واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بررسی مضمون اجتماعی و طرح موقعیت زنان در فیلم " بمانی"
فرم (ساختار) و محتوا (مضمون) در " بمانی" به قدر کافی مواد و مصالح مناسب برای نوشتن نقدی گسترده را فراهم می آورد ؛ ما در این نوشته خواهیم کوشید تنها به تحلیل محتوا و مضمون به آخرین فیلم مهرجویی بپردازیم. موضوع فیلم " بمانی" درباره خودسوزی گسترده دختران در استان ایلام است و کوشش مهرجویی صرف این شده تا دلایل چنین اقدامی را طرح و بررسی کند. برای طرح و بررسی خود سوزی دختران ، کارگردان (که نویسنده هم هست) از یک داستان اصلی و 2 خرده داستان بهره برده است. این 3 داستان، طی روند روایت و گسترش موضوع، به تدریج با یکدیگر در هم می آمیزند؛ هرچند که بخش عمده این در هم آمیزی از طریق نحوه تدوین و شیوه بازگویی قصه ها (تدوین و نحوه فصل بندی موضوع ها) ایجاد شده است. این سه داستان، اینها هستند: 1- ملیحه (دلارام) صابر، زنی از معاودان عراقی است که قالی می بافد. سربازی که با او آشنا شده است، سفارش قالیچه ای می دهد. رفت و آمد مداوم سرباز به خانه ملیحه که با مادر بزرگش زندگی می کند، باعث ایجاد محبتی بین آن دو می شود. اما حرفهای همسایگان (و توجه غیر طبیعی آنان) را در پی دارد. سرانجام، ملیحه توسط دو برادرش سربریده می شود؛ زیرا آنان شنیده اند که خواهرشان خود فروشی می کرده است. 2- بمانی حبیبیان، دختر دانش آموزی است که در خانواده ای پر جمعیت و فقیر زندگی می کند. مشکلات ناشی از فشار اقتصادی، پدر و مادر را وادار می کند بمانی را به خالو (صاحب خانه شان) که پیرمرد متمولی است، شوهر دهند. در خانه شوهر، کار بمانی شست و شوی ظروف، آب و جارو کردن خانه و پذیرایی از افرادی است که حمل محموله های قاچاق خالو را به عهده دارند. سرانجام بمانی عصیان می کند، خالو را می زند و می گریزد. او به خانه پدری می رود و خود سوزی می کند. پس از بهبود نسبی ناشی از 40 درصد سوختگی، میان خانه شوهر و خانه پدری جایی ندارد. پس بار سفر می بندد و از گورستان سر در می آورد که مرده شوری به نام علی ضیایی، به او پناه می دهد. 3- نسیم پویان، دختری است که در رشته پزشکی درس می خواند. او ناچار است تحصیل در رشته پزشکی را از پدرش پنهان کند، زیرا پدر از محیط بیمارستان نفرت دارد و معتقد است که چنین محیطی فاسد است. (همین تفکر پدر قبلا هم، باعث فرار مادر نسیم شده که در بیمارستان مشغول کار بوده است .) سرانجام ، پدر می فهمد و نسیم را کشان کشان از کلاس درس به خانه می برد. پدر معتقد است که دخترش باعث بی آبرویی او شده و دروغگویی وی نشانه ای از اعمال خلاف اوست. نسیم خود سوزی می کند و به علت جراحات ناشی از 60 درصد سوختگی به بیمارستان اهواز منتقل می شود.
دقت در 3 داستان فوق (که برای اشارات و ارجاعات، ناگزیر از تعریف آنها بودیم) ما را متوجه مؤلفه هایی می کند که به مضمون فیلم مرتبط هستند. در ماجرای ملیحه وصابر، اساس رویداد بر " فقر فرهنگ اجتماعی" و "آداب و رسوم غلط" شکل می گیرد. همه چیز بر مبنای "حرف و نگاه مردم" روی می دهد. برادران، نیازی به تحقیق در نوع رفتار خواهرشان نمی بینند. آنها فقط بر اساس شنیده ها حکم می دهند که خواهرشان خودفروشی کرده ؛ و البته خود نیز مجری عدالت می شوند. در میان قوم ها و محدوده های جغرافیایی خاص، به دلیل نوع تربیت، سطح پایین فرهنگی، ارتباطات بسته اجتماعی و نظایر آن، معمولاً وقوع چنین اتفاقاتی، گریزناپذیر و در مواردی گسترده است. هنوز فیلم مهم " عروس آتش" را از یاد نبرده ایم که بر مبنای تحقیق گسترده ای ساخته شد (جالب این که تحقیقات مستند "عروس آتش" جایزه بهترین تحقیق را نیز از آن خود کرده بود.) نویسنده و کارگردان، در قصه ملیحه وصابر به نقد این نکته می پردازند که ارتباط سالم دختر و پسر یا زن و مرد، هر چند از ابتدا یکدیگر را نشناسند، مذموم و ناپسند نیست. چنان که در انتهای فیلم، طی سکانسی در می یابیم که سرباز جوان، قصد داشته پس از پایان خدمتش ، به همراه مادرش برای خواستگاری به خانه ملیحه بیاید. از طرفی، نگرانی های نابجا و بی منطق ، می تواند پیامدهای ناگواری داشته باشد؛ چنان که دختری بی گناه به طرزی غیر انسانی از ادامه حیات (که حق تفویض شده خداوند به انسان است) محروم می شود. در داستان بمانی نیز سکانسی وجود دارد که بمانی در کنار چشمه با کریم چوپان حرف می زند؛ حرفهایی طبیعی درباره زندگی و آینده؛ اما هنگامی که بمانی به خانه باز می گردد، پدر با حمله به او می گوید که با آبروی ما بازی کرده ای و عملش را با اقدامی وحشیانه تقبیح می کند. اتفاقا مشابه همین حرف را در داستان سوم می شنویم و مشابه همین عمل را هم در آنجا می بینیم. پدر نسیم، در حالی که دخترش را به باد کتک گرفته است، می گوید که آبرویم رفت، مردم چه خواهد گفت؟ و نظایر این.به این ترتیب، بحث فقر و فرهنگ اجتماعی در داستان ملیحه محور اصلی است که در دو داستان دیگر نیز به شکلی کمرنگ دنبال می شود.در قصه مربوط به دختر دانشجوی پزشکی، با وجه دیگری از فقر فرهنگی روبه رو هستیم . دراین وجه، جنبه اجتماعی فقر فرهنگی، همچنان که اشاره شد، حضور دارد. پدر، نگران حرف مردم و آبروی خود است؛ اما جنبه اساسی این فقر فرهنگی را باید در وجود خود او جستجو کرد. مشکل عمده او نه حرف مردم ، بلکه بدگمانی شخصی اش نسبت به محیط بیمارستان است. او اصلاً نمی تواند بپذیرد که دخترش ساعتها در کنار دکترها کار کند؛ زیرا چنین محیطی را " فاسد" می داند. به این ترتیب، در اینجا عقب ماندگی فرهنگی شخصیت (پدر دختر)، عامل اصلی عکس العمل های غیر منطقی و دگماتیستی می شود و طبعا عقب ماندگی فرهنگ اجتماعی نیز ثأثیر و تأثر خود را بر موضوع می گذارد.
با مرور دوباره فیلم و داستان های مورد اشاره در آن، می توان دریافت که " بمانی" موضوعی کاملاً اجتماعی را دست مایه قرار داده است. این موضوع اجتماعی، طرح و بررسی موقعیت زنان و دختران جامعه (براساس توجه به یک جغرافیای خاص ) است.از این منظر، می توان " بمانی" را واجد لایه های کاملاً فمینیستی دانست. فیلم می کوشد ، 3 نقطه عطف مهم در زندگی زنان را ارزیابی کند و بگوید که حداقل در آن جغرافیای خاص ، زنان با بن بست های بزرگی مواجه هستند. ازدواج تحمیلی، عدم امکان تحصیل (و طبعا کار و فعالیت) در رشته اجتماعی مورد علاقه و عدم امکان ارتباطات سالم بر مبنای تفکر فردی و انتخاب شخصی ، همان نقاط عطف می باشند.به این ترتیب، زنان و دختران فیلم، کاملا مظلومند و تحت ستمی هستند که خود هیچ نقشی در تکوین آن ندارند و مردان عموماً به شکلی مستبدانه و پدر سالارانه با زنان برخورد می کنند. روزنامه جام جم22دی 81
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 722]