واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: عربها مولانا را فيلم ميكنند!
جام جم آنلاين: ساخته شدن پروژه سينمايي زندگي مولانا با مشاركت كشورهاي امارات متحده عربي، قطر، هند و... در واقع اقدامي است جايگزين كمكاري سهلانگارانه سينما و تلويزيون ايران كه 30 سال در ثبت تصوير مفاخر ملي و بينالمللي كشور ما تاخير كردهاند. اين روزها باز هم رويكرد جهاني به مفاخر فرهنگي كشورمان البته در حوزه فيلمسازي در صدر اخبار قرار گرفته است. در اين مقطع شايد لازم باشد واكنشهايمان به خبر ساخت فيلم سينمايي «رومي: آتش عشق» درباره مولانا؛ شاعر و فيلسوف نامدار ايراني را با رويكردي منطقي مورد بازنگري قرار دهيم.
به گزارش مهر، سال 2007 با نامگذاري از سوي يونسكو به نام مولانا توجه جهاني به اين عارف ايراني را متمركز و به نوعي برجسته كرد. پارسال علاوه بر اينكه تركيه بزرگداشتي باشكوه براي مولانا برگزار كرد كه بازتاب جهاني آن قابل مقايسه با عملكرد كشور ما در اموري چون انتشار تمبر يادبود مولانا با طراحي استاد فرشچيان، اختصاص بخشهايي در جشنوارهها به مولانا و همچنين كنگره بزرگداشت هشتصدمين سال تولد مولانا نبود.
صرفنظر از اين وجه ساخت فيلم زندگي اين شاعر و فيلسوف نامدار نيز از سال گذشته چند بار مطرح و گزينههايي مختلف براي آن در محافل جهاني مطرح شد. يكي از اولين خبرها حاكي بود از ساخت پروژه سينمايي توليد مشترك ايتاليا و امارات متحده عربي درباره مولانا جلالالدين محمد بلخي. قرار بود اين پروژه 25 ميليون دلاري را شركت ايتاليايي «ايستار پروداكشن» با همكاري شركت «دي ـ سون» دبي توليد كند كه توافق نهايي آن در جريان برگزاري دومين جشنواره رم حاصل شده بود.
تصميم «دي ـ سون» براي ساخت فيلمي از زندگي مولانا بخشي از يك استراتژي بود كه برابر با آن امارات قصد داشت خود را به عنوان لوكيشني جديد براي ساخت پروژههاي سينمايي در خليج فارس مطرح كند. همچنين قرار بود بخشهايي از فيلم در تركيه فيلمبرداري شود و يونسكو نيز حمايت خود را از آن اعلام كرده بود.
پس از انتشار اين اخبار در آذرماه 86، خبر ساخت فيلم سينمايي زندگي مولانا با نام "عارف جانسوخته" به كارگرداني اُويديو يا عبداللطيف سالازار فيلمساز مسلمان آمريكايي در ديماه 86 منتشر شد كه قرار بود در آن نقش مولانا را بهرام رادان بازي كند. اين فيلم اقتباسي از كتاب "عارف جانسوخته" نهال تجدد بود و قرار بود عليرضا شجاعنوري علاوه بر تهيهكنندگي در نقش شمس هم بازي و ملكجهان خزايي به عنوان طراح هنري با اين پروژه همكاري كند.
كتاب "عارف جانسوخته" كه نخستينبار در فرانسه منتشر شده بود، سال گذشته در ايران از سوي انتشارات نيلوفر ترجمه و روانه بازار شد. هر چند همان موقع هم گفتيم و نوشتيم سالازار با سابقه ساخت چند مستند و فيلم مهجور "غزالي: كيمياگر سعادت" گزينهاي مناسب براي گام نهادن در عرصه مفاخر فرهنگي و ملي كشورمان نيست و هنوز هم اين وجه را نميتوان انكار كرد كه رويكرد نسنجيده او به امام محمد غزالي موجب شد اين فيلم حتي داخل ايران هم ديده نشود و سرنوشتي مبهم پيدا كند.
اما خبري كه اين روزها منتشر شده حاكي از اتفاقاتي ديگر است و نميتوان آنها را در يك كفه ترازو قرار داد. پروژه "رومي: آتش عشق" را مظفر علي فيلمساز هندي كارگرداني ميكند. او فيلمنامه را با همكاري كبير هلمينسكي از آمريكا، ميرا علي از هند، شما زيدي از هند و شاهرخ حسين از بريتانيا نوشته است. دكتر ديپاك چوپرا هندي و دكتر ليندا سيگر از آمريكا نيز مشاور فيلمنامه بودهاند.
مظفر علي شاعر و فيلمساز 64 ساله كه قرار است اين فيلم را بسازد خود تحت تأثير تصوف است. او اولين فيلم خود "رفتن" را در 1978 ساخت و به خاطر آن طاووس نقرهاي هيئت داوران هفتمين جشنواره فيلم دهلي نو را از آن خود كرد. او به عنوان كارگردان بيش از 20 فيلم سينمايي و تلويزيوني در كارنامه دارد و سال 1982 براي فيلم تحسينشده Umrao Jaan برنده جايزه بهترين كارگردان جوايز فيلمفير شد.
مظفر علي همچنين سال 2004 بنياد رومي را با هدف ايجاد پلي ميان فرهنگ شرق و غرب راهاندازي كرد. نگاهي به ساير عوامل توليد اين پروژه نشان ميدهد كه علاوه بر كارگردان، توجهي خاص به وجهه حرفهاي و آشنايي آنها به فضا و حال و هواي خاص پروژه "رومي: آتش عشق" شده است.
قرار است يوجنيو زانتي از آرژانتين طراح صحنه و ويتوريو استورارو فيلمبردار ايتاليايي نيز با مظفر علي همكاري كنند. ذكر اين نكته لازم است كه استورارو 68 ساله سابقه همكاري با فيلمسازاني معروف چون برناردو برتولوچي، كارلوس سائورا و فرانسيس فورد كوپولا را دارد و براي "اينك آخرالزمان"، "سرخها" و "آخرين امپراتور" اسكار برده است.
كافي است گزينههاي معرفي شده را كنار هم قرار دهيم و كمي سبك سنگين كنيم كه كدام گروه توليد براي ساخت فيلمي درباره اين عارف ايراني با وجهه جهاني صلاحيت بيشتر دارند؟ در اين قضاوت اگر منصف باشيم و نخواهيم تنها بر وجه ملي / ميهني حضور عوامل ايراني پافشاري كنيم، عقل سليم حكم ميكند كه با روي گشاده پذيراي ساخت پروژه دوم باشيم كه اعتبار و شاخصه عوامل آنها ميتواند تا حدي زياد خيال ما را از بابت كيفيت محصول نهايي راحت كند.
اما اگر از همان اولين گام قصد مخالفخواني داشته باشيم آن هم با رفتن يك گروه خارجي سراغ مفاخر اين مرز و بوم و بخواهيم آن را تعدي و تجاوز در حريم ملي / ميهني و ... تلقي كنيم، كافي است كمي منصف باشيم و به اين سئوال پاسخ دهيم كه در طول همه اين سالهايي كه فرصت براي رفتن سراغ مولانا، غزالي، شمس، خواجه نصيرالدين طوسي و ... را داشتيم چه كرديم و چه در چنته داريم كه بتوانيم به عنوان يك مدعي خود را سپري در برابر مفاخر خودمان كنيم؟
جز اين است كه 30 سال از پيروزي انقلاب اسلامي ميگذرد و 30 سال براي شكلگيري و هويتمندي فرهنگ و هنر يك كشور فرصتي كوتاه نيست! 30 سال گذشته و ما نه تنها آن گونه كه شايسته مفاخر اين مرز و بوم بوده سراغشان نرفتهايم بلكه حتي اقدامهاي شكستخورده هم براي گام نهادن در اين حيطه انجام ندادهايم كه چنتهمان پر باشد.
در چنين شرايطي هر چند حق انتخاب هم نداريم، ولي به نظر ميآيد از منطق به دور است كه از حساب دو دو تا چهار تا هم غافل بمانيم. اقدام يك گروه حرفهاي با سابقه روشن براي ثبت مولانا جلالالدين محمد بلخي را ترجيح ميدهيم يا رويكرد فيلمسازي را كه در كار قبلي خود به امام محمد غزالي امتحان خود را پس داده است؟
شايد كمترين و تنها كاري كه در اين مقطع از ما برميآيد همين تحليل و ارزيابيها باشد تا شايد بتواند اندكي بار كمكاريمان را در نظر خودي سبك كند. اما يادمان باشد بايد نگران چه چيزي باشيم؛ مفاخرمان يا وجهه خودمان يا تعصبات فرامتني؟
شنبه 11 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 378]