تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):به امام سجّاد عليه‏السلام عرض كردم: مرا از تمام دستورهاى دين آگاه كنيد، امام عليه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821156073




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بچه ها بايد گل بازي کنند!


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بچه ها بايد گل بازي کنند!
بچه ها بايد گل بازي کنند!   نويسنده: نسيم مرعشي کارشناس: خانم زهرا فرماني   تا حالا فکر کرده ايد مادربزرگ هاي ما چطور بچه هاي شان را تربيت مي کردند؟ آنها بدون هيچ کتاب آموزشي و هيچ مشاوري به بهترين شکل بچه هاي شان را تربيت مي کردند. بچه هايي که برعکس زمان ما يکي و دو نفر نبودند. مادربزرگ هاي ما هرکدام 6-5 بچه داشتند و بدون مشکل همه آنها را بزرگ مي کردند؛ اما حالا ما در بزرگ کردن همين يکي دو فرزندمان و ارتباط برقرار کردن درست با آنها کلي مشکل داريم. مامان به من نگاه کن   بچه ها از دوران نوزادي به ما مي گويند چه مي خواهند. يک نوزاد با يک موسيقي آرام مي شود، نوزاد ديگري با قصه خواندن.ما 2 بچه دو قلو در مرکز داريم.يکي از آنها عاشق اينجا است و ديگري دوست ندارد به آموزشگاه بيايد. ما شرايط يکساني براي هردوفراهم کرده ايم؛ اما سليقه اين 2 بچه با هم فرق مي کند.اين تفاوت آدم ها است و ويژگي آنها را نشان مي دهد. ما بايد در همه جنبه هاي رشد کودک کارکنيم. وظيفه ما اين است که در رشد حرکتي و ورزشي،عاطفي،منطقي، اجتماعي و همه اينها با بچه کار کنيم؛ اما مي بينيم يکي از بچه ها در رشد اجتماعي خيلي سريع پيش مي رود،يک بچه نه. من هميشه به مادرها مي گويم دليل ندارد اگر احساس کردند رشد هنري بچه اي زياد است، همه فعاليت هاي او را حذف و اصرار کنند که فرزندشان بچه هنرمندي است.بچه دراين سن توان تصميم گيري و تشخيص درست علاقه اش را ندارد؛ پس ما نبايد او را از چيزي محروم کنيم.وظيفه پدر و مادر اين است که سوال هاي بچه را جواب بدهند، بدون اينکه بخواهند بيشتر از چيزي که بچه سوال مي کند به او القا و تحميل کنند. آپارتمان سم است   بچه احتياج به بازي دارد. اگر او را دريک آپارتمان نگه داريم يادش مي رود که مي شود بيرون از خانه دويد و بازي کرد. مثل داستان معروف آن پرنده در قفس او را باز گذاشته بودند؛ اما پرنده نمي فهميد مي تواند از قفس بيرون بيايد.ما بال و پر بچه هاي مان را مي چينيم،بعد مي گوييم غريزه بچه اين بوده .وظيفه ما اين است که به بچه هاي مان يادآوري که کنيم مي توانند گل ها را بو کنند. بچه بايد عمو زنجيرباف هم بازي کند،سرسره بازي هم بکند. فقط شهربازي براي بچه کافي نيست .بچه اي که فقط شهربازي رفته باشد فقط شهربازي را دوست دارد. بچه بايد بازي هاي همگاني عمو زنجيرباف را هم تجربه کند.براي همين مي گوييم وظيفه تعليم و تربيت اين است که بتواند بستر گسترده اي فراهم کند.مثلا اگر براي بچه مداد رنگي خوب يا ماژيک خوب بخريد شوقش به نقاشي بيشتر مي شود.اگر کاغذهاي بزرگ برايش بگذاريد ،ديگر روي ديوار نقاشي نمي کشد.اگر تکه اي خمير نان به او بدهيد با آن يک مجسمه کوچک درست مي کند. تربيت با عمو زنجيرباف   در قديم بچه ها در اجتماع بزرگ مي شدند؛ اما حالا ما از محيط اجتماعي جدا شده ايم و مي خواهيم بچه ها را دريک محيط آزمايشگاهي بار بياوريم. اين درست نيست .فکرمي کنيد عمو زنجيرباف را کدام دانشمند اختراع کرده ؟ يا بازي اتل متل توتوله که اين همه ابعاد آموزشي دارد کار کدام روانشناس کودک هست؟در حوزه رياضي ،روابط عاطفي، روابط اجتماعي .بازي اتل متل توتوله همه جنبه هاي رشد شخصيتي انسان را دارد.يک روز يک مادر بزرگ نشسته ،بچه ها را دور هم جمع کرده و اين بازي را به آنها ياد داده.مي گويند بازي هاي عاميانه زمان خودشان را باشرايط وفق داده اند و تبديل به يک گوهر ناب شده اند. به جاي اينکه بچه را دريک محيط ايزوله بزرگ کنيد،کمي هم به طبيعت توجه کنيد. چقدر بچه را در طبيعت برده ايد؟ چقدر به صداي آب گوش داده ايد؟ اين خودش يک نوع موسيقي است .موسيقي فقط اين نيست که بچه را بگذاريد کلاس، نواختن يک ساز را ياد بگيرد، بعد هم زود يادش برود. بايد برايش لالايي بخوانيد، موسيقي خوب برايش بگذاريد.همه اينها با هم عشق به موسيقي را در بچه را به وجود مي آورد.فقط براي بچه موزيک مبتذل گذاشته ايد و مي خواهيد بچه موسيقيدان کلاسيک شود؟ بچه را مي گذاريم کلاس موسيقي، اما يک کنسرت او را نمي بريم .بچه اي که هيچ وقت کار يک نوازنده را از نزديک نديده ،نوازنده خوبي نخواهد شد. بچه بايد به صداي باد و باران گوش بدهد. بچه هايي که مراقبت بيشتري مي خواهند   ناسازگاري 2 بخش است.بخش اول در مورد ارتباطات است که دراثر ارتباطات غلط با بچه، و تربيت غلط به وجود مي آيد. بخش بعدي مربوط به مشکلات جسمي خود کودک است .مثلا بچه اي که مبتلا به اوتيسم است .اگر بچه اي وقتي مادرش او را بغل مي کند جيغ مي زند، معلوم است که مشکل لمس کردن دارد.اين آسيبي است که دربخشي از مغز به وجود مي آيد که کسي آن را نمي شناسد .يا اگر بچه هاي مبتلا به سندرم داون است و نمي تواند نيازهاي پدر و مادر را جواب دهد، اختلال کروموزومي دارد. اين تقصير هيچ کس نيست ،نه بچه،نه پدر و مادر. وظيفه من اين است که وقتي بچه ام دچار اختلال است به او کمک کنم. وقتي مي بينم بچه ام از نظر ذهني کندتر از بچه هاي ديگر است، بايد توقعم را بياورم پايين. با عشق ورزيدن بيشتر بازي هاي ديگري با او بکنم. مي بينيد که خيلي از بچه هاي سندرم داون موجوداتي بسيار دوست داشتني هستند؛ اما بعضي از آنها بقيه را مي زنند و به آنها آزار مي رسانند. به خاطر توقعات بي جا و رفتارهاي غلط، اين بچه ها ناسازگار مي شوند. بچه اي دچار اختلالات رواني است که در ارتباط گيري دچار مشکل مي شود. وقتي من با بچه ام درست رفتار کنم،مي توانم ناسازگاري را به حداقل برسانم؛ اما به هر حال اين بچه مشکل دارد و نمي تواند مثل بچه عادي باشد.چنين بچه اي مدام مراقبت مي خواهد. اگر بچه را دوست نداشته باشيد ناسازگار مي شود   بخش ديگري از بچه هاي ناسازگار بچه هاي عادي هستند که اختلالات تربيتي اجتماعي و مشکل اخلاقي دارند. مثلا بچه اي که ناخواسته بوده. پدر و مادر با هم مشکل داشته اند و تصميم گرفتند بچه را از بين ببرند. مادر حاملگي بدي داشته.وقتي بچه به نيا آمده با ناراحتي او را شير داده. بعد از آن هم حس خوبي به بچه نداشته. اين بچه تا سال ها بعد مشکل خواهد داشت و هيچ وقت نمي تواند مثل يک کودک عادي رفتار کند. حتي اگر بعد از مدتي بچه تربيت عادي داشته باشد ،اما کاملا بي قرار و در برابر مشکلات بي طاقت خواهد بود.هميشه يادش مي ماند که پدر و مادر از بچگي او را دوست نداشته اند. آسيب ها و اختلالات اجتماعي اينچنيني را ما خودمان براي بچه به وجود مي اوريم. بحثي که روانشناسي انسان گرا دارد اين است که کودک به طور طبيعي دنبال شرايطي براي فراهم کردن مسائل غريزي خودش است. مثلا به طور طبيعي از نوزادي غذا مي خواهد . وقتي ما نيازهاي بچه را به طور طبيعي پاسخ مي گوييم بچه با ما دچار سازگاري است ؛ اما وقتي به عنوان يک والد که نقش تاثيرگذاري در زندگي کودک داريم، توقعاتي غيرهماهنگ با نيازهاي کودک داريم، کودک ناسازگار مي شود.مي خواهد خانواده را هم راضي کند، به خاطر همين خيلي از نيازها و خواسته هاي خودش را سرکوب مي کند. اين براي بچه تضاد و تنش به وجود مي آورد. منبع:شهرزاد شماره 18-17  
#اجتماعی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 440]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن