واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گزارش پشت صحنه فیلم امام محمد غزالی روایت عبداللطیف سالازار
آنچه در پی می آید گزارشی است از پشت صحنه فیلم امام محمد غزالی که نویسنده ، کارگردان و بازیگر آن یک مسلمان آمریکایی است . او هر بار جایش را (با سیاست جادویی روایت) با امام محمد غزالی ایرانی عوض می کند . او سفر درونی و سیر تکاملی روحش (سلوک) را با سلوک اندیشگی - روحانی غزالی، همگون و یک کاسه کرده و غزالی را به مدد روایت تصویری محمد کلاری درآیینه های جهان معاصر منعکس نموده و بازنشانده است. در این گزارش می توان نقشی از خویشتن یابی و خودشناسی یک ملسمان را حس کرد. اعتبار صریح و بی چون و چند فیلمبردار این فیلم ، نه یک پای اثر یا بخشی از کار که گویا همه فیلم بود. کلاری که قلمرو کارش را از "مرزهای مقایسه" فراتر گذاشته، به ما گفت: از فیلمبرداری این اثر لذت برده است. بی وقفه، به یاد سخن متن پژوهانی افتادیم که بارها تاکید کرده اند متنی که با لذت نوشته و آفریده شده باشد، با لذت نیز خوانده می شود... اینجاست که می توان طعم فیلمی را در رویاها و احساس چشید ؛ طعمی که تا به حال، تجربه چشیدنش وجود نداشته است. کلاری در سخنرانی اش (به همین مناسبت برای دانشجویان اصفهانی) درباره کارگردان فیلم ابراز عقیده کرده و گفت: او بیشتر با قلبش فیلم می سازد تا با مغزش. سالازار در این جلسه سخنرانی می گفت: اگر حتی بتوانم با این فیلم یک نفر را، یک جوان آمریکایی را مسلمان کنم (سخنم به دلش بنشیند) مسلماً به هدفم رسیده ام.از عهد سلجوقی چندان آثاری که بتوان به آنها استناد کرد یا پناه برد یا در سایه شان خیمه زد تا بلکه شکل ، فرم و حال و هوای آن دوران را داشته باشد چراکه از نو ساز کردن ، چندان در دست نیست.
ملک جهان خزاعی به مینیاتورهای عهد سلجوقی (لباسها) دقت کرده تا بتواند مقدورات آن زمان را به بیننده القاء کند؛ اگر چه در ساخت و ایجاد صحنه ها از بناهای آن عهد بهره برده شد و در فضا و امکانات ، کمترین تغییری ایجاد نشد و حتی در مواد، ابزار و مصالح سعی شده از جنس همان زمانه (سلاجقه) باشد مثلاً آلت قتاله نظام الملک، چراغها، پیه سوزها و... کلاری درباره امکانات و آنچه فعلاً موجود است ، گفت: « در مساجد ( اینجا لوکیشن مسجد جامع اصفهان بود) همیشه آن زوایا و امکاناتی هست که یک فرد با وجودی که در جمع نشسته با خودش تنها شود و در گوشه ای (کمی آن طرف تر از همه) خلوت گزیند و... می خواستم وقتی ه غزالی در مسجد و در جمع می خواهد به خودش و به تنهایی اش برگردد، این حرکت را نشان بدهم، همچنان که در ستونها و نوع چینش و قراردادنشان مستتر است، تا بیننده در حرکت (ظاهری) فیزیکی غزالی از گوشه ای به دیگر مسجد، این سیر دورنی و استحاله را نیز درک کند و با آن احساس نزدیکی بنماید .» سالازار (به عنوان پی جوینده غزالی ) تقریباً در آخرین مرحله از سفرش در تاریکی وهم آلود اتاقش در هتل عباسی به روایت داستان نمادین مثنوی مولوی (فیل در تاریکی) پرداخته: رو به دوربین کلاری، موها آشفته، نگاه ژرف کاو، حرکت صریح دست و حالتهای او، گویای این واقعیت بود که رد روایتش از امام غزالی به جایی رسیده که مولوی درداستان معروفش روایت می نماید. این که، هر کس برداشت خودش را از "حقیقت" ، اصل و ملاک قرار داده ، در حالی که حقیقت چیزی غیر از این است. غزالی زمانی که به شک بزرگ رسید و از افق هایش به آراء فلاسفه هجوم برد. (به قول استاد دینانی) روایات و قرآن را برای رد آراء اهل فلسفه ، کافی و جامع ندید؛ بنابراین به منطق ارسطویی روی آورد و با این توجیه که این منطق جزء علوم وحیانی ( و نه عقل انسانی ) است، آثاری چون " منقذ من الظلال " ، " تهافت الفلاسفه " و ... را تحریر کرده است .
گویا این فیلم می خواهد دریافت هایی غزالی وار ازجهان امروز داشته باشد. آیا می خواهد به شک های بزرگ عصر کنونی ما از پنجره ای نو ، نوری بتاباند که از خورشید اقبال غزالی طالع است؟! محمود کلاری درباره سالازار و اینکه او به عنوان یک مسلمان آمریکایی چه اندیشه ای برای کارهای بزرگتر دارد، گفت: عبداللطیف سالازار که اوایل دهه سوم عمرش با مطالعه آثار غزالی به اسلام گرویده ، اکنون به همراه همسر و پسرش (یاسین) با تهیه کننده ای انگلیسی و(غیر دولتی) به ایران آمده تا در زمان ما به دنبال ردپای (اندیشه و فرهنگ) غزالی بگردد. کلاری در سخنرانی اش می گفت : از تهیه کننده فیلم ، درسهای بسیاری می توان گرفت ، " ببج " حتی در جابه جایی وسایل فیلمبرداری هم کمک می دهد. مدیر اجرایی این فیلم، سید صدرزاده مرا به لحظه ای ناب میهمان کرد؛ لحظه ای که به روایت سید، «همه ما پیدا و پنهان اشک می ریختیم ».. ( و اما آن لحظه:) سالازار، کار را که بی وقفه شروع شده بود، نگه داشت. همه را به سکوت و آرامش دعوت کرد و... اولین صحنه زمانی کلید خورد که او با توجه خاصی به تلاوت سوره فاتحه الکتاب پرداخت، سپس همگی صلوات فرستادند؛ عطر معنویتی که فوران می کرد،...به نقل ازجام جم ، شماره 780
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 608]