واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حمله اخير گرجستان به اوستياي جنوبي، دخالت عملي روسيه و حمله اين کشور به مواضع گرجستان، حمايت آمريکا و ناتو از گرجستان و مسائلي از اين دست، موجب شده است در چند روز گذشته، بار ديگرمسائل مربوط به قفقاز در صدر اخبار خبرگزاريهاي معتبر دنيا قرار گيرد. در اين ميان، به دليل اينکه هويت تاريخي بيشتر ساکنان اوستياي جنوبي ايراني است و ساکنان اين منطقه، پس از گذشت سالها جدايي از ايران به سبب تعلق به اقوام آريايي، خود را ايرون مينامند که مشابه نام ايران است و همچنين نظر به وجود مسلمانان زيادي در اين منطقه از زمان ايجاد تنش، مردم کشورمان اخبار مربوط به اين مناقشه را با حساسيت زياد و دقيق پيگيري ميکنند. از همين رو، در اين نوشته، تلاش خواهد شد، نخست درباره قفقاز و برخي ويژگيهاي آن که عوامل اساسي آغاز تنشهايي از اين دست به شمار ميروند، بحث كرده و پس از آن به معرفي مختصر منطقه اوستياي جنوبي بپردازيم. همچنين در اين نوشته، حمله اخير گرجستان به اوستياي جنوبي و نتايج احتمالي آن مورد بررسي اجمالي قرار خواهد گرفت. قفقاز و برخي ويژگيهاي آن:قفقاز منطقهاي است که همگان در اعتقاد به اهميت فوقالعاده آن اشتراک نظر دارند. قفقاز چهار راه مهم جغرافيايي است که سرزمينهاي شمالي روسيه را به جنوب آسيا و اروپا را به آسياي مرکزي در شرق متصل ميسازد. اين منطقه راه ترانزيت ايدهآلي براي انتقال انرژي، کالا، سرمايه، مسافر وانديشههاست. از جمله ويژگيهاي قفقاز در تاريخ وابستگي آن به يکي قدرتهاي منطقهاي يا جهاني بوده است. اين منطقه زماني به عنوان بخشي از ايران بزرگ محسوب ميشد وپس از قراردادهاي تحميلي گلستان و ترکمن چاي به روسيه تزاري بپيوندد. با روي کار آمدن کمونيستها در روسيه اين منطقه تحت سيطره اتحاد جماهير شوروي به حيات خود ادامه داد تا اين که در سال 1991 با فروپاشي اتحاد فوق، بخشهاي جنوبي قفقاز در قالب سه کشور آذربايجان، ارمنستان و گرجستان به استقلال رسيدند و ديگر بخشها که از آن به قفقاز شمالي ياد ميکنيم در ترکيب دولت روسيه باقي ماندند. بيشتر تحليلگران بر اين باورند، هرچند سه کشور ياد شده به استقلال رسيده و به عنوان اعضاي جامعه بينالملل در سازمان ملل متحد عضويت دارند، ليکن هنوز نتوانستهاند از وابستگي تاريخي به يک قدرت ديگر رهايي يابند. پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي که به پايان يافتن جنگ سرد منجر شد، در منطقه قفقاز، خلأ قدرت آشكارا احساس ميشد. همين خلأ قدرت و آمادگي تاريخي دولتهاي تازه به استقلال رسيده اين منطقه براي وابستگي همهجانبه به يک قدرت خارجي از يک سو و اهميت استراتژيک اين منطقه از سوي ديگر، اين منطقه را به محلي براي رقابت قدرتهاي منطقهاي و جهاني تبديل ساخت. در اين ميان دولت آمريکا که فروپاشي اتحاد جماهير شوروي را پايان جهان دو قطبي و شروع سيادت خود بر جهان ميپنداشت، برنامه دراز مدتي را براي حضور در قفقاز طراحي نموده و براي خود در اين منطقه منافع ملي تعريف کرد؛ از سوي ديگر، دولتمردان روسيه از همان اوايل استقلال جمهوريهاي قفقاز جنوبي به اين مناطق به ديده حيات خلوت خود مينگريستند و براي همين، نميتوانستند شاهد فراگير شدن حضور رقباي منطقه اي و فرامنطقه اي خود در اين کشورها باشند؛ موضوعي که بهرغم ميل روسيه رخ داده و امروزه اين منطقه به يکي از حساسترين نقاط تقابل روسيه با آمريکا و ناتو تبديل شده است. از ديگر ويژگيهاي قفقاز که بايد به آن اشاره شود، نوع ساختار و مرزبندي قومي در منطقه قفقاز، (و كل اتحاد شوروي سابق) است که بنا بر آن، مردم منطقه درگير مناقشههاي گوناگون با منشأ قومي و مذهبي هستند. کشورهاي اين منطقه با اختلافات عديده مرزي، قومي بين روس و غير روس و بومي و غير بومي رو به رو هستند. همه اين اختلافات ريشه تاريخي دارند و محصول استراتژي و سياست هايي هستند که توسط دولت روسيه تزاري و جانشين آن دولت کمونيستي شوروي اعمال شده است. مناقشه چند ساله قره باغ بين آذربايجان و ارمنستان و نيز اختلافات قومي و فرقهاي بين گرجيها، آبخازيها و آچارينها که از زمان استقلال گرجستان تا کنون بارها به جنگ و خونريزي و تمايلات جدايي طلبانه انجاميده، نمونههايي از اختلافات پيش گفته است. سه ويژگي گفته شده، يعني اهميت استراتژيک منطقه، وابستگي تاريخي کشورهاي منطقه به يک قدرت خارجي و تشديد رقابت بين قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي، از جمله آمريکا و روسيه بر سر وابسته كردن اين کشورها به خود و مرزبندي قومي و سياسي قفقاز را ميتوان دلايل اساسي و مشترک همه درگيريها و مناقشات قفقاز دانست. منطقه اوستياي جنوبي: منطقه اوستياي جنوبي در شمال گرجستان قرار داشته و دنباله آن جمهوري خود مختار اوستياي شمالي فدراسيون روسيه است. پس از استقلال گرجستان در سال 1991 «ازوياد گامساخورديا»، نخستين رئيسجمهور گرجستان خودمختاريهاي اوستياي جنوبي را کم کرد. مقامات اوستيا در برابر اين اقدام رئيسجمهور واكنش نشان داده و در نتيجه، درگيريهاي نظامي بين دو طرف ايجاد شد که تا سال 1992 ادامه داشت، در نتيجه اين درگيريها، گرجستان کنترل بر اين منطقه را از دست داد، ليکن با اين وجود از 20آوريل1992 سال اوستياي جنوبي را به عنوان يکي از استانهاي شمالي خود مطرح نمود و شهر تسخين والي را مرکز آن معرفي کرد. در حال حاضر، اوستياي جنوبي تصميم دارد به عنوان يک جمهوري مستقل به رسميت شناخته شود، اما گرجستان آن را بخشي از خاک خود ميداند و به آن خودمختاري گسترده را پيشنهاد ميدهد. تا پيش از آغاز درگيريهاي اخير صلح در اين منطقه توسط نيروهاي مختلط پاسدار صلح حفظ ميشد که مرکب از سه گردان روسي، گرجي و اوستياي جنوبي هستند. مساحت اين منطقه بالغ بر 3900 کيلومتر مربع و جمعيت آن بنا بر اعلام مرکز آمار دولتي گرجستان در سال 2007 حدود هفتاد هزار نفر است که از اين تعداد، 45 هزار نفر اوستيايي، هفده هزار پانصد نفر گرجي و حدود هشت هزار نفر بقيه روس و ارمني هستند. البته به نظر ميرسد اين آمار منطبق با واقعيت نباشد، چراکه چند سال پيش از اين، جمعيت اين منطقه 125 هزار نفر اعلام شده بود که حدود 66 درصد آن را اوستياييها تشکيل ميدادند. دين مردم اين منطقه مسيحي است که البته تعداد مسلمانان نيز در اين منطقه قابل توجه است. گفتني است در سال 2007، 70 درصد از ساکنان اوستيايي جنوبي تابعيت روسي دريافت کردهاند. «ادوارد کوکايتي»، رئيسجمهور خود خوانده اين منطقه نيز تابعيت روسي و اوستيايي دارد. اوستياي جنوبي در دوره شوروي به ناحيهاي صنعتي ـ کشاورزي تبديل شده بود و مردم اين منطقه، به سبب تعلق به اقوام آريايي خود را ايرون مينامند که مشابه نام ايران است. اوستيها از بازماندگان اقوام آريايي سکا و سرمت و نيز آلانها هستند. سکاها در تاريخ، همان قوم تور يا توران اساطيري و سرمتها همان بازماندگان سرم اسطورهاي هستند که در نوشتههاي متأخر به صورت سلم آمده است. از ديدگاه زبانشناسي، زبان مردم اوستي از شاخه زبانهاي ايراني شناخته شده و پيدايش اين قوم را مربوط به سدههاي هفتم و هشتم پيش از ميلاد دانستهاند. حمله گرجستان به اوستيا ي جنوبي:گرجستان که به تازگي مانور نظامي گستردهاي با مشارکت آمريکا در نزديکي خطوط تماس با مناطق جدايي طلب آبخازيا و اوستياي جنوبي انجام داده بود، سرانجام نيمه شب هشتم اوت (هجدهم مرداد ماه) در حالي که بخش اعظم توجه رسانههاي دنيا، به اخبار افتتاح المپيک چين معطوف بود، عمليات نظامي در منطقه مناقشه گرجستان ـ اوستيا را آغاز کرد تا شايد بتواند به استقلال غير رسمي اوستيا پايان دهد.اين موضوع به شدت واکنش روسيه را به دنبال داشت. کشته شدن شماري از صلحبانان روسي توسط نظاميان گرجي اين زمينه را براي روسها فراهم نمود تا با عنوان کردن لزوم حمايت از اتباع روسي و صلحبانان اين کشور ضمن روانه كردن تانکهاي خود به اوستياي جنوبي و عقب راندن ارتش گرجستان، بسياري از پايگاههاي گرجستان را در سراسر اين کشور بمباران کند. علاوه بر اين خويشاوندي خوني بين مردم اوستياي جنوبي و شمالي، اوستياى شمالى در روسيه را به طور حتم جذب جنگ مىكند و اين بدين معناست كه تمامى منطقه قفقاز روسيه وارد جنگ خواهد شد. اطلاعات درباره كشته شدگان و مجروحان مغايرت دارند. بنا بر ارزيابىهاى مستقل، سخن گفتن درباره صدها قربانى است. در بين آسيب ديدگان تعداد اتباع روسيه كم نيست، چرا كه عملا همه ساكنان اوستياى جنوبى شناسنامه روسى دارند. پشتيباني مالي و تسليحاتي آمريکا و متفقانش از گرجستان و وارد شدن روسيه در جنگ اخير به نفع اوستياي جنوبي، تنش بين گرجستان با اوستياي جنوبي را به جنگي تمام عيار که البته تابعي از درگيري و تقابل آمريکا و روسيه به شمار ميرود، تبديل نموده است. مناسبات روسيه و گرجستان پس از فروپاشي شوروي اغلب به علت سياست غربگرايي تفليس مطلوب نبوده است. چه در دوره رياست جمهوري کوتاه «زوياد گامسا خورديا»، نخستين رئيسجمهوري گرجستان (1991-93) و چه در دوره رياست جمهوري ده ساله «ادوارد شوارد نادزه» (1993-2003) تنش جوهره غالب در مناسبات دو کشور همسايه گرجستان و روسيه بوده است. تحولات گرجستان در سال 2003 که منجر به انقلاب مخملي در اين کشور شد، دوره جديدي از تنشها بين دو کشور را پايهگذاري نموده است. به نظر ميرسد اقدام آمريکا و برخي کشورهاي غربي در حمايت از استقلال کوزوو و موضع قاطعانه ميخائيل ساکاشويلي درباره تمايل گرجستان براي پيوستن به ناتو و قول مساعد کاندوليزا رايس در سفر اخير خود به گرجستان، موجب شده است روسيه موضع خود در قبال آبخازيا و اوستياي جنوبي را آشکارا مطرح نموده و در حال حاضر نيز به صورت عملي براي استقلال اوستياي جنوبي از گرجستان وارد جنگ با اين کشور شود. اتهام روسيه به گرجستان، مبني بر حمايت از شورشيان چچني و پناه دادن به آنها در دره پانکيسي، اتهام گرجستان به روسيه مبني بر حمايت از جداييطلبان آبخازيا، اخراج مرزبانان روسي از گرجستان در سال 1998، تلاش گرجستان براي اخراج نيروهاي حافظ صلح روسيه، اقدام تفليس در نظامي کردن پيمان گوام و خروج از پيمان امنيت دسته جمعي در سال 1999 تنها بخشي از اختلافات روسيه و گرجستان را تشکيل ميدهد که عمده اين تنشها ريشه در ناتوگرايي گرجستان و بدبيني مسکو به تفليس دارد. واقعيت اين است گرجستان براي رسيدن به ناتو به کشوري فرمانبر در برابر آمريکا تبديل شده است که افزايش حضور نظامي آمريکا در گرجستان و خدمت صدها سرباز گرجي به اهداف اشغالگران امريکايي در عراق و افغانستان، تنها نمونههايي از فرمانبري گرجستان از آمريکاست؛ موضوعي که به هيچ وجه خوشايند روسيه نيست. نتايج احتمالي مناقشه: هماكنون هرچند نيروهاى مسلح گرجستان كه آمريكا و متفقانش براى مدرنيزهسازى آنها صدها ميليون دلار خرج كردهاند، به مراتب قوىتر از نيروهاى اوستياى جنوبى هستند و از سيستمهاى راكتيو آتشبار، سيستمهاى تهاجمى، بالگرد، تانك، سربازان و نيروهاى ويژه كه توسط استادان غربى آموزش ديدهاند، برخوردارند ولي دخالت عملي روسيه و حملات گسترده اين کشور عليه مواضع حساس گرجستان از قبيل فرودگاه از يک طرف و ناتواني و البته عدم تمايل آمريکا و ناتو به دخالت مستقيم در اين منازعه به دلايل گوناگون از سوي ديگر، اين احتمال تقويت ميشود که گرجستان بيش از همه، از آغاز اين درگيريها خسارت خواهد ديد و شايد رئيسجمهور اين کشور بازنده اصلي اين جنگ به شمار آيد؛ همچنين بايد اذعان داشت كه دورنماي تحولات گرجستان همچنان تنشآلود به نظر ميرسد و در اين روند، طبيعتاً مردم گرجستان سودي نخواهند برد. مردم گرجستان معتقدند سياست طرد روسيه و پيروي بيچون و چرا از آمريکا به احياي تماميت ارضي اين کشور کمک نخواهد کرد. نتايج انتخابات رياست جمهوري گرجستان در پنجم ژانويه 2008 که 40 درصد افت محبوبيت ساکاشويلي در مقايسه با انتخابات قبلي (سال 2003) را نشان ميداد، اين درخواست مردم گرجستان را نشان داد که آنها خواهان سياست مستقل و متعادل کشورشان در قبال روسيه و آمريکا هستند. با توجه به هم پيوستگي مسائل روابط بين الملل، بايد منتظر تبعات جانبي رخدادهاي اخير نيز باشيم که در اين باره به دو نکته اشاره ميشود؛ نخست اين که اين مناقشه باعث تشديد شکاف بين آمريکا و روسيه خواهد شد و اين موضوع ميتواند بر مسائلي که نيازمند اجماع بين المللي است تأثيرگذار باشد که از جمله اين موارد ميتوان به موضوع هستهاي ايران اشاره نمود، با اين توضيح که افزايش تنش مابين آمريکا و روسيه ماجراجويي آمريکا در خصوص برنامه صلحآميز هستهاي ايران را با مانع بزرگي مواجه خواهد کرد. نکته ديگري که بايستي مورد اشاره قرار گيرد، اينکه چنانچه اين جنگ در نهايت به تثبيت موقعيت گرجستان در اوستياي جنوبي منجر شود ـ که البته با توجه به مباحث پيش گفته بعيد به نظر ميرسد ـ موجب خواهد شد مطالبات مردم جمهوري آذربايجان از دولت خود درباره آزاد سازي منطقه قره باغ و ساير سرزمينهاي اشغالي افزايش يابد و چنانچه اتفاقات اخير، کفه ترازو را به سود اوستياي جنوبي سنگينتر كند، موقعيت جمهوري آذربايجان در گروه مينسک تضعيف خواهد شد، چراکه پس از استقلال کوزوو به فاصله کوتاهي جمهوري خود خوانده ديگري نيز در آستانه استقلال قرار خواهد گرفت، براي همين، اينگونه ميتوان استنباط کرد که شايد دولتمردان جمهوري آذربايجان، از جمله اشخاصي بودند که به هيچ روي راضي به اتفاق افتادن درگيريهاي اخير نبودند، چرا که در هر صورت، بازنده ناخواسته اين اتفاقات خواهند بود. سخن آخر اينکه درگيريهاي اخير مابين گرجستان و اوستياي جنوبي که با حمايت روسيه از اوستياي جنوبي ابعادي فراتر از مرزهاي گرجستان به خود گرفته است، نه نخستين جنگ قفقاز است و نه ميتواند آخرين جنگ اين منطقه لقب بگيرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 283]