پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1849201259
عدالت اجتماعي از ديدگاه امام خميني(ره)
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: عدالت اجتماعي از ديدگاه امام خميني(ره)
در اين قسمت به بيان و بررسي ديدگاه حضرت امام(ره) درخصوص مفهوم عدالت و راههاي برقراري عدالت اجتماعي ميپردازيم.
خداوند تعالي در اهميت عدالت اجتماعي ميفرمايد:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْميزانَ لِيَقُومَ النّــاسُ بِالْقِسْطِ»1
به تحقيق، فرستادگان خود ر ابا دلايل روشن فرستاديم و كتاب و ميزان به همراه آنها فرو آورديم تا مردم براي قسط و عدل قيام كنند.
هدف بعثت انبيا بر طبق اين آيه شريفه برقراري عدالت اجتماعي است. در واقع ميتوان ابراز كرد كه «دعوت به خدا و شناختن او و نزديك شدن به او، يعني دعوت به توحيد نظري و توحيد عملي اجتماعي.»2 هيچ چيز به اندازه پايمال شدن حق مظلومي، دل انسان را به درد نميآورد، و هيچ چيز به اندازه ضايع شدن حق، كينه و دشمني را در قلبها پديد نميآورد. در واقع، نبود عدالت اجتماعي در جامعه علت بسياري از انقلابهاي اجتماعي در طول قرون و در برابر ستمكاران و پايمالكنندگان عدالت بوده است. چنان كه شعار انقلاب فرانسه آزادي، برابري و برادري و شعار اساسي انقلاب مشروطيت ايران نيز برقراري عدالت و تأسيس عدالتخانه بود. پس از آن نيز برپايي عدالت از شعارهاي اصلي انقلاب اسلامي ايران گرديد و اينگونه بود كه به پيروزي رسيد.
شهيد آيتالله مطهري مينويسد:
«من تاكيد ميكنم اگر انقلاب ما در مسير برقراري عدالت اجتماعي به پيش نرود، مطمئناً به نتيجه نخواهد رسيد و اين خطر هست كه انقلاب ديگري با ماهيت ديگري جاي آن را بگيرد.»3
پرواضح است كه چنين مسأله حساسي، به تحقيق و بحث و بررسيهاي عميق نياز دارد. چرا كه مهمترين فايده آن، شناخت زواياي پنهان و تاريك عدالت اجتماعي است كه حفظ نظام سياسي اسلام نيز به آن بستگي دارد.
امام خميني در تعريف عدالت فردي مينويسد:
«عدالت، حالت نفساني است كه انسان را بر ملازمت تقوا برميانگيزد و از ارتكاب گناهان بزرگ و كوچك باز ميدارد تا چه رسد بر اصرار و پافشاري بر صغاير كه از كباير شمرده ميشود. همچنين عدالت، انسان را از ارتكاب اعمالي كه عرفا دال بر عدم مبادلات در دين است باز ميدارد.»4
تعريف لغوي و اصطلاحي عدالت اجتماعي در ابتداي اين كتاب از زواياي مختلف ذكر شد و در اين جا به مناسبت موضوع نظر شهيد مطهري و شهيد سيدمحمدباقر صدر را در تعريف عدالت اجتماعي بازگو كرده و بحث را ادامه ميدهيم:
«خلاصه سخن اين است كه معناي عدالت و مساوات اين است كه ناهمواريها و پستي و بلنديها و بالا و پايينها و تبعيضهايي كه منشأ آن سنتها و عادات يا زور و ظلم است بايد محو شود و از بين برود و اما آن اختلافها و نفاقهايي كه منشأ آن لياقت و استعداد و عمل و كار و فعاليت افراد است بايد محفوظ بماند. همانطور كه در مسابقه، ميدان مسابقه بايد هموار باشد، مساوي و هم سطح باشد، براي همه يك جور باشد، امكانات اجتماعي بايد براي همه فراهم شود، شرايط شركت در مسابقه اجتماعي براي همه فراهم شود.»5
شهيد سيدمحمدباقر صدر در تعريف عدالت اجتماعي مينويسد:
«عدالت اجتماعي، عدالتي است كه مسئوليتهاي اجتماعي در خلافت عمومي انسان بر آن استوار است. همان وجهه اجتماعي عدل الهي است كه پيامبران مناديش بودند و رسالت آسمان بر آن تأكيد داشته است و اين اصل دوم از اصول دين است كه همواره پس از توحيد عنوان ميگردد.»
در سخنان امام خميني(ره) ميتوان شاخصهاي عدالت را به نحو احسن يافت. براي مثال ايشان در سخناني بيان كردهاند:
«با جمهوري اسلامي سعادت و خير و صلاح براي همه ملت است. اگر احكام اسلام پياده شود مستضعفين به حقوق خود ميرسند. تمام اقشار اسلام به حقوق حقه خودشان ميرسند، ظلم و جور ريشهكن ميشود، در جمهوري اسلامي آزادي است، استقلال است، همه اقشار ملت در جمهوري اسلامي بايد در رفاه باشند، در جمهوري اسلامي براي فقرا فكر رفاه خواهد شد، مستمندان به حقوق خودشان ميرسند، عدالت الهي سايه ميافكند.»7
حضرت امام(ره) سلوك پيامبر اكرم(ص) و حضرت علي(ع) را نمونه روشن عمل به عدالت اجتماعي ميداند و ميفرمايد:
«عدالت واقعي اين است كه در ارتباط با دول و معاشرت با مردم و معاملات با مردم و دادرسي و قضا و تقسيم درآمد، مانند حضرت اميرالمؤمنين(ع) رفتار شود.»8
نيز ميفرمايند:
«حاكم عادل رسول اكرم(ص) است و اگر فرمان داد كه فلان محل را بگيريد، فلان خانه را آتش بزنيد، فلان طايفه را كه مضر به اسلام و مسلمين و ملت هستند از بين ببريد، حكم به عدل فرموده است. اگر در چنين مواردي فرمان ندهد، خلاف عدالت ميباشد، زيرا ملاحظه حال اسلام و مسلمين و جامعه بشري را نكرده است.»9
امام نيز به پيروي از سنت ائمه(عليهمالسلام) خواهان برقراري عدالت اجتماعي در جامعه است، عدالتي كه به تعبير ايشان «در آن هيچ ظلمي نباشد»، «شخص اول با آن فرد آخر همه عليالسواء در مقابل قانون باشند.»10، «و برقراري چنين اسلامي را براي همه و به نفع همه دانستهاند»11 البته در بحث عدالت فردي و عدالت اجتماعي بايد به اين نكته اشاره نمود كه در نظر حضرت امام، اصل، عدالت فردي است و ايشان عدالت فردي را زيربناي عدالت اجتماعي ميدانند و تأكيد ايشان بر عدالت اجتماعي براي تقويت بعد فردي آن است.
ايشان در جايي ميفرمايند:
«همه پاسدار اسلام و حكومت حق باشيد. در اينجا پاسداري اين است كه اين حكومت، حكومت عدل باشد، پاسداري از عدالت باشد، پاسداري از عدالت اين است كه پاسدار خودش داراي عدالت باشد تا بتواند پاسداري از عدالت كند.»12
شهيد آيتالله بهشتي نيز براين مسأله تأكيد كرده و ميگويد:
«در جامعه اسلامي زيربناي همه عدلها، عدل اخلاقي است. حتي عدل اقتصادي و عدل سياسي به دليل نقشي كه در عدل اخلاقي دارد مورد توجه است. به طوري كه اگر در مقطعي از زمان ديديم كه عدل اخلاقي را بايد قرباني كنيم تا به عدل اجتماعي يا عدل اقتصادي برسيم، نداريم اولويت را به عدل اقتصادي بدهيم و عدل اخلاقي را قرباني كنيم. اصل اخلاقي و معنويت است.»13
در بسياري از اوقات مقوله عدالت با برابري يكسان انگاشته ميشود، در حالي كه با يكديگر تفاوت اساسي دارند. عدالت همانطور كه گذشت به معناي «دادن حق صاحبان استحقاق بدون هيچ تبعيضي در ميان آنان»14 است. بايد توجه نمود معناي عدالت اين نيست كه مردم همه در يك درجه و مقام قرار گيرند، زيرا جامعه نيز داراي درجات و مقامات است.
بنابراين افراد جامعه بايد درجهبندي شود. كاري كه بايد نمود آزاد گذاشتن افراد است تا هركس با توان و استعدادي كه دارد در مسابقه شركت نمايد؛ چرا كه مقتضاي عدالت اين است كه تفاوتهايي كه خواه ناخواه در اجتماع هست تابع استعداد و لياقت باشد15؛ اما مراد از مساوات اين است كه افراد بشر در مقابل قانون مساوي هستند.16
يعني امتيازات موروثي، نژادي، ملي، اعياني و ديني در قوانين سياسي اجتماعي، حقوقي و اقتصادي كه فرصتهاي برابري را براي دسترسي به نظام سياسي، دستگاههاي اداري، تهيه منزل، آموزش، شغل و... در اختيار افراد جامعه قرار ميدهد ناديده گرفته ميشود.17
مساوات خود به دو قسمت تقسيم ميشود، مساوات شرعي و مساوات عرفي. مساوات عرفي همان مساوات است كه ذكر شد، برابري همه افراد در برابر قانون؛ اما مساوات شرعي با مساوات عرفي تفاوت دارد؛ زيرا در مساوات شرعي افراد به تناسب وضعي كه دارند؛ مثلاً عالم يا جاهل، پير يا جوان، مكلف يا غيرمكلف، قانون جدايي دارند؛ اما همه در برابر آن قوانين با تناسب وضع خود مساوي هستند، در حالي كه در مساوات عرفي قانون براي همه يكسان است. همين بحث از موارد اختلاف شهيد شيخ فصلالله نوري با علماي مشروطهخواه بود. شيخفصلالله مساوات را كه در عصر مشروطيت با عنوان (مساوات عرفي) مطرح شده بود، صحيح ندانسته و اعلام داشته بود: «محال است با اسلام حكم مساوات» و افزود «احكام اسلامي تفاوت فراواني بين موضوعات مكلفين در عبادات و معاملات و تجارت و سياست از بالغ و غيربالغ و مميز و غيرمميز و عاقل و مجنون و صحيح و مريض و... ميگذارد. بنابراين چگونه يك مسلمان ميتواند از قانون پيروي كند كه همه مردم را برابر ميخواند»(18) آيتالله ناييني از علماي مشروطهخواه آن دوران كه نظرات خويش را درخصوص حكومت مشروطه ضمن تمايز ميان مساوات شرعي و مساوات عرفي مينويسد:
«... در عناوين خاصه بين مصاديق و افراد آن عنوان نسبت به عموم اهل مملكت بعد از دخول در آن عنوان اصلاً امتياز و تفاوتي در بين نباشد، مثلاً مدعي عليه وضيع باشد يا شريف جاهل باشد يا عالم، كافر باشد يا مسلم، هر كه باشد حكم صادر از حاكم شرع نافذالحكومه بر او مجري گردد و تعطيل بردار نباشد و احكام مخصوصه بهخصوص مسلمين يا اهل ذمه بدون تفاوت بين اشخاص هر يك از فريقين اجرا بايد اليغيرذلك من العناوين المختلفه.»19
پس از توضيح مساوات عرفي ميفرمايد:
«هر حكمي كه بر هر موضوع و عنواني به طور قانونيت و بر وجه كليت مرتب شده باشد، در مرحله اجرا نيست به مصاديق و افرادش، بالسويه بدون تفاوت مجري شود، جهات شخصيه و اضافات خاصه راساً غيرملحوظ و اختيار وضع و رفع و اغماض و عفو از هر كس مسلوب است و ابواب مختلف و رشوهگير و دل بخواهانه حكمراني به كلي مسدود است.»20
براي برقراري عدالت در جامعه، اولين و مهمترين راه تشكيل حكومت است. بدون تشكيل حكومت، نهادي براي برقراري حكومت نخواهد بود و هرج و مرج و ظلم و ستم در كليه ابعاد جامعه خواهد شد.
امام علي(ع) در كلامي گرانقدر ميفرمايد:
«لا بد للناس من امير بر او فاجر يعمل في امرته المومن و يستمتع فيها الكافر»21
مردم به زمامداري نيازمندند خواه نيكوكار باشد يا بدكار، تا مؤمنان در سايه حكومتش به كار خويش مشغول و كافران هم بهرهمند شوند.
حكومت اسلامي موظف است كه عدالت اجتماعي را در جامعه برقرار سازد و به همين خاطر است كه امام خميني، رهبري كه توانست حكومت اسلامي تشكيل دهد، هدف از تشكيل حكومت را برقراري عدالت اجتماعي در جامعه ذكر نموده است:
«عهدهدار شدن حكومت في حد ذاته شأن و مقامي نيست، بلكه وسيله انجام وظيفه اجراي احكام و برقراري نظام عادلانه اسلام است.»23
در جاي ديگر ميفرمايند:
«حكمت خداوند بر اين تعلق گرفته است كه مردم به طريقه عادلانه زندگي كنند و در حدود احكام الهي قدم بردارند. اين حكمت هميشگي و از سنتهاي خداوند متعال و تغييرناپذير است. بنابراين برمسلمين و در پيشاپيش آن بر روحانيون و طلاب علوم دينيه است كه برضد تبليغات دشمنان اسلام با هر وسيله ممكن قيام نمايند تا روشن شود كه اسلام براي تأسيس حكومت و عدالتگستري كه در آن قوانين مربوط به ماليات و بيتالمال و... وجود دارد آمده است. اسلام همان حكومت است با شؤوني كه دارد و احكام و قوانين اسلامشأني از شؤون حكومت اسلام است، بلكه احكام، مطلوبات بالعرض و امور آليه هستند كه براي حكومت و اقامه عدل در جامعه وضع شدهاند.»24
امام در تاييد مدعاي تشكيل حكومت براي برقراري عدالت، به دلايل عقلي و شرعي استناد ميكنند. چرا كه براساس استدلال و منطقه نيز وجود حكومت سبب حفظ مرزها و جلوگيري از تجاوز اجانب ميشود و امنيت را در كشور برقرار ميكند و امنيت عامل مناسبي براي بسط عدالت و تعليم و تربيت است. از سوي ديگر امام درگيريها و جنگهاي رسول اكرم(ص) را در راستاي بسط عدالت اجتماعي در جهان ميدانند و ميفرمايند:
«پيغمبر اسلام(ص) تشكيل حكومت داد مثل ساير حكومتهاي جهان، لكن با انگيزه بسط عدالت اجتماعي در جهان، مقصود انبيا از كوششها و جنگهايي كه با مخالفين ميكردند كشور گشايي و اين كه قدرت را از خصم بگيرند و در دست خودشان باشد نبوده؛ بلكه مقصد اين بوده كه يك نظام عادلانه به وجود آورند تا به وسيله آن احكام خدا را اجرا نمايند.»25
عدالت، محور اصلي در وصيتنامه سياسي ـ الهي امام راحل
بيترديد بهترين و مهمترين منبع براي درك ارزش و اهميت عدالت در انديشه امام راحل وصيتنامه سياسي ـ الهي ايشان است.
امام خميني(ره) درحالي وصيتنامه سياسي ـ الهي خود را در سال 1361 به رشته تحرير درآوردند كه امت انقلابي ايران درگير جنگ تحميلي از سوي ابرقدرتها شده بود و به اين جهت ميبايست محور اصلي وصيتنامه حول و حوش جنگ و كشتار دشمنان باشد، اما جهتگيري و گرايش اصلي وصيتنامه امام بزرگوار، عدالت اجتماعي و توجه به اسلام معتدل است.
ايشان در بخشي از وصيتنامه خويش مينويسند:
«اسلام يك رژيم معتدل با شناخت مالكيت و احترام به آن به نحو محدود در پيدا شدن مالكيت و مصرف كه اگر بحق به آن عمل شود چرخهاي اقتصاد سالم به راه ميافتد و عدالت اجتماعي كه لازمه يك رژيم سالم است تحقق مييابد.»
آن بزرگوار حكومت را جز در سايه عدالت، شرعي و قانوني نميدانست.
«پيغمبر اسلام(ص) تشكيل حكومت داد مثل ساير حكومتهاي جهان، لكن با انگيزه بسط عدالت اجتماعي.»
اعتقاد ايشان درخصوص تشكيل حكومت نيز چنين بيان شده است:
«و اما حكومت حق براي نفع مستضعفان و جلوگيري از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعي همان است كه مثل سليمانبن داود و پيامبر عظيمالشأن اسلام(ص) و اوصياي بزرگوارش براي آن كوشش ميكردند از بزرگترين واجبات و اقامه آن از والاترين عبادات است.»
امام راحل درخصوص قسط و عدل در فرازي از وصيتنامه الهي و سياسي خود مينويسند:
«اجراي قوانين بر معيار قسط و عدل و جلوگيري از ستمگران و حكومت جائرانه و بسط عدالت فردي و اجتماعي و منع از فساد و فحشا و انواع كجرويها و آزادي بر معيار و اجتماعي و منع از فساد و فحشا و انواع كجرويها و آزادي بر معيار عقل و عدل و استقلال و خودكفايي و جلوگيري از استعمار و استثمار و استبداد و حدود و قصاص و تعزيرات بر ميزان عدل براي جلوگيري از فساد و تباهي يك جامعه و سياست و راه بردن جامعه بر موازين عقل و عدل و انصاف و صدها از اين قبيل چيزهايي نيست كه با مرور زمان در طول تاريخ بشر و زندگي اجتماعي كهنه شود.»
آنچنان كه از فرازهاي نقل شده مشهود است عدالت در انديشه امام راحل به عنوان اصلي مطرح ميباشد.
امام خميني(ره) در ابعاد سياسي، اجتماعي و عقيدتي بر موضوع عدالتخواهي و ظلمستيزي در جهت برقراري عدالت در جامعه بذل توجه نمودهاند و بررسي آثار آن بزرگوار نشان ميدهد كه محوريترين مسأله، احياي تفكر ظلمستيزي و تفكر عدالتطلبي و عدالتخواهي بوده است. ايشان در سالهاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي خطاب به اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان اروپا مينويسند:
«سرلوحه هدفتان اسلام و احكام عدالتپرور آن باشد و ناچار بدون حكومت اسلامي عدالتخواه، رسيدن به اين هدف محال است. تولي و تبري در اصل اساس اسلام است بايد با حكومت عدل موافق و به حاكم عادل دل ببنديد و از رژيم غيراسلامي كه در رأس رژيم منحط پهلوي است، تبري كنيد و با كمال صداقت مخالفت خود را اظهار و در سرنگون كردن آن كوشا باشيد و در غير اين صورت روي استقلال و آزادي را نميبينيد...»
دغدغه عدالتخواهي و مبارزه براي برقراري عدالت در اين جملات امام راحل به خوبي نمود يافته است:
«استعمارگران به دست عمال سياسي خود كه بر مردم مسلط شدهاند، نظامات اقتصادي ظالمانهاي را تحميل كردهاند و بر اثر آن مردم به دو دسته تقسيم شدهاند: ظالم و مظلوم... ما وظيفه داريم مردم مظلوم و محروم را نجات دهيم. ما وظيفه داريم پشتيبان مظلومين و دشمن ظالمين باشيم. اگر بخواهيم تفكر قيام، تفكر ظلمستيزي و عدالتخواهي احياي شود و سرتاسر جامعه را فراگيرد بايد از هيچكس ملاحظهاي نداشته باشيم. از سرزنش هيچ سرزنشگري نهراسيم. اين مسؤوليت هميشگي و همهجايي ماست. اگر انحرافي ديده شد، از هر كس در هر مقامي و در هر مكاني بايد نداي عدالتخواهي بلند شود و جلو انحراف را بگيرد.»
امام راحل در وصيتنامه سياسي الهي خود ميفرمايند:
«اجراي قوانين بر معيار قسط و عدل و جلوگيري از ستمگران و حكومت جائرانه و بسط عدالت فردي و اجتماعي و... چيزهايي نيست كه با مرور زمان در طول تاريخ بشر و زندگي اجتماعي كهنه شود، اين دعوا مشابه آن است كه گفته شود، قواعد عقلي و رياضي در قرن حاضر بايد عوض شود و به جاي آن قواعد ديگر نشانده شود.»
پينوشت:
1. حديد، آيه 25
2. استاد شهيد مرتضي مطهري، وحي و نبوت، تهران، صدرا، 1373، ص 32
3. استاد شهيد مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي: تهران، صدرا، 1372، ص 60
4. امام خميني، تحريرالوسيله، جز اول، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، ص 249
5. استاد مرتضي مطهري، بيست گفتار، تهران، صدرا، 1374، ص 143 و 144
6ـ محمدحسين جمشيدي، انديشه سياسي شهيد رابع امام سيدمحمدباقر صدر تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ص 255
7ـ صحيفه نور، ج5، ص279
8ـ امام خميني، ولايت فقيه، حكومت اسلامي، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1373، ص47.
9ـ همان، ص74.
10ـ صحيفه نور، ج9، ص43.
11ـ همان، ج9، ص3 و 4.
12ـ همان، ج7، ص219
13ـ آيتالله دكتر سيدمحمد حسيني بهشتي، بررسي و تحليل از: جهاد، عدالت، ليبراليسم، امامت: ستاد برگزاري مراسم هفتم تير، بيتا، ص23 و 24
14ـ استاد شهيد مرتضي مطهري، زندگي جاويد يا حيات اخروي، ص 46
15ـ همان، بيست گفتار، ص 128
16ـ همان، اسلام و مقتضيات زمان، ص312
17ـ محمدحسين حسني، نوسازي جامعه از ديدگاه امام خميني، ص89
18ـ عبدالهادي حايري، تشيع و مشروطيت در ايران، ص304
19ـ محمدحسين ناييني، تنبيهالامه و تنزيهالمله، ص69
20ـ سيدمحمد ثقفي (انديشه سياسي ميرزاي ناييني) مجله حكومت اسلامي، شماره اول، سال دوم، 1376، ص140
21ـ نهجالبلاغه، خطبه 40
23ـ امام خميني، ولايت فقيه، پيشين، ص31
24ـ امام خميني، كتاب البيع، ج2، ص31
25ـ صحيفهنور، ج8، ص81
دوشنبه 13 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-