واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روح الله حسينيان رئيس مركز اسناد انقلاب اسلامي در گفتگوي اختصاصي با خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، در پاسخ به سوالي درباره ملاقات اخير محمدرضا خاتمي با سفير آلمان، گفت: اين ملاقات با سفير آلمان براي من آن چنان حساسيتبرانگيز نبود چرا كه قبل از اين هم رضا خاتمي چند بار اين نوع ملاقات ها با ديپلماتهاي انگليس داشته است تا جايي كه سفير انگليس طي گزارشي به وزارت امورخارجه انگليس از اين ملاقات احساس وجد كرده است. وي افزود: براي اين ملاقات ها ادله كافي هم دارم. *حمايتهاي بوش از اصلاح طلبان تصادفي و احمقانه نيست حسنييان درباره علت چنين ديدارهايي، اظهار داشت: اين جماعت وقتي ريشه تفكرشان در غرب است و كعبه آنها به سوي غرب، هنوز خيال ميكنند اين انگليسها و غربيها هستند كه سرنوشت ما را تعيين ميكنند. شما حمايتهاي بوش را از اين جماعت يك امر تصادفي و احمقانه ندانيد، بلكه سيگنالهايي است كه ردّ و بدل ميشود. وي در همين رابطه به قسمتي از نامه شهيد بهشتي به حضرت امام خميني (ره) درباره اختلاف مباني با جريان ليبرال در اوّل پيروزي انقلاب اسلامي و نتايج آن از جمله سستي و لرزش در مقابل غرب اشاره كرد و بخش هايي از اين نامه را بدين شرح قرائت كرد: " سنگيني وظيفه فرزندتان را بر آن داشت كه اين نامه را به حضورتان بنويسد و حقايقي را به عرضتان برساند. دوگانگي موجود ميان مديران كشور بيش از آن كه جنبه شخصي داشته باشد، به اختلاف دو بينش مربوط ميشود. يك بينش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادي كه در عين زنده بودن و پويا بودن، بايد سخت ملتزم به وحي و تعبد در برابر كتاب و سنت باشد. بينش ديگر در پي انديشهها و برداشتهاي بينابين، كه نه به كلي از وحي بريده است و نه آن چنان كه بايد و شايد در برابر آن متعبد و پايبند، و گفتهها و نوشتهها و كردهها بر اين موضوع بينابين گواه. بينش اول در برابر بيگانگان و هجوم تبليغاتي و سياسي و اقتصادي و نظامي آنها سخت به توكل بر خدا و اعتماد به نفس و تكيه بر توان امت اسلامي و پرهيز از گرفتار شدن در دام داوريها يا دلسوزيهاي بيگانگان معتقد و ملتزم. بينش ديگر، هر چند دلش همين را ميخواهد و زبانش همين را ميگويد و قلمش همين را مينويسد، اما چون همه مختصات لازم براي پيمودن اين راه دشوار را ندارد در عمل لرزان و لغزان. بينش اول به نظام و شيوه اي براي زندگي امت ما معتقد است، كه در عين گشودن راه به سوي همه نوع پيشرفت و ترقي، مانع حل شدن مسلمانها در دستاورهاي شرق يا غرب باشد، و آنان را بر فرهنگ و نظام ارزشي اصيل و مستقل اسلام استوار دارد. بينش ديگر با حفظ نام اسلام و بخشي از ارزشهاي آن، جامعه را به راهي ميكشاند كه خودبخود درها را به روي ارزشهاي بيگانه از اسلام و بلكه ضد اسلام ميگشايد. بينش اول روي شرايطي در گزينش مسئولان تكيه ميكند، كه جامعه را به سوي امامت متّقين و گسترش اين امامت بر همه سطوح راه ميبرد. بينش ديگر بيشتر روي شرايطي تكيه ميكند كه خودبخود راه را براي نفوذ بيمبالاتها يا كممبالاتها در همه سطوح مديريت امت اسلامي و حاكم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار ميسازد." حسينيان در پاسخ به اين سوال كه آيا شما در مورد همه اصلاح طلبان چنين قضاوتي داريد، گفت: قطعاً نه؛ گرچه من همه حزبها و گروهها و اشخاصي كه در جبهه دوم خرداد حضور داشتند و سكوت كردند را مقصر ميدانم، ولي معتقدم عدهاي از آنها قطعاً با مباني فكري آنها مخالف بودند و به همين جهت امروز حزب اعتماد ملي به رهبري كروبي در مقابل مشاركتيها ايستاده و دست به افشاگري ميزند. البته از شخصيتي مانند كروبي كه در مكتب امام خميني بزرگ شده بود همين انتظار را داشتم هر چند اين حركت دير آغاز شد. وي درباره علت لغو سخنراني روز گذشته خود در دانشگاه تهران، اظهار داشت: بسيج دانشجويي با اصرار زياد از من دعوت كرده بود كه روز سهشنبه در دانشگاه تهران سخنراني كنم، ولي چند ساعت مانده به وقت اعلام شده تماس گرفتند و گفتند مجوز سخنراني شما توسط رئيس محترم دانشگاه جناب آقاي دكتر فرهاد رهبر لغو شده و ايشان اصرار كردهاند كه اين سخنراني برگزار نشود. حسينيان در پاسخ به اين سوال كه علت اصلي لغو اين سخنراني چه بود، افزود: به من گفته شد چون اصلاحطلبان ميخواهند جلسه را به هم بريزند و ممكن است اين جلسه به درگيري ختم شود؛ اما اعتقاد بنده اين بود كه جلسه برقرار شود اگر اصلاحطلبان دست به چنين اقدامي ميزدند به نظر من از تأثير سخنراني بهتر بود زيرا موضوع سخنراني من همين بود كه اشكال اساسي اصلاحطلبان همين بود كه ماهيتاً مستبد بودند ولي شعار دمكراسي و آزادي بيان را ميدادند اين خود بهترين دليل بر مدّعاي من بود. كانديداي جبهه متحد اصولگرايان درباره مباحثي كه قرار بود در اين سخنراني مطرح كند، گفت: ميخواستم مباني فكري جبهه دوم خرداد را كه برمبناي انديشه و نگاه ليبراليسم به جهان و انسان شكل گرفته بود تبيين كنم و توضيح دهم چگونه تندروها و راديكالهاي سابق ناگهان ليبرال شدند. ميخواستم سوابق بعضي از ايدئولوگهاي آنها را بازگو كنم. ميخواستم در اين سخنراني تشريح كنم كه چرا تضاد در شعار و عمل و تضاد در ماهيت و شعار و تضاد بين برون و بيرون به چهار بحران در جبهه دوم خرداد ختم گرديد. وي درباره 4 بحران بوجود آمده در جبهه اصلاحات توضيح داد: جبهه دوم خرداد با چهار بحران روبرو شد كه همه نتيجه پارادوكس دروني بود اول شعار آزادي و دمكراسي سردادن؛ ولي ديكتاتوري مدرن برقرار كردن. اين تناقض، هويت شعارهاي دوم خرداد را به چالش كشيد. دوم: با اين كه در ابتدا شعار «اصل با قانون اساسي است» را سر دادند در پايان به تحصن در مجلس و اجبار مديران به استعفا و خروج از حاكميت و گذر از قانون اساسي را مطرح كردند. سوم: چرا دست به توطئههاي ناشيانهاي مانند قتلهاي زنجيرهاي و كوي دانشگاه زدند. و چهارم چرا بسياري از عناصر دوم خردادي به دامان آمريكا پناه بردند كه آخرين آنها سخنگوي اقليت اصلاحطلبان در مجلس بود و از طرف ديگر به لابي با عناصر خارجي به صورت مخفيانه پرداختند؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 223]