واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: mahtabi13th September 2009, 05:44 PMخوب ما هم یه تاپیک تو این بخش بزنیم ثواب داره. نمیدونم تو خونه چند تا خواهر برادرین. همه رفتن یا چند تایی موندن و خلاصه دور و برتون خلوته یا شلوغ. حالا اگه تو خونه خواهر یا برادر دیگه ای هم موجود هست بی برو برگرد شاخ به شاخ شدن هم هست. نگین ما همش به هم گل میگیم گل میشنویم که باورم نمیشه. عین فیلمهای تو تلویزیون میشه. حالا میخوام بدونم شماها با کی تو خونه بیشتر شاخ به شاخ میشین؟ بعد از اینکه معرفیش کردین ماجرای جالبی هم اگه با هم داشتین که دیگه خیلی توپه. بنویسین یه کم شاد و شنگول بشیم. با تشکر فریبا raminaaa13th September 2009, 06:17 PMبا داداشم همش دعوا بحث کتک کاری:( البته یه مدت هست دعوا نکریم:)) far_2213th September 2009, 09:31 PMخودم تنها هستم و کسی نیست که باهاش شاخ به شاخ بشم متاسفانه يگانه13th September 2009, 11:03 PMبا برادر کوچیکم:d و اغلب اون میاد منت کشی:)) mahtabi14th September 2009, 06:25 PMهمش همین قدر نظر داشتیم؟! یعنی هیچکدومتون تو خونه با کسی شاخ به شاخ نمیشین؟! چی میگه؟............. من باورم نمیشه. دارین کتمان میکنین. من که بچه بودم با داداشم که بزرگتر بود که شاخ به شاخ میشدم چون بهم زور میگفت، با خواهر کوچیکمم شاخ به شاخ میشدم چون لوس بود اذیت میکرد و هی گریه میکرد بعد چون کوچیکتر بود حق رو میدادن به اون. خلاصه به من از همه طرف ظلم میشد.:(( با تشکر فریبا ساحره14th September 2009, 11:34 PMمن از بچگی تا الان همیشه با خواهرم ( شش سال از من کوچکتره ) تو خونه شاخ به شاخ میشم . یکبار از ساعت 3 تا 5 همدیگر رو میزدیم :( ( اونموقع من 21 سالم بود ) 3 روز از جامون نمی تونستیم تکون بخوریم :d جفتمون حسابی ناک اوت شده بودیم . :)) اگه بخوام بازم بگم یک فیلم سینمایی میشه . ولی تو تمام زندگیم هیچکی رو به اندازه ی خواهرم دوست ندارم اگه از اونم بپرسید همینو میگه . امروزم یک داد من کشیدم یکی هم اون :(( منم اومدم خونه . ده دقیقه پیش زنگ زد گفت فردا برم خونش :d ما دو تا فقط تفاهم نداریم ، مسئله ی خاص دیگه ای نیست :d rooya_k2215th September 2009, 01:01 AMمن خواهرم 2 ماه پيش عروسي كرد، اما قبل از اينكه نرفته بود هم زياد دعوامون نميشد. تو خونه متاسفانه با مامانم زياد شاخ به شاخ ميشم. انقدم همديگرو دوست داريم!! ولي خب همش سر چيزاي مسخره به هم گير ميديم! آخرشم به هم مي خنديم! mahtabi15th September 2009, 09:11 AMدوستانی که زیاد شاخ به شاخ میشن ماجراهاشونو کم کم بگن. هم بقیه یه چیزایی این وسط یاد بگیرن هم کمی با هم بخندیم. و اما من یه ماجرا از اون وقتا بگم. با داداشم بدجوری کارد و پنیر بودیم. تا میدید ماما نیست یا از من بیگاری میکشید یا اگه گوش نمیدادم منو میزد. هیچی یه بار یه کاری خواست یادم نیست چی بود خلاصه خورده فرمایشی بود منم انجام ندادم اونم منو زد منم زنگ زدم ماما سر کارش. اونم بلافاصله کار و زندگی رو ول کرد اومد با لنگه کفش خدمتش رسید. حالا که فکر میکنم بخودم میگم مامان هم زیاد کار درستی نمیکرد. کتک که راه درستی واسه خوابوندن اینجور غائله ها نیست. ولی خوب اون موقعی که مادرم بزرگ شده کلاسهای تربیت فرزند و اینجور چیزا موجود نبود. با تشکر فریبا iman game15th September 2009, 06:55 PMسلام من خودم شاخ بازی رو پایه ام عاشقه این کارم یه روز با یکی شاخ به شاخ نشم اون روز بهم فاز نمیده تویه خونه زیاد با کسی شاخ به شاخ نمیشم بیرون با دوستام زیاد میشم rooya_k2215th September 2009, 07:00 PMمن با بابامم زياد شاخ به شاخ ميشم. هي ميگه: تو چرا تو خونه كار نمي كني ؟!!! همش هم ميگه مادر من همسن تو بود من رو داشت!!! يكي دو هفته پيش اومد همين جمله رو بگه كه من زودتر گفتم مي دونم مي دونم، مامانت هم سن من بود تو رو هم داشت!:d گفن نههههه، عموتم داشت.:)) ساحره15th September 2009, 07:46 PMخواهرم 20 سالش بود هنوز ازدواج نکرده بود . یک روز میخواست بره پیش دوستش منم چون دوستش رو مناسبش نمی دونستم نگذاشتم بره بیرون و بهش گیر دادم . یکی اون بگو یکی من . من نشسته بودم رو صندلی و کتاب پزشک مخصوص فرعون دستم بود ( منو بکشید به کتابهام دست نزنید . اینو تو خونواده همه می دونند ) نمی دونم دقیقا بهش چی گفتم اومد سمتم و کتاب رو از دستم گرفت و پاره کرد و دوباره داد دستم . حالا خودتون می تونید حال منو حدس بزنید . داشتم به کتاب نگاه می کردم که چه جوری می تونم درستش کنم که دوباره ازم گرفت و گفت بده خودم درستش کنم . رفت حیاط . یک پیت نفت از قبل گوشه حیاط بود یک کمی از اون رو ریخت رو کتابم و کبریت رو زد . منم از پنجره داشتم نگاش می کردم .:(( دیگه باهاش حرف نزدم 10 روز گذشت هر کاری می کرد محلش نگذاشتم تا اینکه یک روز با ذوق و شوق اومد خونه و یک جعبه چینی دستش بود ( خواهرم عاشق کریستال و چینی است ) گذاشت رو کابینت آشپزخونه و اومد گفت بیا ببین چه سرویس قشنگی خریدم منم که بابت کتابم هنوز عصبانی بودم رفتم آشپزخونه و جلوی چشماش جعبه رو برداشتم و کوبیدم زمین . خورد و خاک شیر شد . :dحالا حال اونو حدس بزنید . ماه بعدش که تولدش بود یک سرویس چینی بهش کادو دادم اما اون هنوز کتابم رو برام نخریده :( dina 12315th September 2009, 08:01 PMمن هم قبلا با داداشم شاخ به شاخ می شدم 2 سال از من کوچکتر هست یک دفعه سر عوض کردن کانال تلویزیون باهم دعوامون شد البته الان چند سالی می شه که دیگه با هم کتک کاری نکردیم far_2215th September 2009, 09:20 PMخواهرم که الان یک پزشک متخصصه و موفق و متاهل رو بی نهایت دوست داشتم و دارم یقین دارم که اون هم منو خیلی دوست داره الان هم تمام مشکلاتم رو حل میکنه از خورد و خوراک و حتا پوشاک با این که خودش خیلی در گیره ( قطعا خواهر ها از بهشت آمدن ) و از خودم یه هفت سالی بزرگتره قدیما گاهی با هم بگو مگو میکردیم و لحظاتی رو که اولین کاری که میکرد شروع میکرد به کتک زدنم با اینکه از نظر قدرت بدنی بهش سر بودم ولی اجازه میدادم که بزنه چون امتیازات بعدی خیلی جالب بود !!! باور کنید توی این سن سال هم اگه بخواد اونجوری رفتار کنه بازم لذت میبرم R-iaMan24th September 2009, 04:58 PMمن با خودم در گیرم واسه خودم شاخ میشم :)):d msha 136224th September 2009, 05:07 PMمن با خودم در گیرم واسه خودم شاخ میشم :)):d منم با ماهيام دائمن شاخ به شاخم و سرو كله ميزنم تا بهتر زندگي كنن .. والبته براي من بچه بيارن ... همتونو دوست دارم دوستان raya24th September 2009, 06:38 PMاول از همه سلام خب منم بگم موضوعات جنگ و دعوایمو با داداشم :)ما دوتا بیشتر نیسیتیم متاسفانه:( یا خوشبختانه :rolleyes:من بزرگترم 6 سال خیلیم همو دوست داریم >:w<:x:ولی من ابراز میکنم اون غد هست اصلا هیچی نمیگه :(اما من مدام دور و برشم میخوام ببوسمش نازش کنم اون داد میزنه بسههههههههههههههههه دیونم کردیییییییییییییی خلاصه بگو مگو از همین جا شروع میشه یکی اون میگه یکی من خلاصه جنگ اغاز میشود :Dتا قبل از این که بره سربازی من میخواستم لجشو در بیارم میگفتم الهی بری سربازی هیچ وقت نزارن بیای خونه تا قدر بدونی حالا که رفته سربازی دلم براش یه ذره شده وقتی تلفن میزنه باز غد هست نمیگه دلتنگه ولی خب کاملا مشخصه اونم دلش خیلی تنگ شده :( tt.t225th September 2009, 03:50 AMمن دوتا خواهر دارم با دوتاشونم زیاد دعوا میکنم اما سابقه دعوام با بزرگه بیشتره!:d raya27th September 2009, 07:09 PMخب بازم ماجراهای من و داداشم:) من و داداشم همو خیلی دوست دارم اما یه مشکل عمده اونم تو گوش کردن موزیک تفاهم نداریم اون میخواد از این موزیکای روز گوش کنه همینا که به اصطلاح گوپ دیس گوپ دیس میکنن :dاما من اصلا دوست ندارم بلکه متنفرم هم هستم و همین باعث جنگ و دعوامون میشه و خلاصه ناراحتی و قهر البته مدتیه من بهش میگم گوش کن داداش من اما یواش نه اون طوری که شیشه ها بلرزه درم ببند گوش کن تا ماها صداش نشنویم ولی خب بازم دلمم براش میسوزه اما چه کنم تحمل ندارم واسه همین جنگ شروع میشه بینمون :( paniz_jo0n27th September 2009, 07:23 PMسلام من تو خونه با خواهر كوچيكم و خاله ي بزرگم خيلي دعوا ميكنيم:dخواهرم 8 سالشه ولي يه زبون داره به طوله برج ميلاد:( عسل6728th September 2009, 01:15 AMمن با برادر بزرگم دعوام میشه اما الان 3 روزه سعی میکنم هواشو داشته باشم چون اونوقت کسی نیست صبح هاباهام بیاد رانندگی:rolleyes: يگانه28th September 2009, 01:18 AMیه مدت با خودم شاخ به شاخم:eek: padeshahe paez28th September 2009, 02:23 AMمن که شاخ ندارم:eek::eek::eek: Alireza 13753rd July 2010, 02:12 PMبه نام خداوند بخشنده مهربان با سلام مگه باید با کسی شاخ به شاخ بشیم؟ ولی من قبلا با خواهرم شاخ به شاخ می شدم.که الان شاخمون توسط بقیه شکسته شده است.;) با تشکر naroon3rd July 2010, 02:19 PMشاخمون کجا بود!..اومدن... زدن.... شکستن...بردن! asgar_s3rd July 2010, 02:41 PMمنم با برادره 3 سال بزرگتر از خودم شاخ به شاخ میشم البته هرز از گاهی .بپرسین سر چی ؟ سر چیزای کوچیک مثل نون گرفتن. دعوا تا سر حد مرگ .یعنی معلوم نیست چه اتفاقی سر هر کودوم از ما بیفته.:eek: 7teek3rd July 2010, 03:51 PMمن بيشتر با ديوار كنار تختم شاخ به شاخ ميشه.هر وقت خوابم هر چند وقت يك بار خودشو ميكوبونه بهم!!!! سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 374]