پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850153349
بررسي شرايط پيشروي كارگردانان تئاتر در ميزگرد ايسنا: تئاتريها از اعمال هر تغييري مضطرب ميشوند هنرمندان كنار كشيدهاند تا ديگران به جاي آنان فكر كنند
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: بررسي شرايط پيشروي كارگردانان تئاتر در ميزگرد ايسنا: تئاتريها از اعمال هر تغييري مضطرب ميشوند هنرمندان كنار كشيدهاند تا ديگران به جاي آنان فكر كنند
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و هنر - تئاتر
در ميزگرد «بررسي شرايط پيشروي كارگردانان تئاتر»، مهمترين معضل كنوني تئاتر، نبود استراتژي و برنامه براي توليد نمايش و نبود پشتيباني پيوسته و هدفمند از جريان توليد تئاتر، برشمرده شد و مطرح شد كه؛ از نيمه دوم دهه هفتاد با افزايش گرايش عمومي مردم به فعاليت بيشتر در عرصههاي اجتماعي، رويكرد تازه و روزافزون تماشاگران تئاتر در ايران، رونق چشمگير توليدات نمايشي را در پيداشت. درآن زمان، تميز ميانِ دوره ركود و شكوفايي تئاتر ايران، تشخيصي بسيار ساده بود، اما امروز اين ملاكهاي روشن، وجود ندارند.
در پي وضعيت سالهاي اخير تئاتر كه به اعتقاد هنرمندان آن؛ موجب سردرگمي هنرمندان اين رشته و نيز كناره جستن تعدادي از آنان از صحنههاي نمايش شده است و همچنين با توجه به وضعيت پذيرش و مميزي متون نمايشي كه سبب گرايش بسياري از آنان به نمايشنامههاي خارجي و اقتباسي نيز شده است، در ميزگردي «شرايط پيشروي كارگردانان تئاتر» با حضور فرهاد مهندسپور، جلال تهراني و افروز فروزند كارگردانان تئاتر در محل خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، بحث و بررسي شد.
مهندسپور: تئاتر از سبد مصرفي جامعه بيرون آمده است
فرهاد مهندسپور با اشاره به تعطيلي ششماهه تئاترشهر، واكنش مردم را نسبت به اين رويداد در حد صفر توصيف كرد و به ايسنا گفت: همزمان با تعطيلي تئاترشهر، ماجراي سهميهبنديشدن بنزين منجر به واكنش مردم شد، درحاليكه به نظر ميرسد جامعه با بيتفاوتي خود نسبت به تعطيلي تئاترشهر، نشان داد اين هنر از سبد مصرفِ جامعه بيرون آمده است. اين كم توجهي و بيتفاوتي دلايل گوناگوني دارد و هرچند مديريت دولتي، مستقيما و تنها باني بهوجود آمدن اين شرايط نيست اما موظف به مطالعه آن هست.
فروزند: برخي هنرمندان به ناچار خود را كنار ميكشند
در ادامه اين نشست، افروز فروزند ديگر كارگردان حاضر، درباره محدوديت كارگردانها در انتخاب متون ايراني
فروزند كه آخرينبار نمايش «روي زمين» را سال 82 اجرا كرده است، گفت: برخي از هنرمندان همچون من؛ نميتوانند آنگونه كه علاقهمندند، كار كنند. بنابراين به ناچار خود را كنار ميكشند زيرا ترجيح ميدهند حرف خود را نزنند تا اينكه ناچار به بيان ناقص آن شوند. در اين ميان به ظاهر، افرادي موفق هستند كه خود را با شرايط محدود تطبيق ميدهند و خود را مطرح ميكنند.
اين كارگردان تئاتر تصريح كرد: در شرايط فعلي يا بايد همه هنرمندان كنار بكشند كه شدني نيست، چون تحولات كشور، مختصات و شرايط خاص خود را دارد. يا اينكه عدهاي با همين شرايط راضي به كار ميشوند. از آنجا كه تعدادي از هنرمندان به جز كار تئاتر، كار ديگري نميدانند، براي گذران زندگي ناچارند به اين شرايط تن بدهند. در مجموع شرايط آنقدر نگرانكننده است كه بسياري از هنرمندان تئاتر ترجيح ميدهند اصلا به آن فكر نكنند.
نويسنده و كارگران «اتاق رويا» با يادآوري تفكر حاكم بر تئاتر در نيمه نخست دهه هفتاد خاطرنشان كرد: اين تفكر به شكلي تعديلشده هنوز هم وجود دارد. هر چند كه پيشينه چند ساله 76 تا 82 را نيز داريم و نميتوان تئاتر را به شرايط نيمهي نخستِ دهه هفتاد بازگرداند.
مهندسپور:
هنرمندان تئاتر نسبت به منافع جمعيشان آگاه باشند
به گزارش ايسنا، سپس فرهاد مهندسپور يكي از راههاي برون رفت از شرايط فعلي تئاتر را آگاهي هنرمندان اين رشته نسبت به منافع جمعي تئاتر ايران دانست و توضيح داد: چطور عنوان «خانواده» را به جماعت تئاتري اطلاق ميكنيم، در حالي كه اعضاي آن ميتوانند نسبت به تضييع حقوق يكي از اعضاي خود بيتفاوت باشند و اين در حالي است كه اين بيتفاوتي در جامعه تئاتري ما وجود دارد. به روشني پيداست كه هنوز آگاهي جمعي تئاتريها، نسبت به منافع عموميشان پديد نيامده است. به اعتقاد او؛ همچنان كه مديريت دولتي تئاتر نيز هنوز به آگاهي لازم براي بهبود پيوند ميان دولت، تئاتر، و مردم نرسيده است. در اين فضاي حسينقليخاني، هركس تصور ميكند بايد كار خودش را پيش ببرد و خير خودش را در خير همگاني نبيند.بنابراين، جامعه تئاتري نسبت به مسايلي مانند تعطيلي انجمن نمايش، انعقاد قرارداد با موسسه توسعه هنرهاي معاصر، رخوت تئاتر و ... اعتراضي نميكند. از سوي ديگر سكوت مردم هم در برابر چيزي مانند تعطيلي طولاني تئاترشهر بهخوبي اين پيام را ميرساند كه بود و نبود تئاتر در ايران با بيتفاوتي روبروست. اين فرايند توليد تئاتر، كه همه ما كارگردانان در آن قرار گرفتهايم، گوياي اين پيام است كه نه افزايش هفت ميلياردي بودجه انجمن نمايش، نه پشتكردن جامعه به آن، و نه حتا بينالمللي شدن جشنواره فجر، مشكل تئاتر ما را حل نميكند. اين وضعيتي عجيب است، بايد دوباره به تعاريف و انديشههاي ابتدايي و ساده تئاتري بازگرديم.
او ضروري دانست كه؛ هنرمندان تئاتر، آگاهانه در برنامهريزيها شركت كنند و ادامه داد: درحال حاضر روشهاي كار و فرايند توليد تئاتر بهگونهاي است كه گويي هنرمندان تئاتر، زيردستان و كارمندان بخش دولتي تئاتر هستند. در حاليكه اين معادله برعكس است و اينها همه نشانگر نبود سازوكارهاي ضروري اوليه براي ذوقورزي و توليد انديشه در تئاتر است. بههمين دليل است كه در اين شرايط با اجراي نمايش، تغييري در وضعيت كلي تئاتر پديد نميآيد و با اين فرآيند و نحوه مديريت، راه بهجايي نميبريم و تنها حفره زير پايمان را عميق و عميقتر ميكنيم. اين مدل حسينقليخاني باعث گرديده كه نه تئاتريها پشتيبان مردم و يا پژواك جامعه به دولت باشند و نه مركز هنرهاي نمايشي بتواند حامي حقوق هنرمندان، مردم و حتا دولت باشد.
كارگردان «مكبت» اظهار تأسف كرد: در اين شرايط حتا باور نميكنيم دچار مخمصه هستيم، مخمصهاي كه تصور ميكنيم هركس زودتر بدود و برسد و اجرا كند، برنده است. درحاليكه تئاتر، مبادله انديشهورزانه و زيباييشناسانه اجتماعي و مبتني بر آگاهيهاي ما و نياز مخاطبانمان است.
اين استاد دانشگاه با اشاره به تجمع هنرمندان تئاتر در اعتراض به ردشدن ايستگاه مترو در ضلع شمالي تئاترشهر اضافه كرد: خندهدار است كه ما، تئاتريها به خاطر رد شدن ايستگاه مترو واكنش نشان ميدهيم، اما نسبت به اصلاح فرايند كهنه و فرسوده توليد تئاتر و نبود استراتژي براي توليد و اجراي برنامههاي تئاتري هيچ واكنشي نداريم. اين نشان ميدهد شرايط ما آنقدر غيرعقلاني است كه باور غيرعاقلانه بودن آن، برايمان مشكل شده است.
او معتقد است: در همين شرايط غيرعقلاني است كه شوراي نظارت به خود حق ميدهد، خارج از موارد قانوني به گروهها فشار وارد آورد، يا كارگرداني به خودش اجازه بدهد دستمزد گروه را پرداخت نكند، همچنان كه برخي به خود اجازه ميدهند به صورت غيرقانوني از قرارداد گروههاي نمايشي 5 درصد ماليات كسر كنند.
در بخش ديگري از اين نشست افروز فروزند درباره حضور كمرنگش در تئاتر طي سالهاي اخير توضيح داد: مديران قبلي تئاتر براي ديدن هنرمندان وقت داشتند، اما آنگونه كه شنيدهام مديريت فعلي در اتاقش را به روي هنرمندان بسته است و براي ديدن او بايد وقت قبلي بگيريم و ماندن دوباره پشت اين در بسته، يكي از مسايلي است كه مرا از مراجعه به مركز هنرهاي نمايشي دلسرد ميكند، درحاليكه هنرمندان، متوليان تئاتر هستند و مديران كارمندان تئاترند. اما همانگونه كه آقاي مهندسپور اشاره كرد اين سيستم الآن برعكس اعمال ميشود. طبيعي است عدهاي كه مصرتر هستند، بارها و بارها به مركز مراجعه كنند اما عدهي ديگري چنين نميكنند و ترجيح ميدهند كار نكنند.
جلال تهراني:
نقش تئاتريها در بوجود آمدن اين شرايط چيست؟
در همين رابطه جلال تهراني ديگر كارگردان حاضر در اين ميزگرد اين پرسشها را مطرح كرد كه؛ تئاتريها، در بهوجود آمدن اين شرايط چقدر مؤثر هستند؟ و ادامه داد: آيا اين جريان به سادگي ميتواند از آن سوي در، شكل بگيرد؟ تا آنجا كه من شنيدهام همين مدير فعلي روزهاي اول در اتاقش را باز گذاشته بوده. بعد از مدتي در را بسته. بعدتر دوربين مداربسته هم پشت در گذاشته كه از پيش؛ خود را براي مقابله با مراجعين آماده كند. او كم كم سخنران ميشود. تمرين سخنوري ميكند به جاي آن كه ادارهاش را تقويت كند. ياد ميگيرد يك طوري بگويد «آره» كه معنياش «نه» باشد. در حالي كه او بايد ادارهاش را به گونهاي مديريت كند كه كسي نيازي به درد دل با مدير نداشته باشد. وقتي به محض باز شدن يك در، جمعيت زيادي هجوم ميبرند كه حق شخص خودشان را از زندگي بگيرند، اينطوري ميشود. اما فكر ميكنم پيش از اينكه به بررسي اتفاقات آنطرف در بپردازيم، خوب است خودمان را آسيبشناسي كنيم. ما فارغ از عقل معاش شخصي و تنها بهعنوان يك تئاتري، چقدر به دنبال احقاق حقوق صنفي خود بودهايم؟ آيا براي كسب احترام براي خود، رفتار خودمان با تئاتر، محترمانه بوده است؟ تشكلهاي ما از قبيل خانه تئاتر يا انجمن نمايش چگونه عمل كردهاند؟ اصلاً عمل كردهاند؟ ما به اين مسايل نپرداختهايم.
در ادامه سخن جلال تهراني، افروز فروزند گفت: بسياري از هنرمندان تئاتر نميتوانند كار ديگري انجام بدهند و حتا اگر عدهاي كار نكنند، اين امكان وجود دارد كه در اتاق مدير مركز همچنان به روي هنرمندان تئاتر بسته بماند.
مهندسپور:
با وجود پروسه توليد پيچيده؛
چگونه ميتوان از هنرمندان انتظار داشت رابطه خود را با جامعه زنده نگه دارند؟!
فرهاد مهندسپور هم در اين رابطه نظر خود را اينگونه بيان كرد: پروسه توليد تئاتر اندكي پيچيده است و اين پيچيدگي الزاما وابسته به رابطههاي متعدد بين هنرمندان و جامعه است. تا هنگامي كه توليدكنندگان در بند و بستهاي اداري و فني اوليه دچار مشكل هستند چگونه ميتوان از آنان انتظار داشت كه رابطه خود را با جامعه، زنده، طبيعي و دو سويه نگهدارند؟ اين مشكلات بر سر راه توليد، فرايندي وقتگير و عاجز كننده است، به نحوي كه كارگردان و گروه نمايش بيش از هر چيزي سرگرم و خسته از دست و پنجه نرم كردن با آنهاست و اغلب ديگر مجال و تواني برايشان باقي نميماند.
جلال تهراني:
هنرمند كافي است در يك جريان تئاتري سر جاي خودش قرار بگيرد
در همين زمينه جلال تهراني گفت: عدهاي از تئاتريها ميتوانند اين روابط فني را داشته باشند و اين خوب است. اما تعدادي ديگر تنها ميتوانند به توليد تئاتر بپردازند. نميشود انتظار داشت كسي كه كار خلاقه ميكند، الزاما روابط عمومي قوي هم داشته باشد. او در يك جريان درستِ تئاتري كافيست سر جاي خودش قرار بگيرد.
*** مهندسپور:
تئاتر نيازمند عقل جمعي است
فرهاد مهندسپور هم در اين زمينه تصريح كرد: اين فرايند توليد، به مدل ارتباطي تبديل شده كه ايرادات خود را نميبيند. اين هولناك است. چگونه ممكن است كساني كه به توليد انديشه در تئاتر ميپردازند، وضعيت نامعقول شرايط كاري خود را درك نكنند. اين نقطه تاريك تئاتر ايران است. ضمن اينكه فراموش نكنيم جريان توليد تئاتر، با شعر متفاوت است. چون تئاتر، توليدي گروهي است و نه فردي. اين بدان معناست كه تئاتر در پرتو يك عقلِ جمعي ساخته ميشود. پرسش اين است: چه ميشود كه اين عقل و شعور جمعي نميتواند راههاي برون رفت از مشكلاتِ پيشروي خودش را بفهمد؟ اين نامعقول بودن، كي و چگونه پيش آمده است و چگونه منجر به آن شده كه گويا هيچ يك از ما مسوول اين نيست كه به تدوين برنامهاي براي تغيير اين وضعيت بينديشد؟ مديران و هنرمندان، هيچكدام چنين وظيفهاي را احساس نميكنند. تماشاگران هم كه مسوول حل اين مشكل نيستند. هنرمندان تئاتر، مديران را مسوول تغيير اين وضعيت ميدانند و فراموش ميكنند كه مديريت دولتي اين توانايي را ندارد. باز فراموش نكنيم تئاتر، كاري جمعي و نيازمند عقل جمعي است. اگر امروز ميبينيم شوراي نظارت به خود اجازه داده در بخش زيباييشناسي آثار وارد شود به اين دليل است كه هنرمندان تئاتر خود را كنار كشيدهاند و قرار گذاشتهاند ديگران به جاي آنان فكر كنند؛ نتيجهاش همين فضاي تئاتر امروز ايران است.
تهراني:
نميتوانيم مسئوليت اعمال و انتخابهاي خود را بپذيريم
در تأييد سخن او جلال تهراني توضيح داد: نميتوانيم مسووليت اعمال و انتخابهاي خود را بپذيريم. با يكجور رندي تاريخي هميشه دنبال كسي هستيم كه براي ما تعيين تكليف كند و خودش هم مسووليت اعمال ما را بپذيرد. اگر به ما گفته شود طبق قانون اساسي هيچكس جز خود نويسنده و كارگردان، پاسخگوي آثار او نيست، مضطرب ميشويم. فراموش كردهايم كه در هيچ دادگاهي در هيچكجا و در هيچ جهاني، از تو نميپرسند «تقصير كه بود؟» ميپرسند «چه كردهاي؟»
او با اشاره به سيستم گزينش متون طي يكي دوسال اخير در مركز هنرهاي نمايشي يادآور شد: اين شيوه كارگردانهاي ما از بزرگسال تا جوان است، كه چندين متن را ارايه ميدهند تا از اين ميان يكي مجوز اجرا بگيرد. درحاليكه اگر ما براساس ضرورت و نيازمان كار نكنيم تئاتر را بياعتبار كردهايم. نانوايي هم دو ورسيون نان بيشتر نميدهد. ورسيون سوم را بخواهي ميگويد نميشود. بفرما! الزام تئاتري هم نداريم كه حتماً هرسال يك نمايش اجرا كنيم.
افروز فروزند هم متذكر شد: روحيه من بهگونهاي است كه اگر شرايط به طور نسبي فراهم نبود كار نميكنم، اما هنرمند ديگري ممكن است تصور كند در اين شرايط ميتواند كار كند. بنابراين چرا انتظار داريم اگر ما به دليلي نميتوانيم كار كنيم، ديگران هم چنين كنند؟
در پاسخ به او مهندسپور گفت: دليل اين موضوع كاملا روشن است. تئاتر تا زمانيكه نسبت به اعضاي خود واكنش نشان ندهد، نميتواند نسبت به جامعه واكنش نشان بدهد. همين كه با اين شتاب داريم در مسابقه «بدو، برس، اجرا كن» شركت ميكنيم به اين معناست كه تئاتر از اين وضعيت نامعقول و متحجر خارج نميشود. فراموش نكنيم با حذف يك عضو از توليد كنندگان تئاتر ميتوان كل اين جامعه را هم حذف كرد.
مهندسپور:
ساز و كار مديريت تئاتر به بازنگري نياز دارد
مهندسپور با اشاره به بيكارشدن تعدادي از هنرمندان تئاتر متذكر شد: بيكار شدن اين هنرمندان بايد براي ما، تئاتريها مهم باشد. مشكل اينجاست كه فكر ميكنيم مديران عقلكل هستند و ميتوانند براي تمام اين مشكلات تدبيري بينديشد. درحاليكه هر مدير در بهترين حالت تنها ميتواند بخش اداري خودش را تدبير كند. همه نقطه توجه او، بوروكراسي مهلكي است كه در آن گرفتار آمده است. سازوكار اداري مديريت تئاتر نيز نياز به بازنگري و اصلاح دارد.
در همين زمينه جلال تهراني، پرداختن به مسايل صنفي را قدري پيچيده دانست و افزود: پرداختن به مسايل صنفي در فرهنگ ما به سادگي امكانپذير نيست. به همين دليل است كه شخصا كاري به مديريت مركز هنرهاي نمايشي و خانه تئاتر ندارم. پيگيري در مورد كار همكاران و دلايل بيكاري آنان ميتواند جنبه فردي داشته باشد. ميشود به شكل فردي هم از حقوق صنفي دفاع كرد. به شرطي كه يك بوم و دوهوا نشود و با رسيدن اولين امتياز شخصي، منافع صنفي تا اطلاع ثانوي بايگاني نشود.
كارگردان «هي مرد گنده گريه نكن» با بيان اينكه قصد دفاعكردن از مديريت تئاتر را هم ندارد، ادامه داد: بديهي است مديران هم منافع زودگذر و دمدستي خود را به منافع بلندمدت تئاتر ترجيح ميدهند، اما پرسش مهمتر اين است كه خود ما تئاتريها چهميكنيم؟
جلال تهراني:
ما حجم تئاتري نداريم
جلال تهراني سپس افزود: نميتوان گفت مسوولان فرهنگي، تئاتر نميخواهند. چراكه بود و نبود تئاتر برايشان فرقي نميكند. نخواستن بهمعناي مخالفت با چيزي است. اما بيتفاوتي به معناي آن است كه ما اصلاً وجود نداريم تا عدهاي مخالف يا موافق ما باشند. ما حجم تئاتري نداريم. حجم آماري داريم و حداكثر به عنوان مقداري روشنفكر ناراضي مطرحيم كه رضايتمان هم با مقداري پول حاصل ميشود. مگر طي چندسال اخير بودجه تئاتر را چند برابر افزايش ندادهاند؟ يعني كه از سوي مديران كلان فرهنگي هم، مخالفت يا موافقتي با تئاتر وجود ندارد. خودمان همينطوري ديده ميشويم چون گاهي مصاحبه ميكنيم. مديران هم با ما جشنواره درست ميكنند كه بيشتر ديده شويم.
به اعتقاد كارگردان «تك سلوليها» شايد آنچه تئاتريها و مديران را توامان فريب ميدهد سياستزدگي يا رفتارهايي است كه در قالب اپوزيسيون از سوي برخي صورت ميگيرد. تئاتر يك پديدهي فرهنگي است. چرا بايد اجراي تئاتر به يك رفتار سياسي تعبير شود.
تهراني با طرح اين پرسش كه چرا علاقهمنديم مدام درحال مخالفت باشيم و شهامت را در اين ميبينيم كه اعتراضمان را به گوش مسوولان برسانيم، ادامه داد: اين نوع رفتار باعث ميشود در لايهاي از واقعيت مجازي و موازي با مديران حركت كنيم و هيچ اتفاقي هم نميافتد. اوج جسارت ما در تئاتر اين است كه يكسري انتقاداتي كه جايشان در روزنامه و اتوبوس است را روي صحنه يا در مصاحبههايمان مطرح كنيم.
جلال تهراني هم همچون فرهاد مهندسپور با تأكيد بر لزوم تعريف استراتژي در تئاتر توضيح داد: نتيجهي استراتژي درست اين است كه بدنه تئاتر از نويسنده، كارگردان، بازيگر و ... تا منتقد و خبرنگار قدرتمند ميشود. اگر اين بدنه قوي باشد، ديده ميشود. تئاتر حجم پيدا ميكند. مخاطب به عنوان عضو اصلي تئاتر صاحب اعتبار ميشود و در نتيجه؛ تئاتري در امنيت بيشتري كار ميكند. هر كسي از مخاطب تا مدير سر جاي خودش قرار ميگيرد. در اين صورت اگر مديري بخواهد تغيير نامطلوبي در كار ما ايجاد كند اگر ما هم بپذيريم، تئاتر نميپذيرد. اما تا آن روز ماييم كه بايد به جاي تئاتر تصميم بگيريم و هر دخالتي را نپذيريم. اين يك استراتژي فردي است. نشانه بيعملي هم نيست.
او سپس درباره بحث مميزي در تئاتر گفت: هرگز نسبت به سانسورشدن كارهايم اعتراض نميكنم. اگر براي يكي دو مورد مابهازاي همسطح يا بهتري بيابم با مدير مربوطه تعامل ميكنم. غير از اين باشد ترجيح ميدهم تئاتر سانسورشده را اجرا نكنم. آنها هم براي سانسوركردن دلايل بوروكراتيك دارند و رفتارهاي ما هم بخشي از دلايل اين ناهنجاري است. ميشود آنها را درك كرد و از ايشان انتظار هم نداشت كه ما را درك كنند. زيرا آنچه جريان تئاتري را توليد ميكند عمل تئاتري است. تئاتري كه سانسور بشود تئاتر نيست. همانطور كه يك قصاب به آنچه گوشت نيست كاري ندارد، ما هم با آنچه تئاتر نيست كاري نداريم. نه دربارهاش جدل ميكنيم. نه اجرايش ميكنيم. بايد ديد آيا اجراي يك تئاتر به هر قيمتي، مبتني بر مصلحتانديشي لحظهاي ماست و يا منافع بلند مدت تئاتري ما را تضمين ميكند. ضمن اينكه بايد آسيبشناسي كنيم كه به عنوان تئاتري؛ چقدر ترحمانگيز بودهايم و چقدر براي گرفتن امتياز مظلومنمايي كردهايم.
تهراني با اشاره به كنارهگيري تعدادي از هنرمندان تئاتر عنوان كرد: در شرايط فعلي، كمك به تداوم اجراي يك نمايش تصادفاً خوبِ پرفروش، بيشتر از كاركردن همه اهميت دارد. زيرا با اجراي اين نمايش خوب و پرتماشاگر، روابط ساختاري ميان سالن و مخاطب و ادارات و ساير اركان تئاتر، پويا ميشود. اگر تصادفاً يك تئاتر خوب ديديم بايد از اين كه بعد از يك ماه تعطيل شود جلوگيري كنيم. چون در شرايط فعلي تا تصادف بعدي ممكن است خيلي طول بكشد.
مهندسپور:
تئاتر پديدهاي يكبار مصرف نيست
در همين رابطه مهندسپور هم تصريح كرد: ديدگاه نادرستي بر اجراي نمايشها حاكم است. كماكان معيار و ملاكي براي تعداد اجراها وجود ندارد. يك نمايش پرتماشاگر، اندازه يك نمايش كمتماشاگر روي صحنه ميماند. بدتر اين كه تصور ميشود تئاتر، توليدي يكبار مصرفي است. در صورتيكه تئاتر، پديدهاي يكبار مصرف نيست و ميتوان سالهاي سال يك نمايش پرتماشاگر را اجرا كرد. ولي كارگردانها حمايت نميشوند و به همين دليل، عملا توانايي نگهداشتن گروه براي اجراي مداوم نمايشها در نقاط مختلف تهران يا شهرستانها برايشان ممكن نيست. هر نمايش، بخشي از سرمايهي ملي ايران است. ولي افسوس كه در اين بيتدبيري، مردم تنها يك بار امكان بهرهبردن از بودجهها و نيز تلاش هنرمندان تئاتر را دارند. و اين به معني تلف شدن و به هدر رفتن تلاشهاي تئاتر ايران، و حتا بودجه و حمايتهاي دولتي است. اين مشكلي است كه تنها با استقلال تماشاخانهها و گروههاي تئاتري، از ميان برداشته خواهد شد.
افروز فروزند در پاسخ به اين سخن گفت: آنچه عنوان ميكنيد مستلزم داشتن سالنهاي متعدد است، اما در شرايط فعلي برنامهاي مشخص براي تعداد اجراها وجود دارد كه تغيير آن، برنامه اجراي نمايشهاي ديگر را خدشهدار ميكند. بنابراين نيازمند ساخت سالنهاي متعدد هستيم.
جلال تهراني هم نظر خود را اينگونه بيان كرد: رابطهي فراگير عرضه و تقاضا به خودي خود امكانات را فراهم ميكند. امروز تعداد استوديوهاي ضبط موسيقي خصوصي و دولتي صدها برابر ده سال پيش است و اين دليلي جز فراگيري موسيقي مردمي ندارد. ما در وهله نخست بايد تئاتر را بهعنوان پديدهاي واقعي و موجود، اثبات كنيم تا سازوكارهاي توليد آن فراهم شود.
مهندسپور هم با تأييد اين سخنان افزود: سالهاست هنرمندان تئاتر تلاش ميكنند به مسووليت خود نينديشند و در اين ميان مديريت دولتي هم برنامهاي براي اصلاح امور تئاتر ندارد. متاسفانه ما نهتنها هيچ كاري نميكنيم بلكه هيچ پيشنهادي هم نداريم. نمونه اين رفتار، برخوردهاي اوليه با شيوهنامه موقت دستمزدها بود.
اين كارگردان براي نمونه، با اشاره به واكنش منفي برخي هنرمندان نسبت به اين شيوهنامه خاطرنشان كرد: پيام جامعه تئاتري اين بود كه تغيير وضعيت را نميپذيرد. به همين دليل نخستين چيزي كه مديران دولتي – چه خوب و چه بد – با آن روبهرو ميشوند اين است كه تئاتريها، كساني هستند كه خودشان هم نميدانند كه چه ميخواهند. مديريت دولتي هم به جاي مقابله با اين انفعال، ترجيح ميدهد با آن كنار بيايد، يا بدتر، به آن دامن بزند. برويد از علي منتظري و خسرونشان كه با اين انفعال مقابله ميكردند بپرسيد چه بر سرشان آمده است. بله، همه تئاتريها شرايط فعلي را ناراحتكننده ميدانند، ولي از اعمال هر تغييري در آن مضطرب نيز ميشوند. اين اضطرابيست كه مديريت نيز ميتواند به راحتي از كنار آن بگذرد، يا حتا پشت آن پنهان بشود و انفعال خودش را با آن توجيه كند.
تهراني:
ما كه نبايد به سلايق مدير تازه، كارگرداني كنيم
جلال تهراني هم با اشاره به تئاتري بودن مدير اداره كل هنرهاي نمايشي متذكر شد: او هم از جنس خود ماست. او هم دارد حق خودش را از زندگي ميگيرد. در نفس اين مسابقه كه اشكالي نيست. مسئله اصلي ما مدير نيست. مسئله ارتقاء سطح جاهطلبي است. اين مقدار جاهطلبي كه همهي ما ــ از من تا مديرــ داريم، براي تئاتر كم است. براي شكلگيري جريان تئاتري كم است. كم است كه اينگونه به تغيير مديريت وابستهايم. ما كه نبايد به تناسب سلايق مدير تازه كارگرداني كنيم. مديريت تازه بايد با پتانسيلهاي موجود در جريان تئاتري سازگار شود تا قدرت بگيرد و كارنامهي آبرومندي براي خود دست و پا كند. او ابتدا بايد ما را بهعنوان شهرونداني بپذيرد كه تفاوتي با ديگر شهروندان نداريم. بنابراين بهاندازهي هر شهروندي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، ورزشي و ايراني هستيم. و آنچه در آثار ما مطرح ميشود، بازخورد عاطفي ما نسبت به همهي اينهاست. صراحت و صداقت در بيان و عرضهي هر اثري، پيش از آن كه به مدير مربوط شود به ما مربوط است. ما كه نبايد هر دوره زبان مدير تازه را ياد بگيريم. مدير بايد زبان تئاتر را ياد بگيرد و به آن احترام بگذارد و هم بايد از صداقت ما خوشنود باشد به جاي آن كه ما را به رياكاري تشويق كند. زيرا تئاتري، نويسنده، نقاش، شاعر و ... حس ششم جامعهاند. مدير موفق هم با اكتفا به پنج حس خودش موفق نميشود. درك همين واقعيت به تنهايي سطح جاهطلبي ما را بالا نميبرد؟ ما بهعنوان حس ششم جامعه، به تعامل با پنج حس خودمان اكتفا كنيم، بعد انتظار داشته باشيم كه مديريت و سانسور سليقهاي و مصداقي حاكم نشود؟
مهندسپور:
تماشاگر تصوير خود را در نمايشنامههاي ايراني نميبيند
در پاسخ به اين پرسش، مهندسپور با اعتقاد بر اينكه تماشاگر ايراني تصوير خود را در نمايشنامههاي ايراني نميبيند، تصريح كرد: اين مشكل كه از ديرباز وجود داشته، تنها به سانسور مربوط نميشود. شايد به اين مربوط است كه دانش جامعهشناسي ما اندك است. اين مشكل هم نتيجه بازخورد مجموعه زندگي و جامعه ماست و بايد در جاي ديگري به دقت مطالعه شود. امروز موضوعِ محدود شدن تئاتر، واكنشي است كه همزمان از سوي شوراي نظارت و هنرمندان اتفاق ميافتد، نوعي از سانسور و خود سانسوري كه متأسفانه گاه مطبوعات هم به آن دامن ميزند.
او با يادآوري انتشار برخي از نقدهاي منفي در مطبوعات متذكر شد: روابط عمومي تئاتر ما بسيار ناقص و غيرعاقلانه عمل ميكند، زيرا هيچ برخوردي با اينگونه دشنامنامهها كه به نام نقد در مطبوعات منتشر ميشود، وجود ندارد. اغلب، گروه نمايشي در مقابل اتهام نارواي اخلاقي تنها ميماند. به محض اينكه يك گروه در چنين شرايطي قرار ميگيرد، تمام گروههاي ديگر نيز نگران ميشوند و با شك، به ديدگاهها و مواضع اجتماعي و رفتاري نمايش خود مينگرند. به اين ترتيب، جوي از نگراني و واهمه به وجود ميآيد و همه، در اين جو بزرگ و فراگير، نسبت به چيزي كه موهوم است، واكنشي واقعي نشان ميدهيم!
به اعتقاد فرهاد مهندسپور در اين هنگامهها، شوراي نظارت و مديريت دولتي تئاتر واكنشي حفاظتي نسبت به خودشان و نه تئاتر، نشان ميدهند. اين «واهمههاي بينام و نشان» تا آنجا افزايش مييابد كه عملا، انديشهورزي و تفكر در تئاتر را با امتناع روبهرو ميكند. اكنون اين نيز يكي ديگر از نقاط تاريك فرايند توليد تئاتر در كشور ماست؛ گروهها مدام در اين ترس هستند كه هيچ حمايتگري ندارند.
جلال تهراني هم با تأييد سخنان مهندسپور گفت: در صورتيكه حمايتگر واقعي تئاتري، تئاتر است و عاقلانهتر است اگر منافع شخصي خود را نيز در حمايت از همكارانمان و در تقويت تئاتر به عنوان يك جريان فرهنگي محترم و قائم به ذات ببينيم كه نهتنها نياز به حمايت خارقالعاده مديران ندارد، بلكه مديران را نيز در كنف حمايت خود ميگيرد و آنان را وادار به احترام و احتياط در مقابل خود ميكند.
فروزند:
هنرمند حس كند، چيزي براي ارايه ندارد مدتي كار نميكند
در همين زمينه افروز فروزند با اشاره به بيكاري خودخواسته تعدادي از هنرمندان تئاتر در نقاط ديگر از جهان متذكر شد: وقتي هنرمندي حس كند، چيزي براي ارايه ندارد، مدتي كار نميكند. اما در ايران هنرمندان علاقهمند به كاركردن هستند و از آنجا كه نميتوان شرايطي فراهم كرد تا همه قادر به انجام كار باشند، عدهاي دچار ترس از حذفشدن هستند و متأسفانه اين اتفاق پس از چندسال بيكاري ميافتد و حتا خود تئاتريها هم همكارانشان را فراموش ميكنند.
مهندسپور و ضرورت لزوم تعقلگري
به گزارش ايسنا، در بخش ديگري از اين نشست، مهندسپور درباره تفاوت عملكرد مديران تئاتر در دورههاي گوناگون عنوان كرد: در نيمه دوم از دهه هفتاد، تئاتر گاهي وجهالمصالحه دعواي گروههاي سياسي قرار ميگرفت. گروهي دولت را در دست داشتند و گروه ديگري منتقد آن بودند. در آن فضا، تئاتر همچون ديگر كالاهاي فرهنگي وسيلهاي براي مقابله اين دو گروه بود. درحال حاضر همهچيز يكدست است در نتيجه تئاتر با اينكه وجهالمصالحه دعواهاي حزبي نيست، متحمل فشارهاي بيشتري ميشود. و اگر شرايط اجتماعي موجود تهديدكننده نيست، چرا تعدادي كوتوله دارند وانمود ميكنند كه شرايط سياستزدهتر و تهديد كنندهتر از پيش است؟ اينگونه است كه بيتدبيري تصميمها و انفعالِ همگاني موجب شده ناظران با پافشاري بر پارهاي مسايل صوري و كماهميت، و با اصرار بر دغدغههايي موهوم و بيبنياني كه به آن اتيكت اخلاقي ميزنند، هنرمندان تئاتر را در تنگنايي قرار دهند كه خواه ناخواه، بنيان تئاترِ انديشمند را سست و نابود ميسازد.
او با تأكيد بر لزوم تعقلگري يادآور شد: هنرمندان ميتوانند به مركز هنرهاي نمايشي كمك كنند تا كمي معقولتر عمل كند، به شرط آنكه خودشان هم معقولتر باشند و تجربه ثابت كرده كه اين جريان دوسويه، ممكنالوقوع است. همچنانكه رويدادهاي امروز، واكنشي است نسبت به تمام آنچه تئاتريها در سالهاي پيش از اين نشان دادهاند.
جلال تهراني هم در ادامه سخنان مهندسپور مباحث مطرحشده را اينگونه پايان داد: در دانشگاهها به ما گفتهاند كه خاستگاه تئاتر، آيين است. بيرون از دانشگاه هم از باسوادترها شنيدهايم كه هيچ آييني بدون مقداري دموكراسي، تئاتر نميشود. اما واقعيت تئاتر به ما آموخته است كه آنچه به هردو اينها مقدم است، رفاه است. نه رفاه تئاتريها. رفاه اجتماعي. آنقدر كه آدمها مجالي بيابند كه گاهي نگاه نگران خود را از آسمان و مواهب و مصائبش بدزدند و در روابط ميان انسان و هستي دقت كنند. و نقش انسان را در اين معادله جدي بگيرند. تا زماني كه چنين رفاهي وجود ندارد، سخنگفتن از تئاتر فراگير بيمورد است. اما ميتوانيم به اين بينديشيم كه چه رفتاري هوشمندانهتر است. مواظب انتخابهايمان باشيم و اين آموختهمان از تئاتر را هم فراموش نكنيم كه درستترين انتخاب امروز ميتواند نادرستترين انتخاب براي فردا باشد.
انتهاي پيام
شنبه 18 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-