تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837833571
برداشت اشتباه
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : برداشت اشتباه vinci2nd April 2011, 04:33 AMسلام برقراری ارتباط و انتقال منظور، امری واجب است ... راهش تکلم است ... تکلم خود محدودتر از دایره ی مفهوم هاست ... بوم ... تداخل مفهومی گاهی پیش مییاد می خوایم چیزی بگیم که بعدش دیگران برداشت اشتباهی میکنن؛ چه بسا تا اینجا شما منظور دقیق منو نگرفته باشین پس یه مثال : به دو تا بچه یه چاقو نشون میدین میگین : چــــــاقــــــو بعد اولی میگه :این چاقویه .... و دومی که از اولی جداست میگه : چاقو اینه ... چند سال بعد هر دوتا تو یک فیلم میبینن یکی داره با شمشیر یه مادر که از بچش جداست رو میکشه ... دو ماه بعد میخواین بهشون یاد بدین میوه پوست کنن اولی به راحتی همکاری میکنه دومی رو هر کار میکنین چاقو دستش نمیگیره در واقع به اولی وقتی چاقو رو معرفی میکنین میگه به این چیز خاص که دستت گرفتی باید بگم چاقو .... ولی دومی [در حالی که کنجکاوه تعریفش و کارایی هاشو بدونه] میگه : این چاقویه پس خوب براندازش میکنم تا دفعه بعدی یادم باشه ... وقتی اون فیلمو میبینن اولی میپرسه : این چیه .... میگین : شمشیر .... ولی دومی [که ویژگی های مشابه میبینه] میگه : ((این چاقویه)) امیدوارم مثالم واضح بوده باشه باید اضافه کنم که نمیتونیم همیشه منظورمون رو به تفصیل ارایه بدیم مثلا بگیم : چــــــاقــــــو (ولی حواست باشه باید 10 تا 30 سانت باشه و حوالی گوشتو ببره؛ در ضمن هم کاربرد خوب داره هم بد؛ البته هر خوبی، میتونه بد هم باشه؛ اگر ملاک خدا بشه خوبی ها شامل : .........) خوب حالا کسی نظری داره؟ با سپاس sociologist11th April 2011, 05:01 PMپست جالبی بود به نظر من اینکه افراد از مفاهیمی که باهاشون رو به رو میشن چه برداشتی میکنن و چگونه اون ها رو توصیف و تفسیر میکنن به عوامل زیر بستگی داره: # سطح آشنایی قبلی با مفهوم مورد نظر یا همچنین آشنایی با مفاهیمی که با مفهوم مورد نظر ارتباط دارن # خط مشی یا خط مشی های فکری افراد # روحیات و خصوصیات فردی (چه ویژگی های بیولوژیکی که به ارث بردن و چه ویژگی هایی که در اثر همکنشی با محیط پیدا کردن) در میون این عواملی که گفتم به نظرم آشنایی قبلی که در مجموع میتونیم سطح آگاهی در مقیاس کل بهش بگیم نقش کلیدی داره و تولید پیش فرض و ساختار فکری میکنه که این دو متغیر تولید شیوه های زندگی (فرهنگ) میکنن و در مجموع میتونیم ترکیبشون (پیش فرض و ساختار فکری) رو گیرندگی یا در حالت منفی اختلال گیرندگی اسم بذاریم. دو تا مثال میزنم: مقایسه کنید استفاده از اینترنت رو در ایران و کشورهای توسعه یافته مقایسه کنید استفاده از گوشی همراه در ایران و کشورهای توسعه یافته در نمونه اول میبینیم که استفاده از اینترنت در ایران بیشتر برای پر کردن اوقات فراغت یا سرگرمی و متاسفانه %20 استفاده برای... این در حالیه که در کشورهای توسعه یافته بیشتر صرف امور علمی، تحقیقاتی و آموزشی میشه نمونه دوم که به مرور داره تعدیل میشه خوشبختانه استفاده از گوشی همراه هست که میدونیم که اوایل وقتی که در ایران استفاده ازش عمومیت پیدا کرد از فناوری هاش چگونه و برای چه کارایی بیشتر استفاده میشد از این مثال ها میخوام استفاده کنم برای اینکه بگم گیرندگی که بالاتر بهش اشاره کردم اهمیتش چیه منظور از گیرندگی مجموع اون عواملی هست که منجر به این میشه که وقتی یک فرد یا جامعه با پدیداری نو رو به رو میشه چه واکنشی صورت میده یعنی برای مثال وقتی اینترنت میاد به عنوان یک فناوری ارتباطی که میتونه علوم رو با سرعت بیشتری نشر بده در دنیا به جای اینکه دستاویز و نردبون برای استفاده در راه ترقی در ایران بشه تبدیل به نگرانی برای مردم میشه که فساد رو نشر میده! اینجا همون مقوله چگونگی استفاده هست که دوست قبلی با مثال چاقو بیانش کرد vinci30th April 2011, 12:02 AMسلام به کلی از پستی که زدم یادم رفت خیلی ببخشید.... بابا تو که یوهویی سرعت نور گرفتی زدی جاده خاکی... چرا اینقده میپیچونی.... منم سوالم همینه دیگه وقتی به قول شما سطح آگاهی در مقیاس کل پایین یا اشتباهه چه طور به طرفمون بفهمونیم اشتباه میکنه؟! به قول خودت چه طور در مقیاس خرد، فرهنگ سازی کنیم؟! به بچه دوساله بشینیم بگیم عقل در چه مواردی حکم استفاده از چاقو رو میده؟! یا به نوجوون کلی نصیحت کنیم که چطور از موبایل استفاده کنه؟! سوال من اینکه چطوری "مألفه های برداشت اشتباه ناشی از عدم اشتراک مساوی آگاهی های مستقیم و غیر مستقیم دو طرف" رو براش یک زبان بنویسیم؟ .... تو همین چند هفته ای که گذشت دو تا طرح خرد به ذهنم رسید که یکیش بر میگرده به اشتراکات عقلی بین دو طرف و یکی دومشم هنوز نمیدونم به چی برمیگرده! بذارید برای اولی یکم توضیح بدم: یک مثال جالب دیگه برای اشتراکات عقلی یا بهتر بگم تمایزات طبقات عقلی و اجتماعی بزنم: حتما میدونید که در پزشکی وقتی میخوان بگن مثلا سمت راست قلب کدومه به نسبت مشاهده کننده میگن؛ حالا فرض کنین طرف، یک سمت مغزش (از روبرو که نگاه کنی سمت چپ) درد میکنه میره پیش دکتر میخواد بگه کودوم سمت: حالت اول : اصلا چپ و راستش رو بلد نیست و اشتباه میگه : راست حالت دوم : راست و چپ رو بلده و میگه : چپ حالت سوم : راست و چپو بلده ولی چون میدونه دکترا برعکس میگن میگه : راست حالت چهارم : همه اطلاعات حالت سوم رو داره ولی چون حدس میزنه دکتر اشتباه بفهمه بازم میگه: چپ ... این روند تقریبا تموم نمیشه و همینجوری ادامه پیدا میکنه، راه حلی که به ذهنم رسید ایجاد یک طبقه بندیه شبیه به راه پله ی ساختمون که جریانش مفصله و در اولین فرصت توضیحش میدم... با سپاس sociologist30th April 2011, 01:22 PMسلام به کلی از پستی که زدم یادم رفت خیلی ببخشید.... بابا تو که یوهویی سرعت نور گرفتی زدی جاده خاکی... چرا اینقده میپیچونی.... منم سوالم همینه دیگه وقتی به قول شما سطح آگاهی در مقیاس کل پایین یا اشتباهه چه طور به طرفمون بفهمونیم اشتباه میکنه؟! به قول خودت چه طور در مقیاس خرد، فرهنگ سازی کنیم؟! به بچه دوساله بشینیم بگیم عقل در چه مواردی حکم استفاده از چاقو رو میده؟! یا به نوجوون کلی نصیحت کنیم که چطور از موبایل استفاده کنه؟! سوال من اینکه چطوری "مألفه های برداشت اشتباه ناشی از عدم اشتراک مساوی آگاهی های مستقیم و غیر مستقیم دو طرف" رو براش یک زبان بنویسیم؟ .... تو همین چند هفته ای که گذشت دو تا طرح خرد به ذهنم رسید که یکیش بر میگرده به اشتراکات عقلی بین دو طرف و یکی دومشم هنوز نمیدونم به چی برمیگرده! بذارید برای اولی یکم توضیح بدم: یک مثال جالب دیگه برای اشتراکات عقلی یا بهتر بگم تمایزات طبقات عقلی و اجتماعی بزنم: حتما میدونید که در پزشکی وقتی میخوان بگن مثلا سمت راست قلب کدومه به نسبت مشاهده کننده میگن؛ حالا فرض کنین طرف، یک سمت مغزش (از روبرو که نگاه کنی سمت چپ) درد میکنه میره پیش دکتر میخواد بگه کودوم سمت: حالت اول : اصلا چپ و راستش رو بلد نیست و اشتباه میگه : راست حالت دوم : راست و چپ رو بلده و میگه : چپ حالت سوم : راست و چپو بلده ولی چون میدونه دکترا برعکس میگن میگه : راست حالت چهارم : همه اطلاعات حالت سوم رو داره ولی چون حدس میزنه دکتر اشتباه بفهمه بازم میگه: چپ ... این روند تقریبا تموم نمیشه و همینجوری ادامه پیدا میکنه، راه حلی که به ذهنم رسید ایجاد یک طبقه بندیه شبیه به راه پله ی ساختمون که جریانش مفصله و در اولین فرصت توضیحش میدم... با سپاس حالا که برگشتم به عقب پستم رو خوندم دیدم آره یکم از مبحث دور شدم البته دلیلش اینه که در زمینه مطالعات اجتماعی کار میکنم برای همین مسائل جزئی رو هم به اجتماع و کل تعمیم میدم با مثال دومیه دقیقا فهمیدم منظورتون چیه شما میخواین بدونید که مشکلات ارتباطی رو چجوری میشه حل کرد و به شکل موثرتری پیغامها رو به دیگران منتقل کرد که البته جای اصلی این مبحث در روان شناسیه در این باره من فکر میکنم چندتا از مشکلات در انتقال پیغام به طوری که پیغام علاوه بر انتقال نمادینش، مضمون رو هم به صورت واضح منتقل کنه شامل کژتابی، عدم وجود لغاتی با ظرفیت توصیفی مناسب در یک زبان، اختلال ارتباطی در فردی که قصد انتقال پیام داره (مثل عدم داشتن دایره لغات بالا) و همچنین پیچیدگی بیش از حد مفهومی که فرد قصد داره اون رو منتقل کنه و در نهایت ممکنه مشکل در ظرفیت شناختی و گیرندگی فرد مخاطب باشه پس در نتیجه اگر جمع بندی بکنم مشکل یا برمیگرده به فرد، یا مفهوم، یا زبان و یا مخاطب از لحاظ شخصی فرد به هر میزان که دایره اطلاعات و لغاتش رو بالاتر ببره، به و نوشتن و یا تمرین در توصیف و ... بپردازه این مهارت درش گسترش پیدا میکنه اگر مشکل از زبان باشه خب طبیعتا از فرد کار چندانی برنمیاد برای مثل ما در زمینه علوم اجتماعی و فلسفه علم با یک مشکلی که روبه رو هستیم اینه که تعریف عملیاتی برای تعداد زیادی از لغاتی که در این حوزه ها به کار میگیریم نداریم و این لغات عموما با لغاتی که عموم به کار میگیرن مشترکه و یا چند مفهوم اجتماعی و فلسفی رو منتقل میکنه و دلیل اون هم اینه که بسیاری از این علوم چون ترجمه آثار خارجی هستن و سلیقه در ترجمه متفاوت بوده و منسجم عمل نکردن در این زمینه اگر مشکل از پیچیدگی مفهوم باشه که طبیعتا با شناخت و سیطره بیشتر در مورد اون مفهوم میشه اون رو بهتر درک و متعاقبا بهتر منتقل کرد در پایان هم اگر مشکل از مخاطب باشه میتونه به دلیل یا دلایلی از علل زیر باشه این مشکل: - عدم روشن بودن مواد به کار رفته در پیغام برای مخاطب که در این صورت شما ابتدا باید مفاهیم زمینه رو برای فرد روشن بکنید و سپس مفهوم مورد نظر رو منتقل کنی برای مثل وقتی میخوای مفهوم مربع رو برای کودک خردسال تعریف کنی تا بدونه مربع چیه باید از مفاهیمی استفاده کنی که کودک باهاش آشنا باشه و اگر کودک ندونه ضلع چیه طبیعی هست که شما هر چقدر به کودک بگی مربع شکلی هست که چهار ضلع مساوی داره کودک مورد نظر با مفهوم مربع آشنا نخواهد شد - عدم مطابقت مفهوم با پیش فرضهای مخاطب که تولید کژتابی براش میکنه مثلا کودک پیش از اینکه براش مفهوم مربع رو روشن کنی اون قبلا مربع رو بجای دایره شناسایی کرده و وقتی شما از چهار ضلع برابر صحبت میکنی کودک با پیش فرضش که شکل مدور، مربع رو معرفی میکنه تصادم ایجاد میشه و کودک نهایتا یا مقاومت میکنه در برابر شناختی که شما بهش منتقل میخوای بکنی و نمیپذیره و یا اینکه دو شناخت مجزا پیدا میکنه و دچار تردید میشه - بی اهمیت بودن مفهوم برای فرد مخاطب که باعث میشه فرد ظرفیتی رو برای پردازش مفهوم مورد نظر شما اختصاص نده و نهایتا متوجه مقصود و مضمون پیغام شما نشه؛ مثلا کودکی که مهم نیست براش تا با مفهوم مربع آشنا بشه و تلاش شما برای انتقال این مفهوم بی نتیجه میشه vinci30th April 2011, 06:48 PMسلام ببین دوست گلم، همین الانشم شما مشمول قضیه ای شدی که میخوام حل بشه.... یعنی هنوز نتونستم منظورم رو بهت بگم.... احتمالا این یه سیکله و تموم نمیشه.... مثل دو تا آینه که روبروی هم باشن.... بذار بیشتر توضیح بدم ولی قبلش یه چیزی رم میخوام اعتراف کنم، من سه هفته پیش نمیدونم به چه دلیلی رو هوا این پست رو اینجا زدم، اصلا فکر نمی کردم کسی بهش نگاه هم بکنه، فکر کنم تو تالار فلسفه کلا سه تا کاربر فعال داشته باشین، حالا اینا رو بیخیال، منظورم اینکه اصلا مجاب نمیکنم به جواب دادن ادامه بدید چون این مشکل خودمه و فقط داره الکی وقت با ارزشت رو میگیره،بماند که من در زمینه این چیزا تقریبا هیچ مطالعه ای نداشتم (به قول خودت : اختلال ارتباطی در فردی که قصد انتقال پیام داره مثل عدم داشتن دایره لغات بالا) و اینجوری روند رو کند تر میکنه... به هر حال خیلی معذرت میخوام که این پست رو جا و زمانی زدم که مناسب نبود اگر بخوام اشتباه صورت گرفته در این نامه نگاری بینمون رو تشریح کنم خیلی از بحث پرت میشیم پس اول یه مخالفتی با بخش آخر پستی که زدی میکنم بعد میرم سر حرف خودم و دوباره توضیح میدم: حرف شما متین، اما شما همش بزرگ ترین پیچ جاده رو در نظر نمیگیری اونم همونیه که همش داره مجبورت می کنه تو حرفات مثال بیاری یا حتی دلیل مثال های من و هر کس دیگه.... حالا نمیدونم چه تعبیری به کار ببرم که حقش رو ادا کنه بذار ببینیم این جواب میده : "عدم وجود ساختار مناسب مساوی ارتباطی بین دنیای مفهوم ها و دنیای فیزیکی بین دو طرف" ببین، مشکل از جاییه که ما نمیتونیم بین دوتا دنیای مفهوممون که در ذهن وجود داره ارتباط مستقیم برقرار کنیم (یه سریال نیمه علمی بود شبکه 3 میذاشت، که تو یه قسمتی فضاییه با ذهنش صحبت میکرد.... نمیدونم چی چیه ماورالطبیه) برای همین از رابط دنیای فیزیکی بینمون استفاده میکنیم، زبان، متشکل از تعاریفی که ریشه همشون بر میگرده به مثال ها. و منظورم از مثال ها فقط مثال ها نیست بلکه همه نوع تشابهات و ارتباطات مفهمی رو هم شامل میشه، یعنی وقتی شما میگی، این شکل مربع هستش آیا توضیح میدی شکل یعنی چی؟ مسلما نه! یک سری تعاریف پایه که از اونا تعاریف دیگه زاده میشن و ریشه همشون بر میگرده به دنیای اطرافمون.... احتمالا یک کلمه ای بین شما علوم انسانی ای ها وجود داره که همه پاراگراف منو توضیح میده و اگه بخوام اینجوری ادامه بدم به جایی نمیرسیم، البته هنوزم مونده تا برسیم به اون اشکالی که من میخوام بگیرم... به هر حال اصلا فکر نکنم منظورم رو از پاراگراف بالا هم رسونده باشم و زیاد هم مهم نیست؛ تا اینجاش رو داشته باش، انشاالله یه وقت دیگه، بریم سراغ حرفای خودم : اشکال کار اینجاست که بحثی که من دارم در موردش حرف میزنم تقریبا تو هیچ رشته دانشگاهی روان شناسی غربی و به تبع اون شرقی، نیست؛ برای همین شما باید اصطلاحات و تعاریف مطالعات اجتماعی رو بذاری کنار و اول ببینی من دارم چی میگم ( با احترام) بین مواردی که پست زدی میخوام از چندتا شون استفاده کنم تا تازه منظور اولم روشن بشه 1. عدم وجود لغاتی با ظرفیت توصیفی مناسب در یک زبان 2. اختلال ارتباطی در فردی که قصد انتقال پیام داره (مثل عدم داشتن دایره لغات بالا) 3. پیچیدگی بیش از حد مفهومی که فرد قصد داره اون رو منتقل کنه ببین شما چقدر راحت با استفاده از چندتا کلمه مناسب منظورت رو کامل رسوندی.... اما من باید صد تا مثال بزنم تا حرفم برسه! به قول شما این همون شماره 1 و 2 هست که من ندارم و شما داری، برای همین هم میگم وقتت رو سر من تلف نکن! اصل اشارم به شماره 3 هست، نه اینکه مفهوم من پیچیده هستش، بلکه منظور من پیچیدگیه.... شما فیلم بیست و چهار رو دیدی؟ فرض میکنم ندیدی ولی اگه دیدی بگو که خیلی کارم راحت میشه.... اصل مطلب اینکه میخوای یه مفهوم پیچیده رو به یک نفر برسونی، حالا هر چند اون شخصت شماره 1 و 2 ای رو که قبلا گفتم هم داشته باشه تضاد پیش میاد، اختلاف ظاهر و باطن پیش میاد، یه مثال خیلی با حال به ذهنم رسید ولی اینجا نمیشه گفت... میدونی دیگه... اصلا موضوعی که دارم میگم یه چیز ساده نیست که با دوتا تعریف فلسفی حل بشه، خودتم اشاره کردی بذار از اون استفاده کنم : ((....اگر مشکل از پیچیدگی مفهوم باشه که طبیعتا با شناخت و سیطره بیشتر در مورد اون مفهوم میشه اون رو بهتر درک و متعاقبا بهتر منتقل کرد....)) دارم میگم بعضی وقت ها نمیشه! بعضی وقت ها نمیتونی بشینی یک ساعت جلسه تفهیم مفاهیم بذاری تا دکتر بفهمه چپ یعنی کدوم ور! حالا مثالش کامل نبود ولی الانم من وقتم داره تموم میشه و بعدا بیشتر توضیح میدم... یکی از بهترین راه هایی که به ذهنم رسیده همون پله هاییه که قبلا گفتم، مطمئا اینطوری خیلی از تعاریف عملیاتی فلسفه و منطق هم حل میشن ولی چون بحثش واقعا خیلی زیاد مفصله امیدوارم اجازه بدی بعدا توضیح بدم.... بازم عذر میخوام چون اگه همون اول دقیق توضیح میدادم الان اینجوری نمیشد... با سپاس سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 623]
-
گوناگون
پربازدیدترینها