تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نشانه توبه كننده چهار است: عمل خالصانه براى خدا، رها كردن باطل، پايبندى به حق و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817478773




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ماجرای جالب گم ‌شدن هواپیمای سید حسین مرعشی


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

روز بعد در بازگشت، یک نفر از مسافران که کنار من نشسته بود می گفت که دیشب پس ازسوار شدن هواپیما در کرمان به خواب رفته و در فرودگاه کراچی آخرین نفری بوده که بیدار و سپس پیاده شده است. او هیچ اطلاعی از استرس ها و اضطراب ها نداشت. به او گفتم خوش به حالت. این روزها با دیدن اوضاع و احوال مملکت بیاد آرامش فوق تصور آن مسافر به خواب رفته سفر به کراچی می افتم و با خود می گویم کاش من هم خواب یا بی اطلاع بودم تا اینقدر از عمق فاجعه نسوزم در همه چیز......سید حسین مرعشی روز یک‌شنبه در وب سایت شخصی خود داستان جالبی را از ماجرای گم‌شدن هواپیمای ایران‌ایر و فرود غیرمنتظره این هواپیما در فرودگاه کراچی پاکستان به جای فرودگاه مهرآباد تهران! نقل کرده است: در دوران نمایندگی مجلس ششم، طبق برنامه همیشگی هر هفته به کرمان می رفتم و به برنامه های حوزه انتخابیه در حد فرصت و امکانات رسیدگی می کردم. یک شب در برگشت از کرمان با ارباس ایران ایر اتفاق عجیبی افتاد که بعید است تا آخر عمر، مشابه آن را درک کنم و امیدوارم چنین اتفاقی برای هیچ گروه دیگری هم واقع نشود. پرواز ساعت هشت و نیم شب از کرمان به موقع انجام شد و قرار بود یک ربع به ده در تهران بنشیند، من هم جایی در تهران برای شام مهمان بودم و به دوستان گفته بودم با تاخیر خواهم رسید. صندلی من در ردیف یک وهمه چیز عادی بود ولی یک خانمی که با فاصله کمی با من نشسته بود از همان ابتدای پرواز دلشوره و حس خاصی داشت، او از هر صدای معمولی و هر حرکت هواپیما وحشت ده می شد. بعد از گذشت بیش از یک ساعت که باید هواپیما برای نشستن یا به اصطلاح لاندینگ کاهش ارتفاع را شروع را شروع می کرد، هواپیما برای یک مدت پانزده دقیقه در جا دور زد، بطوری که همه کلافه شده بودند و خانم موصوف بیش از سایرین مضطرب شده بود. من با تصور اینکه به دلیل ترافیک فرودگاه مهر آباد، بر اساس روال معمول برج به هواپیما هدل داده،به فرد کناری خودم که از افراد فنی ایران ایر بود گفتم برو به خلبان بگو با مسافران حرف بزند وآنان را از نگرانی بیرون بیاورد. او رفت وبرای مدت پانزده دقیقه برگشت در حالی که آنقدر دستمال کاغذی برای خشک کردن عرق پیشانی خود مصرف کرده بود که تمام پیشانی آن مملو از ذرات دستمال شده بود. با برگشت او، خانم حساس همجوار من نگران تر شد و فریاد زد گفتم وضع خرابه، ببینید این چه حالی داره !!! البته من هم کمی نگران شدم و فکر کردم چرخ های هواپیما باز نشده و هواپیما منتظر آماده شدن باند برای فرود اضطراری و بدون چرخ است. از همکار هما پرسیدم چه خبره ؟ چرخ ها باز نمی شه ؟ او گفت : وضع از این حرف ها خطرناکتره،طاقت داری که فریاد نزنی ؟ گفتم مشکلی ندارم بگو. گفت : گم شدیم. با شنیدن این جمله و با توجه به شناخت کمی که از صنعت هوائی داشتم، خیلی جا خوردم. خواندن چندین آیت الکرسی و دعای توسل و در نهایت انقطاع کامل از همه چیز و همه کس و تسلیم کامل شدن در مقابل اراده حق و اینکه بالاخره مرگ هر موجودی فرا می رسد و مقدر بوده است که من اینگونه از دنیا بروم و.... این حدود دو ساعت اضطراب هر چند به دلیلی آگاهی از عمق خطری که در دو قدمی ما بود سخت بود ولی از سوی دیگر مفید هم بود وفایده آن، فرصت توبه و انابه به درگاه حق جل و علی بود.| به هرحال یک معجزه جان من و همه مسافران را نجات داد و با همکاری مرکز کنترل هوائی ایران و دقت مرکز کنترل پاکستان، هواپیما پس از حدود سه ساعت پرواز آماده نشستن بر روی باند فرودگاه کراچی شد. زمانی که سرمهماندار بسیار شجاع و خوش اخلاق پرواز که در تمام ساعات بحرانی با روحیه بسیار بالا و بدون واهمه، با مسافران صحبت و با اطمینان کامل هر نوع مشکلی را منکر می گردید، اعلام کرد شما می توانید از پنجره هواپیما چراغ های شهر کراچی پاکستان را ببینید، خنده قهقه بلند شد و سکوت توام با وحشت چند ساعته شکست. پس از ورود به فرودگاه کراچی اولین موضوعی که جلب توجه کرد و اعتراض محترمانه مسافران را بر انگیخت فرودگاه پیشرفته کراچی بود، مسافران نا خوانده کراچی به من می گفتند، حاج آقا این هم از پاکستانی های فقیر !! چرا برای ایران کاری نمی کنید ؟ یکی از دوستان سیصد دلار از یکی از تجار همراه قرض کرد و از فروشندگان کارت های اعتباری تلفن، کارت خرید و در اختیار مسافران گذاشت تا با تهران تماس بگیرند و بگویند کجا هستند. خود من به همسرم زنگ زدم و وقتی پرسید کجایی ؟ چرا دیر آمدی ؟ گفتم کراچی هستم و او باور نمی کرد فکر می کرد مثل بعضی اوقات شوخی می کنم. شب را با مسافران تا صبح در فرودگاه بین المللی کراچی بیتوته کردیم. خلبان پس از کنترل دستگاه های ناوبری هواپیما متوجه شده بود که هواپیما سالم است و فقط خطای بی سابقه و البته ممکن او در یک چرخش صد و هشتاد درجه ای پس از پرواز از باند کرمان او را در مسیر غلط قرار داده، آماده بود پرواز به تهران را آغاز کند، اما مسافران تسلیم نشدند. با آقای کاظمی مدیر عامل وقت ایران ایر تماس گرفتم و او پس از بررسی از من خواهش کرد که من ابتدا سوار شوم تا مسافران از من پیروی کنند، من موکول به نظر اکثریت مسافران شدم، آنان را جمع کردم، مطلب را توضیح دادم و رفتن یا نرفتن را به رای گذاشتم، فقط سه نفر بجز من موافق پرواز با همان هواپیما بودند، لذا ایران ایر یک هواپیمای 747 فرستاد تا مسافران را به تهران برگرداند. روز بعد در بازگشت، یک نفر از مسافران که کنار من نشسته بود می گفت که دیشب پس ازسوار شدن هواپیما در کرمان به خواب رفته و در فرودگاه کراچی آخرین نفری بوده که بیدار و سپس پیاده شده است. او هیچ اطلاعی از استرس ها و اضطراب ها نداشت. به او گفتم خوش به حالت. این روزها با دیدن اوضاع و احوال مملکت بیاد آرامش فوق تصور آن مسافر به خواب رفته سفر به کراچی می افتم و با خود می گویم کاش من هم خواب یا بی اطلاع بودم تا اینقدر از عمق فاجعه نسوزم در همه چیز......





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 247]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن