محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843825316
بخش دوم مناظره تاج زاده و روانبخش
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
متن بخش دوم این مناظره در ادامه آمده است:تاجزاده: الان مناظره براي ما راحتتر است؛ براي اينکه در دوره اصلاحات، ما را با کشورهاي ديگر مقايسه ميکردند که در فلان جا حقوق بشر رعايت ميشود ولي در اينجا با وجودي که اصلاح طلبان هستند، رعايت نميشود. اين دوره 3 ساله بهنظر من يک امکان منطقي ايجاد کرده است که ما در چه جامعهاي زندگي ميکنيم و مقياس ها براي مقايسه هاي ما چگونه بايد باشد. از لحاظ اداره کشور من بحثي نميکنم؛ چون خود اصولگراها ميگويند کشتي اين مملکت بدون قطبنما رهاست. در يک درياي آرام، بحراني نه، وقتي يک کشتي قطب نما نداشته باشد، سرنوشتش چيست؟ اين دعاي خود دوستان است؛ ادعاي ما نيست. به لحاظ ديني که آقاي خوش چهره و آقاي افروغ ميگويند صد رحمت به اصلاحطلبان. اصولگرايان دارند ضربهاي به مباني ديني ميزنند که هرگز با آنچه ميگويند در دوره اصلاحات بعضيها انجام ميدادند، قابل قياس نيست. در زمينه بينالمللي هم دوستان ميدانند وضعيت ما بهگونهاي است که الان 3 تا قطعنامه تحريم بالاي سرمان است و چقدر بايد آثار اقتصادي و هزينههاي سنگين بپردازيم و همهاش هم مال قشرهاي محروم است. آنهايي که دستشان به دهانشان ميرسد، هر اتفاقي در کشور بيفتد يک جور مشکلشان را حل ميکنند. من آنها را خيلي وارد نميشوم. من صادقانه ميخواهم بگويم در اين کشور مگر ما جرأت داريم جواب شماها را چاپ نکنيم و راست راست در خيابان راه برويم؟!آقاي شريعتمداريرسماً درباره من دروغ مينويسد؛ وقتي جواب ميدهم، ميگويد: چاپ نميکنم. بعد حرف ميزنم، ميگويد برو شکايت کن. آيا کسي ميتواند از آقاي جنتي شکايت کند؟ چرا اينطور مظلومنمايي غيرواقعي؟ اينها به شما نميآيد. دست برداريد. ما يک جريان سياسي در اين انقلاب هستيم که تبار ما به مشروطهخواهان ميرسد، همان جرياني هستيم که در نهضت ملي شدن نفت بوديم، در انقلاب و دوم خرداد بوديم، امروز هم هستيم، به ياري حق در آينده هم خواهيم بود. اينقدر جوانمردي داشته باشيد که يا حقوقمان را بدهيد يا مرد و مردانه بگوييد آقا! شما صاحب حقوق نيستيد. چرا از خدا و پيغمبر مايه ميگذاريد؟! کدام مسلماني است که اعتقاد نداشته باشد همه چيز ما از خدا است و همه چيز به سوي او برميگردد؟! ما از او آمدهايم و به او پاسخگو هستيم. مگر در اين زمينهها ترديد داريم که ميگوييد اينها مباني فکري جناح سياسي است؟اتفاقاً يکي از بزرگ ترين انتقادهاي ما به اصولگرايان اين است که اينها با نام مستعار دارند صحبت ميکنند. صريح و روشن نميآيند بگويند. آقا بسيار خوب! بالاخره آيا اين ملت حق دارند يا ندارند؟ اين را به من بگو. اگر ندارند، پس چرا ميگوييد اين تهمت به شماست؟ اگر هم دارند که برايشان استيفا کنيد. خيلي چيز عجيبي نيست. بنابراين به جاي اينکه هي برويم آن طرف بگوييم آقا اين جنبه هايي که هر مسلماني از آن جهت مسلمان است تمام اين نکاتي که غير از آن نکته آخر که نقش مردم است و حالا عرض ميکنم تمام اين نکات را قبول دارند؛ مگر کسي که مسلمان نباشد. بنده چون مسلمانم قبول دارم. احياناً اگر کسي مسلمان نيست، من از طرف او صحبت نميکنم.مجري: 4 دقيقه از زمان در نظر گرفته شده تجاوز شد و من همين زمان را براي آقاي روانبخش در نظر ميگيرم، بفرماييد.روانبخش: من خيلي دوست داشتم که در چار چوب تعيين شده بحث ميکردند که البته با اشاره و کنايه از کنار اين چارچوب گذشتند. باز هم ما خوشبختيم که ايشان فرمودند ما به حاکميت الهي، پيامبر، ائمه و قانون اساسي و حضرت امام ملتزم هستيم. کسي نميتواند ملتزم نباشد. خوب الحمد لله اين يک پايگاه مشترکي است که ما ميتوانيم با هم صحبت کنيم. اگر چه عملکرد دوستان در 8 سال قبل اين را نشان نمي دهد؛ ولي ما اينجا اين را ميپذيريم تا آن عملکرد را هم نشان بدهيم. من نميخواهم وارد مسائل جزئي شوم. اما در پاسخ به اين که ميگويند: کي جرأت ميکند شما را از روزنامهتان محروم کند، بگويم جناب آقاي دکتر مهاجراني -وزير ارشاد دولت اصلاحات- هفته نامه پرتو سخن را به تنهايي و بدون تشکيل جلسه، لغو امتياز کرد و اين تريبون ما را در جامعه چند صدايي به مدت 6 ماه بست، آن هم فقط به اتهام درج مقالهاي که در پاسخ به اظهارات آقاي منتظري ما نوشته بوديم و طرحي که در آن از ماهنامه "صبح" گرفته شده بود و هيچ ربطي به اين مقاله نداشت. نشريه ما را آن آقاياني که شعار آزادي بيان و زنده باد مخالف من ميدادند، لغو امتياز کردند در زماني که اکثر قريب به اتفاق مطبوعات در اختيار جريان اصلاحطلبي بود.6 ماه تلاش کرديم تا اثبات شد که اين نشريه هيچ تقصيري نداشته و بعداً دادگاه به اين نتيجه رسيد که ما مقصر نبوديم. حالا شما که طرفدار آزادي بيان هستيد، چطور شخص وزير دستور ميدهد که يک نشريه به خاطر درج يک مقاله بسته بشود؟نکته دوم اين است که وقتي نشريه ما بسته شد، جار و جنجال راه نينداختيم؛ بلکه گفتيم اگر واقعاً مقصر هستيم، اشکال ندارد؛ ما تابع قانون هستيم. اگر هم مقصر نيستيم اجازه انتشار به ما بدهيد. بعداً ديوان عدالت اداري به اين نتيجه رسيد حکمي که وزير صادر کرده خلاف قانون بوده است و نشريه مجددا برگشت.اما شما هم هفته نامه "عصر ما" را داشتيد؛ منتها به خاطر ارتکاب موارد زيادي تخلف قانوني از قانون مطبوعات، بسته شد. شما هم ميتوانستيد برويد در ديوان عدالت اداري اعلام کنيد. مثل روزنامه شرق که بسته شد و بعد دوباره باز شد ولي مجدداً چون قانون را رعايت نکردند، بسته شد. من ميگويم بايد يک جايي، پايگاهي، يک حد مشترکي را قبول داشته باشيم. بالاخره قانون مطبوعات، مصوب مجلس شوراي اسلامي است و طبق قانون جمهوري اسلامي اهانت به دين، خدا، اهانت به مرجعيت و مقدسات مردم ممنوع است و با آن برخورد ميشود. يکي دو بار تذکر ميدهند ولي بعد بايد برخورد شود. موارد زيادي بوده. يکي از موارد در "عصر ما"، سخنان آقاي هاشم آغاجري -عضو شوراي مرکزي سازمان مجاهدين- بود که گفت: مارکس نيمي از حقيقت را گفته است که دين افيون تودهها است؛ نيم ديگر حقيقت را من ميگويم که دين، افيون دولت ها هم هست. با درج چنين حرفهايي است که با روزنامه برخورد ميشود. الان هم که نشريات زيادي داريد.يک نکته حاشيهاي ديگري مطرح کردند و آن بحث آيتالله مصباح که ايشان بعد از رحلت امام آمدند و نظريهپرداز شدند. من نميخواهم وارد اين بحث شوم، اما براي اين که حق شخصيتي که اينجا نيستند، تضييع نشود، فقط اشاره ميکنم به کتاب "مصباح دوستانگ که پر از اسناد و سوابق مبارزاتي آيتالله مصباح ميباشد، مراجعه شود. کتاب ديگر، کتاب "انتقام" آقاي سيد هادي خسروشاهي است که خودش از جهت فکري جزء جريان اصلاحطلب محسوب ميشود. ايشان در مقدمهاش نوشتهاند، من ديدم اين اسناد انقلاب دارد از بين ميرود. اين انتقام، نشريهاي بود که آيتالله مصباح در سالهاي 42 و 44 که هيچکس جرأت نميکرد، نفس بکشد، منتشر ميکرد. بالايش هم نوشته بود: «انا من المجرمين منتقمون». شما همين الان اگر اين مجموعه مقالات را بخوانيد، با خود خواهيد گفت آيتالله مصباح چه جرأتي داشته که اين مقالات را چاپ کرده است. تنها و تنها خودش نشريه را منتشر ميکرده است؛ منتها نمي خواسته خودش را مطرح کند. آقاي سيد هادي خسروشاهي در مقدمه کتابش نوشته است، اين قدر آقاي مصباح حاضر نشد مسايل مبارزاتي خودش را مطرح کند که مؤتلفه -آقاي بادامچيان- در يک جايي اظهار کرد انتقام مال ماست! ولي ما که ميدانيم اين نشريه انتقام مربوط به خود آقاي مصباح است. البته آقاي هاشمي رفسنجاني هم در خاطراتش آورده است که آقاي مصباح يک نشريه ديگري داشت که تنهايي منتشر ميکرد. اسناد هم همراه خود آوردهام که دوستان ميتوانند تکثير کرده و مطالعه بفرمايند. من تعجب ميکنم چرا آقاي تاجزاده که خودشان هم مدتي سابقه مبارزاتي داشتهاند، ادعا ميکنند آيتالله مصباح يزدي بعد از رحلت امام وارد صحنه انقلاب شده اند.اما راجع به آنچه از قول آقاي مطهري گفتند که اگر مردم نخواهند، معصوم نميتواند حکومت کند. ما 2 تا بحث داريم: يکي بحث مشروعيت و ديگري مقبوليت. بحث اين است که آيا امام معصوم در همان وقتي هم که خانه نشين ميشود، امام هست؟ حقانيت دارد يا ندارد؟ زماني که اميرالمؤمنين 25 سال در خانه نشست، امام بود يا نبود؟ در همان 25 سال هم که ديگران حاکم بودند، اميرالمؤمنين امام به حق بود يا نبود؟ [حضار: بود] کسي که شيعه باشد، منکر نيست. آن وقت هم که امام حسن عليهالسلام محکوم به صلح شد و خانه نشين شد، امام حسن هم با اينکه کل حکومت دست معاويه بود، امام بود. در آن 10 سالي که امام حسين عليهالسلام در مدينه زندگي ميکردند و معاويه حکومت علي الاطلاق داشت و بعد هم يزيد سر کار آمد، امام حسين امام بود يا نبود؟ [حضار: بود] بنابراين هيچ شيعهاي نميتواند در اين ترديد کند. امام معصوم، مشروعيت و حقانيت دارد و حکومت مال اوست. ولي اگر مردم زمينه را فراهم کردند، حکومت رسمي هم خواهد داشت. وقتي مردم آمدند درِ خانه اميرالمؤمنين عليهالسلام و گفتند که آقا شما بيا حکومت را بپذير، حکومت اميرالمؤمنين به فعليت رسيد، رسماً حکومت را در دست گرفتند و اجرا کردند. کساني هم مقابل حکومت اميرالمؤمنين بلند شدند و حضرت با آنها جنگيد. در جنگ جمل حتي عايشه، همسر پيغمر خدا، طلحه و زبير و تعدادي از اصحاب پيغمبر بودند. اما با آنها جنگيد. همان اميرالمؤمنين در جنگ خوارج، کساني را که از اصحاب خودشان بودند و پيشاني شان از عبادت و نماز شب پينه بسته بود، وقتي مقابل حکومت ايشان قد علم کردند، از دم تيغ گذراند.در جنگ صفين حضرت 18 ماه ميجنگند. با نيرنگ عمروعاص، طرفداران اميرالمؤمنين احساس کردند، دارند با قرآن ميجنگند، با نصيحتهاي مالک اشتر کار به جايي نرسيد. دور اميرالمؤمنين را گرفتند و گفتند شما را ميکشيم. در چنين شرايطي اميرالمؤمنين چرا تسليم حکميت ميشود؛ چون تنهاست و ياري براي او نمانده است. حتي شايد به تعداد ياران در کربلا هم براي او نمانده بودند. حضرت نمي خواهد روي اصحاب خودش شمشير بکشد. حضرت در اين شرايط تن به حکميت داد. خواست مالک اشتر را به عنوان نماينده معرفي کند، گفتند: نه، او جنگ طلب است! به زور ياران، ابوموسي معرفي شد و او حکومت را تقديم معاويه کرد. آيا اين يعني حضرت، حکومت معاويه را پذيرفت و قبول کرد و او را اميرالمؤمنين ميدانست؟ يا نه، حضرت خودش را اميرالمؤمنين و امام ميدانست و ما هم به اين معتقديم. اين چه حرفي است که اگر ائمه مقبوليت مردمي نداشند، امامت طرف مقابل را بپذيرند! بعد از آن هم حضرت آماده جنگ مجدد با معاويه شدند که به شهادت رسيدند.تاجزاده: من معتقدم مناظره به جاي حساسش نزديک ميشود. قدري که پيش برويم، معلوم ميشود اختلاف در کجا است. 2 نکته را من توضيح بدهم، بعد به نسبت مردم و حکومت برگرديم. جناب آقاي روانبخش! حرف من اين است که در دوره اصلاحات، اصولگرايان حق همه نوع فعاليت در نقد اصلاحطلبان را داشتند. در اين مملکت [در سال 76] يک دولت با 20 ميليون رأي آمده سر کار. صداوسيما تمام رسالتش اين بود که عليه اين دولت تبليغ بکند، زماني که آقاي دکتر کردان معاون آقاي لاريجاني بود، راديو و تلويزيون و رسانه هاي مختلف عليه دولت بودند. باز امروز ميگوييد، ما آزادي نداشتيم. حالا چي شده نشريه ايشان را 6 ماه توقيف کردند، روزنامه 7 سال توقيف موقت است؛ من نميدانم اگر دائم بخواهد بشود، چند سال ميشود. آقاي عطريانفر عضو شوراي مرکزي کارگزاران است که روزنامه دارد و به ما ارتباط ندارد. از دوستان ما هستند. جناب روانبخش! ما حق داريم روزنامه داشته باشيم يا نه؟ چرا در پرتو سخن تيتر اول نمي زنيد «وزارت ارشاد! چرا به حزب مشارکت روزنامه نميدهيد؟» کاري هم ندارم وزارت ارشاد قبول ميکند يا نه. اگر تيتراول لثارات هفته بعد اين باشد که اينها حقشان است روزنامه داشته باشند، بقيه حرفهايشان را تلقي به قبول خواهيم کرد، اگر نه معلوم ميشود خود شما هم جزء کساني هستيد که معتقدند ما را بايد سرکوب کرد. اولين شماره کي در ميايد که ببينيم از حق ما دفاع ميکنيد يا نه؟!روانبخش: ما از نشريهاي که قانون را رعايت ميکند، دفاع ميکنيم.تاجزاده: عيبي ندارد. گردن ما در برابر قانون از مو باريکتر است. ما اگر مشکل داشتيم، تا الآن آقاي جنتي ما را 6 بار اعدام کرده بود! 2 شکايت با 24 ساعت اختلاف داده شده است؛ يکي شکايت رييس هيأت اجرايي ستاد انتخابات وزارت کشور از رئيس هيأت نظارت و يکي شکايت رييس هيأت نظارت از رييس هيأت اجرايي ستاد انتخابات وزارت کشور. آن شکايت رسيدگي شد و ما محکوم شديم. بعد سخنگوي آقاي جنتي آمد، يک شکايت جدي از ما کرد که در دادگاه به من توهين کردي و جواب سلام من را ندادي و از اين قبيل، به خاطر آن هم ما را محکوم کردند. از اين طرف در اين حکومت اصولگرا چي؟جناب آقاي روانبخش! اينجا دانشگاه است. شما فکر ميکنيد کسي جرأت ميکند در اين کشور بگويد مارکس گفته دين افيون تودههاست و من هم کامل ميکنم که دين افيون ملتها است و آن وقت بيايد به عنوان استاد دانشگاه درس بدهد؟! يک جاي کار گير دارد. چرا هميشه مخاطب را ناآگاه فرض ميکنيم؟! آيا کسي ميتواند چنين حرفي بزند و بعد هم از دولت حقوق بگيرد؟ دوستان من! دين در طول تاريخ، رهاييبخشترين پديده بوده و پيامبران منادي حقوق و آزادي انسانها بودهاند. در طول تاريخ بشر از هيچ چيز به اندازه دين سوءاستفاده نشده است. هر دو وجهش درست است. تا ميگوييم دين، بايد بگوييم کدام دين؟ هم معاويه به نام قرآن سخن ميگفت، هم علي بن ابيطالب. ما ميگوييم چون شيعه هستيم، سرمان کلاه نميرود. تا قرآن را ببرند بالاي نيزه، ميگوييم ببين چه کسي قرآن را بالاي نيزه برد. معلوم است که همه قرآن را قبول داريم. من از مرحوم ناييني ياد گرفتم که اعلام کرد در جوامع بشري، هيچ استبدادي پليد تر و خبيثتر از استبداد ديني نيست. براي اين که در استبداد سکولار، حکومت به دين و اخلاق مردم خيلي کاري ندارد. اين حوزه اي است که دينداران خودشان پوشش ميدهند؛ ولي وقتي به نام دين ميشود، ريشه همه اين اعتقادات زده ميشود. اين هم باز حرف ما نيست؛ بلکه از استاد مطهري ياد گرفتيم. در غرب به تعبير استاد مطهري بزرگترين علت رشد ماترياليسم وتفکرات الحادي، نه تبليغات ملحدين بلکه عملکرد فاشيستي و ديکتاتوري کليسا بوده است. کليسا الحاد را در غرب به وجود آورد و هر کشوري کليسايش مستبدتر بود، روشنفکرياش چشمگير تر بود: فرانسه، آلمان و ايتاليا. اتفاقا در انگليس و امريکا که کليسايشان در مجموع با مردم پيوند برقرار کرد و از کليساي کاتوليک جدا شد، جريان ضد ديني به مراتب کمتر از آلمان و فرانسه و ايتاليا بود؛ براي اين که آزاديخواهها فکر نميکردند براي به دست آوردن حقوقشان بايد با کليسا مبارزه کنند.اما نکته اصلي را من توضيح بدهم. ببينيد دوستان! ايشان به آن سؤال اصلي من پاسخ نداد. من کي گفتم معاويه وقتي پيروز شد، حضرت پذيرفت که او امام مسلمين باشد؟ معصوم از آن جهت که برگزيده خداوند است، چه يک نفر رجوع کند و چه کل جامعه اسلامي، در شأن و فضايل و جايگاه ايشان ذرهاي تفاوت ايجاد نميشود. امام، امام است، تحت هر شرايط. پيامبر همان قدر که روز اول پيامبر بود، وقتي هم که ميخواست رحلت کند، همان قدر پيامبر بود که هزاران بلکه ميليونها طرفدار داشتند. سؤال اين است که همين معصوم چه زماني ميتواند حکومت تشکيل بدهد. بحث سرجايگاه امام نيست. بحث در اين است که حضرت امير چه زماني ميتواند خليفه مسلمين شود و چه زماني نميتواند بشود؟ آيا جز بيعت يا اقبال مردم که امروز شده رأي مردم، شما ملاکي داريد؟ اگر داريد، بگوييد تا بگويم چرا اين ملاک در دوره معصوم درست نيست و جواب نميدهد. و اگر ملاکي نداريد، بپذيريد که ما جز رأي مردم براي احدي حتي معصوم نميتوانيم حق حکومت قائل شويم. اما شخصيت و موقعيت اينها، همه جاي خود محفوظ؛ اين حرف فقط در مورد معصوم هم نيست. امام خميني چهره بزرگي بود. حالا ملت ايران ميخواهد به نداي او پاسخ بدهد، ميخواهد پاسخ ندهد. موقعي ميتواند حکومت تشکيل بدهد که مردم بگويند ما پشت سر شما ايستادهايم. اما وقتي نشد، عظمتش سر جاي خودش هست اما حق تشکيل حکومت را ندارد.روانبخش: باز هم آقاي تاجزاده حاشيه ميروند و ما مجبوريم گريزي به اين حواشي داشته باشيم و بعد سراغ بحث اصلي برويم. فرمودند شأن آقاي جنتي بالاتر از اين است که به دادگاه بروند. توجه داشته باشيد که آقاي خاتمي هم همينطور است. جمعي از مردم کاشان و طلاب حوزه علميه قم و مشهد از ايشان شکايت کردند، به خاطر اين که در ايتاليا با زن نامحرم دست داده بود. چرا دادگاه تشکيل نميشود؟ همان دادگاهي که آقاي جنتي را فرا نميخواند، چرا اين همه شکايت را نديده ميگيرد؟ آيا جايگاه ايشان بالاتر از اميرالمؤمنين(ع) است که به دادگاه نمي رود؟ اين خودش جاي تأمل دارد.نکته دوم مثل اين که خيلي دوست داريد، وارد بحث مبارزات آيت الله مصباح شويد. عرض کردم بحث اين جلسه نيست ولي اگر شما بخواهيد با همين موضوع ما بحث ميکنيم و موضوع هم همين باشد: تطبيق ديدگاه هاي آيتالله مصباح با امام. اصلاً آيا افکار آيتالله مصباح و اصولگرايان با امام منطبق است يا حرفهاي شما. اتفاقاً اين مناظره خيلي خوبي است من پيشنهاد ميکنم در همين دانشگاه اين مناظره برگزار شود، ولي بفرماييد اگر مبارزه حقانيت ميآورد، آقاي خاتمي که به عنوان رهبر اصلاحات است چند روز مبارزه و چند سند مبارزاتي عليه شاه داشته؟! غير از يک امضا که در پاي اطلاعيه طلاب يزدي است، آيا جاي ديگري شما مبارزه ميبينيد؟! اگر شما واقعاً معتقديد کسي که مبارزه نداشته است، حق حرف زدن ندارد، خوب آيتالله مصباح هم اين همه اسناد در موردشان هست، آنچه که شما فرموديد در مورد سال 44 تا 47 باز اسناد زياد است، ميدهم همينجا در دانشگاه بزنيد، سند به سند آن تاريخش مشخص است.بحث بعدي اين است که ما حرف دين را مطرح کرديم. بله! حرف ما همين است. ميفرماييد چه کسي جرأت ميکند عليه دين حرف بزند؟! آقاي آغاجري جرأت کرده و زده. هفته نامه عصر ما 26 مرداد 79 را ملاحظه بفرماييد، سند آن در کتاب «ناقوس انحطاط» چاپ شده است. خودم هم در "عصرما" خواندم و ديدم. آنجا آغاجري ميگويد: «مي خواستم از نهجالبلاغه سخن بگويم؛ اما به اقتضاي حال و موقعيت منصرف شدم. به ياد آوردم اين سخن معرف مارکس را که گفته بود دين، افيون تودههاست. سخني که مارکس در باب دين گفته است هر چند تمام حقيقت نيست اما بخشي از حقيقت است. دين در حکومتهاي ديني نه تنها افيون تودههاست آنچنان که مارکس گفته است، بلکه من ميافزايم علاوه بر آن، افيون حکومتها هم هست.» اين حرف او در دانشگاه تهران است و هفتهنامه متعلق شما هم آنرا درج کرده است. در چه زماني، اين حرف را ميزند؟ درست در شرايطي که ديني که قبل از انقلاب ميگفتند افيون تودهها است و سازمان مجاهدين آمدند، گفتند که ما علم مبارزه را بايد از مارکسيسم ياد بگيريم، چون دين مخدر است و حرکت ندارد، بايد برويم سراغ مارکس و مارکسيسم. انحراف سازمان مجاهدين خلق به خاطر همين بود. اما در شرايطي که امام رحمت الله عليه به عنوان يک مرجع ديني و نايب امام زمان آمده و انقلاب بزرگي را برپا کرده که مهمترين شاخصه و مشخصهاش، ديني بودن آن است، ما در همين مملکت بياييم در دانشگاه براي جوان ها صحبت کنيم و بگوييم دين، افيون ملت هاست. نصف حقيقت را مارکس گفته است، بقيه اش را هم من ميگويم، افيون حکومت ها هم هست! اين حرف زده شده است در شرايطي که امروز دين همه دنيا را به چالش کشانده؛ مارکسيسم و کمونيسم به موزه تاريخ رفت و ليبراليسم هم صداي شکسته شدن استخوان هايش به گوش ميرسد و امروز تنها تفکر و انديشه اي که در دنيا حرف اول را ميزند دين است. در چنين شرايطي ما بياييم از مارکس هم مارکسترشويم.همين آقا در دانشگاه همدان در تاريخ 12 تير 81که سازمان شما درباره اش بيانيه صادر کرد، گفت: «دين بنيادگرا با توجه به آن اصول بنيادگرايانهاش خيلي راحت ارزش و کرامت انسان را از بين ميبرد؛ با توجه به اينکه اسلام امروز بنيادگراست، ما نيازمند پروتستانتيسم ديني براي بازگرداندن اسلامي نومتفکرانه و عقلي و عملي هستيم. ببينيد بحث مسيحيت نيست، بحث اسلام است. ميگويد همان کاري که در مسيحيت، لوتر و اينها انجام دادند، ما هم بايد انجام بدهيم! بعد ميگويد تا زماني که دين اصلاح نشود و تغيير نکند، حتي اگر رژيم ها بيايند و بروند، هيچ تغيير و اصلاحي در جامعه صورت نخواهد گرفت و تمام آموزههاي ديني که روحانيت سنتي ارائه ميدهد، آموزههاي سياه، تاريک و عتيقه است که بايد به وسيله نقادي دور ريخته شود!... بني آدم نه به عنوان شيعه، آيتالله و فقيه بلکه به عنوان انسان با هر زبان جنس رنگ و حتي آييني کرامت دارند. اين حرفي است که رسماً دارد، روشن ميکند. اين نيست که بگويد مراد از دين، مسيحيت است. رسماً ميگويد اين اسلام به درد نمي خورد و نظر ايشان اين است که شيعه و سني و مسلمان و غيرمسلمان فرقي نميکند، محور، اومانيسم است، همان انسانگرايي. معتقد است هر انساني کرامت دارد. شعار حزب مشارکت هم اين است که ايران براي همه ايرانيان، حتي بهاييان! همه را در بر ميگيرد. در نامه آقاي سلامتي، دبيرکل سازمان شما، به وزير محترم کار دولت اصلاحات آمده است که بررسي کنيد آيا حقوق بهاييان تضييع شده يا نه؟! بحث اين است که بايد روشن توضيح دهيد، ما ميگوييم اين آقا اين حرف را زده و شما بيانيه صادر کرديد و در آن آورديد: «آغاجري عضو ارشد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي افتخار ميکند که اعضايي همچون دکتر هاشم آغاجري دارد.» به دنبال اين اظهارات و مهر تأييدي که بر حرفهاي او زده بوديد، که جامعه محترم مدرسين با امضاي آيتالله مشکيني با آن سابقه مبارزاتي، علمي و تقوا و ورع ايشان که کسي در آن ترديد ندارد، سازمان شما را نامشروع اعلام کرد.و اما جواب سؤال. اين که امام، چه زماني ميتواند خليفه مسلمين شود؟ وقتي مقبوليت باشد و مردم زمينه را فراهم کنند، امام مسلمين حکومت را تشکيل ميدهد.در غير آن، امام خانه نشين است. اتفاقاً اينجا که با هم توافق داريم، خيلي خوب است. ما خيلي وقتها بايد با دوستان شما بحث ميکرديم که بين مشروعيت و مقبوليت بايد تفکيک قائل شد. اميرالمؤمنين مشروعيت داشت گرچه مقبوليت نداشت و در خانه نشسته بود؛ ولي شما الان اين را ميپذيريد که امام مشروعيت دارد. اما اينگونه نيست که مردمي که حضرت را خانه نشين کردند، پيش خدا مقصر نباشند. حکومت، حق امام علي، امام حسن، امام حسين و... بود. مردمي که آن زمان، زمينه را براي حکومت حق فراهم نکردند، نزد خدا بايد پاسخگو باشند. گرچه امير المؤمنين در اين شرايط براي تشکيل حکومت وظيفهاي ندارد. فرمودند: براي کسي که اطاعت نميشود، رأيي نيست «لا رأي لمن لايطاع» چه نتيجهاي ميخواهيد بگيريد؟در جمهوري اسلامي هم همين طور بوده. زماني از مردم برنامه هاي آقاي هاشمي خسته شده بودند، به سراغ آقاي خاتمي رفتند و شعارهاي اصلاح طلبي را پسنديدند، شعار جامعه مدينة النبي که بعد معلوم شد، مراد چيز ديگري بوده است. بعد از آقاي خاتمي نيز انتخابات شده و مجري آن هم دولت اصلاحات بوده و آقاي موسوي لاري وزير کشور بوده، افراد مختلف کانديدا بودند و در تلويزيون هم همه به طور کامل و مساوي بحث کردند و در نهايت 2 نفر به مرحله بعد راه يافتند. به رغم تخريب سنگيني که حتي در خود سيما عليه احمدي نژاد شد و همان جا آقا مرعشي و نوبخت رسماً ايشان تخريب کردند و مردم هم ديدند، در مرحله دوم آقاي احمدي نژاد با حدود 18 ميليون رأي رئيس جمهور ايران شد. کجاي اين مشکل داشته؟ اگر انتخابات اشکال داشته، دولت اصلاحات بايد جواب دهد. آقاي موسوي لاري چندين بار اعلام کرد، اين انتخابات سالم بوده و هيچ اشکالي نداشته است. خواب آقاي کروبي هم هيچ ربطي به انتخابات نداشته؛ چون ابتدا در وزارت کشور آراي استانهايي را که رأي احمدينژاد بالا بود، نخواندند و هيمشه استانهايي را که آقاي هاشمي و کروبي رآي بيشتري داشتند، خواندند. اتفاقاً مردم فشار آورده بودند که چرا اين استانها را نميخوانيد. وقتي خواندند، آمار تغيير کرد. انتخابات انجام شد و الآن آقاي احمدينژاد رئيس جمهوري قانوني اين کشور است. دور بعد هم انتخابات برگزار خواهد شد؛ ممکن است آقاي احمدي نژاد رأي بياورد، ممکن است کس ديگري بياورد. اتفاقاً آزادترين انتخابات کشور است. شما که ميفرماييد نظارت شوراي نگهبان به عنوان حق وتو است، در انتخابات شوراهاي دوم، نهضت آزادي که امام آن را خلاف قانون و نامشروع اعلام کرده بوده، در انتخابات شرکتش داديد. چون شوراي نگهبان نبود که آنها را رد صلاحيت کند. آقايان اعضاي نهضت آزادي که اين همه شعار دادند و شما هم رسماً از آن ها حمايت کرديد و اسناد آن موجود ميباشد، کانديداهاي آنها در سراسر کشور حدود 2 درصد رأي آوردند! چگونه است کسي که 70 درصد رأي ميآورد، مشروع نيست؛ اما کسي که 2 درصد رأي ميآورد مشروع است؟! شما چه نتيجه اي ميخواهيد بگيريد؟ اگر مردم با شما بودند لااقل در تهران رأي ميآورديد! مجبور شديد در دور، بعد اسم آقاي خاتمي را از تبليغات خود حذف کنيد و باز هم نتيجه نداد.تاجزاده: خوشبختانه آقاي روان بخش يک مرحله رفتند جلو و ظاهراً پذيرفتند حتي معصوم اگر مردم نخواهند، حق تشکيل حکومت را ندارد.روانبخش: کسي نگفت حق ندارد. نميتواند حکومت تشکيل دهد.تاج زاده: يعني حق ندارد.روانبخش: خير حق دارد، ولي نمي تواند. يک کلمه ميتواند معنا را خيلي عوض کند. الحمد الله پيشرفتي در دوران اصلاحات و در طول 11 سال گذشته اتفاق افتاده.تاج زاده: آقاي روانبخش مطلبي را به ما منتسب نمودند که ما گفتهايم هر کس در مبارزات شرکت نکرده، حق حرف زدن ندارد. بنده چنين چيزي را عرض نکردم؛ والا اگر اينچنين باشد هيچکدام از اين دانشجويان نميتوانند، حرف بزنند چون هنوز 30 سالشان نشده است. بنده عرضم اين است که هر کس بايد شهامت داشته باشد و بگويد که ديدگاه من، اين است. هر کسي که ميرود و پشت کسي ديگر قايم ميشود، بايد به ديده ترديد به او نگاه کرد؛ زيرا ميخواهد کمبود مشروعيت خود و ديدگاه خودش را به نام ديگري بزند. خوب است در جامعه ما هر کسي حرفش را بزند و بگويد که اين ديدگاه من است. حالا غلط يا درست، بقيه ميتوانند در مورد آن قضاوت کنند.در مورد انتخابات اين که ميگفتند دادگاه، قضيه فرق ميکند. ببينيد! در بعضي مسائل شما ميگوييد که اگر يک کلمه جابجا شود، اسلام نابود ميشود و مسلمين فلان ميشوند. اينجا که ميرسند، ميگويند دادگاه اينگونه بوده و انتخابات نيز اينگونه هست. بنده يک مثال بزنم و بعد به بحث اصلي خود برسم. ببينيد شکايتي که ما داريم، شکايت در مورد کسي است که در امانت مردم دست برده و بايد بيايد و پاسخگو باشد. گذشت زمان هم اين حق را از بين نميبرد. در انتخابات دوم خرداد، استاندار فعلي خراسان، استاندار لرستان بود. ما يک آماري داريم که در بعضي از شهرها 180 درصد واجدين شرايط رأي دادند و 130 درصد به رقيب آقاي خاتمي رأي دادند. يعني استان مازندران، تنها استاني بود که در بعضي شهرهاي آن که رقيب آقاي خاتمي بيشتر رأي آورده بود، ايشان از آقاي خاتمي بيشتر رأي آورده بودند. بعد به استاندار ميگويند؛ ميگويد بقيه نامردي کردند، قرار بود آنها هم اين کار را بکنند، نکردند و حالا ما تنها اين کارها را کرديم. بعد هم اين آقا آمده ترقي مقام به ايشان دادند و شده استاندار خراسان. حالا اين ميخواهد امانت دار رأي مردم باشد. گل بود به سبزه نيز آراسته شد. اين آقاي جاعل هم اومده وزير کشور ايشان شده است. يعني بايد امانت مردم را بدهيم دست آقاي کردان، ببخشيد، آقاي دکتر کردان! در انتخابات مجلس ششم که مردم رأي دادند، ايشان ديدند بر خلاف تيپهاي اينها رأي آوردند.اما اين که بگوييم بحث مردم چه فايدهاي دارد، بايد بگويم اتفاقاً همه بحث همين است و بحث هاي ديگر در عرصه سياست فايدهاي ندارد و اگر بپذيريم، همه دستاوردهاي معنوي و سياسي دوره جديد، در همين حقوق بشر است. يعني چيزي نيست که مثلاً ما 30 تا چيز کشف کرديم، واکسن فلان را کشف کرديم و فلان چيز را هم کشف کرديم. تفاوت ديدگاه را ببينيد با آقاي مصباح. آقاي مطهري غصه ميخورد که چرا حقوق بشر کشف مسلمين نبوده است و معتقد بود که اگر آن نهضت فکري در قرن 4 و 5 در جهان اسلام رخ ميداد، ما زودتر از آنها به حقوق بشر ميرسيديم ولي متأسفانه به دلايلي سکت ايجاد شد و ما مسلمانان نتوانستيم به آن برسيم. حالا غربيها رسيدهاند به حقوق بشر و اهميت آن از کشف بمب اتم هم بيشتر است، براي اين که مناسبات بشر را از اين رو به آن رو کرده است. اتفاقاً بحث زيبايي که آقاي مطهري دارد، اين است که ميگويد پدران و مادران ما رفتند و در دوران مشروطه گفتند که ما از غربيها ياد گرفتيم که قانون اساسي، تفکيک قوا، احزاب، مطبوعات و غيره داشته باشيم. چون اين سيستم، سيستم غربي است؛ البته سازگارش کرديم با دين و فرهنگ خودمان، همچنان که فقها را گذاشتيم در مجلس که قانوني بر خلاف دين و اسلام در آنجا تصويب نشود. غربيها هم که در آنجا شروع کردند، همين را ميگفتند که قانوني نبايد بر خلاف قانون خدا تصويب بشود؛ يعني در ابتدا خيلي اختلاف نداريم. اما به هر حال ما ايرانيان اين را پذيرفتهايم. آقاي مطهري گفت حالا سؤال. چون مشروطه از غرب آمده و استبداد در ايران 2500 سال سابقه داشته و ما چون ايراني هستيم، بايد برويم طرفدار استبداد شويم؟ چون پدران و مادران ما مستبد زندگي ميکردند؟ من کاري ندارم که چرا استبداد در ايران بوده، قبل از اسلام و بعد از اسلام قضيه فرقي نکرده است. در دوره قديم هر کشوري که بزرگ و وسيع ميشده، جز با استبداد نميشده که آن را اداره کرد. فقط در دوره جديد است که علم و تکنولوژي اين امکان را فراهم کرده که کشوري مثل امريکا دموکراسي هم داشته باشد و مشکلي نداشته باشد. يونان را نگاه کنيد. به محض اين که آتن از دولت شهر خارج شد و به امپراتوري توسط اسکندر تبديل گرديد، به ديکتاتوري تبديل شد. اما به هر حال سؤال اين بود که ما ايرانيها استبداد داشتيم و آنها به مشروطه رسيدند. ما چون ايراني هستيم و اين از خارج آمده بايد ردش بکنيم؛ چون غربي است؟! يا نه! همانطور که از تکنولوژي آنها استفاده کرديم، ما ميتوانيم از دستاوردهاي سياسي و معنوي غرب استفاده کنيم که مهمترين آنها حقوق انسانها است. آنقدر اين بحث جدي است که در 2 سال گذشته 3 جلد کتاب آيت الله منتظري منتشر کرده و توصيه ميکنم دوستان، آنها را مطالعه کنند. يک فقيه شيعه به دليل اين تحولاتي که در کشور ما به وجود آمده است، رسيده به اين که آقا ما جز تأکيد بر حقوق انسانها هيچ راهي نداريم اگر بخواهيم سربلند در اين جهان زندگي کنيم. موضع ايشان را هم نسبت به حکومت ميدانيد. بنابراين از کساني نيست که بگوييم به فکر حکومت است و اينگونه صحبت ميکند و در سن و سالي نيست که بگوييم براي آيندهاش کيسهاي دوخته. تنها و تنها انگيزههاي ديني و اعتقادي است که مجبورش کرده چنين کتابهايي را بنويسد. حرفش در اين جمله است: ميگويند تمام مفسرين شيعه، حکما، متکلمين و غيره در اين اشتراک نظر داشتند که در «کرمنا بني ادم» خداوند خطابش عام است و اعلام ميکند که من به بني آدم کرامت دادم نه به مسلمانان نه به مؤمنين و نه به موحدين؛ انسان از آن سبب که انسان کرامت دارد و اين را تمام فقها در تمام تاريخ پذيرفتهاند. ميگويند يک چيز را تا به حال توجه نداشتيم و آن اين است که اگر خداوند به بني انسان از آن نظر که انسان است کرامت داده،آيا اين داراي حقوق هم هست يا نيست، اجتهاد آيت الله منتظري اين است که ميگويد کرامت بدون حقوق وهن است. اگر خداوند به بني انسان و آدمها مستقل از اين که سن و جنس و زبان و قوم و... آنها چيست کرامت داده است، اين انسان نزد خداوند واجد حقوقي است که هيچ کس نميتواند از وي سلب کند. اينجا آقاي منتظري ميگويد که بايد بر اساس اين حقوق انسان، مسائل جهان را تفسير بکنيم. اختلاف اين است آقاي روانبخش و اختلاف استراتژيک است. اگر بپذيريم که انسان از آن جهت که انسان است اين حقوق را دارد، آن وقت تمام اختلافهايمان به کنار ميرود، آن وقت اختلافهايمان ميشود، سليقهاي در اين که آنها اينطرف صندلي بنشينند بهتر است يا اينکه آنطرف صندلي. ولي ميگوييم کساني که ميخواهند در دانشگاه تشکل داشته باشند با هر سليقهاي در چارچوب قانون ميتوانند حزبشان، روزنامهشان،اتحاديهشان، شرکت در انتخاباتشان و... همه همينطور است. اگر پذيرفتيم که مردم حق دارند بر سرنوشت خودشان حاکم شوند، آقاي جنتي الان بيايد و بگويد که در تهران چه کسي حق دارد نامزد بشود و چه کسي حق ندارد، بعد آنها را رد کند و بگويند که شما رأي نياورديد. شما اگر واقعاً فکر ميکنيد ما پايگاه اجتماعي نداريم و 2 درصد هستيم و شما 70 درصد، چرا نسبت شما به انتخابات مثل نسبت جن و بسم الله است؟! خوب، آزادي انتخابات بگذاريد تا معلوم شود ما 2 درصد بيشتر را نميآوريم.روانبخش: اين که ايشان مطرح ميکنند در امانت مردم نبايد دست برده شود، بسيار مطلب درستي است و نظام جمهوري اسلامي رأي مردم را امانت ميداند و تأکيد حضرت امام و مقام معظم رهبري همواره بر همين بوده و هست. اگر در مواردي، کساني تخلف کرده باشند، قانون با آنها برخورد ميکند. مثلاً يکي از آنها خود آقاي تاجزاده در انتخابات مجلس ششم است؛ علت اينکه ايشان را از کار برکنار کردند و به انفصال از خدمت دولتي محکوم شدند، همين دست بردن در آراي مردم بود که در تهران اين مسئله اتفاق افتاد و از آنجا هم مسئله لو نرفت که آقاي جنتي از مکه برگشت يا نه. مسئله از آنجا بود که آقاي حداد عادل، ليست صندوقها را از وزارت کشور گرفت و گفت: حق قانوني بنده است که ليست صندوقها را داشته باشم و بدانم در کدام صندوق چند تا رأي آوردهام. ليست صندوقها را که به ايشان دادند، ديد آن صندوقي که خود ايشان با زن و فرزندان رفته و در آن صندوق رأي دادهاند، رأي حداد عادل صفر اعلام شده است! گفت: شايد زن و بچهام به من خيانت کرده و رأي نداده باشند ولي خودم که ميدانم به خودم رأي دادهام! همان حرف مدرس در مجلس که گفت «آقايان رأي خود من کو؟» در زمان اصلاحات تکرار شد! گفت: من اين يك رأي خودم در اين صندوق را ميخواهم و خواهان بازشماري اين صندوق شد كه قانوناً حق داشت. بازشماري كردند و معلوم شد آقاي حداد عادل 400 رأي داشت! 400 رأي او را براي آقاي ديگري خوانده بودند! نتيجه انتخابات چه شد؟ آقاي هاشمي شد نفر سيام يا بيست و نهم، در نوسان بود. يك روز ميگفتند سيام است يك روز ميگفتند بيست و نهم است. آقاي محتشميپور و آقاي حداد هم رفتند آنطرف مرز سيام. سي و دوم، سي و سوم و سي و چهارم. اينها گفتند كه اگر در اين يك صندوق تخلف شده، نشانه اين است كه در صندوقهاي ديگر هم تخلف شده است و ما خواهان بازشماري بقيه صندوقها هستيم. شوراي نگهبان آمد هماهنگياي كه در وزارت كشور شد، 500 صندوق بازشماري شد و نتيجه انتخابات تغيير كرد. آقاي هاشمي از نفر سيام يا بيست و نهم شد نفر بيستم. آقاي حداد هم نفر بيست و هفتم يا بيست و ششم شد و آقاي محتشميپور هم با يكي از دوستانش افتادند به مرحله دوم. در مرحله دوم هم انتخابات انجام شد كه آقاي محتشميپور با حدود 100 هزار يا 90 هزار رأي از تهران بزرگ وارد مجلس شد. اسناد شوراي نگهبان هست. نامهاي نوشته شده به مقام معظم رهبري كه آقا ما 500 صندوق را بازشماري كرديم و نتيجهاش اين شده، 2500 صندوق را هم بايد بازشماري كنيم. آيا واقعاً ما ميتوانيم مهر تأييد بر اين انتخابات بزنيم، با توجه به اينكه چنين چيزي اتفاق افتاده است؟ ما اين انتخابات را مخدوش ميدانيم. مقام معظم رهبري بنابر مصالحي كه تشخيص ميدادند، حالا نمونهاش در خلخال كه قرآن و مسجد را به آتش كشيدند و بعضيها تهديد كردند كه تهران را به همين روز خواهيم كشاند، طي حكم حكومتي انتخابات تهران را تأييد كردند و فرمودند همينطور هر چه هست، تأييد بقيه را حمل بر صحت کنيد. من حكم ميكنم به صحت اين انتخابات. وقتي مجلس ششم تشكيل شد، قانون مطبوعات اولين لايحه و طرحي بود كه در مجلس ميخواست، مطرح شود كه آخرين طرحهاي مجلس پنجم بود. به تصويب رسيده بود، مقام معظم رهبري حكم حكومتي كردند براي اينكه اين قانون از دستور خارج بشود. بعضي از نمايندگان تهران پرسيدند كه حكم حكومتي چيه؟ ما خبر نداريم. آقاي كروبي گفتند: اين حكم حكومتي همان حكم حكومتي است كه شما با آن امروز روي اين صندلي نشستهايد و اگر نبود، شما الان اينجا نبوديد. حكم حكومتي يعني همين.خوب اگر باز هم بگوييد شوراي نگهبان جناحي برخورد كرد، مجلس اصلاحات چرا بر عملكرد شوراي نگهبان صحه گذاشت؟ مگر همين مجلس ششم كه اکثريت آن از حزب مشاركت بودند، اعتبارنامه اين دو نفر -حداد عادل و محتشميپور- را تأييد و تصويب نكرد؟! تأييد مجلس ششم بر اين 2 نماينده تهران يعني مهر تأييد بر آن تقلبي كه جنابعالي مدير انتخاباتش در تهران بوديد! شما ميفرماييد استانداري -كه من اصلاً نميدانم كي هست- در خرمآباد، 180 درصد رأي آورده و آن بنده خدا هم نيست كه از خودش دفاع بكند و سندي از اين حرف نداريد؛ ولي بنده همهاش را سند دارم و به جمعيت ارائه ميكنم. تأييد حداد عادل و محتشمي پور از سوي مجلس، بزرگترين سند آن است. همه مردم خبر دارند و اخبارش هم موجود است براي اينكه خود شما دست برديد در آراي مردم بهعنوان مدير انتخابات كشور و محكوم هم شديد.و اما راجع به بحث بعدي كه فرموديد همه دستاورد جديد بشر، حقوق بشر بود و آقاي مطهري غصه ميخورد كه چرا كشف آن به دست مسلمانان نبوده، سند ارائه فرماييد. اگر ميخواهيد بشينيم در جلسهاي، مفاد اعلاميه حقوق بشر را با اسلام مقايسه ميكنيم، آنوقت ميبينيم كه چند تا اصل آن موافق با اسلام است؟ اصلاً موافق با دين است؟ اصل اولش تعبير را جوري آوردند كه بوي توحيد ندهد. اصل اولش اين است كه بشر آزاد زاده شده است. كلمه آفريده را نياوردهاند تا مبادا آفريدگاري در ذهن تداعي بكند. روح حاکم بر اعلاميه حقوق بشر، سکولاريسم و بي خدايي است. چگونه ميتوان مدعي شد که شهيد مطهري از آن، اين گونه تعريف کرده باشد؟ شما ميفرماييد كه شكل حكومت را غربيها به ما دادند، شكل جمهوري را غربيها به ما دادند، نميگوييم كنار بگذاريم، بلکه ميگوييم همانطوري كه هواپيما را آنها ساختند ما سوار ميشويم، رفاهياتي كه آنها فكرشان رسيده و عقب مانديم امروز از آن استفاده كرديم، حضرت امام ميفرمود حتي از راديو، تلويزيون و سينما و... استفاده ميكنيم. ما آدم مرتجع و عقبماندهاي نيستيم توي مباحث سياسي هم آن مقداري كه بشر جلو برده، ما از آن استفاده ميكنيم اما بايد بومي سازي کرد. ببينيم كه قالب با اسلام چهجوري ميخواند. جمهوري اسلامي يك مدل جديد است، در هيچ جمهورياي در دنيا پيوند با خدا ديده نميشود. اينجا امام رسماً ميفرمايد طبق قانون اساسي كه مردم به رئيس جمهور رأي ميدهند، بايد به تأييد رهبري برسد. امام در تعبيرشان دارد كه اگر همه مردم به رئيس جمهور رأي بدهند ولي مورد تأييد ولي فقيه قرار نگيرد، طاغوت است. ورود در حوزه او، ورود در حوزه طاغوت است. شما که ادعا ميکنيد امام را قبول داريد، جمهوري اسلامي يك مدل جديد است. درست است كه جمهوري است، امام فرمودند كه جمهوري قالب است و محتواي آن اسلام است. آن چيزي كه براي ما اصل هست و مردم براي آن قيام و انقلاب كردند، اسلام است. مردم براي اسلام انقلاب كردند نه فقط جمهوري. دنيا جمهوري زياد دارد. هيچ كس نميآيد بهخاطر جمهوري شهيد شود. اين تعبير خود امام است. امام فرمود مردم براي جمهوري دموكراتيك نميآيند، شهيد شوند. ما بيش از 300 هزار شهيد داديم فقط براي اسلام. ما به دنبال استبداد نيستيم. جمهوري اسلامي يك مدل جديد است كه در رأس آن بايد ولي فقيه عادل باتقوايي باشد كه اگر به تعبير خود حضرت امام يك گناه كبيره انجام دهد، از ولايت ساقط است. اين به معناي استبداد نيست.آنجايي كه مصالح مردم اقتضاء ميكند، در بحث انرژي هستهاي، دولت اصلاحات عقب نشست و بيانيه سازمان مجاهدين كه در سال 85 منتشر شده، افتخارشان اين است كه در برابر دشمن انفعال به خرج داده است از ترس قطعنامه. ولي آن كسي كه ايستاد مقام معظم رهبري بود و در آخرين روزها هم فرمودند همان دولتي كه عقب نشسته بايد خودش آن را جبران بكند. شما در بيانيهتان آورديد كه ما اعلام كرديم ولي آغاز نكرديد تا دولت بعدي آمد و رسماً آغاز كرد. بيانهتان اينجا موجود است. اگر خواستيد در بحث بعدي من بخشهايي از اين بيانيه را برايتان خواهم خواند. همان بحثي كه ميفرماييد آقاي منتظري سهتا كتاب نوشتند و حقوق بشر را ايشان اصل قرار دادند: و لقد كرمنا بني آدم. البته عبارتهاي ايشان را شما اينجا نياورديد، من هم الان حضور ذهن ندارم. بعيد ميدانم آقاي منتظري هم اين حرف را زده باشد كه ايشان محور را انسان قرار بدهد و خدا را بگذارد كنار و بگويد هر چه انسان گفت، ملاک باشد. و اگر گفته باشند لقد كرمنا بني آدم، ما كرامت به بني آدم بخشيديم و بني آدم مطلق انسان است. اين بحثش فرق ميكند. وقتي گفته ميشود بني آدم را تکريم کرديم، يعني ما اين همه نعمت به او داديم؛ معنايش اين نيست كه بني آدم كافرش هم ارزش دارد. آيا اگر خدا نعمتهايش را به كسي داد و او طغيان كرد -ان الانسان ليطغي ان راه استغني- اين طغيانگر را خدا چه كار ميكند؟ باز هم لقد كرمنا؟! پس اين آيات قرآن كجا است: مثلهم كمثل الكلب؛ مثل اين آدم مثل سگ است. خدا در قرآن گفته است: مثلهم كمثل الحمار يحمل اسفاراً؛ اينها مانند الاغ هستند كتابها را ميبرند. اولئك كالانعام بل هم اضل سبيلاً؛ اينها مثل چهارپايانند بلكه از چهارپايان گمراهترند پس بني آدمي كه خدا در قرآن ميگويد آن كافر مطلق نجسالعيني كه خداوند او را از سگ و از حيوانات ديگر بدتر ميداند نيست. لعنهم الله، قاتلوهم آنها را بكشيد يعذبهم الله بايديكم و یخذهم، بكشيد آنها را خدا عذاب كند آنها را با دست شما خارشان كن. اين همه آيات در قرآن هست، شما اينها را نديديد؟! فقط و لقد كرمنا بني آدم؟! را مشاهده کرديد. شاعر ميگويد: كلو واشربوا را تو در گوش كن ولا تسرفوا را فراموش كن!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 684]
-
گوناگون
پربازدیدترینها