پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848432685
گفتگوي اختصاصی با ابراهيم حاتميكيا
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حاتميكيا: باز هم فيلم دفاع مقدس خواهم ساخت «ابراهيم حاتميكيا» ميگويد هيچگاه از سينماي دفاع مقدس خداحافظي نكرده است و مطمئنا در آينده، بازهم فيلم جنگي خواهد ساخت. در سالهاي اخير، كمتر پيش آمده كه «ابراهيم حاتميكيا» در گفتوگويي شركت كند، اما هرگاه كه مجال دست داده و به گفت و شنود تن داده، نظراتش آنقدر روشن و شفاف بوده كه تا مدتها در محافل رسانهاي بر روي آنها بحث شده است. كارگرداني كه به شدت معتقد به حرمت قلم است و در جاهاي مختلف در توصيف افرادي كه انتقادات نابجايي از او مطرح ميكنند، از به كار بردن لفظ «قلم به مزد» درباره آنها ابايي ندارد. كارگرداني كه دوست دارد مسيرهاي متفاوتي را در سينما تجربه كند و بارها نيز چنين كاري را انجام داده است اما خودش معتقد است در تمامي اين تجربهها، امضاي «ابراهيم حاتميكيا» پاي فيلمهايش خورده است و به همين دليل، به شدت نسبت به كساني كه «دعوت» را متعلق به او نميدانند، اعتراض ميكند. «ابراهيم حاتميكيا» در گفتوگويي اختصاصي، درباره وضعيت سينماي دفاع مقدس، اوضاع فعلي سينماي ايران، سرنوشت «بهرنگ ارغوان» و «دعوت»، فيلم در حال نمايش و پرمخاطبش، به پرسشهاي خبرگزاري فارس پاسخ داد. او در پاسخ به اين پرسش كه آيا با فيلم «دعوت» كه نخستين فيلم او در ژانري كاملا غيرجنگي است، مسير جديدي براي «سينماي حاتميكيا» آغاز شده است، به اين معنا كه ممكن است موجب شود او ديگر سراغ مضامين دفاع مقدس نرود، ميگويد: ابدا اين چنين نيست، من سينماي جنگ را دوست داشته، دارم و خواهم داشت و مطمئنا در آينده بازهم فيلم جنگي خواهم ساخت. وي در عين حال، به مديريت سينماي دفاع مقدس انتقاداتي را وارد ميكند. به اعتقاد او تشكيلاتي كه عقبه مالي و قدرت مالي خودش را از يك جريان نظامي بگيرد، به شكل طبيعي بايد وامدار اين جريان باشد و اين بها ندارد. حاتمي كيا در اينباره معتقد است: من حتي يك بار هم پايم را به انجمن سينماي دفاع مقدس نگذاشتهام، چون از روز اولي كه اينجا تشكيل شد، بدون اين كه بخواهم خداي نكرده به آقاي شرفالدين و دوستانشان در انجمن بيحرمتي كرده باشم، گفتم اينجا بهترين سيبل است براي دوستاني كه ميخواهند سينماي جنگ را قرباني كنند و متاسفانه به آن شليك كردهاند. وي ادامه ميدهد: من قبلا نزد فرمانده لشكر حضرت رسول(ص) ميرفتم و چون او مرا ميشناخت، به من تانك ميداد. ميرفتم جاي ديگري اسلحه و فشنگ ميگرفتم و از جاي ديگري سرباز و نيرو. تا وقتي كه اين قضيه تمركز پيدا كرد و رفت زير مجموعه آدمهايي كه دغدغهشان فرهنگي نيست، دغدغههاي صنفي دارند و بايد جوابگو باشند. خب براي آنها اصلا مهم نيست كه من چه وضعيتي دارم. متأسفانه تفكر پادگاني كه آمد، همه ما را گرفتار يك مجراي تنگ كرد. اين كارگردان سينماي دفاع مقدس با يادآوري شرايط ساخته شدن «برج مينو»، ميگويد: من خودم كتك خورده اين شرايط هستم . 9 نفر رأي ميدادند كه فيلم «برج مينو» ساخته شود اما نفر دهم چون درجههاي بيشتري داشت، كل 9 نفر را ميگذاشت كنار! طبيعي است كه اين قواعد، نميتواند جواب سينماي دفاع مقدس را بدهد. «حاتميكيا» با طرح اين سؤال كه چرا سينماي دفاع مقدس به قهقرا كشيده شده است؟، متذكر ميشود: بخشي به دليل مسأله زماني است كه دارد از آن اتفاق فاصله ميگيرد اما بخشي ديگر به اين دليل است كه عملا موانعي تعبيه شد و به فيلمساز ، نوعي نگاه خاص نسبت به سينماي جنگ، تحميل شد كه در نتيجه فيلمساز خودش را كنار كشيد و گفت من اصلا نميخواهم اينجوري حرف بزنم. چون اين حرف، حرف من و جامعه نيست و تنها حرف يك عده خاص است و نتيجهاش هم، همين شرايطي ميشود كه الان گرفتارش هستيم. فيلمسازان حرف مردم را نميزنند؛ مسئولان مانع نوآوري در سوژهها ميشوند «حاتمي كيا» درباره وضعيت سينماي ايران نظر ويژهاي دارد. او در عين حال كه نسبت به مديريت كلان فرهنگي و سينمايي انتقاداتي دارد اما انتقاد اصلي را به خود فيلمسازان وارد ميكند كه حرف مردم را نميزنند و دغدغه مخاطب را آنگونه كه بايد ندارند و در مقابل مديران سينمايي نيز با سختگيريهاي بي مورد مانع بيان حرفهاي نو و تازه در سينماي ايران شدهاند. او در تبيين وضعيت فعلي سينماي ايران ميگويد: وقتي من فيلمساز سوژههايي را انتخاب ميكنم كه جذابيت مردمي ندارد، آپاراتچي سينما نور سالن را كم ميكند، براي اين كه مدت عمر لامپش بيشتر باشد... از سوي ديگر، با تهيه كنندهاي كه با حداقل بودجه فيلمي را ميسازد، يا مميزيهايي كه در تشكيلات ارشاد بابت سوژه فيلمها رخ ميدهد و اجازه پديدار شدن رنگ جديد و اجازه به وجود آمدن فرصتهاي جديد و آزمايشهاي جديد را در حوزه سينما نميدهد، نميتوان دليل واحدي براي اين پديدآمدن اين وضعيت پيدا كرد. تلويزيون به سينما اعلان جنگ داده است حاتميِكيا معتقد است: مجموعه اين عوامل جمع ميشوند تا اين شرايط شكل بگيرد و بايد به اينها، ماهواره و قدرت تلويزيون را - كه با همه قوا سعي ميكند جذب تماشاگرش آنقدر وسيع باشد كه تماشاگر ايراني تنها به تلويزيون فكر كند و از سينما دست بكشد- اضافه كرد. او تصريح ميكند: به نظر من وقتي تلويزيون ميآيد فيلمهاي 90 دقيقهاي را به شكل گسترده توليد ميكند، يعني عملا شاهد اعلان جنگ به سينما هستيم كه البته تلويزيون هم دارد كار خودش را ميكند اما همه اينها باعث شده است كه متأسفانه سينما در يك وضعيت محتضري قرار گيرد. براي جلوگيري از مرگ سينما بايد به ميزانسن ديدار رهبر انقلاب با سينماگران توجه كرد حاتميكيا با اشاره به ديدار تاريخي سينماگران با رهبر معظم انقلاب، اظهار ميدارد: من اگر بخواهم آن ميزانسني را كه رهبري در آن ديدار، در ديدار كارگردانان سينما با ايشان ايجاد كرده بودند، دوباره بازگو كنم، بايد بگويم در آن ميزانسن كه رهبري در نوع چينش صندليها، همسان با سينماگران و مديران بودند، صحبتهايي كارشناسي توسط رهبري درباره سينما و نسبت آن در جامعه، صورت گرفت و در حالي كه در آن ميزانسن، رهبري در كنار سينماگران و مديران نشستند، مديران سينمايي پس از آن ديدار، در فاصله با سينماگران قرار گرفتند. وي تأكيد ميكند: آن سخنان، نشان از اين داشت كه جريان سينمايي، بايد آگاهتر باشد، چرا كه رهبري به شدت نسبت به اين موضوع توجه داشتهاند، اما متأسفانه بدنه مديريتي سينما به هيچ عنوان نسبت به اين موضوع آگاه نيست و هيچگونه مهندسي را برايش طراحي نكرده است. در نتيجه وقتي ما ميگوئيم كه سينما در حال احتضار است واقعا بايد از اين موضوع ترسيد، چرا كه اگر از وضعيت موجود نترسيم و كاري نكنيم،امكان دارد به مرگ سينما منجر شود و براي اينكه اين اتفاق نيافتد، بايد كارهاي زيادي انجام داد. حاتميكيا ميگويد: همين جرياني را كه در اقتصاد آمريكا رخ داده است، نگاه كنيد، براي اين كه اقتصاد سقوط نكند، دولت پولي را تزريق كرده تا بتواند با اين جريان مقابله كند اما آيا در سينماي ما هم مديران و مهندسين فرهنگي چنين كاري را انجام دادهاند؟ من به يقين ميگويم به هيچ وجه چنين خبري در سينماي ما نيست و حتي اگر بتوانند، از كنار اين سينماي محتضر چيزي هم ميگيرند. يعني ماليات اين احتضار را هم از سينماگران ميگيرند! وي ادامه ميدهد:خب در چنين شرايطي طبيعي است كه سينما نمي تواند نفس بكشد و شايد بيش از اينكه بگوئيم سينماي ما بايد پوست انداري كند.بايد يك تعريفي باشد و همان چيزي كه يك زماني ايده آل سينما بود و به وسيله آن سينما رشد كرده بود.دوباره يك بازنگري شود و بازگرديم به همان مسير. واقعيت اين است كه در دهه 60 سينماي ما پر بود از رنگهاي مختلف و هر طيفي را راضي ميكرد اما در دهه فعلي رنگهاي مختلف ديده نميشود. «ابراهيم حاتميكيا» در ادامه گفتوگوي اختصاصي متذكر ميشود: نوك پيكان را متوجه مديران و مهندسين فرهنگي ميدانم، يعني وظيفه اين افراد بود كه اين حلقههاي گم شدهاي را كه از آنها نام ميبريم، به هم اتصال دهند... كل گردش مالي سينماي ايران 3 ميليارد تومان بود كه اصولا اين رقم درمقابل ارقام رايج كه در ساير صنايع، شوخي است. گردش مالي كل تشكيلات سينمايي تنها 3 ميليارد تومان بوده و حالا نميدانم چقدر شده است اما واقعا اين رقمها براي رشد سينماي ايران، ناچيز است. آقايان حاضر در وزارت ارشاد يك اتوبوس ساخته بودند، اتوبوسي كه قرار بود مسافرين آن ما باشيم و سوار آن شويم تا به مقصد برسيم، «حاتميكيا» ادامه ميدهد: بحث من اصلا خود اتوبوس است. اين اتوبوس يك حجمي دارد، اين 3 ميليارد را اگر از همين الان بيايند و بسپارند دست كارگردانان و تهيهكنندگان و بگويند ما ميخواهيم با اين 3 ميليارد تومان فيلم بسازيم، به مراتب بهتر از چيزي ميشود كه الان داريم ميبينيم،اما اين قضيه هيچوقت اتفاق نيفتاده است. ما فارابي،ارشاد و بسياري از مراكز مرتبط سينمايي را داريم اما الان كار به جايي رسيده است كه اين اتوبوس را ما بايد هل بدهيم، يعني نه تنها ما را سوار اين اتوبوس نكردهاند، بلكه بايد پياده برويم تا سينما پيش برود در حالي كه قرار بود ما مسافران اين اتوبوس باشيم! سلام وعليك داريم اما ديالوگ سينماگران و مديران قطع شده است اين كارگردان سينماي ايران در ادامه گفتوگوي خود با فارس ميگويد: من يادم ميآيد كه در اوايل دهه 60 و حتي دهه 70 به اين صورت بود كه مديران ما را ميخواستند و طيف مختلفي از سوژهها را جلوي ما ميگذاشتند و ميگفتند شما ميتوانيد بر روي اين سوژهها كار بكنيد و من مطمئن هستم با طيفهاي مختلف سينما چنين برخوردي ميشد اما متاسفانه اين ديالوگها از سينماي ما حذف شد. الان يك تشكيلاتي به اسم خودش وجود دارد و در طرف ديگر، ما قرار گرفتهايم. اصلا منظورم اين نيست كه وقتي ما به هم ميرسيم با همديگر سلام و عليك نداريم، ما كه دشمني با همديگر نداريم اما واقعيت اين است كه آن مهندسياي كه رهبري انتظارش را داشتند، اصلا رخ نداده است و هيچكس هم نيست كه اين نقد را برگرداند به سمت آنها كه؛ شما بايد جواب بدهيد و بگوئيد از آن موقع تا حالا چه كردهايد؟ و اگر كاري كردهايد چرا جواب نگرفتهايد؟ وي ادامه ميدهد: من فكر ميكنم كه بازگشت به خويشتن در اين مسير بسيار ضروري است، الان وقتي تماشاگر ميخواهد برود سينما و فيلمي را تماشا كند بايد خيلي سختي بكشد. اصلا سينماهاي ما چه دارند و چه جذابيتي براي مخاطب دارند؟ در حال حاضر چند سينما است كه گرما دارد؟ وقتي كه مثلا پسر من ميخواهد به سينما برود، جلوي اريكه ايرانيان يا سينما آزادي قرار ميگذارد، چون غير از اين كه اين سينماها مدرن هستند، حواشي قشنگي هم دارند. مثل فروشگاههاي متفاوت و ...، به نظر من بايد به يك تعريفي جديد از سينماداري برسيم چرا كه يك بوي گرد مرده در سينماها پيچيده است. «حاتميكيا» متذكر ميشود: اتفاقا نكته مهم در همين است كه نگاه ما به سينما نگاه ابزاري است. در اين حالت، قواعد اين استفاده ابزاري را هم بلد نيستيم و فكر ميكنيم اگر ما اين مسأله را دستورالعمل كنيم، به آن عمل ميشود، اما رابطه اصلا دستورالعملي نيست و رئيس و مرئوسي در اينجا وجود ندارد كه بخواهيم بگوئيم رئيس يك تصميمي را بگيرد و مرئوس عمل كند، چرا كه اين حوزه، حوزه هنر است. هنر حوزهاي است كه بايد با ذوق، روح و فكر فيلمساز تنيده بشود، پس اين كارها جواب نميدهد. چرا فيلمسازان فيلمي ميسازند كه فروش نميكند؟ اين كارگردان ادامه ميدهد: البته من بايد يك نيش بزرگي هم به دوستان همكار خودم بزنم. چرا فيلمهاي ما نبايد فروش كند؟ و اصلا چرا اساسا نبايد فيلمهايي بسازيم كه فروش كند؟ چرا مؤلفههايي را رعايت نميكنيم كه معناي اين مؤلفهها اين باشد كه تماشاگر دست خانوادهاش را بگيرد و برود سينما؟ چرا ما اين كار را نميكنيم و از اين تجربه جهاني استفاده نميكنيم؟ من به شدت معتقد هستم كه حتي در همين شرايط بد كه من اصلا آن را رد نميكنم چرا من فيلمساز ميآيم و يك فيلمي ميسازم كه خيلي از اين بابت كه فيلمم در عرض دو ماه 100 ميليون فروش ميكند، كيف هم ميكنم اما وقتي ميخواهيم اين رقم را بين سينماها تقسيم كنم، ميبينيم كه پول بليت 2 تا 3 نفر در هر سئانس ميشود. واقعا چرا بايد اين اتفاق رخ دهد؟ آيا دراين وضع من فيلمساز سهيم نيستم؟ آيا حداقل در نوع انتخاب سوژههايم سهيم نيستم؟ وي ميگويد: من هم ميگويم امروز وضعيت سينما وضعيت خوبي نيست، اما با همه اينها، من فيلمساز چه نقشي دارم؟ حتي من تاكيد را بيشتر ميكنم و ميگويم من فيلمساز آرمانگرا چه وظيفهاي دارم؟ آيا آرمان من يكي از مؤلفههايش اين نيست كه مخاطب را جذب كنم؟ نبايد من سينمايي را داشته باشم كه مخاطب احساس كند بايد فيلم من را ببيند؟ آيا نبايد مؤلفههايي را رعايت كنم كه مخاطب ايراني جذب فيلمهاي من شود؟ جشنواره براي سينماي ما مثل نفت براي اقتصاد ايران است «حاتميكيا» در ادامه آسيب شناسي خود از سينماي ايران، ميافزايد: من هنوز هم جشنواره را بلاي جان سينماي ايران ميدانم. به اين دليل است كه جشنوارهها مانند نفتي است كه در ايران وجود دارد و همانطور كه اين نفت بلاي اقتصاد مملكت شده است، جشنوارهها هم بلاي جان سينماي ما شده اند. يعني فيلمساز آنقدر كه جيغ ميزند كه فيلم من به فلان جشنوارهها ميرود،در داخل آنقدر به وي اعتنا نميكنند؛ چرا بايد چنين باشد؟ وي در پاسخ به اين سوال كه آيا دليل بيرغبتي شما به حضورهاي جشنوارهاي، همين موضوع است، ميگويد: اين موضوع، اصلا ارادي نبوده و فكر ميكنم فيلمهايم عمدتا نگاه محلي و بومي داشته اند و چون بومي بودهاند، طبيعتا وقتي از اين مرز خارج ميشويم، بازاري ندارند، اگرچه اينها جريان ماركتينگ است كه متاسفانه سينماي ما در برخي مواقع در اين حيطه دچار ضعف است و مثل جريان اتوبوس، قضيه رفتن به جشنواره كن مطرح است. يعني خيلي وقتها خودشان ميروند آنجا و اصلا كسي به فيلمساز كاري ندارد كه آنجا برود و چيزي ياد بگيرد. حاتميكيا ادامه ميدهد: من اصلا كاري به اين جريان جشنوارهها ندارم و فيلمسازان آرماني خودمان را ميگويم، فيلمسازاني كه مردم، ناس، ملت و امت برايشان اهميت دارد، من اصلا به چيزهاي ديگر كاري ندارم.فيلمسازي ممكن است نگاهش، به شدت خاص باشد و اصلا به اين موضوع افتخار هم ميكند كه فيلمهايي را بسازد كه عده محدودي در حوزههاي سينماي روشنفكري با آن ارتباط داشته باشند... به هنر اين آدم هم نميشود ايراد گرفت كه اي كاش حتي براي همين افراد هم ميدان باز بود، اما متاسفانه چنين نيست. وي ميگويد: روي صحبت من با فيلمساز آرمانگرايي است كه ميخواهد با اين مردم ارتباط داشته باشد. چرا چيزي را نميگوئيم كه مردم با آن ارتباط برقرار كنند. يعني در اين عدم استقبال مخاطب تنها مشكل سينمادار يا صندليها است؟ آيا مشكل فقط ارشاد است؟ يا تقصير در طرف فيلمساز هم هست كه نوع سينمايمان مخاطب پسند نيست. حاتميكيا ادامه ميدهد: فيلمي ساخته شده است با 500 ميليون تومان هزينه كه معنياش اين است كه بايد بيش از يك ميليارد بفروشد يا به سرمايه خودش نزديك شود اما يك دفعه 50 ميليون ميفروشد و مفهومش اين است كه اين فيلم شكست مطلق است. چرا اين موضوع ديده نميشود؟ به دليل اين كه فيلم در پشت جريانات دولتي پنهان ميشود، در حالي كه من معتقدم اصلا پنهان شود و دولت حمايت كند اما آيا فيلمساز ما نبايد اين خطر را متوجه شود و مواظب باشد فيلمي را كه ميسازد، به گونهاي نباشد كه بعدا بخواهند زير اين ماشين پنجر شده ما جك بزنند؟ وي ادامه ميدهد: بايد اين كار صورت گيرد و سوار بر اين موج بود، الآن در سينماي آمريكا هم وضعيت همين است و فيلمسازان جدي آنها هم دارند مؤلفههايي را رعايت ميكنند. ما چرا اين پشتوانه دولتي را از خودمان دور نميكنيم تا مجبور شويم به اين فكر كنيم كه بقاي ما به اين است كه مخاطب بيايد سينما و فيلم ما را نگاه كند؟ اگر من به اين بقاء فكر كنم، مهندسي ذهن من هم به اين سمت خواهد رفت كه چيزهايي را از مردم بگويم كه شنيدن و ديدن آن براي مردم اهميت دارد. مانعتراشيها نفس فيلمساز را ميگيرد «حاتميكيا» ميگويد: من معتقدم بخشي از اين موضوع به من فيلمساز و فيلمنامهنويس برميگردد و بخشي ديگر به جرياني كه در سينما موانع ميتراشد. موانع يعني سختگيريهاي بيمعنا كه نفس فيلمساز و نفس يك قلم را براي آن كه بتواند به درستي حركت كند و جولان بدهد، ميگيرد. من حتي اين را هم قبول دارم كه جامعه امروز جامعهاي است كه مردم گرفتاري دارند و زندگي در اين جامعه سخت است، وقتي مخاطب بخواهد در كلان شهري مثل تهران با خانوادهاش به سينما برود، بايد در يك روز 50 هزار تومان خرج كند و اين اصلا شوخي نيست. وي ادامه ميدهد: حرف من اين است كه در يك چنين وضعيت اضطراري، بر من فيلمساز،بقاي مخاطب به هر شكلي لازم است اما نه به هر مجوزي. بايد يك چيزهايي را در فيلمهايمان رعايت كنيم تا مخاطب را با سينما آشتي دهيم. اين نگاه عبوس را بايد از خودمان بگيريم و اين در درجه اول بر من فيلمساز واجب است كه بتوانم با اين مخاطب ارتباط برقرار كنم. بايد درد مخاطب را فهميد كه شرايط اقتصادي، بدجوري دارد او را له ميكند. البته اين طرف قضيه هم مطرح است كه نگاه ما آرماني است و نگاه به مردم برايمان اهميت دارد. هنر براي هنر را نميخواهيم و هنر در حوزه تعهد براي ما معنا ميشود اما اين هنر بايد به سمت و سويي باشد كه عليه ديدگاههاي آرمانگراي مردمي نباشد. ما فيلمسازان هنوز همديگر را با «ايسم»ها از هم تفكيك ميكنيم «حاتميكيا» ميگويد: من ميگويم اين يك چرخه كاملا معيوب است كه در جامعه سينمايي ما رخ داده است. همه به تعريفي غريبه شدهايم و يك محشر كبري به جهت روابط برپا شده است. اصلا ارتباطات ما با همديگر قطع است و اين در جامعه و زندگي فاميلي هم بدبختانه وجود دارد.پاتوقهاي ما از بين رفته است و ديگر پاتوق نداريم، محفلي وجود ندارد كه بتوانيم همديگر را ببينيم و اگر وجود دارد، خيلي ضعيف و كم است كه در آن محافل هم، خواص شركت دارند و بقيه اصلا با هم ارتباطي نداريم. هركسي دارد در جزيره خودش ناله خودش را ميكند و اصلا شرايط به گونهاي نيست كه بتوان دور هم جمع شد. وي ميافزايد: هنوز هم ما فيلمسازان يك سوءتفاهم تاريخي نسبت به همديگر داريم و هنوز همديگر را با ايسمهايمان از هم تفكيك ميكنيم . سي سال است كه از عمر انقلاب اسلامي ايران ميگذرد و هنوز هم اين احساس در ما از بين نرفته است. چه در آدمهائي كه به نوعي انقلابي -مذهبي هستند و چه آدمهائي كه اپوزيسيون هستند، اين اتفاق نيفتاده و ما نتوانستهايم اين مسايل را فراموش كنيم. بغض اصلي اين است كه ما همديگر را نميبينيم، مگر اتفاقي بيفتد و جشني و جشنوارهاي باشد و ما همديگر را ببينيم. باز گلي به جمال تشكيلات خانه سينما كه موجب ميشود به بهانههايي، ما همديگر را ببينيم. اين هم جزو همان آفتها است كه درد همديگر را نميفهميم. چرا فيلمسازان ارزشي ديگر دور هم جمع نميشوند؟ اين كارگردان متعهد در ادامه گفتگوي اختصاصی تصريح ميكند: من ميگويم لااقل بچههائي كه دغدغههاي مشترك دارند و بر روي مسايل ارزشي اشتراك نظر دارند، چرا نميآيند دور هم جمع شوند؟ متاسفانه اين موضوع هيچوقت هم اتفاق نميافتد. ممكن است من را به مراسم افطار هم دعوت كنند، نروم چون خيلي مسألهام نيست كه فقط سال به سال يك چنين مراسمي باشد و يكسري مسئول حرفهايي را بزنند و چون علاقه ندارم در نتيجه به اين محافل نميروم. من نميدانم جواب اين بغض را چه جوري بدهم و از كدام منظر نگاه كنم كه حداقل بتوانم حرف خودم را زده باشم. افتخار نميكنم به رنگ ارغوان توقيف است وي درباره به نمايش در نيامدن «به رنگ ارغوان» ميگويد: «به رنگ ارغوان» يك شرايط ديگري دارد، اما من واقعا انتظار دارم و منتظر هستم كه اين شيريني را تشكيلات وزارت اطلاعات به من و مخاطبين بدهد كه با نمايش اين فيلم در جشنواره امسال و در آستانه سيامين سالگرد پيروزي انقلاب، دامنه تحملمان را بالا ببريم. اميدوارم با نمايش «به رنگ ارغوان» نظام همه تحملش را نشان بدهد. سيسال زمان تثبيت اين نظام بوده و با وجود افرادي مثل ما كه در جهت نظام كار كرديم اين فيلم ميتواند از جشنواره فجر روي پرده سينماها برود. وي ادامه ميدهد: «به رنگ ارغوان» هم مثل بقيه فيلمهاي من است اما اصلا دلم نميخواهد افتخار كنم به اينكه فيلمم در محاق توقيف است و دلم ميخواهد كه اين هديه را از اين دوستان ميگرفتم و تحمل ميكردند تا مردم اين فيلم را ببينند. «دعوت» ذهن را درگير ميكند، منتقدان احترام بگذارند «حاتميكيا» در بخش پاياني گفتوگو اختصاصی در مورد فيلم اخيرش، اظهار ميدارد: من در مخالفت منتقدان با «دعوت»، به آنها حق ميدهم. شايد من از يكسري انتقادات دلخور باشم، اما بازهم اين دلخوري زيبا است و البته معنايش اين نيست كه دستورالعمل آن براي من باشد. من واقعا به حرمت قلم احترام ميگذارم و دلم ميسوزد براي كساني كه مغلوب نفسانيت ميشوند و خودشان را كور ميكنند و نميبينند كه مخاطب چه برخوردي با فيلمهاي من دارد. من نميگويم كه فيلمي بدون ايراد ساختهام اما آيا «دعوت» ذهن را درگير مي كند يا نه؟ پس به اين ديگري احترام بگذار.ولي من اصلا راهم را عوض نخواهم كرد و به كوري چشم برخي منتقدين كور همين راه را ادامه خواهم داد و باز هم از اين سينما حرف خواهم زد و بازهم از اين جنس فيلمها خواهم ساخت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-