واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: پنجشنبه روز بدي است
خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا): خبرنگار حوزه موسيقي ايرنا - - پنجشنبه روز بدي است، وقتي تويي كه " براي آنكه خاك ايران/گوهري تابان شود" به يكباره هميشه مي روي، و "خون دل ها" در غربت نبود تو ، مي ماند براي ما.
پنجشنبه روز بدي است ، لحظه ها اين را مي گويند ، و تو رفته اي ، تويي كه همه عمر به خاطر وطن سفر كردي، و چگونه مي توانم فراموش كنم كه براي پرسيدن حتي ، "نام گلي ناشناس/ چه سفرها كرده اي؟"
مي گويند:" 9 سال بيمار بودي."، مي گويند:"نويسنده و فيلمساز بودي."، "بيش از يكصد كتاب و صدها مقاله تحقيقي نوشته اي"، مي گويند:"به افتخار آثاري كه براي كودكان آفريدي جوايز جهاني را ربوده اي"، مي گويند:"...."، و من هنوز در بهت لحظه اي هستم كه تو "براي بوئيدن بوي گل نسترن/ چه سفرها كرده اي"
انگار كسي مي گريد، انگار مادري فرزندش را در سفر سرفرازي وطن به بدرقه مي ايستد، انگار من كودك مي شوم، انگار وطن،مادر، و تو مي سرايي :"ما براي بوسيدن خاك سر قله ها/ چه خطرها كرده ايم"
نگاهم به قاب يادت خيره مي شود، چه زود خاطره مي شويم.ضرباهنگ صدايي در گوشم نواخته مي شود، 9 سال بيمار بود ، 9 سال بيمار بود، 9 سال بيمار بود.به قاب يادت خيره مي مانم،به لحظه هايي كه"براي آنكه ايران/ خانه خوبان شود/ رنج دوران برده اي"
و چه كسي مي داند كه پنجشنبه روز بدي است ، نه فقط براي آنكه مام ميهن ، فرزند نويسنده و فيلمسازش را از دست داده ، بلكه به خاطر آنكه سازنده ترانه هميشه جاودان "سفر به خاطر وطن " براي هميشه رفته است.نادر ابراهيمي را مي گويم ، تو را.
به استاد "محمد نوري" كه سرودت را با صداي زيبايش خواند، دسترسي پيدا نمي كنم كه خبري بگيرم ، نميدانم مي خواهم از چه خبر بگيرم ، از اينكه كسي "وجود پنجشنبه" را تكذيب كند؟
ديگر تمام شده است،نه چه كسي باور مي كند او كه "براي جاودانه ماندن اين عشق پاك /رنج دوران برده" به پايان رسيده باشد؟
اي فرزند پاك وطن، بزرگ نويسنده معاصر، "چهره سرشناس ادبيات داستاني پس از انقلاب"، ما و فرزندانمان همواره آثارت را خواهيم خواند و شعر جاودانه ات را گوش جان خواهيم سپرد كه چه زيبا سروده اي:
"ما براي پرسيدن نام گلي ناشناس چه سفرها كرده ايم، چه سفرها كرده ايم
ما براي بوسيدن خاك سر قله ها چه خطرها كرده ايم، چه خطرها كرده ايم
ما براي آنكه ايران گوهري تابان شود خون دلها خورده ايم
خون دلها خورده ايم
ما براي آنكه ايران خانه خوبان شود رنج دوران برده ايم
رنج دوران برده ايم
ما براي بوئيدن بوي گل نسترن چه سفرها كرده ايم، چه سفرها كرده ايم
ما براي نوشيدن شورابه هاي كوير چه خطرها كرده ايم، چه خطرها كرده ايم
ما براي خواندن اين قصه عشق به خاك خون دلها خورده ايم
خون دلها خورده ايم
ما براي جاودانه ماندن اين عشق پاك رنج دوران برده ايم
رنج دوران برده ايم"
يکشنبه 19 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 295]