تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى آورد كه : واى برمن ، واى بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1849952254




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سنگ‌ها ماهي مي‌شوند


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: سنگ‌ها ماهي مي‌شوند


تجسمي- مينا مولايي:
احمد نادعليان شناخته شده ترين چهره هنر محيطي ايران در دنياست.

اين را كارنامه‌اش مي‌گويد؛ حجاري هاي او به صورت دائمي در طبيعت ايران ، فرانسه، ايتاليا، آلمان، اسپانيا، ازبكستان و لبنان وجود دارند.

علاوه بر اين، او ضمن سفر به كشورهاي بسياري حجاري‌هاي كوچكش را تحت عنوان گنج‌هاي پنهان در طبيعت دفن كرده است يا اينكه دوستانش حامل اين حجاري‌ها بوده‌اند و آنها را در گوشه و كنار زمين به خاك سپرده‌اند.

ژاپن، هند، روسيه، فنلاند، برزيل، شيلي، مراكش، چاد، بوركينافاسو، مصر، آفريقاي جنوبي، يونان، استراليا، ايرلند، فنلاند, ازبكستان، ايتاليا، آلمان، آمريكا، اسپانيا، فرانسه، لبنان و بسياري كشورهاي ديگر ميزبان گنج هاي پنهان او هستند. نادعليان از پيشگامان هنر شبكه و اينترنت نيز به شمار مي رود، در سال 2002 ميلادي نشان بين المللي NET ART به او تعلق گرفت.

* شما كارهاي زيادي در گوشه و كنار دنيا داريد؛‌ كارهايي كه امروز فقط تصويرشان روي ديوار نگارخانه است، دلتان براي اين كارها تنگ نمي‌شود؟

اغلب اوقات از طريق دوستاني كه دارم ،همان هايي كه سفر من را به مناطق مختلف دنيا تسهيل مي‌كنند از وضعيت كارهايم باخبر مي شوم؛‌ براي مثال بارها پيش آمده كه خانم « باربارا ملي» كه بيشترين نقش را در سفرمن به ايتاليا داشت ،بدون اينكه من بخواهم از وضعيت كارها برايم نوشته است.

در مواردي نيز كارهايم در غالب كتاب يا كاتالوگ هاي چاپ شده و بواسطه ديدن تصاوير آنها از وضعيت شان باخبر مي‌شوم. اما بيش از آنكه دلم براي كارهايي كه در گوشه و كنار دنيا دارم تنگ شود، وضعيت آثارم در ايران نگران كننده است و من شاهد، تخريب آثارم بوده ام. اين در حالي است كه كارهايم در ديگر كشورها سالم هستند و هيچ گزارشي از تخريب شان دريافت نكرده‌ام.

* اين دلتنگي باعث مي‌شود كه دوباره به سراغ كارهايتان برويد؟

الزاما نه به دليل دلتنگي بلكه به دليل اينكه كارهايم به گونه اي هستند كه فرايند و سرنوشت آنها مهم هستند ، پس از گذشت زمان به آنها سر مي‌زنم و چگونگي وضعيت شان را ثبت مي‌كنم. چون با گذشت زمان كارها جلوه اي متفاوت پيدا مي‌كنند. در فصل ها و شرايط آب و هوايي مختلف كارها گاهي به زير آب مي‌روند،گاهي خزه مي‌بندند، گاهي وقت ها هم كاملا خشك هستند.بارها در زمستان‌ ديده ام كه برف آنها را مي‌پوشاند و من اين ذوب شدن برف و پديدار شدن تدريجي آثار را ثبت كرده ام.البته در موارد بسياري هم در ايران شاهد تخريب آثارم بوده ام.

همچنين بسياري از كارهايي كه از بستر رودخانه دور هستند توسط جويندگان گنج جابه‌جا شده‌اند يا در اطراف آنها كاوش هايي صورت گرفته است. مواردي هم كه دست نخورده هستند غبار زمان جلوه اي متفاوت به آنها داده است.چون خطوط و خراش هايي كه روي سنگ ها ايجاد مي‌كنم ابتدا خيلي سفيد هستند،‌ در حالي‌كه بعد از گذشت زمان آن شكاف ها جرم مي‌گيرد كه باعث مي شود شدت تاريك روشن طرح متفاوت از روز اول باشد.

* اما كارهاي بسياري را هم در گوشه و كنار كره زمين با عنوان گنج‌هاي پنهان دفن ‌كرده‌ايد، به اين كارها چطور دسترسي پيدا مي‌كنيد؟

معمولا مكان عمومي و جزئيات آثاري را كه دفن مي‌كنم به‌وسيله دوربين عكاسي ثبت مي‌كنم. عكسها چشم‌انداز عمومي و جزئيات و حتي فرايند گام به گام دفن آثار را نشان مي‌دهند. همه اين مستندات محفوظ نگاه داشته شده‌اند.

در خصوص آثار گنجهاي پنهان هم ، من اين اصل را پذيرفته ام كه آثارم از ديده من پنهان باشند.چون معتقدم موجوديت هنر قائم بر ماده كار نيست، هنر قائم به معنا يا معرفتي است كه صاحب يك اثر هنري به آن مي دهد ، اگر با اين فرض پيش برويم مي توانيم بگوييم كه در واقع كار اگر جلوي چشممان نباشد و ديده نشود ولي وجود داشته باشد و راجع به آن انديشده شود مي تواند ارزشمند باشد. شايد به همين دليل است كه همه ما فرهاد كوهكن را مي شناسيم ولي حتي يكي از كارهايش را هم نديده ايم. اما همه مي دانيم كه او عاشق بوده و برا ي معشوقش چه ها كه نكرده است!

* پروژه گنج هاي پنهان را در ايران هم اجرا كرده ايد؟ اين كارهايتان هم آسيب ديده اند؟

بله !گنج هاي زيادي را در دل خاك ايران پنهان كرده ام. در چند سال گذشته افرادي كه حجاري هاي من را نشانه گنج تلقي مي‌كرده اند، اطراف آثار من را كاوش كرده اند، كوه و زمين هاي اطراف را كنده اند! اين پرسش همواره در ذهنم وجود داشته و دارد كه چرا كار وقتي در دل زمين باشد مي تواند ارزشمند تلقي شود؟ آيا الزاما بايد از يك انديشه زمان زيادي سپري شود تا با ارزش تلقي شود؟

درواقع اين انديشه سپري شدن زمان و البته زيرزمين بودن گنج ها برايم مسئله بود . به همين خاطر خيلي از كارها را عمدا در همان چاله هايي كه آنها كنده بودند پنهان كردم ، در نتيجه اين شبهه براي جويندگان قبلي پيش آمد كه حالا كه من مجددا آن گودال ها را پر كرده ام و واقعا گنجي در آنجا وجود دارد كه من نمي خواهم به آن دسترسي پيداكنند. بعدها متوجه شدم كه همان مكان را دوباره كاوش كرده‌اند و سنگي كه من دفن كرده‌ام را با خود برده‌اند. اين روند ادامه دارد. اين اتفاق تبديل شده است به يك نوع گفت‌وگوي پنهان بين من و جويندگان گنج .

* بعضي از كارهاي شما در نمايشگاه كارهايي هستند كه شكسته‌اند. اما آنها را به عنوان يك اثر هنري و براي فروش ارائه داده ايد. چرا؟

در روند كاري‌ام در ده سال گذشته در ايران به دفعات شاهد آن بوده ‌ام كه ضمن احداث راه يا كارخانه در بستر رودخانه ها كه عمدتا هم غيرقانوني بوده‌اند طرح هايم تخريب شده‌اند. پس از ديدن نمونه هايي موضوع شكسته شدن را به عنوان مفهوم در كارهايم استفاده كردم؛ يعني از سنگهاي شكسته شده براي ايجاد اثر هنري استفاده كردم.

من پس از يافتن سنگهاي شكسته تجسم مي‌كردم كه اين سنگ مي‌توانست يك سرنوشت متفاوت داشته باشد، مي‌توانست نشكند، مي‌توانست زيبا باقي بماند اما حالا تخريب شده است.‌ ولي مي‌توانست نقش داشته باشد! در نتيجه تجسم و تصويري كه در ذهن داشتم اين بود كه اگر سنگهاي شكسته نقش داشتند چگونه بودند ؟ نتيجه اين بود كه روي سنگ شكسته آن شكلي را كه در ذهن داشتم حجاري مي‌كردم، يعني شكستگي را تعمدا بازسازي مي‌كردم .

درواقع سعي من بر اين بود كه از اين واقعيت تحميل شده به نوعي در جهت مهجور بودن طبيعت استفاده نمايم. اين فكر ابتدا منجر شد به ساخت يك اثر ويدئويي كه در دوسالانه حجم ارائه دادم. در اين نمايشگاه هم به جاي ارائه يك اثر تزئيني با معيارهاي زيباشناسانه، آثاري كه شكسته‌اند را با مفهومي نمادين ارائه داده ام. نهادينه كردن فروش اثري غير متعارف دشوار است. در خصوص اين گونه آثار قيمت ها را تعديل كردم تا هنرمندان و دانشجوياني كه با اين گونه آثار آشنايي دارند بتوانند خريد كنند. اگر افرادي اين گردن آويزها كه ماهي ها يا الهه هاي شكسته را نشان مي‌دهند با خود حمل كنند، آنها راوي داستان اين آثار و زوال طبيعت خواهند بود.

* انتخاب اين سنگ ها مستلزم وقت زيادي است؟

عموما بله ! من معمولا در طبيعت قدم مي زنم مخصوصا در بستر رودخانه ها، گاهي وقت ها كيلومتر ها راه مي روم و در طول اين مسير سنگ ها را پيدا مي‌كنم.

در اين ساعاتي كه در بستر رودخانه ها راه مي‌روم ممكن است شكلي يا موجودي انساني يا حيواني را در كليت يك سنگ ببينم. به همين دليل آن را با خودم حمل مي كنم. اما اگر آن صخره بزرگ باشد در همان محل آن را حجاري مي‌كنم و در طبيعت باقي مي‌ماند.

* حسرت سنگي را هم داشته ايد كه نتوانيد رويش كار كنيد؟

بله ! گاهي وقت ها حسرت تمام سنگهاي يك دره ،گاهي وقت ها حسرت يك كوه ! گاهي وقت ها هم پيش آمده سنگي، كه رويش كار كرده ام شكسته است و آن را دور انداخته ام ولي بعد پشيمان شده‌ام، لاي علف ها دنبالش گشته ام و پيدا نكرده ام اما 6 ماه يا يك سال بعد رفته ام و همان مكان را دوباره گشته ام ، سنگ را پيداكرده ام و آن را دوباره به هم چسبانده ام . درواقع سنگ هايي كه دوست دارم رويشان كار كنم خيلي زياد هستند؛ چيزي حدود چند هزار سنگ در حياط خانه پدري دارم و نزديك به هزارتا هم در محوطه باغ كوچك مان در پلور جمع آوري كرده ام.

من اين سنگ هايم را دسته بندي مي‌كنم مثلا سنگ هاي كروي شكل ، براي خود جاي مشخصي دارند،‌ سنگ هايي كه درازند يا پيچ و تاب دارند هم جدا هستند. با اين وجود براي اجراي يك فكر كه شكل خاصي براي آن نياز دارم، گاهي ساعت ها در ميان سنگ هايم جستجو مي‌كنم.

* نقشه پراكندگي آثارتان خيلي گسترده است، واقعا به همه اين كشور ها سفركرده ايد؟ جايي مانده كه دوست داشته باشيد برويد؟

من به اغلب كشورهاي اروپا و آسياي ميانه سفر كرده ام. آثار من در غرب تا سياتل آمريكا در شمال تا شمالي ترين نقطه فنلاند نزديك به قطب، و در شرق تا جزاير ژاپن پراكنده هستند. من هنوز به نقاطي در نيم كره جنوبي كره زمين، مثل آفريقاي جنوبي يا حتي استراليا و نيوزلند نرفته ام. اما مجموعه گنجهاي پنهان، توسط دوستانم در آنجا پنهان شده‌اند و مستندات آنها موجود است كه چه اثري در كدام نقطه چه كشوري پنهان شده است.

* اين جور كه از شواهد پيداست سال گذشته سال پر سفري برايتان بوده؟

بله. در واقع سال گذشته يك مقدار زياده روي كردم و به 7 كشور سفر كردم. دانشگاه وست انگلند از من دعوت كرده بود كه براي دانشجويان مقطع كارشناسي آنجا كارگاه هنر محيطي ترتيب دهم و در خصوص هنر تعاملي كه مستلزم برنامه نويسي است سخنراني كنم. آنها نام من را در كاتالوگ دانشگاه به عنوان استاد ميهمان قيد كرده‌اند. در كنار برگزاري اين كارگاه در چند نقطه غرب انگلستان و از جمله لندن نيز كار كردم. بعد از سفر انگلستان پيرو دعوت گروهي از دوست داران طبيعت راهي تركيه شدم و در جزاير اطراف استانبول بر روي صخره ها حجاري كردم. كشور بعدي امارات بود كه در طبيعت آنجا هم كار كردم.

كشور بعدي آمريكا بود. در آنجا در طول سفر كه حدود يك ماه بود در ايالت‌هاي مختلفي كار كردم؛ در واشينگتن دي سي،كانزاس ميسوري، سنت تافه نيو مكزيكو و نيويورك. اين سفر براي من بسيار پر بار بود. در تابستان گذشته به تاجيكستان هم سفر كردم و در منطقه بدخشان در غرب تاجيكستان و شهر دوشنبه آثار متعددي را ارائه دادم. در پائيز گذشته به چين رفتم و در گوشه و كنار اين سرزمين پهناور از غرب تا جنوب و شرقي ترين نقطه آن كار كردم.

زمستان گذشته نيز به صربستان سفر كردم و آثار بسياري در آنجا انجام شدند. در اين سفر نيز براي دانشجويان دانشكده هنر دانشگاه بلگراد كارگاه داشتم. در لابه لاي اين سفرها مديريت چندين جشنواره در پلور، شاهرود، كرمان، جزيره هرمز و شمال كشور را به عهده داشتم. در چند ماه گذشته به دليل كار زياد بيمار شدم و 7 كيلو وزن كم كرده ام .

* به عنوان يكي از چهره هاي شناخته شده هنرمحيطي، سفارشي هم كار مي‌كنيد؟

خيلي خيلي كم، اين مسئله كه سفارش دهنده چه كسي باشد و از كار چه استفاده اي بكند براي من مهم است؛ چراكه معتقدم هنرمند سرش مثل يك ظرف نيست كه با قيف بتوان در درون آن محتوا ريخت. معمولا كاري را به عنوان سفارش مي‌پذيرم كه زمينه محتوايي آن پيشاپيش در كارم وجود داشته باشد و علاقه‌مند باشم كه آن را انجام دهم.

* يعني اين نياز را مي بينيد كه هنر محيطي به داخل شهرها بيايد؟

بله، قطعا ! من محيط را در يك گستره وسيع‌تر مي‌بينم چون ما هم در يك محيط طبيعي زندگي مي‌كنيم، هم در يك محيط شهري. قاعدتا در محيط شهري با مخاطبان بيشتري سرو‌كار داريم. شايد به همين دليل مجموعه آثاري كه در خيابان وليعصر روي زمين انجام دادم برايم تجربه جالبي بود. چون درطي آن با يك محيط اجتماعي- فرهنگي آشنا شدم، بعد فهميدم خياباني كه هميشه از آن عبور مي‌كنم ،آدم هاي صبح اش با آدم هاي ظهر و عصر و نيمه شب اش ، از نظر رويكرد فكري، از نظر انگيزه بيرون آمدن، نوع تعامل و... تفاوت دارد. اين ها مسائلي بودكه من قبلا نمي دانستم. درضمن برايم جالب بود كه در بستر خيابان روي زمين بنشينم و آدم ها را بالاي سرم ببينم.

اين نوع نگاه را دوست داشتم. بيشتر آنها چون من را با يك سرو وضع خاكي مي ديدند فكرمي كردند با كسي روبرو هستند كه تازه كشف كرده‌اند استعداد دارد، درنتيجه خيلي از آنها به من پيشنهاد كار مي دادند.مثلا يك بار يك پيمانكار آمد و گفت كه اين كار را براي ساختمان ما هم انجام بده !حتي يك نفر سفارش سنگ قبر به من داد. يك بار هم فردي به من مراجعه كرد مدادم را گرفت و طرح من را تصحيح كرد و گفت كه مدتي نگارگري كار كرده ! من هم اجازه دادم كه اين كار را انجام بدهد چون واقعا لذت مي بردم از اين مسئله كه آنها من را نمي شناسند و من مي توانم بفهمم كه چه چيزي در ذهنشان است؟

خواسته هايشان چيست؟ اين كاركلا تجربه خيلي خوبي بود ،در واقع آن غباري كه رويم نشسته بود اجازه مي داد كه من از پس آن غبار لايه هايي از جامعه را ببينم كه شايد درمحيط دانشگاه يا فضاي روشنفكري گالري‌ها و موزه ها نمي توانستم ببينم .

خيلي جالب بود زماني كه من در قسمت نزديك خيابان طالقاني بودم نزديك گليم فروش ها يك سري آدم خاص مي ديدم، نزديك بازار رضا هم يك سري آدم ديگر، قاچاق فروش هاي سي دي و ... بعد چشمم باز شد كه كجا زندگي مي‌كنم و اين آدم ها چه كساني هستند و در چه فضايي كار مي‌كنند، همه اين ها به كارم در خيابان وليعصر جهت دادند.

* اين برنامه چقدر طول كشيد ؟

5 ماه روي خيابان وليعصر كار مي‌كردم ؛ البته به صورت پراكنده !گاهي وقت‌ها شده بود كه ساعت 4 نيمه شب هم روي زمين كار كنم و كنجكاو بودم كه آن محيط را بفهمم.

* يعني شب ها هم حجاري مي‌كنيد؟

در طبيعت نه، چنين تجربه اي نداشتم فقط يك بار در خلال يك فيلم مستند بود كه مي‌خواستم نقش ضحاك را در دل كوه حجاري كنم ، با همفكري كارگردان آن آقاي ميرطهماسب به اين نتيجه رسيديم كه اگر در شب كار كنم معني دار تر است: شب، ضحاك ،تاريكي و ظلمت !

در آثار شما اثر دست و پا زياد ديده مي‌شود. در ارتباط با مفاهيم آنها توضيح مي دهيد؟
اثر دست يكي از كهن‌ترين نشانه‌هايي است كه معرف حضور انسان در هنر ماقبل تاريخ و اقوام بدوي بوده است. ما با دست‌مان مي‌توانيم هماهنگ با طبيعت زيبايي بيافرينيم يا اين‌كه زشتي‌هاي بسياري كه در طبيعت رها شده‌اند مي‌تواند كار دست ما باشد.

ما در تاريكي با دستمان مي‌بينيم. از اين رو دستهايي كه من نقش مي‌زنم در داخل آنها نقش چشم نيز وجود دارند. در بسياري از موارد دو دست قرينه اي كه من نقش مي‌زنم معرف حالت نيايش هستند. البته شايد هم اين مساله بيشتر در فرهنگ مذهبي ايران مصداق پيدا مي‌كند. از سوي ديگر در دوره اسلامي در فرهنگ شيعي ايران دست نمادي از ايثار يكي از ائمه است كه به هنگام و آوردن آب براي كودكان تشنه دست‌هايش را از دست داد. از اين‌رو در ايران اين نشان در اماكني كه آب براي ثواب و خيرات ارائه مي‌شود و يا در مراسم‌هاي مذهبي نماد دست وجود دارد. شايد توجيه آن در كارهاي من اين است كه با فرهنگ قداست آب و نذر كردن جرعه‌اي از آن، در رابطه است.

* در طرح هاي شما نمادهاي مختلفي هم وجود دارند؛ چرا ماهي ؟ چرا مار؟ اين نمادها ازكجا مي‌آيند؟

از يك نظر، منطقي ترين بحث اين است كه نقش هايي كه كارمي‌كنم در طبيعت وجود خارجي دارند، مثلا وقتي نقش ماهي را در بستر يك رودخانه كار مي‌كنم آنجا ماهي هست يا وجود داشته يا هنوز وجود دارند. زماني‌كه مار، خرچنگ يا عقرب حجاري مي‌كنم در همان محيط چنين موجوداتي ديده مي‌شوند. زماني‌كه به سرزمين‌هاي متفاوتي سفر مي‌كنم در آنجا موجودات ديگري مي‌بينم،از آنها هم استفاده مي‌كنم. براي مثال وقتي تعطيلات نوروز گذشته به كوير رفتم روي مهر هاي استوانه اي موجوداتي مثل موش و خارپشت نيز نقش زده شدند و آنها را روي ماسه هاي كوير چاپ كردم. نقش دست يا پا در كارهايم ديده
مي‌شوند. با اين حال، نقش‌ها در آثار من مفاهيم نمادين دارند و در پيوند با اسطوره‌ها و نجوم قابل بررسي هستند. آنها براي مردم فرهنگ‌هاي مختلف قابل فهم هستند.

* اين ، نوعي محيط گرايي است؟

دقيقا. من محيط طبيعي را بي ارتباط با محيط فرهنگي نمي‌دانم. نقش‌هاي نجومي در آسمان ديده شده‌اند. نمادها در هر قومي بي ارتباط با موجودات پيرامون آنها نيستند. در واقع پديده ها يا موجوداتي كه در محيط وجود دارند به نوعي مي‌آيند و دركار حضور پيدا مي‌كنند، منتها به موازات اين نوع ارتباط تنگاتنگ با واقعيت، با محيط، با دنياي پيرامون و... كارها را دلالت مي دهم به مفاهيم نماديني كه در اديان يا در نجوم و اساطير ممكن است وجود داشته باشند . مثلا مار در ارتباط با اسطوره رانده شدن انسان از بهشت و ماهي در ارتباط با اسطوره باروري ؛ يا عقرب كه يك نوع نماد كاميابي است و نمادهاي ديگر.

اما اگر بخواهم صادقانه بگويم ، اولين باري كه اين نوع نقش ها را در بستر رودخانه اجرا كردم خيلي خيلي ساده و ابتدايي بودند ، درواقع فقط به آن مفهوم طبيعي كه دارند ارجاع داده مي شدند ولي تدريجا درتعامل با آدم هايي كه ديدم و قرائت ها، برداشت ها و استنباط هاي متفاوتي كه آنها داشتند، معناي كارم توسعه پيداكرد و وسيع تر شد.

براي مثال يك هلندي به من گفت همه ماهي هايت خلاف جهت آب شنا مي‌كنند! تا آن موقع اين موضوع را نمي‌دانستم چون به طور حسي فكر مي‌كردم ماهي ها در رودخانه به همين سمت شنا مي‌كنند، بعد او گفت كه يك فيلسوف آلماني مي‌گويد : ماهي اي كه در جهت آب شنا مي‌كند مرده است ! درواقع اين حرف او به من ياد داد كه من هم بايد خلاف جهت آب شنا كنم! حالا من مي‌خواهم خلاف جهت شنا كنم و زنده بمانم.

به عبارت ديگر من بيشتر به نقش‌هايي مي‌پردازم كه آنها براي مردم فرهنگ هاي مختلف قابل فهم هستند و مي‌توانند فهميده شوند. هدف من توسعه جغرافياي
فرهنگي‌مان است و دسترسي به زباني كه در يك گستره جهاني قابل فهم باشد.

* اين يعني رسيدن به يك تعريف مشترك از هنر حتي با وجود بودن در مرزها و فرهنگ هاي مختلف؟

بله. من پيرو اين رويكرد هستم كه وصل كردن بهتر از فصل كردن است. من جهاني شدن را مي پذيرم مشروط بر اينكه فرهنگ غرب به عنوان شاخص معرفي نشود و مشروط بر اينكه بومي بودن محترم شمرده شود. فكر مي‌كنم در بدترين شرايط هنرمندان از فرهنگ هاي مختلف با هم تفاهم دارند و نسبت به فرهنگ هايي كه دشمن تلقي مي شوند تساهل نشان مي‌دهند. معتقدم انديشمندان بهترين سفيران فرهنگي هستند كه مي‌توانند سوء تفاهم ها را بر طرف كنند. مرز ها حدود و چگونگي فرهنگ ها، نژاد ها، باورها را نشان مي‌دهند. از منظر فرهنگي من مرز نمي‌شناسم. مرزها را سياستمداران تعيين مي‌كنند.

اگر ايران هنوز بخشي از افغانستان بود ماهي هاي هرات به درياي خزر دسترسي داشتند و اگر ايران بخشي از آذربايجان باقي مي‌ماند ماهي هاي سواحل باكو و آستارا به فراخي خليج فارس دسترسي داشتند. من دوست دارم انسان ها همسان ماهي ها بتوانند از مرزها عبور كنند. در سفرهايم به عنوان هنرمند هنر زمين اغلب كنار پنجره هواپيما مي نشينم و به زمين نگاه مي‌كنم و تصاويري را ثبت مي‌كنم. انسان گذشته به انسان نگاه مي‌كرد و سرنوشت و تقدير خود را حدس مي زد. من از آسمان به زمين نگاه مي‌كنم و به تحولات سياسي، جغرافيايي، زيست محيطي و فرهنكي آن مي انديشم.

* و همراه ماهي هايتان از مرزها عبور مي‌كنيد؟

ماهي هاي من استعاره اي براي روايت مسائل انساني هستند. از اين رو در هنر محيطي من محيط فرهنگي، سياسي و اجتماعي هر كشور بر آثارم تاثير مي گذارند. من محيط گرا هستم و محيط را در همه ابعاد آن در نظر دارم.ببينيد در اولين روز كاري‌ام در صربستان به دليل اعلام استقلال كوزوو شاهد يك تظاهرات بزرگ بودم و برنامه سخنراني من به روزهاي بعد موكول شد. عصر پنجشنبه به مركز شهر رفتم كه تظاهرات را ببينم.

اگرچه به من توصيه شده بود كه به محل اجتماعات نروم. اما من به مركز شهر رفتم و تظاهرات مردم صربستان را ديدم و از وقايع خياباني عكاسي كردم. ميزبانانم مرا همراهي كردند و مراقبم بودند. با توجه به رنگ پوستم امكان واكنش گروه هاي نژاد پرست كه احتمال مي رفت در چنين اجتماعاتي نيز حضور داشته باشند، وجود داشت. فقط يك روي سكه اين اجتماع ضد آمريكايي بودن آن بود. اينكه من زبان صربي بلند نبودم و خارجي بودنم و يا حتي اينكه من از كشور مسلمان آمده بودم مي‌توانست مسئله ساز باشد و دشواري ايجاد كند. به هر حال اين اجتماع را با همراهي ميزبانم ديدم ، عكاسي كردم و كسي به من تعرضي نداشت. برايم جالب بود سنگ‌هاي آنها شيشه ها را مي‌شكستند و سنگ‌هاي من ماهي‌ها را آزاد مي‌كردند.

* مهر استوانه اي‌ از كارهاي اختصاصي شماست، آن را از كجا آورديد؟

مهر استوانه اي يك سنت خيلي خيلي كهن است كه در هزاره هاي چهارم پيش از ميلاد هم بوده، منتها در ابعاد و شكل كوچك‌تر . عملكرد متفاوتي هم داشته، آن موقع وقتي مي‌خواستند كالايي را به جاي ديگري بفرستند آن را درون خمره مي‌گذاشتند و روي آن موم مي‌كشيدند يا با گل مي پوشاندند و روي موم از اين مهرهاي استوانه اي استفاده مي‌كردند و نقشي ايجاد مي‌كردند كه كسي نمي‌توانست به آن دست بزند چون آن كسي هم كه كالا را دريافت مي‌كرده در مقصد اين نقش را داشته و آن را تطابق مي داده . درواقع كاري كه مختص من است ساخت اين مهر نيست، كاري كه من انجام داده ام بزرگ كردن ابعاد و آوردن آن به ساحل دريا و ارائه متفاوت از گذشته است كه عملكرد زيست محيطي دارد. من هم ابتدا اين مهرها را با ابعاد كوچك كار مي‌كردم و روي گل نقش مي انداختم اما در يك روند به اين نقطه رسيدم كه ابعاد را بزرگ كنم و روي ماسه ببرم كه خوشبختانه جواب داد.

* داستان سنگ‌ها چيست؟ آنها چطور به كارهايتان وارد شدند؟

پيش از اين من به اين سوال اين طور جواب مي دادم كه ما انتخاب نمي‌كنيم گاهي وقت ها انتخاب مي‌شويم يعني طبيعت و محيط ما را انتخاب مي كند. چون ما علي رغم تصورمان آنقدرها هم بر همه چيز سلطه نداريم. بلكه كششي در عناصر پيرامون مان وجود دارد كه ما را انتخاب مي كند. اما شايد توضيح منطقي تر اين باشد كه به هرحال آن زماني كه تحصيلاتم را تمام كردم و به ايران برگشتم ، تهران جاي جذابي براي من نبود چون دوست داشتم در طبيعت زندگي كنم و به اين نتيجه رسيده بودم كه ماده كار، معناي كار، مضامين و بستركار را از محيط بگيرم .

* پس اين سنگسري بودن در انتخاب سنگ به عنوان ماده اصلي كارهاي شما موثر بوده؟

بله ، شهر سنگسر با كوه هاي سنگي محاصره شده و عشاير سنگسر كه در كوه هاي اطراف دماوند به ييلاق مي‌رفتند به وفور با سنگ سرو كار داشتند. به هرحال حالا در منطقه اي كه من زندگي مي‌كنم ، روستاي پلور سنگ به وفور پيدا مي‌شود، شايد اگر در جنگل زندگي مي‌كردم چوب را انتخاب مي‌كردم و شايد اگر جاي ديگري بود گل را . ولي آنجا
مناسب ترين گزينه سنگ بود.البته دلايل ديگري هم به اين انتخاب كمك مي‌كرد، به هرحال در عين حال كه خيلي از كارهاي من ميرا تلقي مي شود اما مانايي وجه ديگر آثار من هستند. چراكه با مرور تاريخ هنر به اين نتيجه رسيدم كه سنگ گزينه خوبي است كه مي تواند يك انديشه مانا را براي قرن ها در دل خود نگه دارد، شايد كمتر ماده كاري است كه به اين وسعت مي‌تواند كاركند.

البته سابقه استفاده از آن در فرهنگ ما هم بسيار است، به هرحال همه اين ها دلايلي بود كه به سنگ رو آوردم بدون اينكه در اين حيطه آموزشي ديده باشم . ابتدا با ابزار خيلي ابتدايي و تدريجا با ابزار سنگ قبركارها آشنا شدم و حالا با ابزار روز مجسمه سازها آشنا هستم، ولي عمدتا كارهايم را با ابزار بدوي كه همان قلم و چكش است نقش مي‌زنم و با سايش سنگ ها به همديگر ها كارهايم را صيقل مي‌دهم.

* اجداد شما جزو عشاير هستند، آدمهايي كه كوچ مي‌كنند ، ‌اين تعامل بي واسطه اي كه آنها با طبيعت داشتند چقدر در كارهاي شما موثر بوده ؟

به هرحال كوچ كردن و با طبيعت بودن به شكل قومي در رگ و ريشه من وجود داشته است. وقتي به اجدادم نگاه مي‌كنم مي‌بينم كه براي يافتن مرتع بهتر، متناسب با فصول سال كوچ مي‌كردند. آنها در مكان ثابتي در زمين ساكن نبودند. من در دوران كودكي تابستان‌ها با پدربزرگم زندگي مي‌كردم. يادم هست كه حتي هنگام كوچ زماني‌كه به ييلاق مي رفتيم قبل از اينكه آنها چادر بزنند ما شب در محيط باز مي‌خوابيديم و من مي‌توانستم
ستاره هاي آسمان را قبل از خواب ببينم. اين جوهره، اين شالوده و اين پيشينه به ميزان زيادي يك نوع غربت و دلتنگي را نسبت به گذشته و چيزي كه امكان دارد از دست برود در من به وجود آورده است.

با وجود اين‌ نگاه من فقط معطوف به گذشته نيست. پيشينه عشايري وجهي از شخصيت من است. به هرحال سالياني را در غرب زندگي كردم و در 12 سال گذشته كه به ايران بازگشتم همواره با غربي ها در تعامل‌بودم و هستم؛ يا سفر مي‌كنم يا آنها به دهكده من سفر مي‌كنند. همه اين سوابق و پيشينه در ساختن شخصيت و كارهاي من نقش داشته‌اند.

تاريخ درج: 20 خرداد 1387 ساعت 11:41 تاريخ تاييد: 20 خرداد 1387 ساعت 16:38 تاريخ به روز رساني: 20 خرداد 1387 ساعت 16:32
 دوشنبه 20 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن