تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فرزندم از خواندن قرآن غافل مباش، زيرا كه قرآن دل را زنده مى كند و از فحشاء و زشتى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830625993




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

روز شمار کودتاي 28 مرداد 1332 (3) چهارشنبه؛ 28 مرداد


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روز شمار کودتاي 28 مرداد 1332 (3) چهارشنبه؛ 28 مرداد
روز شمار کودتاي 28 مرداد 1332 (3) چهارشنبه؛ 28 مرداد   نویسنده: منصور مهدوی   چهارشنبه؛ 28 مرداد   ساعت 6/30 صبح تلفنچي منزل دکتر مصدق به دکتر صديقي وزير کشور اطلاع داد که نخست وزير او را احضار نموده است ساعت 7 دکتر صديقي در اتاق جلسه وزيران حاضر بود. دکترمصدق وزير کشور را به اتاق خود فراخواند و دستوراتي در خصوص همه پرسي براي تشکيل «شوراي سلطنتي» به او ابلاغ کرد دکتر صديقي مي گويد: «... [دکتر مصدق] گفتند: چون شاه از کشور تشريف برده اند و لازم است تکليف قانوني وظايف مقام سلطنت معين شود من با جمعي از آقايان صاحب اطلاع شور کردم رأي آقايان اين است که شوراي سلطنتي به وسيله مراجعه به آراء عمومي تشکيل شود. شما به فرمانداران تلگراف کنيد که از محل مأموريت خود خارج نشوند و آنانکه به مرخصي رفته اند به محل خدمت خود مراجعه نمايند تا پس از دادن دستور مراجعه به آراء عمومي، اينکار را انجام دهند...» (450) دکتر صديقي نيز در همين روز بخشنامه اي به شرح ذيل براي استانداران، فرمانداران و بخشداران سراسر کشورصادر نمود: «تلگراف - بيسيم مهندس فرمانداري رونوشت استانداري چون براي مراجعه به آراي عمومي که دستور آن بزودي صادر مي شود بايد فرمانداران و بخشداران در محل مأموريت حاضر باشند از تاريخ وصول تلگراف پيشنهاد نقل و انتقال و مرخصي و استفاده از مرخصيهاي اعطايي موکول به بعد خواهد شد و کليه فرمانداران و بخشداران بايد درمحل مأموريت بمانند ضمناً به کليه فرمانداران و بخشداراني که در مرخصي هستند ابلاغ فرمايند و براي شهرستانها و بخشهايي که فاقد فرماندار و بخشدار است يا پيشنهادهايي کرده اند که هنوز انجام نيافته استانداري يا فرمانداري را موقتاً به کفالت تعيين و ابلاغ نماييد که به فوريت در محل حاضر شود اعتبار لازم براي هزينه سفر مأموريت حواله خواهد شد وصول تلگراف را فوري اطلاع دهيد: 12532/ک-32/5/28 وزير کشور» (451) از ميان مطبوعات صبح روزنامه هاي ژورنال دو تهران، ملت ما، آسياي جوان، آرام ستاره اسلام و مرد آسيا فرمان انتصاب سرلشکر زاهدي به نخست وزيري را چاپ نمودند. ضمن آنکه چهار روزنامه اخير به همراه شاهد و داد مصاحبه جعلي سرلشکر زاهدي را که اظهار مي داشت او نخست وزير قانوني است را نيز به چاپ رساندند. (452) قبل از ساعت 8 صبح گروه هايي از جوانان و نوجوانان با همکاري اوباشان رانندگاني را که از تجريش و سرپل تجريش عازم تهران بودند متوقف نموده و آنها را وادار مي کردند عکس شاه را روي شيشه اتومبيل خود نصب نمايند و چراغها را به علامت شادي روشن کنند. در غير اين صورت راننده را مضروب و به بدنه و شيشه هاي ماشين خسارت وارد مي کردند. قبل از ساعت 9 صبح گروه هايي که از فعاليت حزب توده دراين چند روز به تنگ آمده بودند به طور خودجوش به حمايت از شاه در بازار اجتماع کرده و آماده فعاليت بودند. اما کسي نبود که آنها را رهبري کند. جلالي يکي از مزدوران سيا به سرعت رهبري گروهي از جمعيت را بدست گرفته و آنان را به طرف مجلس هدايت کرد و در مسير راه آنها را تحريک کرد تا دفاتر باختر امروز را به آتش بکشند. افشار نيز گروهي ديگر را به طرف روزنامه هاي حزب توده شامل شهباز، به سوي آينده و جوانان دموکرات رهنمون شد و همگي آنها را غارت کردند. اخبار غارتها و حملات به سرعت در سطح شهر منتشر شد. از سوي ديگر حوالي ساعت 9 گروهي از مزدوران کودتا به همراه جمعي از نظاميان که بعضاً لباس شخصي پوشيده بودند در ميدان بهارستان به حمايت از شاه شعار مي دادند. و با هواداران دکتر مصدق به زد و خورد پرداختند سربازان مأمور فرماندار نظامي که موظف به برقراري نظم بودند بي آنکه مداخله کنند در کاميونهايشان نشسته و ناظر دعواي طرفين بودند. در اين زمان که اخبار اغتشاشات مدام در سطح شهرمنتشر مي شد و مسئولين مي بايست با بکارگيري نيروهاي امنيتي درصدد مقابله با کودتا برآيند، ولي دکتر مصدق نه تنها اقدامي نکرد بلکه عملاً خود را خلع سلاح نمود. با وجود هشدار صريح و قاطع دادستان فرمانداري نظامي در روز قبل (27 مرداد) مبني بر همدستي سرتيپ دفتري با کودتاگران و اذعان دکتر مصدق به رفتار مشکوک او در شب 25 مرداد، باز هم لاقيدي نموده و سرتيپ دفتري را به رياست شهرباني کل منصوب نمود. سرتيپ رياحي دراين باره مي گويد: «صبح روز 28 مرداد، سرتيپ دفتري نزد مرحوم دکتر مصدق مي رود ساعت ده صبح همان روز دکتر مصدق به من تلفن کردند و فرمودند سرتيپ دفتري را به جاي سرتيپ مدير به رياست شهرباني منصوب کنم... خدمت ايشان عرض کردم که به هيچ وجه به دفتري اعتماد ندارم ... آقاي دکتر مصدق اصرار فرمودند که قطعاً ايشان بايد رئيس شهرباني شود، چون به او اعتماد دارم ... نتيجه انتصاب سرتيپ دفتري به رياست شهرباني اين شد که به کمک فرماندار نظامي از يک واحد متحرک نظامي در شهر استفاده نمايد که «بلوا» را خاموش کند، ولي طبيعي است که او، عکس اين عمل را انجام داد...» (453) دکتر غلامحسين صديقي وزير کشورنيزدر خصوص انتصاب سرتيپ دفتري اظهار مي دارد: «فراموش نمي کنم روز 28 مرداد، حدود ساعت 10صبح، نخست وزير تلفن کرد و گفت حکم رياست شهرباني را به نام سرتيپ محمد دفتري صادر کنيد. اينکار انجام شد. روز بعد [29 مرداد] از دکتر مصدق پرسيدم آقا: به اين افسراعتماد داشتيد؟ دکتر فرمود: «آقا کاش مي بوديد و مي ديديد اين افسر که با ما نسبت دارد صبح روز 28 مرداد آمد و با گريه گفت: «آقا؛ به من خدمتي کنيد من چه موقع مناسبتر از حال مي توانم به شما خدمت کنم!» (454) به طوري که ملاحظه شد از نظرگاه دکتر مصدق «اعتماد»: به مفهوم «احساسات» و «تعصبات قومي» تعبير مي شود. البته يقيناً کنه مسائل عميق تر از اين بوده است و انتصاب سرتيپ دفتري در شرايط بحراني و با وجود در مظان اتهام بودن او دلايل ديگري هم داشته که يکي از آنها واگذاري ابتکار عمل به کودتاگران بوده است. ضمناً بايد گفت دکتر مصدق در روز 28 مرداد سرتيپ دفتري را به سمت فرمانداري نظامي تهران نيز منصوب نمود و بدين سان دکتر مصدق قواي لازم را در اختيار کودتاگران گذارد و آنان را مجهز کرد. از سوي ديگر مقارن ساعت 10 صبح جمعيت کثيري از چاقوکشان و اوباشان که به چماق، سنگ و طپانچه مسلح بودند از جنوب به راه افتادند. آنها در ميدان سپه به جميت ديگري که از شمال شهر مي آمد پيوسته و متفقاً به طرف مرکز شهر حرکت کردند و در منطقه بالاي لاله زار، «تئاتر سعدي» را که تحت حمايت مالي حزب توده بود به آتش کشيدند جمعيت کثيري به گروه اوباشان پيوستند. آنان يکصدا فرياد مي زدند «شاه پيروز است» به طوري که تظاهر کنندگان مملو از مردان و زنان و کودکاني بود که از طبقات مختلف مردم بودند و به طور خود جوش براي حمايت از شاه بپا خواسته بودند و حتي دکتر ويلبر مشاور مخفي سيا معتقد است اگر فشارهاي خارجي برداشته مي شد جمعيت بيشتري از مردم به ميدان مي آمدند. (455) از سوي ديگر سرتيپ دفتري دستور داده بود که افسران و سربازان شهباني متعرض تظاهرکنندگان نشوند و حتي گفته مي شود چند کاميون از فرمانداري نظامي جمعيت تظاهرکننده را همراهي مي کرد. حال آنکه روز قبل فرمانداري نظامي طي اعلاميه اي ممنوعيت برپايي تظاهرات را اعلام کرده بود. دراين زمان رئيس ستاد ارتش يک ستون ضربت از پادگان عشرت آباد به فرماندهي سرتيپ کياني معاون ستاد را مأمور سرکوب آشوبگران کرد. هنگاميکه گروه ضربت وارد شهر شد، سرتيپ دفتري به همراه چند تن از افسران بازنشسته شده خود را به ستون ضربت رسانيده و با سخناني از قبيل: «ما همه همقطار و برادريم، همه شاهپرست هستيم و شاه فرمانده کل قواست» و مصافحه و معانقه افراد مانع ادامه حرکت ستون شدند. گروهي از تظاهرکنندگان نيز به طرفداري از شاه شعارهايي سر دادند و همين امر موجب تضعيف روحي ستون شد سرتيپ کياني با مشاهده اوضاع نامساعد، ستون را رها کرده و خود براي ارائه گزارش به ستاد ارتش رفت و بدينسان يک گردان پياده و يک گروهان تانک در اختيار کودتاگران قرار گرفت. (456) اراذل و اوباش با سرکردگي طيب حاج رضايي (457) حسين رمضان يخي و شعبان جعفري (بي مخ) در نقاط مختلف شهر به آشوب و بلوا دامن مي زدند و با حمله و حريق مراکز دولتي يا طرفدار دولت را ويران مي کردند. از سوي ديگر گروهي از فواحش به سرکردگي «ملکه اعتضادي» و «زري آجودان قزي» به خدمت کودتا درآمدند. در اين گيرودار با وجود آنکه اخبار آشوبها به سرعت در شهر منتشر مي شد و مراکز دولتي و شخص دکتر مصدق از آنها مطلع مي شدند با اين حال راديو هيچ اشاره به بلواهاي سطح شهر نداشت و به مباحثي مانند قيمت پنبه مي پرداخت. گو اينکه دکتر مصدق عليرغم درخواست يارانش مبني بر اعلام راديويي آغاز کودتا و استمداد از مردم کشور از اين کار خودداري نمود. (458) ساعت 10/30 سرتيپ رياحي به دکتر مصدق اعلام کرد که ديگر بر ارتش کنترل ندارد و از او خواست کس ديگري را به جايش معرفي کند. ولي دکتر مصدق به او گفت که محکم در پست خود بماند. حوالي ظهر به شهرداري تهران حمله شد و سربازان بدون آنکه اقدامي بکنند نظاره گر کودتاگران بودند. ساعت يک بعدازظهر اداره مرکزي تلگراف و تلفن به اشغال کودتاگران درآمد. تا اين زمان (اوايل بعدازظهر) بيشتر اهداف مهم در مرکز شهر يعني دفاتر مطبوعاتي و تبليغاتي به تصرف کودتاگران درآمده و امکان برقراري ارتباط آنها با شهرستانها جهت ترغيب آنان به شورش فراهم شده بود. از ساعت 11/30 تا 1 بعدازظهر سه نوبت وزارت کشور مورد حمله آشوبگران قرار گرفت ولي هر بار با تدبير ستوان دوم «حجت»، مدافع وزارتخانه خطر برطرف شد. وزير کشورنيز به دکتر مصدق گوشزد کرد که از راديو محافظت شود چون اگر اشغال شود در تمام کشور بي نظمي مي شود ولي دکتر مصدق اهميتي براي اين توصيه قائل نشد چون مدتي بعد در ساعات آغازين بعدازظهر خيل جمعيت در اتوبوسها و کاميونها به همراه افسران ارتش و پليس به طرف راديو يورش بردند و پس از يک نبرد مختصرو مغلوب شدن نيروهاي مدافع راديو در مقابل برتري قاطع مهاجمين، در ساعت 2/12 بعدازظهر راديو به اشغال کودتاگران درآمد و در ساعت 2/20 اولين خبر دولت کودتا مبني بر فرمان نخست وزير سرلشکر زاهدي از آن قرائت شد. (459) و بدين سان کودتاگران در کمال ناباوري پيروزي خود را اعلام کردند در ساعت 4/30 بعدازظهر نيز سرلشکر زاهدي با يک فروند تانک سرلشکر گيلانشاه به راديو رفت و در ساعت 5/25 براي مردم سخنراني کرد. (460) از ديگر سو حزب توده که در روزهاي قبل مکرر اعلاميه هاي آماده باش و اعلام خطر صادر مي کرد مردم را به مقاومت در برابر کودتا فرا مي خواند، در اين روز تحرکي از خود نشان نداد. البته گويا حزب توده از دکتر مصدق تقاضاي اسلحه کرد ولي موردموافقت واقع نشد. (461) همچنين صبح روز 28 مرداد هيئت اجرائيه جلسه داشت. در همين جلسه خبر آشوبهاو اغتشاشات به اعضاي هيئت اجرائيه رسيد و با وجود آنکه پيشنهاد اعتصابات و تظاهرات از سوي مهندس علي علوي مطرح شد معذلک حزب نتوانست در اين زمينه تصميم جدي بگيردو به مقابله با کودتا برخيزد. احسان طبري عضو برجسته حزب و حاضر در جلسه 28 مرداد مي گويد: «... در ابتدا يکي از اعضاء هيئت اجرائيه در ايران و مهندس علوي پس از اطلاع از تظاهرات اوباش پيشنهاد کرد که همه کارگران را براي دفاع از حکومت مصدق به کوچه ها دعوت کنيم. ولي کيانوري توصيه کرد که بدون اطلاع مصدق اين عمل صحيح نيست و قرارشد از مصدق بپرسند. کيانوري با تلفن با مصدق تماس گرفت. مصدق اطمينان داد که دولت بر وضع مسلط است وحزب بهتراست کاري نکند با اين خبر چهار ساعت گرانبها را تلف کردند. دو بعدازظهر که غوغاي کودتا بلند شد و صداي توپ، وخيم بودن وضع را نشان مي داد بارديگربه مصدق تلفن شد. مصدق گفت هر اقدامي که مي خواهيد بکنيد، دولت تسلطي بر اوضاع ندارد. در اين موقع کوشش شد افراد رابط با حوزه ها را براي تجهيز افراد حزبي پيدا کنند، افراد رابط را نيافتند زيرا بخشنامه روز 26 مرداد رهبري دستور مي داد از تظاهر خودداري ورزند. اکنون که اسناد فراوان رو شده معلوم مي شود که مصدق از جريان کودتا مطلع بوده است. فرضيه اي وجود دارد که شوروي نيز از جريان کودتا مطلع بوده و با آن نوعي موافقت داشته است و عملي بازدارنده از طرف کيانوري و هيئت اجرائيه ناشي از اين جريان است.»(462) ساعت 2/30 بعدازظهر اولين تانکها که کودتاگران پشت سر آنها پناه گرفته بودند به منزل دکتر مصدق حمله کردند. ساعت 2/45 افراد گارد شاهنشاهي از کاخها به منزل دکتر مصدق تيراندازي خود را آغاز کردند. و از ساعت 4 به بعد يک جنگ تمام عيار برپا شد. خانه دکترمصدق به وسيله سرهنگ عزت الله ممتاز محافظت مي شد و او با وفاداري تمام انجام وظيفه مي کرد. حدود ساعت 4/45 بعدازظهر سرتيپ فولادوند به نمايندگي از طرف افسران طرفدار شاه براي گرفتن اعلاميه اي مبني بر ترک مقاومت وارد منزل دکتر مصدق شد. دکتر مصدق نپذيرفت و در عوض مهندس رضوي، دکتر شايگان، مهندس حسيبي، مهندس زيرکزاده و نريمان به تقاضاي دکترمصدق اعلاميه اي به شرح ذيل صادر نموده و به سرتيپ فولادوند دادند: «دکتر محمد مصدق خودشان را نخست وزير قانوني مي دانند ولي اکنون که مأمورين انتظامي غير از اين مي خواهند ايشان مانند يک فرد بلادفاع در منزل مسکوني خودشان هستند از تعرض و تجاوز به منزل معظم له خودداري شود.» (463) ساعت 5 بعدازظهر نريمان ملحفه سفيدي از رختخواب دکتر مصدق بيرون برد و به سربازان داد تا بر پشت بام نصب کنند ولي پس از صدور اعلاميه و نصب ملحفه نيز تيراندازي به شدت ادامه داشت. مدتي بعد مهندس رضوي پارچه سفيد ديگري را از روي تشک دکتر مصدق برداشت و دستور داد بر پشت بام نصب کنند. پس از نصب ملحفه دوم تيراندازي از سه جهت شمال، شرق و جنوب به اتاق دکتر مصدق ادامه داشت در اين زمان حاضرين به صرافت دريافتند که مهاجمين در انديشه تصرف خانه هستند. گلوله توپ دوبار به ايوان جنوبي مقابل اتاق محل تجمع دکتر مصدق و ديگران اصابت نمود. فضاي ترس و وحشت بر حاضرين مستولي شده بود به طوري که نريمان گفت: «چرا ما نشسته ايم که رجاله ها بيايند و ما را بکشند، ما خودمان خود را بکشيم.» (464) برخي حاضرين با اين پيشنهاد مخالفت کردند سرانجام دکترمصدق که دقايقي قبل طپانچه خود را درگنجه نهاده بود اسلحه نريمان را نيز در گنجه گذاشت. پس از اين مهندس رضوي انديشه فرار را مطرح کرد و پس از اندک مدتي همگي مهياي فرار شدند. دکتر مصدق و سايرين به وسيله نردبان از ديوار بالا رفته و وارد منزل همسايه شدند (465) و از آنجا به خانه ديگر و از آنجا نيز به خانه سوم رفتن و شب را در زيرزمين آن منزل بيتوته کردند، دکتر مصدق در اين باره مي گويد: «روز 28 مرداد ماه از خانه خودم رفتم خانه همسايه و ازآنجا به خانه ديگر و ديگر، در خانه سوم رفتيم زيرزمين نشستيم در آنجا معلوم شد که خانه مرا آتش زدند آن شب را تا صبح بدون لحاف در آن زيرزمين مانديم و صبح ازآنجا فرار کرديم» (466) مدتي پس از خروج دکتر مصدق و همراهان منزل وي بين ساعات 7-6 به تصرف مهاجمين درآمد. آنان اثاث و اموال منزل را به غارت بردند و خانه را به ويرانه تبديل نمودند و به اين هم اکتفا ننموده و منزل را طعمه حريق ساختند. دکتر مصدق در شرح اموال به غارت رفته مي گويد: «صندوق در حدود سي هزار تومان اوراق قرضه ملي که خود و پسرم خريده بوديم و مبلغي پول که از سه هزار تومان تجاوز نمي کردو سه قطعه جواهر متعلق به دخترم که به من سپرده بود و پاره اي نوشتجات رسمي از قبيل اوراق مالکيت متعلق به خود و ديگران که به رسم امانت داده بودند داشتم که روز 28 مرداد به عنوان اموال غارتي از بين رفت.» (467) بعدازظهر 28 مرداد تدريجاً راديوي شهرهاي مهم مانند تبريز، اصفهان، کرمان و ... نسبت به دولت جديد اعلام وفاداري نمودند. در واقع همزمان با تهران شورشهايي در اين شهرها نيز براه افتاده بود. ستاد ارتش نيز در ساعات پاياني روز (احتمالاً بين ساعات 7-5 بعدازظهر) سقوط کرد. روز 29 مرداد دکتر مصدق و ديگران براي تسليم شدن به دولت کودتا تصميم گرفتند از مهندس جعفر شريف امامي کمک بگيرند دکتر مصدق دراين خصوص اظهار مي دارد: «عصر 28 مرداد که باتفاق جمعي از خانه فرار کردم شب را در يکي از خانه هاي مجاور متعلق به يکي از تجار که در شميران اقامت گزيده و خالي بود بيتوته نموديم و صبح روز بعد عده اي متفرق شدند و به محلهايي که در نظر گرفته بودند رفتند آقايان دکتر شايگان، دکتر صديقي و مهندس معظمي و من به خانه آقاي مهندس معظمي که بيش ازچند قدم فاصله نداشت رفتيم و نظر به قرابت سببي آقاي مهندس شريف امامي از صاحبخانه ديدن نمود و قرار شد که از توقف ما در آنجا سرلشکر زاهدي را مطلع نمايد.» (468) قرار بود ساعت 5/30 بعدازظهر با مهندس شريف امامي تماس برقرار شود تا او نيز براي تسليم فراريان به سرلشکر زاهدي وارد مذاکره شود. هنگامي که دکتر مصدق و ديگران مهياي رسيدن به موعد مقرر بودند، به طور اتفاقي مأمورين براي بازرسي وارد منزل مهندس معظمي شدند و حضار را دستگير نموده و به شهرباني منتقل نمودند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پي‌نوشت‌ها:   450- نجاتي، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران، ص 539. 451- بزرگمهر، جليل، مصدق درمحکمه نظامي، ص 65. 452- آمريکا و تحولات ايران، ص 217. اين مصاحبه توسط کودتاگران تدوين شده است. 453- نجاتي، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران، ص 441. 454- نجاتي، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران، ص 537. سرهنگ 2 فرهنگ خسروپناه فرمانده هنگ بهادر داماد برادر دکتر مصدق بود، هنگام انتصابش مورد سوء ظن بود ولي دکتر مصدق وساطت نموده و گفت: «او خيانت نمي کند، زيرا خودم انگشتر ازدواجش را بدستش کرده ام» از فضا سرهنگ خسروپناه نيز خيانت کرد. ر.ک. همان ص 393. 455- اسرار کودتا، ص 86. 456- نجاتي، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران، صص 6-445. 457- طيب حاج رضايي بعدها توفيق هدايت الهي شامل حالش شده و به نهضت امام خميني پيوست و از جمله شهداي اوليه نهضت شد. 458- جامي، ن، گذشته چراغ راه آينده است، ص 689. 459- آمريکا و تحولات ايران، ص 221. 460- سرهنگ تيمور بختيار که قرار بود با تيپ خود به تهران بيايد در همدان با تظاهرات توده ايها مواجه شده و آنها را سرکوب کرد. ضمناً خبري دال بر حضور سرهنگ بختيار و افرادش در تهران و کمک آنها به روند کودتا در دست نيست. 461- ذبيح، پروفسور سپهر، ايران در دوره دکتر مصدق، ص 179. 462- طبري، احسان، کژراهه، ص 170. دکتر فريدون کشاورز عضو ارشد حزب توده که او نيز در جلسه حضور داشت در رابطه با عملکرد کيانوري مي گويد: «کيانوري، درست در موقع حساس تاريخ ايران و با سوء استفاده از موقعيتي که در حزب بدست آورده بود و حزب را در دست داشت، مطابق اسناد موجود در مسکو، هيئت اجرائيه را مرعوب کرد و از پشت به حزب و ملت ايران خنجر زد و کاري بس مفيد براي امپرياليسم و دربار انجام داد ... چه کسي شاهد تلفن کيانوري به مصدق بود؟ او تنها رفت. چه کسي مي تواند ثابت کند که او به اربابان خود تلفن نکرد يا با آنها ملاقات ننمود؟ براي اينکه به آنها خبر بدهد که او مسئول جلوگيري از اقدامات حزب براي پشتيباني از مصدق است. وانگهي در اين موقع که تلفن خانه مصدق قطع شده بود تلفن کردن چه فايده اي داشت؟...» ر.ک.من متهم مي کنم کميته مرکزي حزب توده ايران را - ص 79. گفتني است در اين برهه (مرداد 1332) حدود 600 افسر سازمان افسري حزب توده که اغلب فرماندهان يگانهاي رزمي از قبيل گروهان، گردان و حتي گارد سلطنتي جاويدان بودند. اين سازمان يک سال بعد توسط رژيم کشف و پس از محاکمه هاي غيرعلني بسياري از آنها به اعدام و بقيه به حبسهاي بلندمدت محکوم شدند. 463- نجاتي، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران، ص 546. 464- نجاتي، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران، ص 547. 465- همراهان دکتر مصدق عبارت بودند از؛ سيد محمود نريمان، مهندس سيد احمد رضوي، دکتر سيد علي شايگان، مهندس سيف الله معظمي (وزير پست و تلگراف)، مهندس احمد زيرکزاده، مهندس کاظم حسيبي، ملکوتي (معاون دکتر مصدق)، دبيران( منشي دکتر مصدق)، خازني (کارمند نخست وزيري)، دکتر غلامحسين صديقي، سرهنگ علي دفتري، سرهنگ عزت الله دفتري، سرهنگ ايرج داورپناه و سه سرباز مجروح. 466- بزرگمهر، جليل، مصدق در محکمه نظامي،ص 127. 467- بزرگمهر، جليل، مصدق در محکمه نظامي، ص 134. 468- افشار، ايرج، خاطرات و تألمات مصدق، صص 7-196. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ   منبع: مهدوی،منصور،نیمه پنهان(22)دکترمصدق،انتشارات کیهان،1387 /ج  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 579]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن