واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آقاي ضد ضربه نويسنده:مجتبي هاشمي درباره علي دايي که در دوران بازيگري به ندرت مصدوم مي شد در ميان بازيکنان فوتبال، دروازه بان ها و مهاجمان بيشتر از ديگر بازيکنان در معرض مصدوميت قرار مي گيرند. دروازه بان ها به دليل پست خاص خود، شيرجه ها و عکس العمل هاي خطرناک و همچنين مواجهه مستقيم با مهاجمان حريف و تيرهاي دروازه مصدوميت هاي فراواني را از سر مي گذرانند و بازيکنان خط حمله هم به دليل رويارويي مکرر با تکل هاي خشن و خطاهاي عمدي و سهوي مدافعان حريف معمولاً بيش از هافبک ها و مدافعان درخطر مصدوميت قرار مي گيرند. اما در ميان مهاجماني که بيش از ديگر پست ها هدف تکل هاي خانه خراب کن مدافعان قرار مي گيرند. فوتبال ايران در 2 دهه گذشته شاهد حضور مهاجم گلزني بود که با وجود آمار خيره کننده در بازي هاي ملي و گلزني هاي مکرر، به ندرت طعم مصدميت و دوري از ميادين را چشيد. او علي دايي است؛ مرد تنومندي که سال ها هيچ مدافعي به او تنه نزد، که اگر مي زد خودش کمانه مي کرد و راهي بيمارستان مي شد. خاطرات ما از دوران بازي علي دايي پر است از تصاوير او درحالي که با زخم هاي ريز و درشت و با سر شکسته و بانداژ شده به بازي ها ادامه مي داد. به خاطر مي آوريم چهره علي دايي را با آن سبيل پر پشت در لباس بانک تجارت که در کنار رحيم يوسفي با پيراهن تيم پورا ايستاده و هر 2 نفرشان سري بانداژ شده دارند. اين تصوير از دوران آغازين چهره شدن شهريار در سال هاي شهرت او هم با تکرار شد. به خاطر بياوريد مصاف ايران و کويت را در بازي رده بندي جام ملت هاي 1996 که دايي با سر شکسته و باند پيچي شده اش، روي سانتر مهرداد ميناوند براي ثبت گل مساوي چه شيرجه اي به سمت توپ رفت. آن پشتک ناخواسته و غريبي که دايي بعد از آن ضربه سر زد و آن کتف را ستش که زير بدنش جا ماند مي توانست هر بازيکن ديگري را لااقل براي 6 ماه خانه نشين کند اما علي دايي حتي براي شادي بعد از گلش هم با مشکل خاصي روبه رو نشد. مرد سر سخت سرزمين هاي سردسيري همه مي دانند که علي دايي به نسبت ديگر ستاره هاي فوتبال، خيلي دير و در سن بالا کشف شد. آقاي گل جهان اولين بازي ملي خود را در سن 24 سالگي انجام داد و تا پيش از آن که به تهران بيايد و به تيم هاي تاکسيراني و بانک تجارت راه پيدا کند در اردبيل فوتبال را تحت شرايط خاص و طاقت فرسايي بازي مي کرد. شهريار در بخشي از خاطراتش مي گويد: «توي اردبيل يک تيم محلي داشتيم که هسته اصلي اين تيم را من و برادرهايم تشکيل مي داديم. در آن سال ها زياد اتفاق مي افتاد که در هواي بسيار سرد منطقه اردبيل پشت يک وانت بار مي نشستيم و براي مسابقه به زمين هاي خاکي بيرون شهر مي رفتيم. وقتي از مسابقه برمي گشتيم و در آن هواي 20 درجه زير صفر از پشت وانت پياده مي شديم زيپ گرمکن ها از سرما يخ بسته بود و باز نمي شد. ما مجبور بوديم با لباس زير دوش آب گرم برويم تا بتوانيم زيپ لباس ها را باز کنيم.» علي دايي فوتبال را در چنين شرايطي آغاز کرد نه در مدرسه هاي فوتبال و نه لاي پرقو. پس طبيعي بود که بعدها به ندرت مجبور شد يک مسابقه فوتبال را به خاطر مصدميت نيمه کاره رها کند. حتي وقتي که عرب ها در هيروشيما طحال پاره اش را کف دستش گذاشتند. تنهايي تک تيرانداز تيم هيروشيما مصدميت علي دايي در اولين مسابقه از بازي هاي آسيايي 1994 هيروشيما را شايد بتوان بزرگ ترين مصدوميت رخ داده براي اين مهاجم در طول دوران فوتبالش برشمرد. او که با درخشش در بازي هاي 1993 دوحه جاي خود را در ترکيب تيم ملي تثبيت کرده بود در هيروشيما اميد اول و آخر تيم «استانکو» در خط حمله به شمار مي رفت. ايران در اولين بازي به مصاف بحرين رفت که آن روزها هنوز تبديل به آن تيم منفور يه دهه بعد نشده بود اما به هر حال براي ارايه فوتبال کثيف، تيم با استعدادي به نظر مي آمد. چنان که روي يک پاس عمقي وقتي علي دايي و دروازه بان بحرين از 2 طرف به سمت توپ دويدند و حوالي محوطه جريمه شاخ به شاخ شدند، دروازه بان حريف با کف پا چنان ضربه محکمي به شکم دايي فرود آورد که شدت ضربه اش را از پاي تلويزيون هم مي شد حس کرد. جالب اين که داور مسابقه اين ضربه مهلک را خطا ندانست و دستور به ادامه مسابقه داد. اين ضربه سهمگين طحال شهريار را پاره کرد و تيم ملي با از دست دادن او يک تورنمنت شکست بار و تأسف برانگيز را به پايان برد، اما نکته جالب ماجرا اين بود که دايي با وجود تحمل چنين ضربه اي تا پايان بازي در ميدان ماند و بعد از مسابقه راهي بيمارستان شد! بازي هاي بدشگون آسيايي مصدوميتي که دايي در بازي هاي آسيايي 94 به آن دچار شد و طحال پاره اي که از هيروشيما با خودش سوغات آورد يک سال بعد هم براي چند هفته اي باعث دوري او از ميادين شد. دايي پس از بازگشت تيم ملي از هيروشيما با پيراهن پرسپوليس به ميدان رفت و ليگ 73 را که با داربي جنجالي دي ماه، پايان تلخي براي قرمزها داشت به پايان برد. سال بعد هدايت پرسپوليس به استانکو ــ همان سرمربي لشکر شکسته خورده هيروشيما ــ سپرده شد و دايي که به خاطر همان آسيب ديدگي سال قبل، شکم خود را به تيغ جراحان سپرده بود در هفته هاي ابتدايي براي تيمش به ميدان نرفت اما از هفته پنجم به ترکيب پرسپوليس اضافه شد و ليگ 74 را با قهرماني با پايان برد. اين ها طولاني ترين مقاطع دوري اين مهاجم بلند قامت از ميادين بود که به دليل همان مصدوميت در بازي هاي آسيايي اتفاق افتاد. کلاً بازي هاي آسيايي براي دايي چندان خوش يمن نبود، چون او 8 سال بعد در بوسان هم فقط يک بازي همراه تيم بود و به دليل فوت پدرش مجبور به بازگشت شد. جالب اين که با قهرماني تيم بدون دايي در اين مسابقات، روزنامه ورزشي پر تيراژ آن روزها که سر دبيرش از مخالفان درجه يک شهريار بود در حرکتي طعنه آميز تيتر زد: «خدا پدر دايي را بيامرزد!» کمر درد مصلحتي در آلمان به جز آن مصدوميت شديد، دايي در مقاطعي از فوتبال خود هم دچار مصدوميت هاي جزئي و البته پر حرف و حديث شد. جام ملت هاي 2004 چين، همان زماني که دايي کاپيتان تعويض ناپذير تيم برانکو بود، روزهاي سختي را براي اين مهاجم رقم زد. دايي در حالي که مصدوميتي جزئي را در پاي خود احساس مي کرد و به هيچ وجه در فرم دلخواه نبود درتمرينات به يخ درماني مشغول بود اما در تمام 6 بازي تيم ملي در اين مسابقات به طور کامل بازي کرد و درخششي هم نداشت. او سال بعد يکي، دو مسابقه مهم را در مقدماتي جام جهاني 2006 به دليل مصدوميت از دست داد و با بي اعتنايي به منتقداني که خواستار خداحافظي اش از تيم ملي پيش از جام جهاني بودند راهي آلمان شد. با شکست تلخ در اولين بازي جام مقابل مکزيک سيل انتقادها و پيامک ها علاوه بر ميرزاپور به سمت علي دايي هم شليک شد و وقتي دايي در بازي دوم مقابل پرتغال روي نيمکت نشست هيچکس باور نکرد که دليل اين نيمکت نشيني واقعاً مصدوميت کاپيتان از ناحيه کمر است. چنان که همان روزنامه منتقد دايي هم بار ديگر يکي از تيترهاي متلک وار خود را رو کرد: «وجدان دايي به کمرش زد.» کمر درد کاپيتان البته 3 روز بعد بهبود يافت تا او در مقابل آنگولا آخرين بازي ملي خود را تجربه کند، هر چند هم شهريار در راه گلزني در جام جهاني ناکام ماند. دايي آدم آهني اين ها بخشي از مهم ترين اتفاقات رخ داده براي مرد سر سختي بود که سال ها در زمين فوتبال لگد زد و لگد خورد اما هرگز آخ نگفت. بازيکن تنومندي که ضعف هاي تکنيکي اش را با توانايي هاي فيزيکي و استقامت مثال زدني اش پوشش مي داد. دوران بازي شهريار را هميشه با حرکات انتحاري و جانبازانه اش به خاطر خواهيم آورد و با درگيري هاي تمام نشدني اش. با دست به يقه شدنش با علي انصاريان در بازي پرسپوليس ــ صبا که پيراهن توليدي دايي را بر تن علي دايي پاره کرد و با شاخ به شاخ شدنش با شيث رضايي در بازي پرسپوليس ــ سايپا که او هم نتوانست شهريار را از ميدان به در کند. حتي آن تکل خشن و مشهور ايمان مبعلي که زير زانوي دايي فرود آمد هم نتوانست او را دچار مصدوميت کند. با دوري چند ساله ايمان از تيم ملي و پرسپوليسي نشدن او در آغازهمين فصل، به نظر مي رسد آسيب هاي ناشي از آن تکل معروف، بيشتر متوجه فاعل تکل شده تا مفعول آن. اين هم يکي ديگر از عجايب زندگي ورزشي يک آدم آهني ضد ضربه، به نام علي دايي. منبع: تماشاگر، شماره 34
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 479]