تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از حلم با علم باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804227816




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفتاري منتشرنشده از حسن رحيم پور ازغدي:ابعاد نگاه امام خميني(ره) به مهدويت


واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: گفتاري منتشرنشده از حسن رحيم پور ازغدي:ابعاد نگاه امام خميني(ره) به مهدويت
برخي فكر كرده اند كه حضرت كه مي آيد كار او تقسيم نان و روغن و مسكن بين مردم است. امام مي گويد بعضي به ظاهر متدين با توجيهات مذهبي در برابر ايشان مي ايستند و به خاطر منافع و خودخواهي حتي ايشان را طبق برخي از احاديث تكفير مي كنند.
اشاره: آنچه مي خوانيد گزيده اي از سخنان دكتر حسن رحيم پور ازغدي است كه در همايش مركز دانشجويي مطالعات راهبردي مهدويت در دانشگاه امام صادق(ع) مطرح شده است. وي در اين گفتار منتشرنشده، نگاه امام خميني(ره) به مسئله مهدويت و عدالت جهاني را در چهار محور تحليل مي نمايد:

ابعاد نگاه امام(ره) به مهدويت

اگر جوهر مسئله مهدويت را "عدالت ديني جهاني" بدانيم، از منظر امام خميني(ره) 4 بحث قابل طرح است. در واقع ديدگاه يا طرز بيان ايشان را كه بمعني الاخص به مهدويت مرتبط باشد اينگونه قابل تقسيم بندي است.

1- عدالت اخلاقي

2- عدل الهي و عدالت كيهاني

3- عدالت فقهي

4- عدالت اجتماعي

توجه امام(ره) به حضرت حجت (عج)

با چند عبارت از امام(ره) كه نشان دهنده نگاهشان به مهدويت است شروع مي كنم.

بارها -از جمله در جلسه اي كه ايشان در حضور روحانيت و بچه هاي سپاه بودند- فرمودند: "حضرت به شما علاقه دارند. كاري نكنيد كه نامه اعمال شما را كه مي برند، ايشان اذيت شوند كه چرا روحاني ما، پاسدار ما اين طور است ، اعمالتان را تعديل كنيد" يعني مي گويد طوري رفتار كنيد كه هر هفته نمره بگيريد. همچنين اينكه "با مردم خوب و برادر باشيد نبايد مردم از شما بترسند، بايد مردم دوستتان بدارند" و اينكه "نمي شود بگوئيم جمهوري اسلامي و جهاتش غير اسلامي باشد، دادگستري آن، پليس آن، پاسدار آن، وزارت خانه آن" و نيز اينكه ما "در شكست و پيروزي مسئوليم و فرقي براي ما نمي كند."

اينكه تنها باشيد يا با جمع، مسئوليد: "ان تقوموا للّه مَثني و فُردي" و ايشان در همان دوراني كه اوايل نهضت بود و معلوم نبود اصلاً نهضت مي ماند يا نمي ماند مي گفتند: "من اميدوارم اين انقلاب جهاني شود و مقدمه ظهور شود براي همه مستضعفين جهان و خواهد شد ان شاء الله" و ما اكنون چيزي را كه امام(ره) حدود 20 سال پيش بيني مي كرد، مي بينيم.

عدالت اخلاقي

اما درباره محور اول؛ مسئله مهمي كه در طرز مواجهه با مسائل معنوي مثل مسئله مهدويت براي امام(ره) مهم بود، خلوص بود.

در اين دوران اگر قرار بود كسي ادعا كند، شايسته تر از ايشان نبود كه ادعاي ارتباط با حضرت را بكند، ولي ايشان چنين ادعايي را در عَلَن طرح نكرد. نقل كرده اند كه يكي دو مورد در امور خصوصي در مورد ارتباط با حضرت سخن گفته اند. يكي از آن ها وقتي بود كه از طرف شاه حكومت نظامي اعلام شده بود و گفته بودند كسي از خانه ها بيرون نيايد، ايشان به عبادت در گوشه اي پرداختند و بعد از عبادت به مردم دستور دادند كه بيرون بريزند و داخل خيابان ها شوند. بعد نقل شده كه برخي از بزرگان از جمله آقاي طالقاني اشكال كرده اند كه خطر كشتار دسته جمعي هست. جمله اي از ايشان نقل شده كه فرمودند "اگر فرمان حضرت باشد چه؟"

اما كسي نديده كه ايشان ادعا كنند كه من به طور مستقيم در ارتباطم و تمام دستوراتم را از ايشان مي گيرم. از همان ابتدا امام(ره) روي اين مسئله حساس بوده است و همه را به خصوص روحانيون را از رياكاري پرهيز داده است. در كتاب 40 حديث -كه بستر فعاليت هاي سياسي و فقهي و ديني امام(ره) است-، مرز دقيقي بين آخوند مخلص و آخوند رياكار ترسيم مي كنند.

"به نفع مردم كار كنيد اما براي مردم كار نكنيد." اين رازي مهم است كه كسي در اوج اخلاص باشد و در عين حال منزوي نباشد و وسط جامعه قائم به قسط باشد.

تعبير عجيبي دارد مي گويد حتي اگر معنويت و تفسير قرآن بگويد. "ايمان تسليم در برابر علم است نه علامه بودن". مي گويد: "شايد فردي علامه مذهبي و ديني باشد و منافق باشد. مي گويد شيطان از ما و شما عالم تر بود ولي به خدا كافر است. علم و معرفت الله دارد اما عمل و ايمان قلبي ندارد."

درس هاي اخلاق امام(ره) در قم به گونه اي بود كه به قول شهيد مطهري وقتي مسائل را بيان مي كرد، همه از اول تا آخر گريه مي كردند. براي اينكه از اعماق وجودش صحبت مي كرد و به آنچه مي گفت معتقد بود. مي گويد: "آن محبت هاي الهي و كرامت هاي غيرمتناهي و آن الطاف ربوبي و مراحم خدا را نفروش! لطف و محبت خدا را نفروش! به محبوبيت نزد اين خلق عاجز كه هيچ اثر واقعي هم در اين عالم ندارند و براي تو نيز ثمري جز حسرت در آخرت نخواهد داشت." نمونه آن خودش بود. بزرگترين استقبال تاريخ و نيز بزرگترين تشيع جنازه از اول بشريت تا الان مربوط به امام(ره) بود. علت آن نيز اين بود كه كار را براي مردم انجام نمي داد البته خادم مردم بود.

خطاب امام(ره) به مبلغ ديني است. "اي بدبخت به واسطه يك شهرت بي فايده نزد بندگان از چه كرامت هاي الهي كه گذشتي و رضاي خدا را با رضاي اين موجودات بيچاره فروختي."

"از خودت بپرس چرا خفي و علن تو اينقدر فرق دارند چرا در حب و بغض و خوف و رجايي، روي مردم حساب زيادي باز مي كني. نقش انسان و نقش خدا در عرض هم نيست."

ريشه فعاليت هاي سياسي امام(ره) نيز همين اخلاقيات او بوده است. اينكه مي گفت "والله در تمام عمرم از كسي نترسيدم"، "والله اگر همه يك چيز را بگويند و من بدانم آن غلط است من در برابر همه مي ايستم" اين ها جز روح اخلاص منشأ ديگري ندارد و چنين كسي لياقت نيابت حضرت حجت را دارد و چنين روح و ايمان هايي است كه مي توان بشريت را نجات دهد.

عدل الهي و عدالت كيهاني

محور دوم رابطه مسئله مهدويت با عدل الهي در كل جهان و نحوه دخالت خدا در كار جهان انساني است. آيا خداوند كناري ايستاده و به صورت خيرخواهانه به جهان نگاه مي كند، گاهي تأسف مي خورد و گاهي خوشحال مي شود؟

نگاه مشركانه به مسئله مهدويت مثل اين است كه جايي از كار خداوند تا زمان ظهور حضرت نقص دارد و كسي بايد بيايد و كاري را كه خداوند قادر به حل آن نبوده است، حل كند و او حضرت مهدي(عج) است.

اما واقعيت اين است كه پروژه هايي از ازل، توسط خداوند طراحي شده است و خاتميت و امامت و مهدويت جزو همين پروژه بوده اند، يعني اگر مهدويت و امامت نبود، اصلاً خاتميت نيز نبود. اين ها هم جزئي از پروژه خاتميت هستند. اين نگاه توحيدي به مفاهيمي مثل مهدويت است.

تعبير امام خميني (ره) اين است كه “مهدي دست خداست براي هدايت تكويني و تشريعي كه اين هدايت تعهد خداوند در برابر خود است. خود او فرمود: حق علي الله و خودش اين را بر خود لازم دانست و خداوند خودش را راجع به انسان مسئول مي داند.“

البته كسي در برابر خداوند مسئول نيست "لايسئلُ عنه" بلكه خداوند اينها را برخود تعهد كرده است . سپس مي گويد منظور از عدالت در مسكن و نان و آزادي نيست بلكه فراتر از اين هاست، از جمله عدالت در هدايت و رشد معنوي و عقلاني. امام(ره) در اين مسئله، با نگاه توحيدي به مفاهيم شيعي، اين موضوع را استدلالي نيز كرده اند؛ جمع مسئله آزادي و مسئوليت انسان با عدالت خدا در اداره جهان و اداره تاريخ بشر و از جمله مسئله مهدويت. مهدويت جزئي از توحيد فاعلي و تكويني الهي است.

واقعاً فقهيي كه متكلم و اخلاقي نباشد با فقهيي كه در حوزه عقايد و اخلاق هم كار كرده است، دو گونه فتوا مي دهند و امام(ره) وقتي در اين مسأله به طور جدي وارد مي شود. سؤال اصلي كه به آن اشاره مي كند كه آيا اوامر خداوند فقط طلب است يا نه؟ از بحث اصولي "نسبت طلب و اراده در انسان" تا بحث كلامي "سعادت و شقاوت و جبر و تفويض" ادامه پيدا مي كند. اين از يك طرف به مباحث هرمنوتيك مي رسد و از طرفي با مباحثه معتزله و اشعري و عرفان نظري و اخلاق. غير از اين كه در فقه اثر دارد.

تعبير امام(ره) اين است كه مي فرمايد “علم و اراده خداوند كه به هستي تعلق گرفت بر كل نظامي كه عليت و معلوليت بر آن حاكم است تعلق گرفت نه به معلول در عرض علت و نه به معلول بدون علت تا بگويم كه فاعل در فعلش مضطر است و داراي اختيار نيست.“

يك مصداق آن اين است كه خداوند وقتي كه كل پروژه تشريع و تكوين را در نظر مي گيرد مسئله مهدويت جزء همين پروژه است نه خارج از اين نظام علي.

“اولين مخلوق الهي يك حقيقت بسيطه روحاني است كه وحدت دارد و همه كمال و جمال است"

بعد مي گويد “آن حقيقت نوراني و بسيط را به حقيقت عقل مجرد و به ولايت باطني عالم و به انسان كامل و به نور هستي تقسيم مي كند“.

سپس ارتباط ماده و معنا را اين گونه تفسير مي كند كه: “حقيقت عقلي ظهوري از اراده خداست و طبيعت هم دست خداست“ كه طبيعت شامل سياست و جامعه و اقتصاد و تاريخ و... مي گردد كه هميشه براي عطاي الهي باز است.

نقش امام(ره) زمان نيز از نظر عرفاني فلسفي در همين جا توجيه مي گردد. ايشان مي فرمايند” اگر كسي اين گونه ربط موجودات باهم و با خدا را بفهمد معناي صحيح جبر و اختيار و سعادت و شقاوت و توحيد افعالي و مفهوم اراده و طلب الهي را فهميده است و علم الهي خداوند منشأ نظام هستي است و اختيار و مسئوليت انسان با آن منافات ندارد بلكه آن را تأكيد مي كند” يكي از آثار اين مورد در مسئله امام(ره) زمان روشن مي گردد كه بالاخره اگر ما منتظر امام(ره) زمان باشيم خداوند خود كارها را درست مي كند يا ما بايد حركت كنيم و انقلاب و مبارزه كنيم؟

اين تفسير فلسفي- عرفاني نگاه امام(ره) را در مورد پروژه الهي مهدويت نشان مي دهد كه انتظار اين نيست كه فرد بنشيند و كارها و اتفاقات را توجيه نظري كند و تحمل و سكوت كند. و سئوال مي كند آيا خداوند خود بر نظام مسلط است؟ و قيام من فضولي در كار خداست يا خير؟ پس آيا بايد قيام كنم؟ كه جواب آن اين مي شود كه اين ها با هم منافاتي ندارند و مسئوليت فرد در اين جا تأكيد مي گردد نه نفي. بنابراين شما هم منيت الهي را در باب مهدويت و پايان تاريخ از نوع الهي مي بينيد و هم اراده و مسئوليت انسان را در اصلاح امور مي بينيد.

اين پاسخ هم نتيجه اخلاقي دارد و هم نتيجه سياسي و عرفاني. اين شجاعت امام(ره) در مواقع مختلف از همين جاها نشأت مي گرفت و براي كارهاي خود استدلال داشت و توحيد افعالي امام(ره)بود كه به امام(ره) شجاعت مي داد. امام(ره) واقعاً معتقد بود كه هيچ كس در اين عالم كاره اي نيست. ما به زبان مي گوئيم ولي او از عمق و جود و واقعاً مي گفت. امام(ره) واقعاً معتقد بود كه هيچ كس در مقابل خداوند هيچ غلطي نمي تواند بكند. در عين حال جبري مسلك نيست و مسوليت انسان را تعريف مي كند و نگاه او به مسئله انتظارو مهدويت همين گونه است و شجاعت و توكل او از همين جاست و اينكه مي گويد بايد براي ظهور حضرت مقدمه سازي كنيم و بايد براي آزادسازي مستضعفين جهان مقدمه سازي كنيم و مبارزه كنيم و هر جا مبارزه هست ظلم هست و هر جا مبارزه هست مانيز هم هستيم.

اين معناي انتظار است كه گفت شاه بايد برود ، صدام رفتني است و اسرائيل بايد از صفحه روزگار محود شود و صداي شكستن استخوان هاي كمونيسم را مي شنوم و بعد گفت: آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند .

اتكاي او به بمب و سلاح اتمي و دلار نبود بلكه بر منبع حقيقي قدرت تكيه داشت.

عدالت فقهي

محور سوم مسئله عدالت در فقه و استنباط احكام و اجتهاد است . يعني فقه منتظرانه و فقه مهدوي؛ فقهي كه در انتظار عدالت جهاني توليد مي گردد. بنابراين از جهاتي مي توانيم بگوييم فقه و فتوا نيز مي تواند 2 نوع باشد:

1- فقه منتظرانه يعني فقه معطوف به عدالت

2- فقه غيرمنتظرانه كه انگار اصلاً در عالم به سمت عدالت در حركت نيست و عدالت جهاني مطلوب شارع نيست يا اگر هست فقه ما بايد با او بي ربط باشد.

محور اول يك حساسيت اخلاقي بود و محور دوم حساسيت فلسفي، عرفاني و عقيدتي. محور سوم يك حساسيت فقهي است.

اما حتي قبل از انقلاب چندين جا در دوران تبعيد به قاعده اي به نام عدالت پايبند است. غير از فقه حكومتي در بحث هاي ولايت فقيه و سيره عملي خود در 10 سال حكومت خود كه عدالت محور بود و در بحث هاي فقه فردي و درس هاي كلاسيك حوزه به اين ها توجه دارد.

ايشان در بحث فقهي به اصل عدالت اجتماعي استناد مي كند و ربا را تحريم مي كند و بعد به سراغ كلاه هاي شرعي كه براي ربا صورت مي گيرد مي رود و در مورد آن ها صحبت مي كند.

مي گويد: ”علت تحريم ربا معلوم است كه بي عدالتي است“ در همان كتاب بيع بحثي پيرامون كرايه حيوان و تخلف مستأجر دارد كه به فتواي مشهور يكي از مفتي هاي مشهور اسلام اشاره مي كند و آن را رد مي كند و مي گويد فتواي ايشان را قبول ندارم چرا كه حق صاحب حيوان در اين جا پايمال مي شود و فتواي او را قبول ندارم چون مخالف عقل و عدل اسلامي است امام عدالت خواهي را در اجتهادش دخالت مي دهد البته نه با روش روشنفكري بلكه با همان روش سنتي جواهري فقهي.

ايشان توضيح مي دهند كه تعريف او از قواعد فقهي قواعدي است كه مستقلاً حكم شرعي را بيان مي كند و بر مصاديق قابل انطباق اند و واسطه در اثبات در مسائل جزئي به نحوي كه حتي در برخي موارد ممكن است غير فقيه چرايي آن را بفهمد.

بعد از انقلاب كه ايشان در باب فقه حكومتي بسيار واضح وارد صحنه شد و قاعده اي به نام مصلحت نظام به عنوان قاعده حكومتي مطرح گرديد.

البته از مسئله مصلحت نظام سوء تعبيرهايي شد. عده اي مصلحت نظام و ولايت مطلقه را بهترين بهانه براي سكولاريزه كردن حكومت ديني ديدند. يعني قوانين اسلامي را به دليل اينكه مصلحت نظام نيست، كنار بگذارند. عده اي هم از آن طرف گرفتند كه ولايت مطلقه فقيه به معناي استبداد فقيه است يعني فقيه فوق قانون است و قدرتي فراتر از قدرت احكام اوليه اسلامي دارد.

در حالي كه هيچ كدام از اين ها نبود بلكه مسئله اصلي همان تزاحم اهّم و مهم بود و اينكه غايت شريعت تعجيل نفوس است و عدالت اجتماعي و حفظ شريعت. در مقام عمل يكسري بن بست هايي پيش مي آيد و اين يك مسئله عقلاني است كه علاوه بر اينكه شرعي است مصلحت اهم نيز مطرح است.

در اين جا نيز مسئله تقدم عدالت و اهداف اصلي دين بر احكام فرعي به صورت موقت نه به طور تعطيل شريعت و سكولاريزه كردن حكومت. بحث ايشان در مورد لاضرر كه يكي از قواعد مهم و مترقي در فقه ماست ما با اهميت است و ايشان پيش از انقلاب آن را مطرح كرده بودند.

تفاوت نگاه طالبانيستي به دين با نگاه ولايت مطلقه فقيه به دين در همين جاست و اما قاعده لاضرر را از حوزه فقه فردي به حوزه فقه حكومتي نيز تسري داده اند و نه تنها يك اصل مهم فقهي است بلكه نتايج مهم اقتصادي سياسي از آن مي توان نتيجه گرفت كه اين فقه در عين اينكه الهي است، در عين حال از باب رعايت ظرفيت و توان و منافع بشر انساني است و البته قاعده لاضرر توسط فقيه بايد اعمال شود نه توسط مخالفين شرع مقدس و جريان هاي سكولاريستي.

در همين مسئله مهدويت هم وجود دارد كه احاديث زيادي مورد سوءاستفاده قرار گرفت كه حديثي وجود دارد به اين مضمون كه قبل از ظهور حضرت هر پرچمي بالا رفت باطل است. برخي كه عافيت طلب بودند و برخي نيز واقعاً از اين حديث برداشت كردند كه تا قبل از ظهور حضرت تكليف ما سكوت و دعاست. امام(ره) صريحاً به اين مسئله اشاره مي كنند كه حتي اگر سند آن درست باشد معناي آن نمي تواند اين باشد. دلايل قطعي تر و حديث و دلايل عقلي داريم كه معناي اين حديث نمي تواند اين باشد. چون اين به معني اباحه گري و تجويز شرعي ظلم و بي عدالتي و ترك شريعت در عصر غيبت است و اين با سيره اولياء الله و قرآن و احاديث در تضاد است. اصلاً عقل نمي تواند بپذيرد كه از يك طرف ديني آمده و دعوت به قسط و تهذيب و تعليم و تربيت و عدالت مي كند و از طرفي هم مي گويد كه اين احكام مربوط به دوراني است كه حكومت پيامبر و اميرالمؤمنين (ع) بوده است يا حداكثر زمان ائمه معصومين كه حتي در زمان آن ها نيز خيلي از اين ها قابل اجرا نبود.

غايت شريعت بايد روشن باشد و وقتي قرآن مي گويد انبياء براي اقامه قسط و تهذيب نفوس و تعليم كتاب و حكمت آمده اند ما بايد هر حديثي را چه در مقام فروغ فقهي و چه در مقام فهم دين بايد به گونه اي بفهميم كه با اصل دعوت پيامبر ان و حقايق شريعت تزاحم پيدا نكند و معقول باشد.

شما عملاً انتظار فرج را به گونه اي معني كنيد كه اصلاً عدالت در عصر غيبت ضرورتي ندارد! بلكه هر نوع قيام و تلاش براي عدالت يك كار نامشروع است اين نگاه به شريعت حتي در مورد احاديثي كه در باب مسئله انتظار خيلي واضح خودش را نشان مي دهد.

اما آن موقع كه حكومت ها نبود در بحث هاي اصول فقه شان قاعده نفي حرج و ضرر را كاملاً به وضوح به عنوان يك اصل حكومتي مطرح مي كردند و چه حكومتي باشد و چه نباشد اين ها معطوف به همين هدف با رعايت ظرفيت هاست.

عدالت اجتماعي

مسئله چهارم بحث عدالت اجتماعي، سياسي، اقتصادي در باب اصل حكومت و مشروعيت است.

امام مسأله مشروعيت ولايت فقيه را به مشروعيت ولايت معصوم گره مي زند. يعني امامت را به نبوت متصل مي كند و يكي از اصلي ترين ادله ولايت در عصر غيبت بحث حجت و اعتبار ولايت فقيه از طريق نيابت عامه حضرت تأمين شده است و البته دلايل ديگر نيز هست و اين به تنهايي نيست چرا كه برخي آمدند و اشكال نقلي و حديثي به "الرّاد عليهم كالرّاد علينا" و...

با توجه به علم رجال در صورتي كه لازم باشد مي توان پايه حديثي را زد كه مثلاً برخي مي آيند و كل ادله نقلي كه درباب حديث فوق است، بيان مي كنند و در هركدام از ادله اشكال وارد مي آورند و مي گويند نيابت نيست. ولايت نيست پس تشكيل حكومت اسلامي متنفي مي شود. يعني با استفاده از چنين كاري يك پروژه بزرگي را به هوا ببريم. تنها دليل براي اين مسئله امام(ره) نيست. امام(ره) مي گويد اگر ما هيچ دليل نقلي نيز نداشته باشيم، عقل كافي است براي اينكه در عصر غيبت خداوند متعال شريعت و امت را به امان خود رها نكرده است و اين احكام براي اصلاح جامعه آمده است و اين احكام اجرا نمي گردد جز با وجود فقيه و نائب عام.

و امام(ره) درجايي تببين مي كند كه اين مورد بديهي است. برخي مي گويند اينكه عصر غيبت است بديهي است؟ يا اينكه فقيه نائب عام است بديهي است؟ هيچ كدام از اين ها. اصلاً بحث بداهت اين جا مطرح نيست و امام(ره) وقتي مسئله بداهت را مطرح كند به اين معني است كه اسلام احكام جاودانه دارد:

1- اگر اين موارد را پذيرفتم

2- اين ها بايد در عصر غيبت اجرا گردد

3- براي اجراي اين ها حضور يك دين شناس و فقيه لازم است.

و اگر اين ها را پذيرفتم اين حكم بديهي عقل است كه فقيه جامع شرايط در عصر غيبت ولايت دارد. در آن جا امام(ره) فقط به مسئله نيابت عام از طرف حضرت اشاره نكرده است، ولايت هم كه مي گويند منظور هم ولايت باطني و معنوي است كه جوهر آن بر تقواست و هم ولايت شرعي و قانوني و فقهي، سياسي، چون اصلاً ولايت سياسي را بدون ولايت معنوي قبول نداريم و اين يكي از افتخارات شيعه است كه مي گويد هيچ ولايت فقهي و اجتماعي را نمي پذيريم مگر آنكه شرط آن عدالت است و از اين موضوع نبايد پايين آمد مگر اينكه مضطر شويم. حتي فلاسفه شيعه مثل فارابي در اين مسئله حساس بوده اند.

در جلسه اي در مسكو از بنده خواستند كه در مورد فلسفه سياسي شيعه صحبت كنم در جمع شرق شناسان. من بخشي را در مورد كلامي و بخشي را فقهي و بخشي را سياسي گفتم و از جمله به مسئله انتظار اشاره كردم و گفتم يك بخش از پروژه سياسي شيعه مربوط به مسئله انتظار و عدالت جهاني مي گردد.

اين ها شرق شناسان شناخته شده در اسلام شناسي در دوره كمونيست ها بودند و جالب اين بود كه در آن جلسه هيچ كدام حاضر نشدند از كمونيست دفاع كنند كه يا بي تفاوت و لا أدري بودند يا از غرب دفاع مي كردند و نسبت به ايران و انقلاب اسلامي حساس و علاقه مند بودند.

من پروژه انتظار را براي ايشان گفتم و سپس بيان كردم اگر ادبيات مذهبي خودمان را كنار بگذاريم و شما بخواهيد خوب متوجه شويد شيعه مي گويد تمام حكومت هايي كه در عالم سروكار مي آيند چون خطاپذيرند و مصونيت ندارند، به يك معنا همگي نامشروع هستند. البته ما با برخي مدارا و تقّيه مي كنيم و برخي را كه مي توانيم بايد سرنگون سازيم.

نگاه صفر و يكي به حكومت شيعه در دوران غيبت

البته يك ديدگاه انتظار در شيعه داشته ايم كه مي گويد صفر يا صد كه يعني مي گويند يا امام(ره) زمان يا هيچ. يا حكومت اسلام بيايد وگرنه اگر حكومت ظلم و فساد هم بيايد، فرق نمي كند. امام(ره) گفت ما صد در صدي نيستيم چرا كه معصوم نيستيم و هر چه بتوانيم به پيش مي رويم و هر چه نتوانستيم تكليفي نداريم.

در مسكو گفتم يك عدالت جهاني و يك رژيم حقوقي، اخلاقي، اقتصادي واحد در كل جهان. يعني آن جهاني سازي كه ما منتظر آن هستيم، در همه جا برابري يا قطع نظر از جنس و نژاد خواهد بود و شكاف هاي طبقاتي نيز از بين مي رود. آنها گفتند اينكه همان ماركسيم است فقط خدايي بالاي سر آن است؟ گفتم اولاً اين نيست چرا كه آن خدا مانند يك كلاه نيست كه بر سرجامعه باشد بلكه يك سيستم حقوقي و اقتصادي باخداست ولو اينكه مكانيزم شباهتي ظاهري داشته باشند.

گفتم شما بايد اين ايده را ثابت كنيد كه اين ايده را مذهب از ماركسيسم برداشته يا ماركسيم ها از مذهب گرفته اند. گفتم اسلام از لحاظ زماني و تاريخي سابق بر شماست و شيعه نيز چندين قرن سابق از شماست. بنابراين شيعه نمي توانسته اين را از شما گرفته باشد ما در روايات داريم كه در زمان امام زمان، مؤمن در جيب برادرش دست مي كند و نيازي كه دارد، بر مي دارد. او نيز به وي نمي گويد چرا دست در جيب من مي كني؟ يعني برداري و اخوت ايماني در حدي است كه اين گونه اتفاق مي افتد البته نمي خواهم بگويم كه مالكيت خصوصي نيست بلكه حتماً هست. برابري طبقاتي صد در صدي و جامعه بي طبقه نيست. جامعه طبقه دار به معناي فاصله هاي طبقاتي نيز نيست بلكه برادري و برابري و اخوت ايماني است. ماركسيسم براساس اخوت ايماني قابل ترويج نيست و آن برابري كه ماركسيسم از آن صحبت مي كرد، اصلاً قابل تحقق نيست.

اشكال ديگري كه آن ها مي گويند اين است كه شما به نام اتوپياي عدالت كه عدالت روزي خواهد آمد، امروز به هر كاري مجوز مي دهيد كه ما براي آن عدالت كار مي كنيم و گفت اين اشكال را چگونه جواب مي دهيد؟

گفتم شما مي گوييد ممكن است از نام عدالت در تاريخ سوءاستفاه گردد گفتم: اين را قبول دارم و اين احتمال هست اما چه نتيجه اي مي خواهي بگيري؟ آيا مي خواهي بگويي چون از نام عدالت سوءاستفاده شده است پس بايد عدالت را كنار بگذاريم. از كدام ارزش كه در طول تاريخ از آن سوءاستفاده نشده باشد و مگر از علم و آزادي و اخلاق سوءاستفاده نشده است؟

راه درست آن اين است كه بياييد و تعريف درست عدالت را بگوييد كه تعريف مهدوي از عدالت با تعريف كمونيستي از عدالت، تعريف مهدوي از آزادي و تعريف ليبراليستي از ازادي و حقوق بشر را بگوئيد و فرق اين ها را معلوم كنيد. همچنين ما كه نگفته ايم به همه آن مي توانيم عمل كنيم. بلكه عقيده داريم تا ايشان نيايند به طور صد در صد نمي توانيم به آن عمل كنيم.

آن روايتي نيز كه مي گويد هر پرچمي قبل از حضرت بالا رود باطل و محكوم به شكست است. اگر سند اين روايت درست هم باشد روايت خوبي است و امام(ره) در صحبت خود مي گويد كه ما اين روايت را قبول داريم و هيچ كس نمي تواند پرچم مهدويت را قبل از حضرت مهدي (عج) بلند كند.

يعني هر كس قبل از ايشان ادعاي مهدوي و ادعاي عدل مطلق جهاني كند، حرف بي ربطي زده است امانه يه اين معنا كه هيچ كس نبايد اصلاً پرچم عدالت و مبارزه را بالا ببرد و اين حرف اصلاًمعنا ندارد.

هيچ عصري خالي از جحت خدا نيست ولو غائب باشد. حضور لزوماً به معناي ظهور نيست و با همين اصل تداوم امامت را ثابت كرديم. در عين حال روح تسليم شدن در برابر همه حكومت هاي جور و فساد و اعتراض به وضع موجود و زيرسؤال بردن مشروعيت تمام حكومت هاي فاسد در تاريخ حفظ آمادگي براي انقلاب جهاني متوجه دائم به ضرورت عدل جهاني و اخلاق جهاني و وحدت و برابري جهاني كه در حديث داريم كه امنيت و روفاه در سراسر جهان براي تمام بشريت است. اما توأم با اخلاق و معنويت ونه تنها رفاه مادي كه بگوييم همه نان و مسكن داشته باشند و اين موضوع را نبايد دست كم بگيريم.

امام خطاب به كساني كه توجيه مذهبي به نفع بي عدالتي مي كردند، مي گفتند يك عده آخوندهاي مزدور حكومتي و درباري و دين به دنيا بفروش اند و يك عده هم عافيت طلبان ترسويي كه براي فرار از جهاد و شهادت كلاه شرعي درست مي كردند و دينداري بي خطري مي خواستند. مثلا قرآن بيان مي كند فردي به پيامبر گفت من به جنگ با روميان نمي آيم چراكه آنجا دختران زيبارويي هستند و من مي ترسم چشمم به اين ها بخورد و گناه كنم و اگر مي شود ما را معاف شرعي بفرمائيد كه من نيايم. ما اصلاً چنين مجاهد رزمنده اي نمي خواهيم.

ايشان گفتند عده اي پشت امام زمان و انتظار فرج مخفي شده اند براي اينكه به وظيفه شان عمل نكنند. عده اي ديگر عوام فريب بودند و به نام حضرت، به كام خودشان دكان بازكردند. اما عده اي بودند كه افراد پاك سالم بودند كه سوءبرداشت داشتند.

بدون ادعاي مهدويت جهاد براي اصلاح و عدالت خواهي عين اسلام خواهي و تقواست و اين را نبايد ضد محكمات اسلامي توجيه كرد كه اين خلاف ضرورت قرآن است كه هيچ كس قيام به قسط و نهي از منكر و اقامه حدود تا عصر ظهور نكند و گناه و فساد تا عصر ظهور ترويج گردد.

بعد مي گويد پس نماز را بگذاريد در زمان معصوم جداً آن نماز حقيقي است. ايشان مي گويند پس چرا نماز را تا ظهور امام(ره) زمان معطل نمي گذاريد؟

مي گويد مگر احكام اجتماعي اسلام مربوط به همان 15،10 سال حكومت پيامبر و علي بود؟ آيا بقيه عمر بشر تعطيل است؟ بعد جايي مي گويند نتيجه اين منطق فاسد اين مي شود كه دعا براي فرج آقا مساوي مي شود با دعا براي امريكا وصهيونيسم! با اين استدلال كه تا دنيا پر از ظلم و جور نشود، آقا نخواهند آمد. مگر نگفته اند وقتي كه مي آيد يملا الرض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً؟ پس اول بايد “مُلئت ظلماً و جوراً” تحقق يابد تا بعد حضرت بيايد. پس كمك كنيم دنيا پر از ظلم و جور شود يا سكوت كنيم تا پر از ظلم و جور شود.

بعد امام(ره) تشريح مي كنند كه اين اسلام آمريكائي است كه ستم را تطهير و تمديد و توجيه مي كند و عدالتخواهان را متهم مي كند. واقعاً اين مذهب ترياك توده ها است. مثل مسيحيت كه امام(ره) به مسيحيت اشاره مي كند و مي گويد اين تزريق استعمار و استبداد به علماء دين و متدينين بود كه شما هم مثل مسيحي ها قدرت را به قيصر و ظلمه عالم بسپاريد تا مستضعفين را غارت كنند. ريشه اخلاق و تقوا را بزنند شما برويد مسجد و براي فرج دعا كنيد. چون مبارزه با ظلم خلاف انتظار مي باشد انتظار عدالت به معني تأييد ظلم مي شود.

معناي عدالت در دوران ظهور

برخي فكر كرده اند كه حضرت كه مي آيد كار او تقسيم نان و روغن و مسكن بين مردم است. امام مي گويد بعضي به ظاهر متدين با توجيهات مذهبي در برابر ايشان مي ايستند و به خاطر منافع و خودخواهي حتي ايشان را طبق برخي از احاديث تكفير مي كنند.

البته در زمان ايشان ظلم ها و خطاهاي شخصي به طور كامل منتفي نمي گردد يعني انسان معصوم نمي گردد و انسان ها مختار و مسئول مي مانند اما براي عدالت واقعي جهاني كه سابقه در تاريخ نداشته هيچ كس حتي انبياء پيشين اين نقش را كه ايشان دارند نداشته است ايشان ذخيره خداوند است براي اين واقعه درست عدالت هم به معناي رفاه مادي و اقتصادي كه مردم عادي فقط همين را مي فهمند فقط براي اين نيست بالاتر از اين حرف هاست، عدالت در تمام مراحل انسانيتش ظلم روحي و معنوي هم بايد هلاك شود، انحرافات روحي وعلمي هم اصلاح مي گردد.

صحبت از اصلاح و تربيت بشر است تمام بشرند يك ملت خاص، صحبت از اعتدال جهاني و بشري است و قانون اسلام و اخلاق اسلام در همه جا حاكم مي شود و ريشه فريب و دروغ را مي زنند كه غايب بعثت همه انبياء بود و موانع توفيق كامل اولياء مي شود. ايشان عقايد را اخلاق را هم اصلاح مي كنند . غير از توزيع قدرت و ثروت كه مي كنند اخلاق و عقايد را اصلاح مي كنند تمام نفوسي كه امروز هستند انحرافاتي دارند حتي اشخاص كامل هم انحراف دارند ايشان همه ما را اصلاح مي كنند . خودمان را مهيا كنيم نمي توانيم بگوئيم او شخص اول است چون دومي در كار نيست يا بگوئيم رهبر است بزرگتر از اين كلمات است.
 چهارشنبه 15 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شبکه خبر]
[مشاهده در: www.irinn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن