تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نگاه مؤمن عبرت آميز و نگاه منافق سرگرمى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830935618




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

غير قابل پيش‌بيني هستم


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

مي‌گويند متولدان ماه آذر، آدم‌هاي غيرقابل پيش‌بيني هستند. شايد اين تعريف در مورد صادق باشد، خصوصا زماني كه در پشت ظاهر شلوغ و برون گراي او با بازيگري مواجه مي‌شويم كه سينماي هنري برايش مهم است، داستان مي‌نويسد و اهل تامل است. اين روزها شاهد بازي در فيلم <دايره زنگي> به كارگرداني پريسا بختآور هستيم؛ فيلمي كه تاكنون ركورد فروش سينماهاي پايتخت را در اختيار داشته است. رهنما بازي در فيلم <دايره زنگي> را بهترين فرصت براي آغاز دوره جديد بازيگري خود مي‌داند. اين فيلم از معدود فيلم‌هايي است كه هم عامه مردم را راضي كرده و هم خواص را. بدنه اصلي فيلم در يك پشت بام مي گذرد. شــخصـيت‌هــــــاي فيلم كه تعدادشان زياد است و چهره‌هايي چون مهران مديري، امين حيايي، ‌باران كوثري،‌محمدرضا شريفي‌نيا، حامد بهداد، نيلوفرخوش خلق، اميرنوري، صابر ابر و... درآن بازي مي‌كنند، همه در پشت بام يك خانه گرد هم ميآيند تا داستان فيلم پيش برود، عاملي كه همه را به پشت بام مي كشاند، <ماهواره> است. با اينكه همه شخصيت‌ها در پشت بام گرد آمده‌اند، ولي خط اصلي داستان را دختري پيش مي‌برد كه اهل آن مجتمع نيست بلكه همراه نصاب ماهواره پايش به آن مجتمع باز مي‌شود و بخش‌هاي پاياني فيلم با جست وجوي پليس همراه است كه دنبال آن دختر مي‌گردد. در اين فيلم نقش زني به نام <شعله> را بازي مي‌كند كه به نظر مي‌رسد تنها اوست كه روحيات شيرين (باران كوثري) را درك مي‌كند.   رهنما در حالي در اولين فيلم بلند پريسا بختآور نقشي متفاوت را ايفا كرده كه خوانندگان روزنامه حتما بازي او را در سريال نوروزي< مرد هزارچهره> ديده‌اند و به ياد دارند. او پيش از اين در سريال‌هاي <بازگشت به خانه( >1375)، داستان يك‌شهر(1379)،‌ملا‌صدرا (1379)، من يك مستاجرم (1382)، زيرزمين (1385) و كتابفروشي هدهد (1385) هم به ايفاي نقش پرداخته بود؛ ضمن اينكه در فيلم‌هاي توفيق اجباري،‌شبانه، گاوخوني، نان ،‌عشق و موتور هزار، بادام‌هاي تلخ و... بازي كرده است. گفتگويمان را با او در ادامه مي خوانيد.  ظاهرا بازي در فيلم <دايره زنگي> برايتان تجربه زيبا و جالبــــي بــــوده است. اين را از روي مطلب و بـلا‌گـتـــــان فـهـميــــدم كه در آن از آرزوهايتان گفتــــه‌ايد و به بـازي در <دايره زنگي> اشاره كرده‌ايد. به نكته جالبي اشاره كرديد، چون من به اين فكر مي‌كنم كه امسال آرزوهايم برعكس نمي‌شود، خصوصــــــا برخي آرزوهايي كه در مورد <دايره زنگي> داشتم، از جمله آرزوي فروش بالا‌ي آن، در حال واقعيت يافتن هستند البته بگويم كه اگر من براي فيلمي آرزوي فروش مي‌كنم به اين معنـا نيست كه بازيگر سينماي پرفروش و تجاري هستم. فيلم‌هايي كه تا به حال كار كرده‌ام شكل‌هاي مختلفي داشته‌اند. برخي از آنها به جشنواره‌هاي خارجي رفته‌اند. من به طور كل طرفدار سينمايي هستم كه هم با مخاطب ارتباط برقرار مي كند و هم حرفي براي گفتن دارد. هم به سينماي هنري جنبه‌هاي خاصي بدهد و هم ويـژگي‌هاي سينماي داستان‌گو را داشته باشد،‌چون به نظر من راه نجات سينماي ما بـه جهت بــحــران‌هــاي اقــتــصـادي و فرهنگي مـوجـود، هـمـيـن سينماست. نسل جديد حوصله و مجال كتاب خواندن را ندارد ،‌براي همين اگر سينماي ما هـم واجـد نـكـتـه‌هـاي فـرهـنـگي و اجتماعي باشد و هم بخنداند و بگرياند، مي تواند راهگشا باشد.شما قبل از <دايره زنگي> در يك سريال تلويزيوني هم با خانم بخت آور هــمــكاري كرده بوديد. درباره آن هـمـكــاري و هـمـچـنـيــن چـگــونـگـي همكاري در <دايره زنگي> بگوييد.همان‌طور كه شما اشاره كرديد، من با خانم پريسا بختآور در چند پروژه از جمله سريال تلويزيوني <من يك مستاجرم> و نمايش <پيش از ناشتايي> همكاري كرده بودم. در آن دو كار نقش هاي متفاوتي را ايفا كردم. به هر حال اين ذهنيت را نسبت به خانم بخت آور داشتم كه اگر پيشنهادي به ايشان بدهم و ايشان قبول داشته باشند كه مي توانم از پس آن برآيم،آن پيشنهاد را مي پذيرند. ابتدا قرار بود در <دايره زنگي > هديه تهراني نقش <شعله> را ايفا كند. من هم دعوت شده بودم براي اينكه نقش همسر مهران مديري را بازي كنم. بعد كه خانم تهراني بازي نكردند به خانم بخت آور پيشنهاد دادم كه آيا مي توانم نقش ايشان را بازي كنم و شخص ديگري ايفاگر نقش من باشد. اول موافق نبودند ولي من از ايشان خواستم كه بازي من را ببينند خيلي سعي كردم كه نقشم را به خوبي بازي كنم و نهايتا خانم بخت آور موافقت كردند. در حقيقت دنبال فرصتي بودم كه انگيزه‌هاي ‌زنانه زنان 30 الي 40 ساله را در نقشي پيدا كنم. خب شيوه كار من به اين نحو است كه از خودم به نقشم مي‌رسم.چه جذابيتي در اين نقش براي شما وجود دارد؟شخصيت شعله داراي تضاد عجيبي است. واقعي بودن او و ما به ازايش در جامعه برايم جالب است. فكر مي كنم تصويري واقعي از او در اين فيلم ارائه مي شود. من سعي مي كنم خط خاصي را براي خودم در نظر داشته باشم. زماني كه كودك بودم، وقتي به مادرم مي گفتم فلا‌ني زشت يا زيباست،‌مي گفت اگر دقت كني خدا در همه آدم‌ها يك چيز خوبي گذاشته است. هيچ كس زشت مطلق يا زيباي مطلق نيست . بعدها از اين ايده در نقش‌هايم استفاده كردم و به اين نتيجه رسيدم كه حتي اگر نقش ام منفي باشد به گونه‌اي بازي مي‌كنم كه مخاطب دوستم داشته باشد. فكر مي كنم در هر آدمي وجوهي انساني وجود دارد. شما در سينماي دنيا مي‌بينيد شخصيت فيلم، قائل است ولي آدم دوسـت نـدارد پـلـيـس او را بگيرد. يا بعضا كاراكترهاي منفي به قهرمان تبديل مي‌شوند... حتي اگر هم به قهرمان تبديل نشوند، در ريـزه كـاري‌هـا مـي تـوانـند با مخاطب ارتباط برقرار كنند. مـن خودم هم در نگاه اول فردي شلوغ به نظر ميآيم كه عاشق رنگ هاي تند است يا زيـــــاد حـــــرف مـــــي زنــــد، امـــا تصويري كه در اولين برخورد به آدم ها مي دهم با تصويري كه بعدا شكل مي گيرد فرق دارد. زياد مهم نيست كه آدم ها چه نظري درباره شما دارند، مهم اين است كه آدم كارهايي انجام بدهد كه در طول زمان بماند.شما اشاره كرديد كه از خودتان به نقش تان مي‌رسيد. آيا اين رويكرد را در <دايره زنگي> هم پياده كرديد؟من فكر مي كنم شيوه صحيح بازيگري اين نيست كه من به طور كلي خودم را فراموش كنم و به آدم ديگري تبديل شوم. به نظر من اين شيوه قدري كهنه و قديمي است. هميشه يك جمله اي دارم كه مدام تكرار مي كنم، <اگر بهاره اين بود چه كار مي‌كرد؟> حسن مهم كارگرداني خانم بخت آور اين است كه به خوبي مي تواند بازي بگيرد و كنترل خوبي روي رفتارهاي بازيگر دارد. اگر <دايره زنگي> را براي بار دوم و سوم تماشا كنيد مي بينيد كه موبايل از دست شعله نمي افتد، توجه به اين ريزه كاري ها برايم مهم است. به هر حال هر روز صبح كه به سر صحنه مي روم يك عالمه فكر در سر دارم.بپردازيم به سريال <مرد هزار چهره> كه شاهد بازي شما در آن در طي تعطيلات نوروز بوديم. در اين سريال دوباره شاهد بازي شما در نقش يك دختر پـولـدار بـوديـم. درباره اين نقش برايمان بگوييد.وقـتــي بــا آقـاي مـديـري راجع به اين سريال صحبت مي كردم گفتم اگر قرار است من بار ديگر نقش يك دختر پـولـدار را بـازي كنم ترجيح مي‌دهم اين نقش يك نقش عجيب و غريب باشد. ويژگي هايي كه آذرماه داشت، اعم از خشونت و صراحت و غيرعادي بودن كه من در كارهاي ديگرم نداشتم.ارزيابي خودتان از اين سريال چيست؟خب، من زمان پخش اين سريال در ايران نبودم بعضي قسمت هاي آن را از طريق اينترنت دانلود مي كردم و مي ديدم. فقط قسمت هايي كه خودم بازي كردم را ديدم. مي خواهم بگويم كه آدم ها جزئي از يك كل هستند. اگر سوالتان در مورد بازي من به عنوان يك جزء از عوامل اين سريال است، بايد بگويم خوشحالم در آن بازي كردم، هم به خاطر نقشم و هم به اين خاطر كه دوست داشتم در سريال آقاي مديري كـــار كــنـــم. مـــن بـعــد از مــجــمـــــوعــــه <زيــرزمـيــن> كــارهــاي مناسبتي كمتر انجام دادم، با اين حال معتقدم اگر اين گونه كارها موفق باشد مي تواند محبوبيت آدم را بين مردم بالا‌ ببرد.اگر سوالتان در مورد كليت سريال باشد بايد بگويم چون از يك طرف خودم هم داستان‌نويس هستم و از طـرف ديگـر با نويسنـده ايـن مجموعه يعني پيمان قاسم خاني زندگي مي‌كنم، بايد بگويـم در اين سريال به هيچ وجه قصد كنايه زدن به كسي و كينه توزي در كار نبوده است. تـعـبـيـرهايي كه در مورد اين سريال مي‌شد خيلي برايم عجيب بود. البته بهتر بود كه در مورد قسمت مربوط به نويسندگان و اهالي ادبيات دقت بيشتري مي‌شد، اما در كل قصد و غرضي در كــار نـبـوده است در همه جاي دنـيـا طنز پـردازان بـا رئيـس‌جمهور كشورشان شوخي مي‌كنند، با بهترين ستاره‌هايشان شوخي مي‌كنند. من فكر مي‌كنم در مورد طنز نبايد تعبير و تفسير شود.نقش شما در <مرد هزارچهره> واقعا عجيب و غريب بود؛ خصوصا بازي شما با آن سوسمار كوچك!فضاي قسمت هايي كه من بازي كردم يك فضاي گروتسك است كه فكر مي‌كنم تاحالا‌ در تلويزيون سابقه نـداشته است. به جرات مــي‌‌تــوانــم بــگـــويـــم قـسـمــت <مــافـيــا>، ‌فـضـايـي كــــامـــلا ‌گـــروتــســـك و غــيــر عـادي داشت. خب واقعيت اين است كه در كدام خانه اسبي به آن بزرگي حركت مي‌كند يا مار، پيچ و تاب مي خورد! به هر حال من خودم متولد ماه آذر هستم و متولدان ماه آذر ، غيرقابل پيش بيني هستند! فكر كرده بوديم كه در ايـن سـه قسمت حيواني وجود داشته باشد كه خشك باشد ولي بعد آقاي امير رهبر كه حيوان شناس است و حيوانات را تربيت مي‌كند تعدادي حيوان سرصحنه آورد. اين را بگويم كه تنها ترس من از پرنده است! من از هيچ حيواني نمي ترسم. وقتي آقاي رهبر حيوانات را آوردند، آن سوسمار كوچك هم ميان آنها بود. همچنين آن كروكوديل كه گياه خوار بود و قرار بود روي ميز باشد. ابتدا يك مار براي نقش من در نظر گرفتند كه نهايتا آن مار به اتاق منتقل شد. بعد من به آقاي مديري گفتم كه از سوسمار نمي‌ترسم، مي‌خواهيد از آن استفاده كنيم؟ايشان هم گفت فكر خوبي است. بچه ها همه تعجب كردند، اما من اصلا‌ چندشم نشد، هر چند آن سوسمار واقعي بود و اگر ذره اي بي احتياطي مي كرديد، گاز مي گرفت. به هر حال آقاي رهبر خيلي كمك كردند و ما يك روز تمام با اين سوسمار تمرين كرديم.آيا به عنوان يك نويسنده در روند نگارش داستان اين مجموعه هم مشاركتي داشتيد؟نمي توانم بگويم نه، چون به هر حـال ايده‌هايي وجود داشت. بعد از <نان، عشق و موتور هزار>، اولين بار بود در فيلمي كه پيمان قاسم خاني سناريوي آن را نوشته بود حاضر مي شدم. چون براي نقشم در <مرد هزار چهره> شور و شـوق زيادي داشتم، گاهي با نويسندگان مجموعه تماس مي گرفتم و پيشنهادهايي هم در مورد نقشم مي‌دادم.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 483]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن