تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):انسان با ايمان نيرومند، نزد خداوند بهتر و محبوب تر است از انسان با ايمان ناتوان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829165402




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سلوك سياسي يادگار امام


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سلوك سياسي يادگار امام
سلوك سياسي يادگار امام     گفتگو با رهبر معظم انقلاب اسلامی درآمد   كاركرد سياسي يادگار امام، حجت الاسلام حاج سید احمد خمینی(ره) در مقاطع قبل و بعد از انقلاب در ميان ابعاد و جوانب گوناگون شخصيت او از اهميت ويژه اي برخوردار است. تحليل جامع رهبر معظم انقلاب اسلامی با خاطرات شنيدني ايشان در هم آميخته و متضمن نكات مهم و بديعي است و مي تواند تصوير واقع بينانه اي از اين جنبه از كارنامه آن فقيد سعيد را به دست دهد. شايان ذكر است كه اين گفت وشنود در اسفند ماه سال 74 توسط موسسه نشر و تنظيم آثار امام(ره) با مقام معظم رهبري انجام گرفته است. خواهشمند است در آغاز سخن درباره سابقه آشنايي خود با يادگار امام(ره) نكاتي را بيان كنيد.   اولين برخورد من با ايشان مربوط به سال 41 است كه در قم، به منزل امام زياد رفت و آمد مي كردم. ايشان ظاهرا دبيرستان مي رفتند. من مي ديدم كه با دوچرخه از «اندورني» به منزل مي رفتند و ما از در «بيروني» مي رفتيم. اول ايشان را نمي شناختم و بعدا گفتند كه «آقازاده امام» هستند. بعد از آن، ايشان را نديدم و حتي در جريانات سالهاي 42 نيز چيزي از ايشان به ياد ندارم و نمي دانم كجا بودند و چه مي كردند، ولي در حدود سالهاي 44-45 شنيدم كه ايشان طلبه شده اند و طلبه خوبي هم شده اند وخيلي جدي مشغول درس خواندن هستند و در آن زمان نقل مي شد كه امام به ايشان فرموده اند كه،«اگر مي خواهي به دانشگاه بروي مخارج بر عهده خودت است، اما اگر طلبه بشوي، من شهريه اي به تو مي دهم.» امام به اين وسيله، ايشان را به طلبگي تشويق كرده بودند. بعدها، كم كم آشنائي ما بيشتر و رابطه مان نزديك تر شد. حتي يك بار من درقم، به منزل ايشان رفتم. آن وقت تازه ازدواج كرده بودند و در كوچه اديب (كه جاي خوبي هم بود) مي نشستند و من از مشهد آمده بودم. گفتم، «بروم و فرزند امام را ببينم.» ايشان را ديدم و از نزديك با هم آشنا شديم. اين اوائل آشنايي ماست. بعدها، ايشان به نجف رفتند. از نجف كه برگشتند، دستگير شدند. پس از آزادي، در تهران در منزل آقاي ثقفي وارد شدند و من هم آن وقت اتفاقا در تهران بودم. به ديدن ايشان رفتم.جمعي از دوستان آنجا بودند. پس از آن، ايشان در بعضي از كارها با من ارتباط پيدا كردند، هم كارهاي مربوط به مبارزه مثل اعلاميه ها كه از نجف مي آمدند كه ايشان چند مورد (البته معدود) براي من به مشهد فرستادند. از نجف هم يك يا دو مورد يا شايد بيشتر، اعلاميه را در لاي جلد كتاب جاسازي و كتاب را صحافي كردند و براي من فرستادند. همچنين ارتباط ما در بعضي از زمينه هاي روشنفكري بود، مثلا كتاب «در خدمت و خيانت روشنفكران»آل احمد را كه تازه درآمده بود و دستگاه اجازه چاپ آن را نمي داد، ايشان تلاش و اقدام كرد (البته درست به ياد ندارم كه اين كار را با كمك چه كساني انجام داد.) ايشان براي آنكه از جهات گوناگون، اطميناني پيدا كنند، يك نسخه را براي من فرستادند و من هم نظراتي دادم. ارتباطات ما در اين دو زمينه شكل گرفتند و سابقه آشنايي ما چنين است. جمع بندي و برداشت كلي شما از شخصيت حاج احمد آقا چگونه است ؟   آقاي حاج احمد آقا عنصر قابل و لايقي بود. اولا ايشان خيلي باهوش بود، به طوري كه اگر انسان بخواهد يك صفت ذاتي و خصوصيت برجسته را در حاج احمد آقا بشمرد، هوش اوست. بسيار مرد باهوش و تيز و زيركي بود. ثانيا بعضي از صفات خوب امام را من در ايشان هم ديده بودم. مثلا بي رودربايستي بود، امام هم همين طور بودند، من از نزديك با ايشان هم معاشرت و رفاقت داشتم، رودربايستي نداشتند. جاهايي كه لازم بود، صراحت خوبي داشتند، البته نه در همه جا، تعبير درست اين است ويژگي، همان «رودربايستي نداشتن» است. از ديگر خصوصيات وي اين است كه مرد عاقلي بود، به شدت به امام عشق مي ورزيد. از اعماق وجود‌، به اين انقلاب اعتقاد داشت و به همين دليل،هوش سرشارش را در خدمت انقلاب و امام به كار مي گرفت و اصل براي ايشان همين بود. بعدها ديدم كه در وصيتنامه اش هم همين مطلب را تصريح كرده است. من خودم بارها ديدم كه در درجه اول براي او، امام و انقلاب مطرح بود. رفاقتها،دوستيها، جبهه ها و باندها هيچ مطرح نبودند. اينها جهات خيلي خوب ايشان بود. البته من از دروسي كه هم در قم و هم در نجف خوانده بودند و از خصوصيات و ميزان معلوماتشان مطلع نيستم. علتش هم اين است كه در اين چند سال بعد از انقلاب كه ارتباطات كاري مختلفي داشتيم، بحث علمي مطرح نشد تا بتوانم از ميزان علمي ايشان آگاه شوم. خود ايشان مي گفت كه در نجف ظاهرا مكاسب مي گفته اند و اين يك سطح خوبي است و در كل، ايشان شخصيت ارزنده، با ارزش و خيلي مفيدي بود. حضرتعالي در پيام تسليت به مناسبت درگذشت ايشان فرموده ايد كه ايشان براي حضرت امام (ره) مشاوري امين و ياري ديرين وسربازي فداكار بوده اند. لطفا در اين باره توضيح بيشتري بفرمائيد.   ايشان واقعا در كنار امام يك عنصر لازم و بي بديل بود. هيچ كس ديگر در كنار امام نمي توانست اين نقش را ايفا كند. اگر كسي مي خواست خبري را به امام بدهد (كه خبر دادن به امام هم كار آساني نبود) گاهي خبر تلخي بود كه بايد امام مي دانستند نه فقط خبر مرگ افراد بلكه گاهي حوادثي يا اشكالاتي در دولت بود، در مسئولين و اشخاص بود كه بايد يك نفر آنها را به امام منتقل مي كرد. هر كسي نمي توانست اين كار را بكند، زيرا ممكن بود كساني خبري را منتقل كنند، در حالي كه امام نداند آنها جزو چه گروهي هستند يا خبر چقدر متقن است. براي رسيدن اخبار به امام، كسي لازم بود كه به امام نزديك باشد و چنين شخصي فقط حاج احمدآقا بود. ايشان، هم در انتقال خبرها به امام و هم در انتقال نظرات ايشان به بيرون خواه به مثل ما كه مسئولين سطح بالاي نظام بوديم، خواه به مردم و ديگر مسئولين نظرات امام را خوب منعكس مي كرد و هم در مشورت دادن به امام نقش داشت. حاج احمدآقا در موارد متعددي به امام مشورت مي داد. امام كسي نبود كه تحت تاثير عواطف قرار بگيرد و يا ارتباط پدر و فرزندي، تاثير ناروايي در امام داشته باشد. اما از مشورت حاج احمدآقا استفاده بهينه مي كردند، يعني اين طور نبود كه هر چه حاج احمدآقا مي گفت، امام بپذيرد. مواردي اتفاق مي افتاد كه امام نظر داشتند (و شايد خود ماها هم خيال مي كرديم كه آن نظر را حاج احمدآقا به ايشان منعكس كرده است) ولي خداي متعال طوري پيش آورد كه فهميديم نظر حاج احمدآقا چيز ديگري بوده است. حتي در يك واقعه اي نظري از امام براي من نقل شد و من تعجب كردم كه حضرت امام چرا چنين نظري داده اند و قبول نداشتم، ولي هم حاج احمد آقا و هم آقاي هاشمي اصرار داشتند كه نظر امام است. يك بار براي تصميم گيري درباره امر بسيار مهمي تشكيل جلسه داديم. من پيشنهاد كردم خدمت امام برويم، زيرا احتمال مي دادم امام، بعضي از حواشي و واقعيتها را به درستي ندانند. جلسه را در خدمت امام تشكيل داديم. در آنجا، پس از طرح حرفها و نظرات، ديدم كه امام گرايش به نظري كه بنده داشتم پيدا كردند. فورا اين مطلب به ذهنم رسيد كه چطور حاج احمدآقا از امام مطلب ديگري نقل كردند؟ حاج احمدآقا ملتفت شد كه اينجا جاي توجه به چنين گماني است، فورا در مقابل همه، با امام مطرح كرد كه، «مگر من صبح به خدمت شما رسيدم، شما چنان نفرموديد و من چنان نگفتم ؟» و جزئيات را ذكر كرد و امام هم تصديق كردند. حاج احمدآقا گفت، «پس من اشتباه به شما نسبت نداده ام» مقصودم اين است كه سخنان امام، مشورتهاي حاج احمدآقا نبود، ولي امام از مشورتهاي ايشان استفاده مي كرد. حاج احمد آقا در موارد متعددي نظرات پخته خوبي را به امام منعكس مي كرد. گاهي هم مطالبي مي گفت و امام قبول نمي كردند. در موارد متعددي از جمله جنگ يا سياست خارجي يا امثال آن، نظرات امام با حاج احمد آقا متفاوت بود. ما مشتركا در خدمت امام جلساتي داشتيم كه آقاي هاشمي، آقاي موسوي اردبيلي، آقاي مهندس موسوي و حاج احمد آقا حضور داشتند. (آقاي مهندس موسوي در اكثر جلسات بودند، ولي در تمام آن جلسات شركت نمي كردند. گاهي موضوع جلسه محدودتر بود و امام مي فرمودند ما فقط برويم) در اين جلسات مكرر اتفاق مي افتاد كه ما نظري داشتيم و امام نظر شريف ديگري داشتند. ما نظرمان را مي گفتيم و بالاخره به هر چه ايشان دستور مي دادند، عمل مي كرديم. اين حالت براي حاج احمد آقا مكرر پيش آمده بود. بنابراين، نبايد تصور شود كه ايشان چيزي را به امام تلقين مي كرد. امام، تلقين پذير نبود، ولي نظرات روشن قوي را در موارد متعددي به امام منتقل و امام هم از آن استفاده مي كردند. اما در باره اينكه گفته ام، «مشاوري امين»، مقصودم از امانت همان است كه امام هم يك بار صريح فرمودند (نقل به مضمون) كه «احمد هيچ چيزي را به من نسبت نمي دهد كه من نگفته باشم». گواهي امام خيلي با ارزش و مهم است و همين گونه هم بود. ماهم از آن مقداري كه ديده ايم، همين را احساس كرده ايم. از علاقه خاص و محبت پرشور حضرت امام (ره) به مرحوم حاج احمدآقا نمونه اي را ذكر كنيد.   به ياد دارم كه دوبار امام فرمودند، «احمد اعز اشخاص است براي من.» همان وقت، آقاي هاشمي هم اين جمله را در خطبه نماز نقل كرد و ما هر دو بار شنيديم. يك بار در سالهاي قبل، يعني سال 58 بود كه پسر يكي از آقايان، براي ايشان مشكل عاطفي درست كرده بود كه جمله اي به اين مضمون گفتند، «اگر احمد را كه اين قدر دوست دارم، بگيرند يا بكشند، من در باطن قلبم هم متاثر نمي شوم (يا تكان نمي خورم)» و اين سخن عجيبي بود از لحاظ قوت قلب امام. بار ديگر در اين اواخر بود (رسم امام بر اين بود حرفهايي را كه مي خواستند به گوشها برسانند، گاهي به گونه اي در خلال صحبت وارد مي كردند و مستقيم نمي گفتند) در خلال صحبت گفتند، «احمد كه اعز اشخاص در نظر من است...» اين تعبير را در مورد دو نفر به كار بردند، نفر دوم، اين كوچولو (علي) بود. گفتند، «من هيچ بچه اي را تا حالا اين قدر دوست نداشته ام.» يعني حاج احمدآقا و آقا مصطفي و همه را شامل مي شود. مرحوم حاج احمد آقا، غير از جهت انتساب به حضرت امام (ره) و ارائه نظرات ايشان و غير از نقش مشورتي نسبت به امام، نسبت به مسئولين نظام نيز نقش مشورتي و در تصميم گيريهاي كلي نظام دخالت داشت.
سلوك سياسي يادگار امام
حضرتعالي چنين مرقوم فرموده ايد كه، «چه بسيار گره ها كه به دست او گشوده و چه بسار كارهاي بزرگ كه به تدبير او انجام شدند.» در اين مورد به نكات بيشتري اشاره كنيد.   ايشان در چند جلسه شركت مي كرد. يكي شوراي مصلحت كه امام فرمودند يا شايد ما از امام خواستيم كه حاج احمدآقا در جلسه باشند، چون مسئله تشخيص مصلحت بود و چه بسا لازم بود مطالبي خدمت امام برسد يا بالعكس و امام اجابت كردند. ديگري شوراي عالي دفاع بود كه گاهي شركت مي كردند و يكي هم جلسه رؤساي سه قوه بود كه ايشان به طور مرتب و به عنوان عضو شركت مي كرد و اين، اهم جلسات بود. اين جلسه در ابتدا هفته اي دو بار و در دفتر من تشكيل مي شد، ولي بعد هفته اي يك بار شد. همچنين جاي آن هم سيار شد تا تنوعي هم در كار باشد. يك شب هم منزل حاج احمدآقا مي رفتيم و البته آن شب اين اقبال را داشتيم كه خدمت امام هم مي رسيديم. شبي كه منزل حاج احمدآقا مي رفتيم، رسم شده بود كه امام هم مي آمدند و حتي يك بار كه كسالت داشتند، ده دقيقه اي آمدند و رفتند و در آن جلسه درباره مهم ترين مسائل كشور تبادل نظر مي كرديم (من بعضي از جلسات شورا را يادداشت كرده ام، به اين علت كه گاهي تصميمي گرفته مي شد و براي اينكه دقيق باشد من بنا گذاشتم يادداشت كنم تا بعد اختلاف پيش نيايد.) اگر كسي به يادداشتهاي بنده از آن جلسات مراجعه كند، مي فهمد كه آن جلسه چقدر مهم بوده است. در آن جلسات، حاج احمدآقا به عنوان فردي خوشفكر، باهوش و با تجربه، انصافا بسيار موثر بود. در مسائل مختلف و به خصوص در مسائل جهاني، ذهنش باز بود و نظر او يك نظر خوب و پخته اي در بين نظرها بود ودر پيش بردن جلسه ما به جد تاثير داشت. من با ايشان مشاوره دونفره نداشتم، اما بعضي ديگر از رفقا، به نظرم در بعضي از مسائل خودشان، با ايشان مشاوره دو نفره داشتند. با آقاي هاشمي به خاطر سوابق رفاقت، مشاوره دو نفري زياد داشتند. نمي دانم كه حاج احمد آقا هم در بعضي از امور با ايشان مشورت مي كردند يا نه، ولي مي دانم كه آقاي هاشمي در بعضي از كارهايشان با حاج احمدآقا مشورت مي كردند. آقاي مهندس موسوي هم در بعضي از امور با آقاي حاج احمدآقا مشاوره طرفيني داشتند. البته من در امور خودم به ياد ندارم كه مشاوره طرفيني با حاج احمدآقا داشته باشم. با توجه به ويژگيهاي حاج احمدآقا و با توجه به عملكرد ايشان، پس از رحلت حضرت امام(ره)، چه جايگاهي را در نظام مي توان به ايشان نسبت داد.   واقعا خيلي سخت است كه كسي بخواهد جايي براي ايشان معين كند. همين قدر مي توانم بگويم كه جاي ممتاز و بي بديلي بود و واقعا خالي شد. ايشان خصوصياتي داشت كه هيچ كس ديگري ندارد و در آينده هم نخواهد داشت، مثل ارتباط با امام، نزديكي به امام، دانستن نظرات امام. ايشان چيزهايي را از امام مي دانست كه شايد هيچ كس ديگري نمي دانست و گاهي اوقات آنها را اظهار مي كرد. همچنين قدرت انتقال نظرات رهبري مثل امام به مسئولين را داشت كه بسيار مهم است. گاهي مصلحت نيست رهبري در امري اقدام كند، ولي خوب است نظر او دانسته شود تا كساني كه مي خواهند مسائلي را رعايت كنند به نظر رهبري توجه داشته باشند. حاج احمدآقا ناقل امين و باهوشي بود كه آنچه را كه نظر شريف امام بود، دقيقا مي فهميد و منعكس مي كرد. موارد متعددي اتفاق مي افتاد كه تصور مي كرديم كاري درست و مطابق نظر امام است و بعد معلوم مي شد كه نظر امام بر خلاف آن است. در قضايايي كه در اواخر عمر شريف ايشان پيش آمد، ما (بنده و دو نفر ديگر)، درباره بعضي از اشخاص دچار اشتباهي بوديم و گمان مي كرديم كه نظر امام اين است كه بايد حفظشان كرد، بعد معلوم شد كه نظر امام چنين نيست. البته مكرر مذاكره شده بود، ولي دانستن صريح ولب نظرات امام موجب مي شد تا انسان در موارد گوناگون، به نحو ديگري عمل كند. در هر حال ايشان اين نقش را داشت كه نظرات امام را به بيرون منعكس مي كرد و من هر چه فكر مي كنم، مي بينم علاوه بر جهات شخصي، ايشان خصوصياتي داشت كه هيچ كس، نه در زمان حيات امام و نه بعد از ايشان، نداشت. ايشان علاوه بر جهاتي كه در شخص خودش بود، در وضع محاذات جغرافيايي و انساني نيز اختصاصاتي داشت: نسبت نزديك به امام، قرب جوار با امام، طول زمان معاشرت با امام و آگاهي از مسائل انقلاب و مسائل كشور. در اغلب مسائل كشور، يك نوع حضور و اطلاعي، ولو اجمالي، داشت. البته ايشان در خيلي از مسائل به تفصيل وارد نمي شد و حوصله زيادي در تفصيل بعضي از مسائل نداشت. به طور كلي نقش بي بديلي داشت. با توجه به فرمايشات حضرتعالي، مرحوم حاج احمدآقا در بسياري از مسائل صاحبنظر بودند‌، ولي بعد از رحلت امام(ره)، هيچ نظري بر خلاف نظرات شما از ايشان منعكس نشده است. درباره اين نكته تفصيل بيشتري را بيان نمائيد.   اين مسئله درباره مرحوم حاج سيد احمدآقا يك باب ديگري است. ايشان بعد از رحلت امام، موضعي را اتخاذكردند كه خيلي تحسين برانگيز بود. در مورد مسئله رهبري و بعد هم در درجه دوم در مورد مسئله دولت. البته ايشان انتقادهايي هم به بعضي از امور و مسائل دولت داشتند، اما اين انتقاد ها منعكس نمي شدند و يا خيلي كم منعكس مي شدند. اما در مورد مسئله رهبري، نظرشان با آنچه از طرف رهبري ابراز مي شد، موافق بود. مقصود اين است كه در برهه بعد از امام، ايشان يكي از بهترين مواضعي را كه ممكن است كسي مثل ايشان داشته باشد، در دفاع از اصول انقلاب و موازين آن داشتند و از خط حقيقي امام، از جان ودل دفاع مي كردند. ايشان از رهبري نيز دفاع بسيار جانانه اي كردند، يعني هم از اساس رهبري و هم از شخص حقير دفاع مي كردند و بر روحيه هائي كه ممكن بود جور ديگري فكر يا احساس كنند، تأثير زيادي داشتند. در هر حال موضعي كه ايشان بعد از رحلت امام اتخاذ كردند، خيلي ارزشمند بود. من معتقدم كه يكي از بهترين فصول زندگي ايشان عندالله همين فصل اخير است كه ايشان واقعا راه خدا را، راه حق را و راه صحيح را متقربا الي الله پيمودند. با آنكه يقينا از ايشان توقعات گوناگون بود و ايشان هم يقينا در اطرافشان وسوسه هايي بود، اما ايشان محكم ايستاده بود و همان اصولي را كه مورد نظر شريف امام، رضوان الله تعالي عليه، بود، با قاطعيت تمام ابراز مي كرد. منبع:ماهنامه شاهد یاران ش 17 /ج  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 333]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن