تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836363876
سلسله صفاريان
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : سلسله صفاريان pareparvaz5112th July 2010, 11:36 AMقلمرو حكومت اولاد ليث صفار از سيستان كار خود را آغاز كردند و در واقع خاستگاه ابتدايي آنان همان سيستان ميباشد. ولي پس از اندك مدتي يعقوب به خراسان ، كرمان ، فارس و ... دست يافت و پس از صلح و اظهار اطاعت عمرو از خليفه ، خليفه فرمان حكومت « مناطقي كه در اختيار يعقوب بود ، خراسان ، طبرستان ، گرگان ، ري و فارس را نيز به او بخشيد و منصب صاحب شرطگي بغداد را نيز به او واگذار كرد. »[1] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn1) پس از فراز و نشيبهايي كه در روابط خليفه با عمرو بوجود آمد ، قلمرو حكومت عمرو محدود و وسيع ميشد و بالاخره در زمان حكومت نيمه مستقل جانشينان عمرو ، قلمرو حكومت آنان غالباً به همان سيستان محدود ميشد. به هر حال محدوده حكومتي سلسله صفاريان را بطور خلاصه ميتوان اينطور عنوان كرد كه : « صفاريان بعد از قدرت گرفتن در سيستان توانستند امپراطوري پهناوري اما مستعجل در شرق عالم اسلام بر پاي دارند كه از باميان و كابل در شرق گرفته تا اهواز و اصفهان در غرب و جنوب امتداد داشت. »[2] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn2) 247 - 289 ق / 861 - 902 م از اواسط قرن سوم هجری، دولت نیرومند عباسیان (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند 7%D 9%86) رو به زوال نهاده شوکت و عظمت پیشین را از دست داد. خلفای آن سلسله در اثرطغیانها و شورشهای پی در پی و اغتشاشهای مداومی که در اطراف و اکناف قلمروی ایشان بروز کرده بود، با دشواریهای زیادی دست به گریبان بودند. همچنین امرا و بزرگان در سراسر متصرفات عباسیان (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند 7%D 9%86) - چه در افریقا و چه در آسیا - لوای استقلال برافراشته از فرمانبرداری حکومت مرکزی سرباز زدند . در اوج هرج و مرج دستگاه عباسی،یعقوب بن لیث بن معدل بن حاتم بن ماهان صفاری در سیستان از جمله کسانی بود که از اطاعت محض عباسیان سر باز زد و به گونه ای ادعای استقلال طلبی کرد. pareparvaz5117th July 2010, 11:34 AMبنیانگذار صفاریان ، یعقوب لیث صفاری نهضت یعقوب لیث در سیستان، از قیام عیاران و مطوعه شهر بر ضد خوارج که عمال طاهریان بعد از سالها درگیری از عهده دفع آنها بر نیامده بودند آغاز شد. خوارج (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) سیستان که در آن ایام به اتحادیهای از دزدان و راهزنان تبدیل شده بود، به تدریج تمام سیستان و قسمتی از اطراف خراسان را دچار نا امنی کرده و جولانگاه تاخت و تاز بی امان خویش ساخته بودند، و چون حاکم سیستان، که از دست نشاندگان طاهریان بود از عهده دفع آشوب آنها بر نمیآمد، عیاران شهری، طبقات جوانان و جوانمردان محلی، به عنوان مطوعه و غازیان، به دفع خوارج همت گماشتند. یعقوب و برادرانش - عمرو و علی که بعدها در عیاریها و شبگردیهای شهر با او شریک و رفیق شدند، از فرزندان لیث رویگر و از اهالی قریهای به نام قرنین بودند. یعقوب که به زودی در نقش رهبر جنگجویان ضد خوارج و ضد طاهری ظاهر شد، توانست به تدریج آشوبهای محلی را سرکوب و امنیت سیستان را تأمین نماید «حوالی 248 ق / 862 م»، و چندی بعد دولت تازهای را در سیستان بنیان گذارد. Great N!ma17th July 2010, 01:37 PMنمای کلی صفاریان: یعقوب لیث صفاری یعقوب لیث نخستین امیر این خانواده بود که دولت مستقل اسلامی صفاریان را بنیاد نهاد. لیث پدر یعقوب در سیستان شغل رویگری داشت. لیث سه پسر داشت بنامهای یعقوب و عمر و علی، هر سه پسران لیث حکومت کردند اما دورهای حکومت چندان نپایید. یعقوب نیز در اوایل مانند پدر رویگری میکرد و هرآنچه بدست میآورد جوانمردانه به دوستان و همسالانش ضیافت میکرد. چون به سن رشد رسید تعدادی از مردان جلد، زرنگ و عیار گردش جمع شده او را به سرداری خود برگزیدند. در سال ۲۳۷ که طاهربن عبدالله در خراسان جکومت میکرد مردی از اهل بست بنام صالح بن نصر کنانی بر سیستان مستولی شد و یعقوب به خدمت وی در آمد. طاهر که مردی با تدبیر بود صالح بن نصر را از سیستان براند و پس از وی شخصی بنام درهم بن نضر خروج کرد و سیستان را تصرف نمود و سپاهیان طاهر را از سیستان براند. درهم که نتوانست از عهدهای سپاهیان برآید یعقوب را سردار سپاه خویش تعین کرد، سپاهیان چون ضعف فرماندهی درهم را دیدند از فرماندهی یعقوب اسقبال نمودند. پس از چندی والی خراسان با چاره تدبیر درهم را اسیر کرد و به بغداد فرستاد، او مدتی در بغداد زندانی بود بعد آزاد گردید و به حدمت خلیفه در امد. درین زمان است که کار یعقوب نیز بالا میگیرد او به دفع خوارج میرود، یعقوب چون مردی با تدبیر و عیار بود تمام یارنش از وی چنان فرمابرداری میکردند که برون از تصور بود. یعقوب بعد ار ضبط سیستان رو به خراسان نهاد ولی چیزی نصیبش نشد. یعقوب مردی نبود که بزودی مضمحل شود، باز بار دیگر در سال ۲۵۳ رو به خراسان نهاد اما این بار بخت یار او بود شهرهای هرات و پوشنگ را بگرفت و از آنجا رو به کرمان نهاد و گماشته حاکم شیراز در کرمان را بگرفت. پس از آن رو به شیراز نهاد با حاکم فارس جنگیده و آن را نیز بدست آورد. یعقوب بعد از واقعه چند نفر از طرفداران خود را با پیشکشهای گرانبها نزد خلیفهای بغداد فرستاد و خود را مطیع خلیفه اعلان کرد. یعقوب در سال ۲۵۷ باز به فارس لشکر کشید و خلیفه المعتمد به وی پیغام داد که ما ملک فارس را به تو نداده ایم که تو به آنجا لشکر کشی کنی. المؤفق برادر خلیفه که صاحب اختیار مملکت بود رسولی نزد یعقوب فرستاد .مبنی بر اینکه ولایت بلخ و تخارستان و سیستان مربوط به یعقوب است. یعقوب نیز بلخ را تصرف نموده متوجه کابل شد والی کابل را اسیر و شهر را تصرف نمود، پس از آن به هرات رفت و از آنجا به نیشاپور و محمد بن طاهر حاکم خراسان را با اتباعش اسیر و به سیستان فرستاد و از آنجا روانه طبرستان شد تا در آنجا با حسن بن زید علوی بجنگد. حسن درین جنگ شکست خورد فرار نمود و به سرزمین دیلمان رفت. یعقوب از ساری به آمل رفت و خراج یکساله را جمع کرد و روانه دیلمان شد، در راه در اثر باریدن باران تعداد زیادی از سپاهیانش کشته شده و خود مدت چهل روز سرگردان میگشت. یعقوب رسولی را نزد خلیفه فرستاد مبنی بر اینکه طبرستان را فتح کرده حسن را منزوی ساخته است به امید اینکه مورد نظر خلیفه واقع گردد، اما خلیفه حکمی را توسط حاجیان به خراسان فرستاد که چون وی از حکم ما تمرد کرد و به حکومت سیستان بسنده نکرد او را در همه جا لعن کنند. کشمکش میان صفاریان و خلافت بغداد محمد بن واصل تمیمی بر فارس مستولی شده بود. المتعمد عباسی فارس را به موسی بن بغا داد، موسی نیز عبدالرحمان بن مفلح را به جنگ محمد بن واصل فرستاد، عبدالرحمان شکست خورد و اسیذ شد. چون یعقوب در سیستان خبر بالا گرفتن کار ابن واصل را شنید طمع در ولایت فارس بست، در حالیکه محمد بن واصل در اهواز بود وی رو به فارس نهاد و فارس را تصرف کرد. در سال ۲۶۲ یعقوب از فارس رو به خوزستان نهاد. چون خبر به خلیفه المعتمد رسید فرمان حکومت خراسان، گرگان ، طبرستان و ری و فارس را در حضور حاجیان به شمول شرطگی بغداد به وی داد. اما یعقوب راضی نشد و به خلیفه پیغام داد که به چیزی راضی نیست جز رسیدن به بغداد. خلیفه برادرش الموفق را به جنگ با یعقوب فرستاد، یعقوب درین جنگ شکست خورد و فرار کرد، بسیاری از اموال یغقوب بدست سپاهیان بغداد افتاد، و به نام غنیمت به بغداد برده شدند. المؤفق به علت بیماری به بغداد بازگشت و یعقوب نیز در گندیشاپور به مریضی قولنج مبتلا گشت. خلیفه رسولی را با منشور ولایت فارس و استمالت نزد یعقوب فرستاد. یعقوب قدری نان خشک و پیاز و شمشیر را پیشروی خود نهاد و به رسول گفت: «به خلیفه بگو که من بیمارم و اگر بمیرم تو از من رها میشوی و من از تو، اگر ماندم این شمشیر میان ما داوری خواهد کرد، اگر من غالب شوم که به کام خود رسیده باشم و اگر مغلوب شوم این نان خشک و پیاز مرا بس است.» یعقوب در سال ۲۶۵ در گندی شاپور در اثر مرض قولنج در گذشت. یعقوب را مردی باخرد و استوار توصیف کرده اند. حسن بن زید علوی که یکی از دشمنانش بود او را نسبت استقامت و پایداریش سندان لقب داده بود. pareparvaz5120th July 2010, 11:22 AMرویکرد یعقوب لیث صفاری به خلافت دولت صفاریان که توسط یعقوب لیث پایه گذاری شد و حکومت طاهریان را در خراسان خاتمه داد توانست به نحو بی سابقهای، خلیفه را غافلگیر و به شدت نگران کند. زیرا صفاریان در سیستان (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند 6)، بر خلاف خاندان طاهریان، قدرت فرمانروایی خود را مدیون حکم خلیفه نبودند بلکه آن را مرهون قدرت و سلحشوری خود میدانستند. یعقوب سیستان و نواحی مجاور را با جنگ و شمشیر به دست آورد و سپس آنها را از قلمرو خلافت جدا کرد. البته در آنچه که کرده بود، حکم و دستور خلیفه و یا نایبان او را هرگز نخواسته بود، مضاف بر این که در آن چه با شمشیر خود به تصرف در آورده بود، بی آن که از جانب خلیفه دستور یا فرمانی داشته باشد، حکام و عمال خلیفه را از آنجا رانده، یا عزل و حبس کرده بود. این امر که در بعضی از موارد طی جنگهایی که در اطراف خراسان (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند 6)انجام میداد، گه گاه نام خلیفه را در خطبه، در بعضی از این شهرها میخواند، مبنی بر قبول مشروعیت حق حکومت خلیفه نبود، بلکه بیشتر برای اجتناب از عواقبی بود که گمان میکرد با آوردن نام خلیفه در خطبه ها رفع خواهد شد. بدین گونه قدرت خود را مبنی بر غلبه نشان میدادو همواره میگفت که حکم او همین حکم شمشیر است و اگر خلیفه نیز بر سرزمینهایی حکمروایی دارد جز به حکم شمشیر نیست. لاجرم قیام او که بعدها سرداران گیل و دیلم همچون اسفار، مرداویج و آل بویه آن را به شیوه خود دنبال کردند، در حقیقت شیوه سازشکارانه آل طاهر (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند B 1) و پیروان این شیوه را نفی می کرد، و میکوشید با خلع طاعت خلیفه و خروج از عهد و بیعت متداول و مقبول عام نسبت به او، در تمام قلمروی که در گذشته به دست اعراب فتح شده بود، حکومت تازهای را - که البته جنبه اسلامی آن محفوظ بود - برقرار کند. pareparvaz5124th July 2010, 11:48 AMمشي سياسي در مورد مشي سياسي صفاريان بايد بگوييم كه فقط در دوران يعقوب و عمرو ، يعني دو حاكم مهم اين سلسله ميتوان در اين مورد سخن گفت ، چون بقيه خاندان صفاري كه حكومت كم اهميتي را در سيستان تا سال 392 ادامه دادند ، در حقيقت تابع حكومتهاي ساماني و غزنوي بودند و سياست مستقلي نداشتند. ولي درباره يعقوب و عمرو هم اگر چه بعضي معتقدند كه « كاملاً روشن است كه خلفا و صفاريان حتي لحظهاي به هم اعتماد نداشتند. »[3] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn3) ولي اين عدم اعتماد موجب نميشد كه يعقوب و يا عمرو و از سوي ديگر خليفه عباسي در مواقعي كه سياستشان اقتضا ميكرد ، با هم از در دوستي و آشتي در نيايند و به همين دليل نميتوان به طور قاطع از سياست دوستي و اطاعت كامل صفاريان از خليفه و يا به عكس از دشمني هميشگي آنان با هم سخن بگوييم. pareparvaz5130th July 2010, 05:03 PMاكنون به نمونههايي از سازش با خليفه از سوي يعقوب اشاره ميكنيم : در سال 255 و پس از فتح كرمان و فارس « يعقوب تعدادي اسب و بار با مشك و جامهها براي معتز فرستاد به پيشكش »[4] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn4) و يا در سال 257 « ابو احمد بن متوكل ولايتداري بلخ و طخارستان و ولايتهاي مجاور چون كرمان و سيستان و سند و ... را براي وي ( يعقوب ) نوشت و سالانه مالي براي وي نهاد كه اين را پذيرفت و برفت. در ربيع الآخر همين سال فرستاده يعقوب بن ليث بيامد با بت هايي كه ميگفت آن را از كابل گرفته است. »[5] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn5) و يا در سال 259 پس از فتح نيشابور ، يعقوب فرستادگاني به نزد خليفه فرستاد و بوسيله آنان ضمن اعلام خبر فتح نيشابور به خليفه ، سر عبدالرحمن خارجي را نيز « كه از سي سال پيش در هرات دعوي خلافت داشت »[6] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn6) فرستاده بود و بعد در سال 260 پس از جنگ با علويان طبرستان يعقوب در نامهاي به خليفه مينويسد : « من ... گروهي را بكشتم كه در روزگار من همانند آن نبوده و هفتاد كس از طالبيان را اسير كردم. »[7] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn7) با توجه با اين نمونهها ميبينيم كه يعقوب چنانكه برخي گمان كردهاند ، سوداي مخالفت بنيادي عليه خلافت عباسي را نداشته است و حتي جنگي را كه بين او و خليفه اتفاق افتاده است بنا بر تحليل محمد تقي بهار در تصحيح تاريخ سيستان ميتوان فريب يعقوب و تصور اينكه وي ميتواند بغداد را بدون جنگ تصرف كند دانست و به هر حال وقتي كه وي متوجه ميشود خليفه قصد توطئه عليه او را دارد ، سعي در برانداختن وي ميكند كه در نهايت نيز موفق نميشود. سياست و خط مشي صفاريان در دوره عمرو ليث نيز همان بود كه در زمان يعقوب مشاهده مي شد . يعني عمرو نيز قصد ابراز مخالفت اساسي با خليفه را نداشت و تا زماني كه كار با ارسال هدايا و مماشات و اظهار اطاعت درست ميشد ، سوداي مخالفت در سر نميپروراند. اينك به ذكر نمونههايي از اين سياست عمرو ميپردازيم : در سال 268 وي هدايايي براي خليفه فرستاد كه « بهاي آنچه فرستاده بود و هديه كرده بود پانصد هزار دينار ميشد. »[8] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn8) و يا در سال 279 « فرستاده عمرو ليث صفار با هديهها به نزد معتضد آمد و ولايتداري خراسان را خواست. »[9] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn9) و يا در سال 284 فرستاده خليفه معتضد « سوي عمرو بن ليث صفار رفت كه به نيشابور بود و خلعتها و پرچمي به نشان ولايتداري وي بر نيشابور با هديههايي از جانب معتضد همراه داشت. »[10] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn10) و همينطور در سال 286 « هديه عمرو بن ليث صفار از نيشابور به بغداد رسيد ، مبلغ مالي كه فرستاده بود چهار هزار درم بود با بيست اسب با زينها و لگامهاي مزين نقره كاري و يكصد و پنجاه اسب با جلهاي منقش با جامهها بوي خوش و تعدادي باز »[11] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn11) در مفابل اين اقدامات يعقوب و عمرو ، خليفه نيز مقابله به مثل ميكرد ، يعني وقتي كه بخاطر سركوبي شورشها به كمك يا بيتفاوتي صفاريان نياز داشتند با آنها روابط حسنه برقرار ميكردند و زماني كه نگراني از شورشها نداشتند و يا از سوي صفاريان احساس خطر ميكردند ، با آنها سر ناسازگاري ميگذاشتند ، بطوريكه در چندين سال حكومت صفاريان ، چندين بار يعقوب و عمرو در سمتهايي عزل و نصب شدند و اين نشاندهنده اين واقعيت است كه هم خليفه و هم صفاريان تنها به قدرت خود ميانديشيدند و آنچه كه از سوي بعضي عنوان ميشود كه صفاريان و ديگر سلسلههاي نيمه مستقل ايراني قصد آزادسازي ايران از يزر حكومت اعراب را داشتهاند ، حداقل در مورد حكومت صفاريان نميتواند كاملاً درست و مستدل و مستند باشد. pareparvaz516th August 2010, 11:09 AMق 248 – 265 / یعقوب لیث صفاری 862- 879 م آغاز قدرت گیری یعقوب یعقوب، فرزند لیث، رویگر زادهای سیستانی، از اهل قریه قونین بود که در جوانی به همراه برادرانش: عمرو و علی، در عیاریها و شبگردیهای شهر شرکت میجست. در روزگار یعقوب و به ویژه در زادگاهش سیستان؛ که خاطره پهلوانیهای خاندان زال و سام نریمان در اذهان مردم هنتوز زنده بود، خاطر رویگر زاده جوان و عیار پیشه، که متأثر از قصههای رستم و جنگجوییهای پهلوانیاش بود، از همان ایام جوانی، پتک و چکش رویگری را کنار نهاد و شمشیر و سلاح جنگاوری بر گرفت. در آغاز راهزنی را پیشه کرد اما مدتی بعد شیوه عیاری، او را از تعدی در حق فقرا و مظلومان منع کرد، از این رو، یعقوب در نزد مردم پهلوانی محبوب جلوه کرد. یعقوب با دسته کوچک عیارانش که به خاطر سخاوت و فتوت وی، گردش جمع شده بودند، توانست در بین دستههای غازیان و مطوعه ی محلی حیثیت و اعتبار قابل ملاحظهای کسب کند. در آغاز برای مدتی به گروه مطوعه داوطلب ولایت - تحت رهبری صالح البستی - که به مبارزه با آشوبگران و عمال نالایق محلی برخاسته بودند، ملحق شد. چندی بعد به درهم بن نصر که توانست در رأس دستههای جنگجوی خویش، زرنج را از دست حکام و عمال بی کفایت طاهریان خراسان بیرون آورد، گروید و در جنگی که در این ایام، با یک سر کرده خوارج محلی به نام «عمار» کرد، او را کشت و اندکی بعد، سر کرده انتخابی جنگجویان ضد خوارج شد. pareparvaz5115th August 2010, 11:38 AMگسترش قلمرو یعقوب تصرفات یعقوب در نواحی رود هیرمند در آغاز کار، با قتل عمار خارجی و با شکستی که بر رتبیل، پادشاه محلی کابل وارد آورد، در تمام سیستان آرامش و امنیت برقرار ساخت «253 ق / 867 م». چند سال بعد نیز که رتبیل، از دستش گریخت، به اتفاق برادرش عمرو، تا نواحی بامیان پیش رفت و او را دوباره دستگیر نمود و به این ترتیب کابل، بامیان و بخش عمدهای از نواحی هیرمند را به قلمرو خود افزود. در دفع فتنه راهزنان خوارج هم توفیق قابل ملاحظهای کسب کرد که مایه خشنودی اهل سیستان شد. این امر که توانست در این سرکوب، سرکردگان خوارج را کشته، دهکدههای آنها را ویران و ایمنی را به راهها باز گرداند، او را در نظر اهل سیستان، به صورت یک قدرت آرمانی و یک پهلوان افسانهای درآورد. تصرفات یعقوب برای استحکام امارت سیستان او در آغاز کارش، برای آن که مخالفت کسی را از متشرعه عصر که حفظ عهد و پیمان عباسیان را شرط مسلمانی میدید، بر نیانگیزد، خطبه ولایت را به نام خلیفه خواند و در عین حال ذکر نام خلیفه به معنی اعلام پایان قدرت خوارج بود که در دوران غلبه آنها، هیچ ذکری از خلیفه به میان نمیآمد. اما خاتمه دادن به قدرت خوارج، به معنی تسلیم ولایت به عمال خلیفه نبود. یعقوب به فرمان خلیفه، در دفع خوارج نکوشیده بود تا با خاتمه دادن به قدرت آنان، ولایت را تسلیم خلیفه و عمال طاهری او نماید. به علاوه، اقدام او به تسخیر بست، پوشنگ و هرات، که تحکیم امارت سیستان، آن را برایش الزامی کرده بود، از جانب طاهریان و از دیدگاه خلیفه، اعلام تمرّد تلقی میشد که این امر نگرانیهای بسیاری را در نیشابور و بغداد (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) سبب شد. در بازگشتن از هرات، از جانب مخالفان سوء قصدی علیه وی انجام گرفت که از پیش نرفت، اما پناه دادن به سوء قصد کنندگان از جانب محمد بن طاهر، دست پنهان طاهریان و خلیفه را در این اقدام رو کرد. تصرفات یعقوب در کرمان و شیراز با این حال، یعقوب بدون توجه به آن که، توسعه قلمرواش در سیستان بدون حکم خلیفه، «عصیان» بر ضد خلافت اسلامی محسوب میشود، کرمان را نیز به قلمرو خود افزود «254 ق / 868 م». همچنین منطقه فارس را بدون آن که لشکر کشیاش به آن خطه موجب خونریزی شود، از چنگ علی بن حسین، عامل خلیفه بیرون آورد و به این ترتیب فاتحانه وارد شیراز شد. pareparvaz5120th August 2010, 11:16 AMمنشور حکومت طخارستان از سوی خلیفه برای یعقوب پس از این واقعه، معتمد، خلیفه عباسی که میخواست با واگذاری یک حکومت رسمی، عصیان و سرکشی او را که شامل اقدام خود سرانهاش در فتح هرات، کرمان و فارس میشد، فرو نشاند و همچنین او را خواه ناخواه، تابع و خراجگزار خویش سازد، به تلقین و الزام برادر خود، موفق، عاقبت حکومت کابل، بامیان، سند و طخارستان را به موجب حکم و فرمانی رسمی به او واگذاشت . اما یعقوب به این واگذاری، که تنها شامل قسمتی از متصرفاتش میشد، وقعی ننهاد و از آن بابت نیز خرسندی نشان نداد. قیام یعقوب، از همان ابتدا، شورشی بر ضد دستگاه خلافت و علیه حکومت دست نشانده آن در خراسان بود و این همان چیزی بود که خلیفه نمیتوانست مورد بخشایش قرار دهد. pareparvaz5124th August 2010, 11:08 AMلشکر کشی یعقوب به خراسان و بر انداختن طاهریان خلیفه گهگاه کوشش میکرد تا یعقوب را با واگذاری یک حکومت محدود، راضی وقانع سازد، در مقابل یعقوب به هیچ وجه مایل نبود تا در بسط قدرت و قلمروخود، در هیچ جا متوقف شود. از این رو، خود را ناچار به تسخیر خراسان و برانداختن طاهریان دید. چون برای انجام این اقدام بهانه پناه دادن سوء قصد کنندگانش را هم دردست داشت، از نخستین فرصت، برای درگیری با محمد بن طاهر استفاده کرد. اطرافیان محمد هم که از جانب او مأیوس و از حکومت سست بنیادش ناخرسندبودند، وی را به تسخیر نیشابور دعوت کردند. به این ترتیب با ورود محمد بنطاهر به نیشابور و توقیف او و بعضی از نزدیکانش، یعقوب به حکومت طاهریانخاتمه داد «259 ق / 873 م» و به این شکل خراسان را نیز ضمیمه قلمرو خویشساخت. درطبرستان، حکومت علویان (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند 6) که مخالف خلیفه بودند ، نیز به سوء قصد کنندگان به یعقوب پناه داده بودند «260 ق / 873 م»، با این وجود وی موفق به بر انداختن علویان نشد. اما آمل و ساری را گرفت و بدین گونه تقریباً وارث تمام قلمرو طاهریان شد. لشکر کشی یعقوب به بغداد ، تختگاه خلیفه خلیفه چون دست اندازیهای یعقوب را بر این نواحی، غاصبانه و به منزله اعلامعصیان تلقی میکرد، از این رو در نزد عدهای از حاجیان که از طریق بغدادعازم بازگشت به خراسان و سیستان بودند و به حضور خلیفه بار یافته بودند،یعقوب را یاغی خواند و لعن کرد و در عین حال مردمان آن نواحی را به مبارزهعلیه وی برانگیخت «261 ق / 874 م». این اقدام خلیفه باعث تیرگی بیشتر روابط میان آنها شد و موجبات لشکرکشی یعقوب به بغداد را فراهم کرد. یعقوب پس از تسخیر مجدد فارس، به خوزستان (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند 7%D 9%86) لشکر کشید، اما به هر دلیلی که بود پیشنهاد صاحب الزنج، علی بن محمد، سرکرده سپاه غلامان یاغی را که از � سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2504]
-
گوناگون
پربازدیدترینها