واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: فرزانه اى از ايران زمين
مراسم بزرگداشت استاد فقيد، اديب دين پژوه و مورخ شهير، مرحوم دكتر سيدجعفر شهيدى، ۶ خرداد ۱۳۸۷ در محل انجمن آثار و مفاخر فرهنگى برگزار شد.در اين مراسم دكتر مهدى محقق، رييس انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، دكتر حسن احمدى گيوى عضو هيات علمى لغت نامه دهخدا، دكتر على موسوى گرمارودى شاعر و دكتر على محمد سجادى عضو هيات علمى دانشگاه شهيد بهشتى هر يك از فضايل و سجاياى مرحوم دكتر شهيدى سخن گفتند.همچنين انجمن مفاخر فرهنگى، زندگى نامه و خدمات علمى و فرهنگى دكتر سيد جعفر شهيدى را نيز منتشر نمود. دكتر حسن احمدى گيوى، در اين كتاب ارزشمند در فضايل مرحوم شهيدى، چنين نگاشته اند:در ميان بزرگان و فرهيختگان فرهنگ و ادب و دانش سده حاضر ايران، دكتر سيد جعفر شهيدى، شان خاصى دارند. امروزه در كشور ما اصحاب فضل ودانش كم نيستند و ارباب فضيلت را نيز كم و بيش در همه جا مى توان يافت، حتى در ميان توده مردم، اما بسيار اندك اند بزرگانى كه هم فضل و فضيلت را به حد كمال دارايند به اضافه ايمان نيزو امروز در جامعه ما معلم خوب، عالم خوب و آدم خوب كم نيستند، اما كم هستند كسانى كه جامع هر سه صفت باشند و آقاى دكتر شهيدى از آن نادر مردانند كه هم معلم خوبند، هم عالم خوب و هم آدم خوب.ايشان دروس حوزه اى و ادب و زبان عربى را در زادگاه خود بروجرد فرا گرفته، سپس سال ها در حوزه نجف اشرف با حرارت و مرارت به تكميل آن پرداخته و به مقام اجتهاد رسيده اند.پس از بازگشت به ايران در ضمن تدريس در دبيرستان ها به تحصيلات علوم جديد روى آورده و در سال ۱۳۴۰ به اخذ دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران موفق گرديده اند. در سال ۱۳۲۸ به جمع مولفان لغت نامه پيوسته و بعد به سمت معاونت آن سازمان منصوب شده و با درگذشت استاد فقيد دكتر محمد معين، رياست سازمان و سرپرستى تاليف لغت نامه را به عهده گرفته و تا زمان فوت در اين سمت باقى بودند كه سرپرستى هيات مولفان لغت نامه فارسى نيز با ايشان بود.آقاى دكتر شهيدى در دوران نهضت ملى شدن صنعت نفت با مطبوعات همكارى داشته و علاوه بر نگارش مقاله هايى در مطبوعات آن روزگاران، با همكارى پدرخانم دانشمند و فقيدشان مرحوم غلامرضا سعيدى مجله فروغ علم را منتشر ساختند و به مبارزه با جهل و فساد و استبداد و استعمار برخاستند … ايشان از سال ۱۳۴۰ در دانشگاه تهران به تدريس اشتغال ورزيده و از سال ها پيش به درجه استادى رسيدند.دكتر شهيدى در خلال اين مدت هرگز از مطالعه و پژوهش و تاليف غافل نبودند كه تصحيح تحشيه آتشكده آذر، دره نادره، نقدى بر شروح ديوان انورى، جلد اول مثنوى شريف، نمونه هايى از آثار و تاليف ايشان است. اگر همت و شهامت دكتر شهيدى نبود كه ده سال از عمر گرانبار خود را وقف تصحيح و تحشيه دره نادره كردند، بى گمان از اديبان و ادب دوستان و پژوهندگان ايران، احدى را جرات و توان آن نبود كه به اين كار شگرف و شگفت دست يازد.در حوزه هاى علميه ايران، اگرچه كم نيستند فضلايى كه شعر و ادب و شعرا و فضلا و علماى گذشته عرب را خوب بشناسند، ولى بسيار كم هستند كسانى كه به ادبيات امروز و پيشتازان آن نيز اشراف و شناخت كامل داشته باشند و دكتر شهيدى از آن نوادر بودند كه خدمت ذهن و قدرت حافظه و نيروى پشتكار از يك سو، سال ها اقامت در نجف اشرف از ديگر سو، باعث آمده كه بر زبان ادب جديد و قديم عرب چنان تسلط يابند كه هم بتوانند در مجامع علمى و ادبى عرب بدان زبان حرف بزنند و سخنرانى كنند و هم چنان مقالات ادبى و پژوهشى و با ارزشى بنويسند كه مطبوعات معتبر كشورهاى عربى آنها را چاپ كنند.ده ها سال مطالعه و غور پژوهش در گنجينه ادب فارسى و تدريس متون معتبر در دانشگاه ها، ايشان را برشعر و ادب غنى و پربار اين مرز و بوم، احاطه و اشراف به سزايى بخشيده است. نزديك چهل سال كار و كوشش و پى جويى در لغت نامه دهخدا، دكتر شهيدى را در پهنه لغت، پخته و ورزيده و صاحب نظر ساخته است. شركت در مجامع بين المللى بى شمار عربى و بين المللى، بر گستره بينش او افزوده، سخنرانى ها، سمينارها و كنگره هاى بى شمار داخلى و خارجى، بر دامنه مطالعات و اطلاعات و معلومات ايشان افزوده است. تحصيلات حوزه اى و روح طلبگى و دانش پژوهى، همه وقت و همه جا، ايشان را بيشتر به خواندن و كمتر به نوشتن واداشته و از روزسوزى بازداشته است. همكارى مستمر با مطبوعات، افق جهان بينى و ديد سياسى ايشان را روشنى خاصى ارزانى داشته است.در قلمرو فضيلت، آقاى دكتر شهيدى اهل اجتهادند نه ادعا؛ اهل تواضعند نه تفاخر؛ اهل استغنايند نه غنا؛ اهل سادگى و افتادگى اند نه زرق و برق و دنگ و فنگ و …عقيده وراى خود را وحى منزل نمى شماردند و از انديشه آموختن و خدمت به علم و ادب، دمى فارغ نبودند.ايمان و توكل، وارستگى و آزادى، همت بلند و اراده استوار، مناعت نفس و پاكدامنى، خوشرويى و خوشنويسى، دوست نوازى و زيردست پرورى، عاطفه و حق شناسى، صميميت و خيرخواهى، زهرگزينى و بى اعتنايى به دنيا هر چه در اوست، خطوط اصلى چهره شخصيت ايشان را ترسيم نموده و اين همه در پرتو تربيت دينى و خانوادگى درست … از ايشان شخصيتى ممتاز ساخت كه همتاى ايشان را با چنين ابعاد و جامعيتى در جامعه امروز ايران دشوار توان يافت.لغت نامه، نخستين و تنها كار علمى دسته جمعى است كه به بار نشسته و پايان گرفته است. علت اين موفقيت، افزون بر حسن نيت و صفاى باطن بنيانگذار فقيد آن، علامه دهخدا، عشق و ايثار و تلاش مولفان، زاييده صميميت و صفاى رفتار انسانى مديريت آن بوده كه از سال ۱۳۴۵ به اين سو با دكتر شهيدى بوده است.اعضاى لغت نامه دهخدا، به ويژه هيات مولفان آن سازمان را به منزله كانون گرم خانواده مى دانند كه آقاى دكتر شهيدى، سرپرست و پدر آن خانواده است. اگر پس از ارتحال مرحوم دكتر معين؛ آقاى دكتر شهيدى سرپرستى اين كانون را بر عهده نمى داشتند، لغت نامه سامان و پايان نمى گرفت و مولفانى كه هنوز با تحمل دشوارى ها بى كبر و ادعا در آن بزم سرگرم تحقيق و تاليف اند يك روز نمى ماندند و همچون ديگران مى گذاشتند و مى گذشتند …نقايص دانشگاه هاى مادكتر على محمد سجادى، عضو هيات علمى دانشگاه شهيد بهشتى كه از شاگردان نزديك مرحوم دكتر شهيدى بودند نيز در مراسم بزرگداشت استاد شهيد، علاوه بر اين كه ياد و خاطره مرحوم استاد را گرامى داشتند به نكات دقيقى در مورد نقايص دانشگاه هاى ما اشاره كردند.به همين دليل توجه خوانندگان محترم را به بخش هايى از سخنرانى ايشان جلب مى نماييم.علاوه بر اين كه من در زمان حيات و حتى زمان ممات مرحوم دكتر شهيدى افتخار شاگردى ايشان را داشتم، يك نوع رابطه عاطفى هم با ايشان دارم، آن اين كه احساس مى كنم مى توانم به عنوان كسى كه بيش از ۳۲ سال به صورت مستمر يا صبح هاى چهارشنبه و يا بعدازظهرهاى جمعه، چه در لغت نامه، چه در دولتسراى حضرت استاد، شرفياب محضر پاكشان بودم، ادعا كنم كه به عنوان فرزند استاد شهيدى شناخته مى شوم، يقين دارم كه استاد بزرگم هم نسبت به من احساس پدرى داشتند و هم حق پدرى دارند.چهار ماه از وفات استاد بزرگ ما مى گذرد و در اين مدت مصاحبه ها، سخنرانى ها و مقاله هاى متفاوت با اغراض متفاوت ارايه شده است.به نظرم وسيع ترين مقاله اى كه در مقوله استاد دكتر شهيدى نوشته شد، متعلق به استاد بزرگوار همه ما، دكتر احمد مهدوى دامغانى در روزنامه اطلاعات است كه در آن خاطرات بيش از ۶۰ ساله خودشان را به صورت مبسوط ارايه كردند.در اين فرصت لازم است به نكاتى اشاره كنم. دانشگاه هاى ما دو نقص اساسى دارند؛ يك نقص آنها اين است كه از حال فارغ التحصيلان خود بى خبرند.هر سال هزاران نفر از دانشگاه هاى ما فارغ التحصيل مى شوند، اما اين كه اينها چه سرانجامى پيدا مى كنند، كار دارند يا نه، آيا از كرده خود پشيمان هستند؟ كسى به اين مسايل نمى پردازد. هر دانشگاه بايد يك انجمن فارغ التحصيلان داشته باشد و هر از گاهى اينها گردهم جمع بشوند.در زمانى كه من در دبيرستان البرز تدريس مى كردم، شادروان مرحوم دكتر مجتهدى فارغ التحصيلان را جمع مى كردند، هم از حال يكديگر باخبر مى شدند و هم موجب اشاعه فضل و دانش در بين ديگران بود.نقص و درد ديگر دانشگاه ها اين است كه به مجرد اين كه يك نفر از اعضاى هيات علمى به افتخار بازنشستگى نائل مى شود، در تعداد مردگان به حساب مى آيد، يعنى ديگر حتى كسى احوالى از آنان نمى پرسد.چه كسى را مثل دكتر خليل خطيب رهبر سراغ داريد كه در ادبيات، نظم و نثر غور كرده، نيش سوزن به چشم خود زده و آثار بزرگان را زنده كرده باشد؟ايشان اكنون در بستر بيمارى افتاده است، در حالى كه هيچ كس احوالى از او نمى پرسد؟! اگر دولتمردان ما بخواهند از اين افراد تجليل كنند، كار مشكلى نيست، كافى است هر سال وزير علوم در روز معلم يك كارت و يك شاخه گل براى اين استادان بفرستد.مساله ديگرى كه در دانشگاه هاى ما منسوخ شده است، مساله شاگردى و استادى است. ما استاديار، دانشيار و استاد داريم، اما هيچ كدام حق خودشان را نمى دانند. آخرين بارى كه من استاديارى و استادى را ديدم، در دانشگاه تربيت معلم تهران بود.- استاد بزرگوارى كه به ما تدريس مى كردند مرحوم دكتر احمد متين دفترى بودند كه درس سازمان ملل را تدريس مى كردند. ايشان در سنين پيرى مى آمدند و يك جمله از جزوه خود را مى خواندند، بعد آقاى دكتر على آبادى كه در آن زمان دادستان كل كشور بودند، يك ساعت و نيم براى ما توضيح مى دادند. يعنى سلسله مراتب محفوظ بود. بسيارى از ما مى خواهيم در بدو امر به همه جا برسيم و بايد براى اين معضل فكرى كرد.نكته ديگر مساله استادپرورى است. در گذشته مردانى بودند كه مردان ديگرى را در دامان عنايت خود مى پروراندند. مرحوم على اصغر خان حكمت در شيراز، دست دكتر لطفعلى صورتگر را گرفت و صورتگر شد آنچه كه بايد مى شد.صورتگر دست على محمد مژده را گرفت و مژده افتخار پارس و پارسيان شد. ديگرانى هم بودند. مرحوم تقى زاده، مجتبى مينوى را پروراند.بگذريم … نگذاريم شهيدى بميرد، نگذاريم شهيدى از يادها برود هر چند كه از يادها نمى رود.
يکشنبه 19 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبکه خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]