واضح آرشیو وب فارسی:قدس: خاطرات آية ا... محمد يزدي از برخوردهاي كريمانه امام (ره)؛ راز آن مغناطيس وجودي!
بازخواني زندگي بزرگان و مرور خاطرات آنها براي آنان كه به دنبال يافتن الگوهاي عملي و ترجمه افكار و انديشه هاي صاحبان فكر و مردان عمل هستند،نكات ارزشمندي را در بردارد. زيرا در بسياري از موارد مرور ساده و بي آلايش برخي از اين خاطرات بدون تحليل علمي و پژوهشي آن براي مردمي كه رفتار بي پيرايه فرزانگان و بزرگان علم وعمل در آنها تأثيرگذار است، بيش از بيان علمي آن نتيجه بخش است. امام خميني(ره) يكي از اين مردان خدا بود كه توده مردم رفتار و منش او را پيش از آنكه تحليل شود و يا از ديدگاه روان شناسي و جامعه شناسي بررسي شود، مي پذيرفتند كه بي شك خلوص نيت و صفاي دل آن پير سفركرده مهمترين عامل اين پذيرش بي آلايش مردم بود. آية ا... محمد يزدي كه توفيق سالها تحصيل و خدمت در محضر امام را داشته است، در گفتگويي صميمي به بيان خاطرات خود از شيوه برخورد امام و نيز نوع نگرش ايشان نسبت به مردم پرداخته است... *** * با توجه به توفيق شما در همراهي حضرت امام در دوران مبارزه و پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مايليم بحث را با توجه امام (ره) به مقوله كرامت انساني آغاز كنيم. ** يادم مي آيد من در دوران طلبگي كه هنوز مجرد بودم و در مدرسه فيضيه حضور داشتم، گاهي وقتها جلسات طلبگي داشتيم و دور هم جمع مي شديم، مرحوم حاج آقا مصطفي هم بعضي وقتها در آن جلسه شركت مي كرد و دوستاني مانند مرحوم آقاي خلخالي و ديگران هم بودند و حاج آقا مصطفي وقتي در آن جلسات طلبگي شركت مي كرد، شب در مدرسه مي ما ند و به منزل نمي رفت، وقتي سؤال مي كرديم كه چرا به منزل نمي رويد، آيا حاج آقا چيزي نمي گويد؟ آقا مصطفي در جواب مي گفت: نه حاج آقا خيلي سخت نمي گيرند و همين كه مي دانند مدرسه ام ديگر كاري ندارند. حتي كساني به امام مي گفتند، چرا مصطفي به خانه نمي آيد، جواب مي دادند كه بايد آزاد باشد و كار خودش را بكند، البته من مراقب هستم. ولي در مسائل اجتماعي - سياسي و مسؤوليتهاي مرجعيتي امام، حتي فرزندان هم نمي توانستند دخالت كنند. موردي كه ما همان اوايل مرجعيت امام مشاهده كرديم مربوط به تشييع جنازه يك مدرس معروف حوزه مي شود كه آقا مصطفي گفت امام تا فلان جا شركت كند و بيشتر ادامه ندهد، وقتي امام مطلع شد خيلي ناراحت شد . امام تعمداً از آن مكان كمي جلوتر رفتند و بعد برگشتند و همان جا جلوي كساني كه بودند گفتند، مصطفي نبايد در كار ما دخالت كند. من از اين دو حادثه اينطور استنباط مي كنم كه امام ضمن احترام به فرزندش، اعتماد به او و حفظ كرامت او - در كنار مراقبت - در مسائل شخصي و روابط پدر و فرزندي، در مسايل سياسي و اجتماعي به او اجازه دخالت و تأثير گذاري نمي دادند و دخالت اطرافيان را امر خطرناكي مي ديدند و اصولاً در ميان طلبه ها دخالت آقازاده ها در كار آقايان مطرح بود. اما مشي امام فرق مي كرد. من يك دوست محلاتي داشتم و به دعوت او به محلات مي رفتم؛ وقتي درباره زندگي داخلي امام صحبت مي شد، مي گفتند امام روي زندگي همسر و فرزندان خيلي سخت نمي گيرند و آنها آزاد و راحت رفت و آمد دارند و اينكه كجا برويد وكجا نرويد و چكار بكنيد و چكار نكنيد در ميان نبوده است و در واقع اين مسائل را به تشخيص خودشان واگذار كرده بودند، شنيدم حتي يكبار نشده كه نسبت به تكاليف شرعي نسبت به خانواده برخورد كنند، بلكه مي گفتند مسلمانند و تكليفشان را مي دانند و انجام مي دهند. باز يادم هست كه من يكبار صبح زود به خانه امام رفتم كه دو نفر مهمان محترم روحاني هم بودند و هنوز صبحانه هم نخورده بودند. امام فرمود بنشين و صبحانه بخور و كاري داري بگو. اينها نمونه اي از برخورد كريمانه امام با يك طلبه اي است كه تنها به درسشان مي رفت و گاهي هم بعد از درس از ايشان سؤالاتي مي كرد. در رابطه با شاگردان هم يادم مي آيد كه ايشان هميشه بعد از درس مي نشستند و تعدادي از شاگردان دورشان جمع مي شدند و نيم ساعت تا سه ربع سؤال مي كردند و بحث ادامه پيدا مي كرد. من كه آن وقت طلبه اي بودم كه تازه از اصفهان به قم آمده بودم و به درس خارج مي رفتم، چيزي نوشته بودم متناسب با معلومات آن زمانم و چاپ هم شد، با اسم «گمشده» كه يك دوره اصول دين به زبان ساده بود. در بحث ولايت بود كه نوشتم اگر انتخابات آزاد انجام مي گرفت، حتماً مي بايست اميرالمؤمنين(ع) انتخاب مي شد. چون همه اصحاب معترف بودند كه علي اقضي، اعلم و افضل است. پس معلوم مي شود كه انتخابات آزاد انجام نگرفته است. و اين را با صرف نظر از نص و نصب مطرح كردم و اين اشاره به آن جمله الحمد... الذي قدم المفضول علي الفاضل شده بود: اين كتاب به دست فردي به نام مردوخ در كردستان رسيد كه او با دستگاه شاه مرتبط بود و علماي اهل سنت هم از او ناراضي بودند. او با خواندن كتاب من، چيزي عليه شيعه نوشت با نام «نداي اعتقاد» كه در آن ولايت را به خيال خود رد كرده بود كه در واقع يك سري اتهامها عليه شيعه نوشت. اين جزوه را اول بار از مرحوم فكور يزدي كه از علماي وارسته بود گرفتم. سيد محترمي در بيت امام بود كه روزي به من گفت امام با شما كاري دارد، بيا منزلشان من رفتم و امام از مطلب پرس و جو كردند، معلوم شد اين جزوه مردوخ در ميان ارتشيان پخش شده و يكي از مريد هاي امام به ايشان و مرحوم فكور يزدي رسانده بود. امام فرمودند شما بايد جواب بدهيد. من گفتم چشم و پاسخ را با نام «پاسخ تهمتهاي مردوخ» چاپ كردم. قبل از چاپ روزي بعد از درس رفتم خدمت امام و به ايشان دادم تا ملاحظه كنند. ملاحظه كردند و تذكراتي دادند مانند اينكه اين حديث را از كتاب اصلي نقل كنيد و يا اين حديث از كتابهاي دست دوم و سوم نقل شده است و كتاب اصلي را نشان دادند كه معتبرتر بود و درباره محتوا هم راهنماييهايي كردند كه من خيلي خوشحال شدم. غرض اينكه اين برخورد بزرگوارانه امام خيلي سازنده بود، سفارشي در كنار كمكي كه كردند و خرج چاپ را دادند اين بود كه جواب جاهايي پخش شود كه نوشته مردوخ پخش شده بود و جاهاي ديگر پخش نشود! يعني ديگران بي جهت شبهه دار نشوند، فقط آنهايي كه شبهه را خوانده اند در جريان قرار بگيرند. * برخورد هاي كريمانه امام در ارتباط با مخالفان چگونه بود؟ ** بعد از وفات يا شهادت حاج آقا مصطفي، مرحوم حاج احمد آقا مدير اصلي دفتر امام بودند و گاهي از اوقات نسبتهايي هم به آن مرحوم مي دادند كه چنين گفته و چنان كرده و ... من براي كارهايم خدمت امام مي رسيدم و كسب نظر مي كردم و جاهايي كه مشكلي داشتم، طبق راهنمايي و نظر امام عمل مي كردم. يك بار كه ملاقات تمام شد و من داشتم برمي گشتم، ديدم احمد آقا مرا صدا مي زند كه امام با شما كار دارند. مجدداً برگشتم و سلام كردم، ديدم امام در حالي كه وسط اتاق ايستاده اند، گفتند به آقايان بگو احمد بدون اجازه من هيچ كاري نمي تواند بكند ! هيچ چيزي بدون اجازه من نوشته نمي شود. منظورشان مجلس بود. گفتم چشم. آمدم و موضوع را در هيأت رئيسه مجلس مطرح كردم. كه در واقع فتنه اي كه عليه احمد آقا درست شده بود، با اين جمله خاموش شد. امام در برخورد با اطرافيان و اشخاص رعايت كامل موقعيت افراد را مي كردند. حرف و نظر ديگران را كريمانه مي شنيدند و مي پذيرفتند. مقام معظم رهبري برايم مي فرمود كه امام در يك سخنراني عمومي به گونه اي تحقير آميز از معاويه سخن به ميان آورد. من بعد از جلسه خدمتشان رفتم و گفتم در كشور ما حداقل دو ميليون اهل سنت زندگي مي كنند و آن طرف مرزهاي ما هم اهل سنت هستند كه به هر حال معاويه را خال المؤمنين! مي دانند اين تعبير شما اثر سوء دارد و با آن همه دعوتتان به وحدت تناسب ندارد. امام در مقابل توجهي كردند و گفتند حرف درستي است. و بعد از آن ديگر عليه معاويه چيزي نگفتند، با اينكه اعتقاد شان اعتقاد روشني بود و عليه معاويه بود، امام چيزي كه دلالت بر تحقير او موجب اختلاف باشد نفرمود. حتي اوايل انقلاب كه زندگي اهل سنت سخت بود و به امام گزارش شد، فرمود از اوقاف به آنها كمك كنيد. *موضع ايشان در قبال مسايلي چون حفظ كرامت شهروندان و موضوع زنان چه بوده است؟ ** من اصولاً ديدي كه درباره زنان دارم با دوستانم خيلي متفاوت است. منشأ نظرات هم روايات وارده و توصيه هايي كه درباره زن و بچه، بخصوص درباره دختران از سوي پيشوايان ديني شده، مي باشد. زن اگر ضعفهايي دارد، در برابر قدرتهايي كه مرد ها دارند، يك امر تكويني است و متناسب با وظايفشان است قانون اساسي جمهوري اسلامي هم جانب زنها را رعايت كرده است، چه در موضوع مشاغل آنها وچه در امور ديگر مربوط به آنها. ولي متأسفانه هنوز هم مردسالاري قوي است و مردها حقوق زنها را رعايت نمي كنند. البته در زندگي خانوادگي دو حوزه قانون و اخلاق، محيط هاي جدا از هم هستند كه زندگي در محيط قانوني خيلي سخت است، در حالي كه در محيط اخلاقي خيلي لذت بخش است و اسلام روي محيط اخلاقي خانواده تكيه كرده است. اما در نظام جمهوري اسلامي كه امام تأسيس كردند، بايد گفت امام زنها را زنده كردند. هم در روزهاي انقلاب اجازه دادند آنها در تظاهرات شركت كنند و برخلاف فتواي بسياري از فقها، گفتند در اين مسأله اجازه پدر و مادر هم شرط نيست. بعد از انقلاب هم از بانوان خيلي حمايت كردند و البته به مسائل اخلاقي و رعايت عفت و عصمت و شرايط و وظايف شرعي هم توصيه مي كردند، ولي به زنها ميدان داده شد و شايد به همين خاطر در اين مدت ربع قرن تعداد خانمهاي تحصيل كرده تقريباً به اندازه مردهاست چه در دانشگاهها و چه در حوزه ها. در حوزه قضايي هم زنان به مقام قضايي رسيدند. قبل از انقلاب تعدادي از زنان حكم قضايي داشتند و رئيس محكمه بودند، ولي بعد از انقلاب احكامشان در شوراي ده نفره بررسي مي شد. در دوره ما گفتيم تنها رئيس محكمه نمي توانند باشند، ولي تا هر جايي از مراتب اداري و قضايي بتوانند رشد كنند، راه براي آنها باز است ما سعي كرديم در حد قوانين شرعي و قوانين مصوب جمهوري اسلامي به زنان خدمت شود . زنان قبل از انقلاب احساس شخصيت نمي كردند، ولي بعد از انقلاب در رشد تحصيلي زنان اوضاع عوض شده است و هر چه جلوتر برويم بتدريج بهتر خواهد شد.
دوشنبه 13 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 213]