تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):بهترین چیزی را که دوست دارید درباره شما بگویند ، درباره مردم بگویید.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805528174




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مواجهه غرب و اسلام سياسي در دوره معاصر (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مواجهه غرب و اسلام سياسي در دوره معاصر (1)
مواجهه غرب و اسلام سياسي در دوره معاصر (1)   نويسنده: رضا خراساني *   نوشته حاضر درصدد بررسي و تحليل مواجهة غرب و گفتمان اسلام سياسي در دورة معاصر است. نخست با تحليل سويه هاي فعال سازي اسلام سياسي مي توان دريافت که چالش هاي غرب و اسلام سياسي مبتني بر عناصر و نشانه هاي استراتژيک هويتي و تمدني در ساحت عمل است. از اين رو کليد ايجاد تفاهم و يا هرگونه خصومت، نخست در فهم بنيان هاي معرفتي و هويتي است تا از طريق شناخت صحيح و يافتن اصول و شاخص هاي مشترک تمدني، راه هاي نزديکي به هم جهت رفع چالش ها فراهم گردد. بر اين اساس، مقاله حاضر با ذکر دلايل هراس غرب از اسلام سياسي و چگونگي واکنش آنها در ساحت تمدني به تحليل اين رويارويي در دورة کنوني مي پردازد. واژه هاي کليدي: هژموني، اسلام سياسي، غرب، غيرت سازي، اسلام ستيزي. مقدمه   اسلام سياسي گفتماني است که حول مفهوم مرکزي حکومت اسلامي نظم يافته است. اين گفتمان مدعي است که اسلام از نظريه سياسي راجع به دولت و سياست برخوردار است. از منظر اين گفتمان بازگشت به اسلام به عنوان تنها راه حل بحران ها و چالش هاي معاصر تلقي مي شود.، از اين رو هدف اساسي اين گفتمان بازسازي جوامع اسلامي مطابق با اصول بنيادين اسلامي است و در اين راستا کسب قدرت سياسي مهم ترين دغدغه متفکران و معتقدان به آن جهت دستيابي به اهداف است. حال آنچه موجب فعال سازي مجدد اين قرائت درجغرافياي جهان اسلام شده است مواجهه مستقيم با فرهنگ و تمدن غرب است، چه گفتمان غرب گرايي درصدد انتشار و اشاعه ارزش ها و هنجارهاي ليبرال- دموکراسي غرب در کشورهاي اسلامي بوده و را ه را براي هژموني و سلطه تمدن غرب هموار مي سازد. از سويي با فروپاشي شوروي سابق و تغيير ساختار بين الملل، سخن از جنگ سرد ديگري است که اين بار نه در ساحت قدرت سخت (قدرت نظامي) بلکه در ساحت قدرت نرم و بر پايه تجديد هويت هاي منطقه اي که بر قوم و مذهب تأکيد دارند. استوار شده است. ارزش هاي غربي در پي سلطه بر اذهان ملل شرق مي باشند. از سوي ديگر بخش مهمي از جغرافياي شرق را تمدن اسلامي در بر گرفته که مهم ترين کانون مقاومت در برابر انديشه هاي غربي و مانع سلطه طلبي هاي غرب در اين منطقه است.اين هجمه موجب شده است. حال گفتمان اسلام سياسي در پي مرکزيت زدايي از گفتمان ليبرالي غرب قدرت هاي جهاني است. از اين رو مقاله حاضر درصدد بررسي گفتمان اسلام سياسي و مناسبات، تعاملات و منازعات آن با غرب در ساحت نظر و عمل است. در اين خصوص فرضيه اي اين گونه مطرح مي شود که چالش ها و منازعات بين اسلام و غرب، از نوع تمدني است و واکنش ها و برخوردهاي غرب با جهان اسلام موجب فعال سازي مجدد جنبش هاي اسلامي به ويژه گفتمان اسلام سياسي است. تحولات پس از جنگ جهاني دوم، منجر به اوج گرفتن جنبش هاي احياگرايانه و سياسي شدن تدريجي آنان تا رسيدن به مرحلة ظهور ايده حاکميت و نظام کامل اسلامي انجاميد، احياگرايي در جغرافياي جهان اسلام خود گرايش هاي متعددي همچون سلفي گرايي، نوسلفي گرايي، بنيادگرايي و اسلام سياسي و... دارد که همگي مبتني بر نوعي روش و تأمل در نصوص ديني استوار است. تا جايي که فهم مستقيم از نص را بهترين ابزار مشروعيت بخشي و يا انکار مشروعيت ظواهر عصر تلقي مي کند و بر اين باور است که چون اسلام نظامي کامل است و حاکميت اسلامي مهم ترين رکن آن است لذا نظام اسلامي مي تواند جايگزين همة نظام هاي موجود گردد. از اين رو جريان اسلام سياسي که در چارچوب انديشه احياگرايي است براي رسيدن به قدرت سياسي و يا مشارکت سياسي فعال از طريق سازوکارهاي امروزي تلاش مي کند. بنابراين دغدغه اساسي گرايش هاي متنوع احياگرايانه در جغرافياي جهان اسلام، هويت اسلامي است. حال اسلام سياسي با هر دو وجه معتدل و افراطي و گونه هاي ديگر آن يکي از وجوه بيداري اسلامي است. احياي هويت اسلامي در جوامع اسلامي پس از دوران انفعالي قرون گذشته که همواره انديشه انحطاط وعقب ماندگي موجب سرخوردگي مسلمانان به ويژه در ميان نخبگان شده بود، جان تازه اي به جنبش ها و جريان هاي فکري اسلام گرا بخشيد تا مجدداً با بازخواني تراث اسلامي و دغدغة اصالت و معاصرت، هويت اسلامي خويش را بازسازي و احيا نمايند. اين خيزش هويتي همراه با رويکردي تمدني در تلاش است تا بار ديگر اوج شکوفايي تمدن اسلامي را تجربه نمايد. گفتمان اسلام سياسي حاصل تعامل در ساحت نظر و عمل است، بدين معنا که از يک سو عامل فعال سازي مجدد اذهان مسلمانان و جنبش هاي اسلامي است و از سوي ديگر توسعه و گسترش آن در ساحت عمل محصول و برآيند فعال شدن جنبش هاي اسلامي است. بنابراين علاوه بر فعال نمودن جنبش ها و جريان هاي فکري در سطح جهان اسلام موجب تحولات گسترده اي در سطح بين الملل و جهاني شده است. اهميت اين مسأله موجب طرح نظريه ها و ديدگاه هاي متعددي دربارة چيستي اسلام سياسي و دلايل ظهور و رشد آن در جهان اسلام از سوي متفکران اسلامي و غربي شده است. هرچند اهميت اين پديده در جهان اسلام و غرب به نوعي تفاوت دارد زيرا جهان اسلام، اسلام سياسي را به عنوان پديده اي بومي مي نگرد و آن را بازگشت به هويت گذشته اسلامي خويش تلقي مي کند در حالي که جهان غرب اسلام سياسي را پديده اي مخوف جلوه داده و آن را تهديدي جدي براي تمدن مي انگارد. (1) از اين رو ظهور و گسترش نحله هاي گوناگون اسلام سياسي در کشورهاي اسلامي و به تبع آن رشد اسلام گرايي در کشورهاي غربي موجب نگراني غرب شده است. 1- چيستي اسلام سياسي   اسلام سياسي گفتماني است که در چهارچوب اصول بنيادن اسلامي در مواجهه با تمدن غرب و مدرنينته، در جغرافياي جهان اسلام موجب فعال سازي ذهن و عمل مسلمانان و متفکران اسلامي شده است. دغدغه اصلي اين گفتمان، بازسازي جامعه اسلامي مطابق بامباني و اصول اسلامي است. اسلام سياسي و اسلام گرايي واژگاني مترادف و متعارف اند که به جاي يکديگر مورد استفاده قرار مي گيرند و برخلاف مفاهيمي همچون نوگرايي اسلامي، احياگرايي اسلامي، بنيادگرايي اسلامي و سلفي گرايي عمدة جريانات و نحله هاي فکري – سياسي را در فضاي اسلامي در بر مي گيرند. به طوري که اين مفاهيم در عمدة کشورهاي اسلامي رايج و موجب ظهور جنبش هاي احياگرانه شده است. گفتمان اسلام سياسي به رغم اشتراکات اساسي، در درون خود با تمايزات و تنوعات مواجهه است. به طوري که مي توان از جريانات مختلف اسلام سياسي سخن گفت لکن، جملگي با رويکردي انتقادي به تمدن غرب مي نگرند و آنچه موجب فعال سازي ذهن و عمل مسلمانان گشته است متغير مدرنيته و ارزش هاي تمدن مدرن است. از جمله گفتمان اسلام سياسي در ايران، گفتمان اسلام سياسي در جهان عرب (مصر، عراق، لبنان و...) گفتمان اسلام سياسي در ترکيه، افغانستان، پاکستان و.. که هرکدام ويژگي هاي خاص خود را دارد و از کشوري به کشور ديگر متفاوت است همچنين ممکن است در درون يک کشور نيز از تنوعات خاصي برخوردار باشد مانند اسلام سياسي راديکال، معتدل و اسلام سياسي فقاهتي، ... تا آنجا گفتمان اسلامي سياسي توانسته است خود را به عنوان جايگزين مناسبي براي گفتمان هاي بحران زده و بي قرار در کشورهاي اسلامي مطرح نمايد و طيف وسيعي از نيروهاي اجتماعي را همراه خود نموده و قدرت سياسي را به دست گيرد. اسلام سياسي در پي احياي هويت اسلامي است، زيرا پديدة مدرنيته و غرب موجب تزلزل هويت اسلامي در برخي از کشورهاي اسلامي شده است. مدرنيستم غربي با ترويج انديشه سکولاريسم و تفکيک حوزة خصوصي و عمومي، دين را به عرصة خصوصي محدود کرده و از گسترش ارزش هاي ديني به حوزة عمومي جلوگيري مي کند. اسلام سياسي در برابر چنين نگرشي به انسان و دين، درصدد بازگرداندن دين به عرصة عمومي و در نتيجه ساختن هويت اسلامي در عرصه سياسي است. از اين رو اسلام گرايي و اسلام سياسي، گفتمان است که اسلام را در کانون هويت و عمل سياسي خود قرار مي دهد. بنابراين «اسلام سياسي» مفهومي است براي توصيف جنبش ها و جريان هاي فکري – سياسي در جهان اسلام که دغدغه ايجاد حکومت اسلامي داشته و گزاره ها، مباني و اصول بنيادين خود را در چارچوب شريعت اسلامي صورت بندي مي کند. لذا اسلام سياسي را مي توان به عنوان گفتماني به شمار آورد که حول مفهوم مرکزي «حکومت اسلامي» نظم يافته است. اسلام را ديني جامع تلقي کرده که از نظريه اي دربارة دولت و سياست براي تدبير امور اجتماعي برخوردار است و به پيوند وثيق ميان دين و سياست معتقد است و نص را به عنوان مهم ترين منبع کشف احکام معطوف به ادارة جامعه دانسته ودر کانون توجه معتقدان به آن است. در اين نگرش به اسلام، که سياست را جزء ذات اسلام مي داند و سياسي شدن و فعال شدن جنبش هاي اجتماعي معاصر در کشورهاي اسلامي را پديده هايي صرفاً معطوف به بحران هاي اجتماعي نمي داند، به عبارت ديگر، علت ظهور جريان هاي سياسي- فکري اخير در کشورهاي اسلامي را دلايل جامعه شناختي نمي داند بلکه قائل به نظام سياسي اسلام است که براي تدبير امور اجتماع صاحب نظرية سياسي است. از منظر اين گفتمان، هجمة غرب به جهان اسلام به ويژه در سدة اخير موجب بدگماني به بعد سياسي اسلام شده است، چرا که آنها سياسي بودن اسلام را تهديدي جدي به هويت و منافع خود تلقي نموده و تا جايي که از آن تعبير به هراس بنيادين مي کنند. حال آنچه موجب فعال سازي مجدد اين گفتمان در جغرافياي جهان اسلام شده، هجوم فرهنگ و تمدن غرب است. از اين رو اين گفتمان، تنها راه حل بحران هاي جامعة معاصر را بازگشت به اسلام و تشکيل حکومت اسلامي براي اجراي شريعت اسلامي دانسته و بازسازي جامعه براساس اصول و مباني اسلامي هدف اساسي اين گفتمان است و دستيابي به قدرت سياسي را مقدمه اي ضروري براي اهداف خود تلقي مي کند. گفتمان هاي اسلام سياسي، برخلاف بنيادگران و سنت گرايان، غرب و مدرنيته را به طور کامل نفي نمي کنند، بلکه مي کوشند تا اسلام را با جامعة مدرن سازگار نشان دهند، هرچند اينان جنبه هاي سکولار تمدن غرب را نفي کرده و مشکل جوامع معاصر را به دوري از دين و معنويت نسبت داده و راه رهايي از آنها را توسل به ارزش هاي ديني و بازگشت به اسلام مي دانند. در واقع اسلامي سياسي در پي ايجاد نوعي جامعه مدرن اسلامي است که در کنار بهره گيري از دستاوردهاي مثبت تمدن غرب از آسيب هاي آن به دور باشد. (2) در حالي که بنيادگرايي، واژه اي است که براي تبيين و توصيف جنبش هاي فکري – سياسي اسلامي مورد استفاده قرار مي گيرد. اين واژه ريشه غربي دارد و برگرفته از حرکت اعتراضي مسيحيان پروتستان در آمريکا در اوايل قرن بيستم است. (3) از اين رو نمي تواند معنا و مفهوم جريان هاي اسلامي را در جهان اسلام توضيح دهد. بنيادگرايي را غربيان پس از انقلاب اسلامي ايران براي اشاره به گفتماني که دشمن ارزش هاي فرهنگي غرب است برگزيده اند (4) و در آن نوعي گذشته گرايي همراه با بار منفي نهفته استت. هرچند برخي مفهوم راديکاليسم اسلامي را با مفهوم بنيادگرايي اسلامي يکي مي انگارند، اما به نظر مي رسد راديکاليسم ناظر به نوعي عمل گرايي افراطي است و بيشتر وصف کنش و رفتار سياسي است و در معناي نوعي افراط نهفته است و همواره توأم با خشونت بوده و اهداف خويش را از اين طريق دنبال مي کند در حالي که بنيادگرايي ضرورتاً توأم با خشونت نيست. هرچند با نوعي عمل گرايي همراه است اما افراطي نيست بلکه تنها در چارچوب سنت گذشته به دفاع از ارزش هاي مذهبي مي پردازد. در حالي که گفتمان اسلام سياسي ضرورتاً سنتي و در چارچوب سنت نيست و در برخي از جريان هاي اين گفتمان نشانه هاي مدرن با تفسيري کاملاً جديد، از مذهب، با مرجعيت اسلام وجود دارد. بنابراين يکي انگاشتن مفاهيمي چون بنيادگرايي، راديکاليسم، سلفي گرايي با اسلام سياسي روا نيست بلکه در عين مشترکات فراوان، تفاوت هايي نيز با يکديگر دارند. اسلام گرايان و بنيادگرايان در عمل به قرآن و سنت و نيز در اجراي شريعت با يکديگر هم آوا هستند. اما از چند جهت با يکديگر اختلاف نظر دارند. از جمله اسلام گرايان، اسلام را کلي و معطوف به تمام زمان ها و مکان ها مي دانند و در حوزه سياست نيز بدين امر معتقدند بنابراين صرف وجود مسلمانان در جامعه، جامعه را اسلامي نمي کند بلکه اسلام بايد اساس و بنياد آن جامعه را شکل دهد. از منظر اسلام گرايان انقلاب عليه حکومت هاي منحرف و وجود مسلمان ضروري است اما مسأله عمل و چگونگي آن در اين مرحله اسلام گرايان را به دو دسته انقلابي و بنيادگرا تقسيم مي کند. همچنين اسلام گرايي تجدد را ضروري نمي داند اما همواره درصدد تطبيق جامعه با نظام تجدد گرايانه است و نيز اختلاف ديگر اسلام گرايان و بنياد گرايان مسأله زن است. اسلام گرايان در کل با تعليم، تعلم و اشتراک زنان در امور اجتماعي موافقند؛ زيرا زن در نظر اسلام گرايان مبارزي است که تحصيل مي کند، حق کارکردن دارد اما مشروط به رعايت حجاب اسلامي است. در حالي که در انديشه بنيادگرايي زن از موقعيت اجتماعي چنداني برخوردار نيست. (5) پي‌نوشت‌ها:   *- دانش آموخته حوزه علميه قم ودانشجوي دکتري علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم(ع) 1- غلامرضا بهروز لک، جهاني شدن و اسلام سياسي در ايران (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1386، ص 29). 2- سيد محمد علي حسيني زاده، اسلام سياسي در ايران (قم: دانشگاه مفيد، 1386)، ص 17. 3- Ter Haar, Gerrie. (James Bussuttil), The Freedom to do God,s will, p. 28 4- Ibid, p3. 5- اليور روي، تجربه اسلام سياسي، ص 45-42 منبع: فصلنامه علمی ترویجی علوم سیاسی ش 49 /ج  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 370]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن