پیروزی مشروطه به عضویت انجمن ایالتی اصفهان درآمد امّا زندگی سیاسی او به معنای واقعی کلمه از مجلس شورای ملی دوّم آغاز شد که او طبق اصل دوم متمم قانون اساسی به عنوان یکی از پنج مجتهد طراز اوّل از سوی علما انتخاب و راهی مجلس شد و در 1289 ش در تهران رحل اقامت افکند. مدرّس در تهران خیلی زود مشهور و محبوب شد و از مجلس سوّم تا مجلس ششم همواره به عنوان یکی از نمایندگان مردم تهران برگزیده شد. در سال 1294 ش که بر اثر وقوع جنگ جهانی اوّل و نقض بیطرفی ایران تهران در آستانه‌‌ی تصرف روس‌ها و مجلس و ملیون در معرض تهدید آنان قرار گرفت شمار‌ی از نمایند‌گان مجلس تن به مهاجرت داده و از تهران به قم و اصفهان و سپس کرمانشاه رفتند و در آنجا به ریاست نظام السلطنه‌ی مافی حکومت موقت ملّی را تشکیل دادند. مدّرس نیز در میان مهاجران بود و در حکومت موقت ملّی مسئولیت وزارت عدلیه را بر عهده گرفت. با تهاجم نیروهای روس به سوی کرمانشاه، حکومت موقت ملی نیز فروپاشید و مهاجران همراه با ارتش عثمانی به عراق و از آنجا به عثمانی رفتند. مدرّس در استانبول با سلطان عثمانی و صدراعظم وی دیدار و گفتگو کرد. مهاجرت و دوری او از مرکز دوسال به طول انجامید. با مهاجرت نمایندگان؛ مجلس شورای ملّی ایران تعطیل شد و دچار فترتی طولانی گردید. مجلس دوره‌ی چهارم در تیرماه سال 1300 ش، یعنی چند ماه پس از کودتای سوم اسفند 1299 ش، گشایش یافت و این زمانی بود که رضا خان میر پنج (سردار سپه) وارد گود سیاست ایران شده و گامهای بلندی در راه کسب قدرت مطلق بر می‌داشت. ظهور رضاخان نظام مشروطه و قانون اساسی را آشکارا در معرض تهدید قرارداده بود و ایران می‌رفت که به دام یک دیکتاتوری نظامی خشن گرفتار آید. از این زمان به بعد تا پادشاهی رضاخان، مدرس مهمترین و شاید تنها هماورد مهم او بود و با تمام توان کوشید تا مشروطه ی نیم بند ایران را سر پا نگه دارد. نگاه او به رضا خان اساساً این بود که او را مخلوق سیاست بیگانه و برآمده از سیاست و برنامه‌ی استعمار انگلیس برای چیرگی بر ایران می‌پنداشت. بنابراین او مبارزه‌ی خود با رضا خان را در حقیقت مبارزه با استعمار و تلاش برای رهایی و استقلال ایران می‌انگاشت. همین جا بایستی به نقش بنیادی او در مبارزه‌ی ملیون ایران با قرار داد 1919 م و به شکست کشاندن آن اشاره کرد. با توجه به گستردگی مخالفت‌های ملّت ایران با قرارداد 1919 م، می‌توان آنرا نوعی جنبش ملی به شمار آورد و سید حسن مدرس را رهبر و پیشوای آن جنبش (جنبش ضد قرار داد) دانست. بجز آن یکی دیگر از مهمترین نقش آفرینی‌های مدرّس در عرصه‌ی سیاست ایران آن روزگار مواضع او در مخالفت با طرح جمهوری کردن ایران توسط رضا خان می باشد. رضا خان در پاییز 1302 ش پس از رسیدن به مقام رئیس الوزرایی و با توجه به سفر احمد شاه و غیبت او از ایران به فکر الغای سلطنت و بر پا کردن نظام جمهوری افتاد. در همان اول مصطفی کمال در ترکیه اعلام جمهوری کرده و راه الغای خلافت (سلطنت)عثمانی را -که سرانجام در اسفند 1302 ش انجام و اعلام شد - گشوده بود. رضاخان فرصتی به دست آورده بود تا به نام جمهوری خود را به یکباره و برای همیشه از شر قاجاریه رها سازد و گام نهایی را برای کسب قدرت مطلقه بردارد. شماری از رجال سیاسی ایران و پاره ای از روشنفکران و متجددان نیز با او همراهی کردند از آذر و دی 1302 ش زمزمه ی جمهوری کم کم بالا گرفت. در بهمن ماه مجلس پنجم گشایش یافت و نمایندگان هوادر سردار سپه و جمهوری خیال الغای سلطنت و اعلام جمهوری ایران را در عید نوروز در سر می پروردند و به پندار خود می خواستند به مردم عیدی دهند و عید نوروز 1303 ش را با جشن جمهوری و انقراض قاجاریه همراه سازند. اما مدرس و اقلیت همراه او در مجلس و شماری از فعالان سیاسی در بیرون از مجلس رویاروی جمهوری خواهان قرار گرفتند و سر انجام نیز آنرا به شکست کشاندند. مدرس و همراهان او توانستند در روزهای پایانی سال تظاهرات عظیمی را که تهران و ایران تا آنروز به خود ندیده بود بر علیه رضا خان و طرح جمهوری  او به راه اندازند. اگر بتوان از این حرکت عظیم به عنوان جنبش ضد جمهوری رضاخانی یاد کرد مدرس را نیز می توان و باید رهبر آن به شمار آورد. اما لازم به ذکر است که مخالفت او با جمهوری در واقع مخالفت با دیکتاتوری و دفاع از مشروطه و آزادی نیم بند موجود بود نه ستیز و مخالفت ارتجاعی با نظام جمهوری. ملک الشعرای بهار در این باره چنین نوشت: «بعضی می گویند ،مدرس بد کرد که با جمهوری مخالفت کرد. اولا مخالف جمهوری، مدرس تنها نبود، عالمی از بزرگ و کوچک مخالف بودند و مدرس هم چون دید جمهوری پیشرفت ندارد، لوای مخالفت را به دوش گرفت. ثانیا او و سایر متنورین از اعمال سردار سپه ...ترسیدند و دیدند که اگر او رئیس جمهور شد، همان کاری را خواهد کرد که بعد کرد و دیدیم،...طبیعی است که هر وطن خواهی از چنین رئیس جمهوری می ترسید...پس خلاف جمهوری،خلاف سردار سپه بود،نه خلاف یک فکر اجتماعی...» گفته اند که مدرس خود نیز در پاسخ به پرسش دیگران از علت مخالفتش با جمهوری رضاخانی گفته بود: «من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم تقریبا و بلکه حقیقتاحکومت جمهوری بوده است ولی این جمهوری که می خواهند به ما تحمیل کنند بنا بر اراده ملت ایران نیست بلکه انگلیسی ها می خواهند به ملت ایران تحمیل کنند...اگر واقعا نامزد و کاندیدای جمهوری فردی آزادیخواه و ملی بود بود حتما با او موافقت می کردم و از هیچ نوع کمک و مساعدت با او دریغ نمی کردم.» ممکن است کسانی با توجه به سرانجام کار رضاخان و رسیدن او به مقام پادشاهی به کار مدرس و دیگر مخالفان جمهوری رضاخانی ایراد بگیرند؛ چرا که رئیس جمهوری رضا خان بهتر  و کم زیان تر از پادشاه شدن او می بود ! اما پیداست که با چنین داوری های پسینی نمی توان نیت و هدف عاملان تاریخ را نفی کرد و زیر سوال برد. مدرس در آن مقطع، یعنی در سال 1302 ش، طبق مقتضیات همان لحظه ی تاریخی و بر اساس فهم و درک و احساس وظیفه و مسئولیت خود عمل می کرد و نه بر پایه ی علم و آگاهی به آینده ای که در اختیار او نبود .به دیگر سخن او از آینده خبر نداشت و نمی دانست که قرار است رضا خان حتما رضاشاه شود و شاید اگر میدانست به گونه ای دیگر عمل میکرد. مدرس در مجلس دوره ی ششم نیز که در اوایل سلطنت رضا شاه گشایش یافت به عنوان نماینده ی مردم تهران برگزیده شد و در مجلس حضوری فعال داشت. ظاهرا او هنوز امیدوار بود تا سنگر مجلس را به عنوان آخرین سنگر آزادی و مشروطه ی ملی و مردمی در برابر مشروطه ی رضاخانی نگاه دارد اما چنین نشد ودر ادوار بعد مجلس در عمل با نهاد سلطنت و دربار ادغام شد و به مجلسی گوش به فرمان تبدیل شد.مدرس در انتخابات مجلس هفتم که با دخالت و اعمال نفوذ رژیم برگزار شد حتی یک رای هم نیاورد !! و معروف است که با طنز و کنایه ای بسیار معنی دار گفته بود گیرم که هیچ کس به من رای نداد اما آن یک برگ رای که خودم به خودم دادم چه شد؟!! در مهر ماه 1307 ش مدرس شبانه دستگیر و به خواف تبعید شد.تا سال 1316 ش در تبعید خواف با شرایطی بسیار سخت و طاقت فرسا زندگی کرد و سرانجام در همان سال از خواف به کاشمر برده شد و در شب دهم آذر ماه 1316 ش به شهادت رسید. خاطرات و دست نوشته های بسیار جالب و خواندنی از روزگار تبعید او بر جای مانده که به عنوان «گنجینه خواف» به چاپ رسیده است. زندگی او چنانکه در جای دیگر گفته و نوشته ام خود یک مدرسه است -مدرسه ی مدرس. استادیار تاریخ دانشگاه تهران  /30118




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 512]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن