واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
به گزارش خبرگزاري فارس حدود 4 ماه پس از فاجعه "عين الرمانه" و آغاز جنگ داخلي لبنان ، "نهضت مقاومت فلسطين" براي آن كه نشان دهد اين جنگ در جبهه ضد صهيونيستي خللي ايجاد نكرده است ، عمليات انفجاري بزرگي را در قلب شهر قدس به انجام رساند. روز 5 جولاي 1975 (يعني همان روزي كه «انفجار «بعلبك» به وقوع پيوست)، بمبي قوي در "ميدان صهيون" واقع در بيت المقدس اشغالي منفجر شد كه با عث قتل 13 صهيونيست و مجروح شدن 78 تا از آنان گرديد.از سال 1968 عمليات ضدصهيونيستي با چنين ابعادي در "بيت المقدس" به اجرا درنيامده بود.تحركات انفجاري از اين دست در ماه هاي با قي مانده از سال 1975 ادامه پيدا كرد كه انفجار بمبي ديگر در "بيت المقدس" و مرگ 6 صهيونيست در 13 نوامبر از جمله آن ها به شمار مي رود اما تا پيش از پايان اين سال، جديترين عمليات فدايي ضدصهيونيستي كه انجام شد متعلق به اعضاي "جبهة آزاديبخش عربي" (وابسته به حزب بعث عراق) بود. روز 15 ژوئن چهار چريك اين سازمان با نفوذ به "فلسطين اشغالي" ، وارد آبادي يهودينشين "كفر يووال" شدند و تعدادي صهيونيست را به گروگان گرفتند. تقاضاي آنان، آزادي 12 زنداني عرب بود. ارتش رژيم صهيونيستي مطابق عادت خود، بدون مذاكره با مهاجمان، به ساختمان محل استقرار آنان حمله برد، در نتيجه 4 گروگانگير و يك صهيونيست كشته شدند.همچنين در 20 نوامبر گروهي فدايي فلسطيني از خاك سوريه وارد روستاي صهيونيست نشين "رامات ماگشيميم" در "بلندي هاي جولان" شدند و اقدام به گروگان گرفتن چند صهيونيست نمودند. در نهايت اين عمليات فدايي نيز كشته شدن 4 صهيونيست و گروگان گيران پايان پذيرفت. *تنگناي "دولت يهود" در مجامع جهاني در روز دهم نوامبر سال 1975 "مجمع عمومي سازمان ملل" با تصويب "قطعنامة شمارة 3379" در خصوص از ميان برداشتن كلية انواع تبعيض نژادي، از پيدايش آن در چند منطقه از جهان ابراز نگراني كرد. در اين قطعنامه نظام حاكم بر "آفريقاي جنوبي" و "فلسطين اشغالي" به عنوان رژيمهايي نژادپرست مورد اشاره قرار گرفته و با صراحت ذكر شده بود: "صهيونيزم يكي از اشكال نژادپرستي و تبعيض نژادي است." "قطعنامة 3379 " مورد تأييد 72 كشور و مخالف 35 كشور از جمله آمريكا، بريتانيا، رژيم صهيونيستي، فرانسه، آلمان غربي و ايتاليا قرار گرفت. همچنين در همين سال "يونسكو" رژيم صهيونيستي را از اين سازمان فرهنگي اخراج كرد (به دليل تغيير دادن نشانههاي عربي و اسلامي "بيتالمقدس"). به اين ترتيب سال 1975 براي "رژيم صهيونيستي" در عرصة بينالمللي، سال بسيار بدي بود و دستاوردهاي مطلوبي براي دشمنان اين رژيم به همراه داشت. پاسخ "رژيم صهيونيستي" به اين فشار هاي جهاني و تحركات انفجاري و فدايي فلسطيني از پيش مشخص بود؛ اسكادران هاي هوايي "ارتش صهيونيستي" در دوم دسامبر بر فراز اردوگاه هاي آوارگان فلسطيني در لبنان ظاهر شدند و طي بمباراني سنگين 111 فلسطيني را كشته و 140 تن ديگر را مجروح نمودند. *مسلخ و كرنتينا در اواخر سال1975، يكي از فجايع بزرگ جنگ داخلي لبنان توسط "جبهة راست" خلق شد. روز6دسامبر،درست در زماني كه "پير جميل" رهبر "حزب كتائب" براي مذاكره با مقامات سوري به دمشق رفته بود ، شبهه نظاميان فالانژيست(شاخه نظامي حزب "كتائب") به انتقام قتل 4 عضو اين حزب در منطقه "تل زعتر" ، به مناطق مسلمان نشين "مسلخ" و"كرنتينا" در بيروت شرقي واردشدند و "كشتار از روي شناسنامه" جديدي به راه انداختند. در اين روز كه در تاريخ لبنان به نام "شنبه سياه" ثبت شد بين 150 تا 200 مسلمان(عمدتا شيعه) توسط فالانژ ها سربريده شدند.به اين ترتيب لهيب جنگ بيشتر زبانه كشيد و تا مناطق توريستي بيروت در محلات مسيحي نشين كه مملو از هتل ها و كازينوها كشيده شد. اين مرحله از جنگ داخلي لبنان به "جنگ هتل هاي بزرگ" شهرت پيدا كرد. * محاصره "تل زعتر" از پنجم ماه ژانويه ، شبهه نظاميان مسيحي، شهر "تل زعتر" را به محاصره درآوردند. "تل زعتر" مهمترين پايگاه "نهضت مقاومت فلسطين" در لبنان بود و حدود نيمي از جمعيت سيهزار نفري آن را آوارگان فلسطيني تشكيل ميدادند. با محاصرة "تل زعتر"، گرسنگي و تشنگي بر ساكنان آن غلبه كرد و همزمان آتشباران شديد اين شهر نيز به طور مستمر ادامه داشت. در اين مرحله بود كه "نهضت مقاومت فلسطين" براي نجات جان فلسطينيان، رسماً وارد جنگ شد و براي شكستن محاصرة "تلزعتر" دست به عمليات زد. به اين ترتيب جنگ از صورت "لبناني - لبناني" به صورت "لبناني - فلسطيني" متحول شد. برخلاف آنچه انتظار ميرفت "فدائيان فلسطيني" موفق به شكستن محاصرة "تل زعتر" نشدند و تلاش 4 روزة آنان نتيجهاي جز بر باد رفتن افسانة توانمنديهاي مقاومت فلسطين در بر نداشت. در نتيجه "جبهة راست" روحيه و جسارتي مضاعف پيدا كرد و مناطق فلسطيننشين ديگري را مورد هجوم قرار داد. در 14 ژانويه، اردوگاه فلسطيني "ضبيه" كه ساكنان آن را فلسطينيان مسيحي تشكيل ميدادند به اشغال شبهه نظاميان مسيحي درآمد و عليرغم مسيحي بودن اهالي، اردوگاه ويران شد و دهها تن كشته شدند. يك هفته بعد هم اردوگاه "قرنطينه" در بيروت شرقي به دنبال هجوم "راستگرايان" با خاك يكسان شد. روز 18 ژانويه مسلماننشين موسوم به "مسلخ" و "كرنتينا" در بيروت شرقي در برابر تهاجم شبهه نظاميان مسيحي سقوط كرد و قتل عامي فجيع در آن به راه افتاد. مهاجمان بر تلّي از اجساد سوختة قربانيان رقصيدند، "شامپاين" خوردند و موسيقي نواختند و از خبرنگاران خواستند كه تصاوير جشن آنان را ثبت و در جهان منتشر كنند. انتشار اين صحنههاي مشمئزكننده تأثير رواني نامطلوبي بر "جبهة چپ" و خصوصاً مسلمانان گذاشت . روز بعد "رشيد كرامي" در اعتراض به اين جنايت هولناك استعفا داد و يك بار ديگر رييسجمهور مسيحي اختيارات كامل لبنان را به دست گرفت. "جبهه چپ" نيز در انتقام كشتار مذكور به مناطق مسيحي نشين "الجيه" و "دامور حمله برده و تعدا زيادي از ساكنين آن را اخراج نمودند. *تجزيه ارتش و محاصره بيروت در ماه ژانوية سال 1976ارتش لبنان سرانجام تجزيه شد و از هم پاشيد.در 21 ژانويه بخشي از ارتش كه از "جبهة چپ" حمايت ميكرد تحت فرماندهي افسري به نام "احمد الخطيب" اعلام خودمختاري كرده و نام "ارتش لبنان عربي " را بر خود گذاشت و بخش ديگر كه اتفاقاً قسمت عمدة ارتش را شامل ميشد، به فرماندهي افسري مسيحي به نام "آنتوان بركات" به "جبهة راست" پيوست. در ادامه جنگ "شبهه نظاميان مسيحي" موفق شدند ضربات سختي بر "جبهه ملي لبنان" وارد و مناطق مسلماننشين مهمي را تسخير و ساكنان آن را اخراج و خانهها را كاملاً ويران كنند. مناطق مسلماننشين "برج حموده" و "جسر پاشا" كه هر دو در مجاورت "تل زعتر" قرار داشتند، اهداف بعدي "مسيحيان راستگرا" بودند. محاصرة اين مناطق، موقعيت "تل زعتر" را بسيار آسيبپذير كرد. مهمتر از همه اين كه مسيحيان آخرين راههاي مواصلاتي منتهي به بيروت را هم بستند و به اين ترتيب، پايتخت لبنان در محاصرة كامل "شبهه نظاميان مسيحي" قرار گرفت. اگر مهاجمان مسيحي موفق ميشدند وارد بيروت شوند، كشتاري تاريخي در اين شهر انجام ميگرفت و قطعاً سرنوشت جنگ داخلي به نفع "جبهة راست" مشخص ميشد. در چنين زماني، رهبران "جبهة چپ" (شامل مسلمانان، فلسطينيها و ماركسيستها) در منزل رهبر مذهبي اهل سنت در لبنان با نام "حسن خالد" جمع شدند و براي خروج از بحران به مذاكره پرداختند. چون خانة "حسن خالد" در منطقهاي به نام "عرمون" (در نزديكي بيروت) قرار داشت، اين گردهمايي را "كنگرة عرمون" ناميدند. در نهايت شركتكنندگان در اين كنگره به اتفاق نظر رسيدند كه از سوريه براي مداخله در بحران دعوت شود. *ورود سوريه به بحران سوريه در ابتدا از اجابت درخواست دخالت در معركه لبنان خودداري كرد. "حافظ اسد" معتقد بود كه اين ماجرا توطئهاي از جانب رقباي اين كشور براي به مخمصه انداختن كشور اوست. رئيس جمهور سوريه بيم داشت با ورود نظاميان سوري به لبنان، رژيم صهيونيستي براي موازنة قوا وارد لبنان شود و يا كشورهاي غربي به نفع مسيحيان در لبنان نيرو پياده كنند. با اين حال "امام موسي صدر" به اصرار "كنگرة عرمون" در زير باران گلولههاي "شبهه نظاميان مسيحي" و "نهضت مقاومت فلسطين"، از جادة كوهستاني خود را به سوريه رسانده و با "حافظ اسد" ديدار كرد و به او اطمينان داد كه اگر سوريه در لبنان دخالت نكند؛ "همة مسلمانان قتل عام خواهند شد." باور كردن چنين احتمالي، با توجه به عملكرد يك سالة "شبهه نظاميان مسيحي" براي هيچكس دشوار نبود. در بهترين حالت، سقوط بيروت باعث تجزية لبنان ميشد و يك "رژيم مسيحي" در جوار سوريه به وجود ميآمد كه ميتوانست از "رژيم صهيونيستي" خطرناكتر هم باشد. اينگونه بود كه سوريه حاضر شد در پوشش خاموش كردن آتش جنگ داخلي و در قالب "ارتش آزاديبخش فلسطين" وارد لبنان شود. چهار روز از محاصرة "بيروت" ميگذشت كه "لشگر حطين" (يگان سوري "ارتش آزاديبخش فلسطين") وارد خاك لبنان شد و "مسيحيان راستگرا" كه تاب مقاومت در برابر ارتش سوريه را در خود نميديدند، ميدان جنگ را رها كردند. رهبران مسيحي زماني كه مطمئن شدند غرب و "رژيم صهيونيستي" براي حمايت از آنان يا مقابله با نظاميان سوريه اقدامي نخواهند كرد، همگي به ديدار "حافظ اسد" رفتند و مراتب همكاري و حسن نيت خود را به او اعلام كردند. به اين ترتيب اميد مي رفت كه مداخله سوريه در «جنگ داخلي لبنان» به اين خونريزي هولناك و برادر كشي بي رحمانه پايان دهد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 292]