واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: فدريكو فليني
«فدريكو فليني» در اوايل سال 1920 در شهر «ريميني» واقع در شمال ايتاليا به دنيا آمد. پدرش «اوربانو فليني» يك فروشندة دورهگرد و از اهالي شهر «رمانيا» بود و مادرش «آيدا باربياني» نام داشت. فدريكو فليني در دوران جواني، جزو بهترين سناريستهاي ايتاليا به شمار ميرفت. او پس از اتمام تحصيلات اوليه در يك مدرسه مذهبي، به دليل عشق و علاقهاي كه به دنياي نمايش در سيرك و نقاشي داشت به رُم سفر كرد و مدتي نيز به عنوان كاريكاتوريست به كار پرداخت.
فدريكو فليني از همان آغاز شكلگيري «مكتب نئورئاليسم» ايتاليا به آن پيوست و در كنار ديگر كارگردانان صاحب نام اين مكتب همچون «ويتوريودسيكا»، «لوكينو ويسكونتي» و «روبرتو روسليني» به كار مشغول شد. زماني كه فليني به مكتب نئورئاليسم پيوست، توانست همكاريهاي قابل توجهي با روسليني داشته باشد. روسليني پس از آشنايي با فليني به سرعت دريافت كه در وجود او دريايي از بينش سينمايي و اجتماعي نهفته است و به اين دليل نيز نوشتن فيلمنامههاي مهمترين آثار سينمايياش را به او سپرد كه «رم شهر بيدفاع»(1946) و «پاييزا» (1947) از جمله شاخصترين آنها محسوب ميشود. البته فليني به عنوان يك فيلمنامهنويس متعهد و حرفهاي با كارگردانان ديگري همچون «آلبرتولاتوادا» و «پيتروجرمي» نيز همكاريهاي موثري داشت.
آشنايي فليني با دانشجويي به نام «جوليتاماسينا» كه بازيگر تئاتر بود، به ازدواج آنها در سال 1943 انجاميد. ازدواج پرباري كه به حضور پرقدرت ماسينا در فيلمهاي مهمي همچون «جاده» (1954)، «شبهاي كابيريا»(1957) و «جوليتاي ارواح»(1965) منجر شد.
سرانجام فليني كه در طي ساخت «پاييزا» با اتاق تدوين و شيوههاي خاص ساخت فيلم در ايتاليا (نظير دوبله و استفاده مفرط از جلوههاي ويژه) آشنا شده بود، در سال 1950 اولين فيلمش را به نام «روشناييهاي واريته» به طور مشترك با «آلبرتولاتوادا» كارگرداني كرد. اما ارزش كار او با دومين فيلمش «شيخ سفيد»(1952) آشكار شد. سناريوي اين فيلم را خود فليني باهمكاري دوسناريست ديگر نوشت و «آلبرتوسوردي» و «جوليتاماسينا» در آن به ايفاي نقش پرداختند.
«ولگردها»(1953) شهرتي بيش از پيش براي فليني به ارمغان آورد. خود او دربارة اين فيلم گفته است: «فيلم من فقط انتقادي از شيوه زندگي ولگردها است و نه حكم محكوميتشان؛ زيرا ايتاليا و هر كشور ديگري به وجود جوانان خود نيازمند است.»
فليني در سال 1954 «جاده» را ساخت كه ميتوان آن را نخستين گام او در راه ايجاد يك سينماي متفكرانه دانست. سناريوي اين اثر توسط فليني و با همكاري دوستان سناريست معروفش «فلايانو» و «پينهلي» نوشته شد و «آنتوني كوئين» و «جوليتاماسينا» بازيهاي بسيار استادانهاي در آن ارائه دادند. جاده يكي از تحسينشدهترين آثار سينمايي جهان است و عدهاي از صاحبنظران آن را جزو 10 فيلم برتر كل تاريخ سينما به شمار آوردند. فيلم بعدي فليني در سال 1955 با عنوان «كلاهبردار» ساخته شد كه جستجويي دقيق و آگاهانه در دنياي حقهبازان و كلاهبرداران معروف رم بود. 2 سال بعد از اين فيلم، فليني «شبهاي كابيريا»(1957) را ساخت. «فلايانو» و «پينهلي» در نوشتن فيلمنامه اين اثر مشاركت داشتند و «جوليتاماسينا» نيز بازي قابل توجهي را در آن ارائه نمود. اين فيلم عليرغم تلخي فوقالعاده در مضمون، آكنده از عشق به زندگي و تلاش و جنبش در به دست آوردن سعادت است.
بعداز شبهاي كابيريا، فليني 3 سال سكوت كرد؛ سكوتي سنگين و عميق كه به مكاشفه دروني يك عارف شبيه بود. نتيجه اين دوران 3 ساله، پيش كشيدن مسائل كلي و فلسفي بود؛ همانها كه به تدريج به صورت 3 فيلم پيدرپي او درآمدند: «زندگي شيرين»(1960)، «هشت ونيم» (1963) و «جوليتاي ارواح»(1965).
«زندگي شيرين» جوابي به سئوال زندگي نيست بلكه فقط فرضي است درباره زندگي. فليني توانسته است فضاي تلخ و سردي را در اين فيلم نشان دهد كه در بين آدمهاي بيگانه از يكديگر وجود دارد. همان آدمهايي كه مجبور به زيستن با يكديگرند و براي فراموش كردن همديگر به ظواهر و اجسام خود متوسل ميشوند.
«هشت و نيم»كه محتواي آن به صراحت نشان ميدهد وصيتنامه هنري و سينمايي فليني است، حقيقت يك سير و سلوك نفساني است. اين فيلم فاقد يك خط مرتب داستاني و درامي است، اما به طور كلي و به صورت استعارهاي، شرح تلاشهاي يك كارگردان در راه ساختن يا بهتر شروع كردن به ساختن فيلم تازه خود است.
«جوليتاي ارواح» اولين فيلم رنگي فليني است و تم آن توجه و پرداختن به دنياي تخيلي و روحي يك زن است. اين فيلم 2 اختلاف كلي با آثار قبلي فليني دارد: اول، رنگي بودن فيلم و دوم، شخصيت اول آن كه يك زن است. او درباره اين فيلم گفته است: «رنگ در اين فيلم مبناي ايدهها و تخيلات است؛ همان طور كه در رؤيا فرضاً رنگ سبز يا قرمز سمبلهاي خاصي محسوب ميشوند.»
فليني در 1969 «ساتريكون» را ساخت كه در واقع نسخه تكامليافته زندگي شيرين است. اين فيلم براساس نوشتهاي از «پترونيوس» (نويسنده معاصر دوران «نرون» امپراطور رم باستان) ساخته شد. ساتريكون قبل از هر چيز نمايشي است حيرتآور، با ابعادي خارج از معيارهاي تصور سينمايي.
آثار ديگر فليني عبارتنداز: «دلقكها»(1971)، «رم»(1972)، «آمار كورد» (1974)، «كازانوا»(1976)، «تمرين اركستر»(1979)، «شهر زنان»(1980)، «كشتي به راهش ادامه ميدهد»(1983)، «جينجر و فرد»(1986)، «مصاحبه»(1987) و «آواي ماه»(1989).
فدريكو فليني همواره از رؤياها و زندگي به عنوان موادخام فيلمهايش ياد كرده است. حتي در فيلمهاي اوليهاش نيز كه در سالهاي سلطه نئورئاليسم برسينماي ايتاليا ساخته شدهاند، او ترجيح ميداد كه منابع ذهني چون خاطرات و خيالپردازي را منشأ الهام خود قرار دهد. معمولاً فليني را اتوبيوگرافيكترين كارگردان ايتاليايي ميدانند، ولي اتوبيوگرافي او به ندرت شكل جستجو در اعماق روح را پيدا ميكند و بيشتر يك ظاهر كارناوالي از تصاوير ذهني و شخصي دارد.
به دليل توانايي فليني براي توسل به خاطرات و خيالپردازيهاي ديگران (علاوه برخودش)، هيچ بعيدنيست كه درآينده، آثار او را تصويري بيهمتا از ايتالياي قرن بيستم بدانند؛ از سلطه فاشيسم دهه 1930 در «آماركورد» تا رُم دهههاي 1960، 1970 و 1980. بدون شك در اين ميان، تصوير پانوراما و عريضي كه «زندگي شيرين» از زندگي در رم ارائه ميكند، جايگاه خاصي دارد؛ اما منتقدان (در ايتاليا و سراسر جهان) به اتفاق آرا «هشت و نيم» را، با تلفيق از مدرنيته و زندگي باخاطرات گذشته، نمايانگرترين فيلم او ميدانند. با اين وجود، فليني پيش از آنكه كارگردان چند فيلم مجزا باشد، مؤلف مجموعه آثاري است كه در كنار هم پيكرهاي يكپارچه دارند.
در كار فليني دو دوره مشخص ديده ميشود: دوره اول، نخستين فيلمهايش را در بردارد و شامل ولگردها، شبهاي كابيريا، جاده و... ميشود كه زيربناي ساختمان فكري آينده او را تشكيل ميدهد و اين ساختمان از 1960 به بعد با فيلم زندگي شيرين مرحله به مرحله شكلگرفته و قوام مييابد و به اين ترتيب مرحله دوم كار او آغاز ميشود.
3 فيلم «زندگي شيرين»، «هشتونيم» و «جوليتاي ارواح»، دوره تكامل ادراك فليني از زندگي است. دورهاي كه هر متفكري به آن ميرسد. او در دورهاي چهل ساله، 24 فيلم بلند و 3فيلم كوتاه ساخت.فليني به عنوان يكي از پرافتخارترين فيلمسازان ايتاليايي، جوايز معتبر فراواني را دريافت كرده است كه از ميان آنها ميتوان به اسكار بهترين فيلم خارجي زبان براي فيلمهاي جاده، هشت و نيم و آماركورد، شير نقرهاي جشنواره ونيز براي جاده، جايزه سزار براي مصاحبه، جايزه بزرگ تكنيكي جشنواره كن براي رم، نخل طلاي جشنواره كن براي زندگي شيرين و همچنين جوايز متعددي نظير گلدن گلابرو اسكار بريتانيايي اشاره كرد.
فليني معتقد است: «هنرمند بايد مطيع قوانين داخلي اثري باشد كه ميخواهد خلق كند. يك اثر هنري از پايه، مقتضيات دقيقي دارد. مؤلف بايد به اين مقتضيات توجه نشان دهد و با مكاشفه دريابد كه چه شكلي بايد به رؤياها و كابوسهاي خويش ببخشد. هنرمند بايدواسطه امين انتقال آن رؤياها و كابوسها باشد.»
فدريكو فليني در 31 اكتبر 1993 براثر حمله قلبي در شهر رُم درگذشت. همسر او جوليتاماسينا نيز چند ماه بعد از مرگ فليني از دنيا رفت.
پنجشنبه 9 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 193]