واضح آرشیو وب فارسی:مهر: انتقاد به شيفتگان سطحينگر تاريخ ايران / خليج فارس و سندي 900 كيلومتري
خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب: دكتر پرويز رجبي - محقق و مورخ - در يادداشتي كه در وبلاگ خود منتشر كرده به تخريب يكي از اسناد تاريخي خليج فارس اشاره كرده و به پاره اي معترضان انتقاد كرده است.
از هنگامي كه به ياد دارم، يكي از موضوعهاي رايج براي انشا اين بود كه «علم بهتر است يا ثروت»! ميمانديم مبهوت و سرگردان كه چه بنويسيم كه آموزگار و دبير را خوش بيايد. البته من كه از خانواده فقيري بودم و سالها بود كه عطر كباب كوبيده و عطر وانيل پيرامون قناديها علنا كلافهام ميكرد، اگر هم اولويت را به دانش ميدادم، ته دلم ثروت و كباب كوبيده و شيريني خامهاي را به هرچه دانش است ترجيح ميدادم. و توي دلم اعتراف ميكردم كه كباب كوبيده دهانم را آب مياندازد و نيوتن و داستان معروف «سيب» او فقط به ياد كتاب فارسي كلاس اول دبستانم مياندازد كه در آن آمده بود: «خرابههاي ري نزديك تهران است»، «آش سرد شد»، «رضا مريض است» و «سيب بوي خوبي دارد» خوب به ياد دارم كه به ندرت دانشآموزي از «ثروت» تعريف ميكرد. «مد» اين بود كه «البته معلوم و مسلم و مبرهن است كه دانش چيز خوبي است»...
اكنون مدتهاست كه چند عادت ديگر هم مد روز شده است. يكي از اين عادتها و يا بهتر است كه بگويم مدها عشق سرشار از شيفتگي به ايران و فرهنگ ايراني است و بسياري آكنده از اين عشق، حتي كوچكترين ميلي به درك اين واقعيت هم ندارند كه كشور عزيز ما از خشكي و كمآبي رنج ميبرد و يا...
اين شيفتگان عادت به تعمق در مسائل تاريخي هم ندارند. تخصصشان نيست. گناهي هم ندارند. چون در هيچ روزگاري كشور نياز به هزاران مورخ ندارد!...
اما از بركت اينترنت هركسي ميتواند آزادانه به ميدان درآيد و گوي ببازد و باور بياورد كه راست گفته اند كه «اين گوي و اين ميدان»!
يكي از رويكردهاي داغ اين روزها «خليج هميشه فارس» است. داستان غريبي است. هر فريبكار بيگانهاي ميتواند ما را قلقلك بدهد و از كوره به در كند تا به جاي يافتن راهحلي براي «خشكيها و كمآبيها» در فكر سندي باشيم براي گوشه كنار خانۀ پدري...
شگفتانگيز است كه عارمان نميآيد كه مدام ميكوشيم كه با نشاندادن نقشههاي خليج «هميشه» فارس كه بيگانگان تهيه كردهاند، سوگند ياد كنيم كه خليج فارس، خليج فارس است!.. لابد، اگر اجنبي بخواهد، بايد سوابق ازدواج پدر و مادرمان را هم منتشر كنيم تا مبادا در حلالزادگي ما ترديد شود!...
متاسفانه ابعاد اعتراضهاي غير ضروري چنان گسترده است كه نسل جوان را دارد يك بار ديگر به دام مقولۀ غيرمنطقي «علم بهتر است يا ثروت» مياندازد.
بازي غريبي است. از خجند تا ليبي و حبشه و از هند تا داردانل را فراموش مي كنيم و از تيسفون و كانال سوئز و قند پارسي در بنگاله و آمودريا و سيردريا و دربند و يمن سخني به ميان نميآوريم و با حرارتي بسيار در پي سند براي اثبات شاهرگ ميهنمان هستيم.
چندي پيش آقاي رضا مرادي غياثآبادي با شوقي فراوان سنگ نبشتهاي به خط ميخي فارسي باستان را كه در خارك پيدا شده بود منتشر كرد. شيفتگان «سطحينگر» تاريخ ايران اين سنگ نبشته را - كه نبشتهاش هم خوانده نشده است - سند خليج فارس معرفي كردند و فراموش كردند كه خليج فارس سندي تاريخي به طول 900 كيلومتر دارد... و چند روز است كه نادانهايي اين سند تاريخي را شكسته و از ميان بردهاند...
اين رويدادها در سرزميني كه متوليانش به شعار بيشتر علاقه دارند تا حقيقت، بسيار ناگوار هستند. اما به نظر من هنجار خطرناك ديگري هم در حال شكل گرفتن است كه بايد بيدرنگ به مقابلهاش پرداخت: بيانصافي در قضاوتهاي عجولانه (و سيهدلانه) با دست خالي.
يك روز شاهد آن بودم كه مرادي غياثآبادي سر از پا نميشناخت كه سنگ نبشتۀ نويافتهاي را منتشر ميكند و امروز با كمال تاسف شاهد اين نامردي هستم كه غياثآبادي را مقصر تخريب سنگنبشتۀ نويافته ميدانند. براي غياثآبادي متاسف نيستم. تاسف من از ناسپاسي و داوريهاي بيپايۀ گروهي از شيفتگان واقعي ايران است...
سه شنبه 21 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 305]