واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: نگاهي به گذشته در امروز
نوشيروان كيهاني زادهضابطه براي تعطيل كردن نشريات كم تيراژ تهراندر اجراي آيين نامه دولت وقت كه بر پايه و استنتاج از قانون مطبوعات تدوين شده بود، از خردادماه سال 1342 در شهر تهران، روزنامه هايي كه كمتر از 5 هزار نسخه فروش داشتند تعطيل شدند. طبق اين آيين نامه، به انتشار هفته نامه ها و مجله هاي كمتر از 3 هزار تيراژ نيز پايان داده شد. اين آيين نامه «تيراژ» را نسخه هاي به فروش رسيده تعيين كرده بود نه نسخه هاي به چاپ رسيده؛ درست به صورتي كه در استاندارد جهاني تعيين شده است. جمعيت تهران اينك بيش از شش برابر آن سال است لذا طبق اين معيار نبايد روزنامه كمتر از 30 هزار تيراژ و مجله زير 18 هزار «نسخه فروش» داشته باشد. در پي اجراي اين آيين نامه، دفعتاً شمار روزنامه هاي شهر تهران به ده روزنامه يوميه كاهش يافت از جمله دو روزنامه به زبان انگليسي، يك روزنامه به زبان فرانسه و يك روزنامه به زبان عربي. شمار هفته نامه ها به شش عنوان از جمله يك هفته نامه طنز و يك هفته نامه به زبان ارمني تقليل يافته بود. مجله هاي تهران هم به 15 مجله هفتگي، چهار ماهنامه عمومي و 23 مجله تخصصي محدود شده بود كه مجله كودكان، بانوان و ورزشي هم در اين رديف بودند. اين آيين نامه در پي انتشار مطالب يك ميزگرد ژورناليستي مركب از حقوقدانان تدوين شده بود. حقوقدانان در اين ميزگرد گفته بودند كه طبق قانون، آگهي هاي دولتي مثلاً مزايده و مناقصه ها و اعلان هاي قانوني(از قبيل احضار و انحصار وراثت) بايد در جرايد كثيرالانتشار چاپ شود و انتشار آنها در روزنامه هاي كم تيراژ، نقض قانون است. ناشران روزنامه هاي كم تيراژ قبلاً به تصميم دولت كه در نيمه اول فروردين گرفته شده بود اعتراض كرده و استدلال كرده بودند كه بستن روزنامه هاي كم تيراژ عملي مغاير اصل «آزادي بيان و عقيده» است كه پاسخ داده شده بود هر كس بخواهد نظري بدهد مي تواند آن را بنويسد و به روزنامه هاي موجود بدهد يا به صورت آگهي به چاپ برساند و طبق تعاريف روزنامه نگاري؛ روزنامه كم تيراژ نشريه يي است خصوصي نه عمومي. به علاوه ديده شده است كه ناشران برخي از اين نشريات كم تيراژ در ادارات دولتي اعمال نفوذ مي كنند و....تصميم دولت، وضعيت را بر خبرنگاران كيهان و اطلاعات سخت كرد زيرا مديران اين دو روزنامه كه بازار كار را محدودتر از سابق ديدند با هم قرار گذاشتند كه در صورت اخراج يك خبرنگار، مترجم يا نويسنده از يك روزنامه، روزنامه ديگر او را نپذيرد. اين امر سبب شد كه روزنامه نگاران بر تقويت سنديكا پافشاري كنند. اين سنديكا پس از تاسيس در 24 آبان ماه 45 سال پيش مجمع عمومي تشكيل داد و اين مجمع «مسعود برزين» روزنامه نگار قديمي و يك دوره مديرعامل سازمان راديو و تلويزيون ايران را به سمت نخستين دبير انتخاب كرد و روزنامه نگاران امنيت شغلي يافتند. برزين در عين حال مدير دوره هاي بازآموزي(شبانه) روزنامه نگاري دانشگاه تهران بود. نخستين مجمع عمومي سنديكاي روزنامه نگاران لعبت والا، ويكتوريا بهرامي، پرويز آزادي، اسماعيل يگانگي و... را به عضويت هيات مديره و «ر. اعتمادي» را به سمت بازرس برگزيده بود. اين همان سنديكايي است كه در سال انقلاب (1357) اعلام اعتصاب كرد و كشور به مدت 62 روز مطبوعات نداشت و صداي دولت وقت به گوش نرسيد و....ناسيوناليسم ايراني شاه اسماعيل صفوي موسس دودمان صفويان كه شيعه اثني عشري را مذهب رسمي ايران اعلام كرد 23 مه سال 1524 ميلادي پس از 23 سال سلطنت درگذشت. وي با تلاش خود به ايجاد يك دولت مركزي نيرومند در ايران نائل آمد و حدود ايران را به مرزهاي زمان ساسانيان نزديك ساخت. شاه اسماعيل بغداد، نجف و كربلا را متصرف و ازبكان را شكست داد ولي به علت نداشتن اسلحه آتشين و معتقد نبودن به چنين تسليحاتي در جنگ چالدران در سال 1514 از عثماني ها شكست خورد و غم اين شكست را تا پايان عمر فراموش نكرد.شاه اسماعيل اول هنگام مرگ 37 ساله بود. دودمان صفوي از تاريخ تاجگذاري شاه اسماعيل اول در 1501 تا سال 1736 به مدت 235 سال بر ايران حكومت كرد. شاه اسماعيل يك بار ديگر ناسيوناليسم توفنده ايراني را زنده كرد و جهان را به لرزه درآورد. «تاريخ» نشان داده است كه ناسيوناليسم ايراني هنگامي ظاهر مي شود كه مذهب و مليت در ايرانيان تقويت شود. اين ناسيوناليسم در زمان اردشير پاپكان، بوئيان، صفويه و... پيدايش شد. دولت امريكا و غرب كه علائم پيدايش مجدد اين ناسيوناليسم را مشاهده كرده نگران شده و دست به واكنش زده است. گور يعقوب ليث در خوزستانتجديد ساختمان گور يعقوب ليث صفاري، قهرمان ملي ايرانيان، در منطقه گندي شاپور(خوزستان) را ماه مه سال 1640 ميلادي گزارش كرده اند. يعقوب در سال 878 ميلادي در شهر باستاني گندي شاپور(جندي شاپور) به مرگ طبيعي فوت شده بود. يعقوب كه از سيستان برخاسته بود در طول ربع قرن خراسان بزرگ، كرمان، فارس و خوزستان را از سلطه عرب خارج ساخته و دستور داده بود كه اسناد دولتي را جز به فارسي به زباني ديگر ننويسند. وي براي برانداختن دستگاه خلافت به سوي بغداد لشكر كشيده بود، ولي به سال 876 در ديرالعاقول به دليل برگرداندن آب دجله به زير پاي سربازانش مجبور به عقب نشيني به گندي شاپور شده بود كه در آنجا دچار بيماري قولنج شد و از همين بيماري درگذشت. يعقوب در همين محل پيشنهاد خليفه را براي صلح رد كرده و به او پيام فرستاده بود كه اگر از بستر بيماري برخيزد جنگ را از سر خواهد گرفت. 762 سال پس از درگذشت يعقوب، فتحعلي خان حاكم اعزامي از اصفهان به خوزستان(زمان سلطنت شاه صفي صفوي) گور يعقوب را در ميان ويرانه هاي گندي شاپور به دست آورد.آن را تزيين و مسقف كرد و ساختماني در آنجا ساخت. اين ساختمان با استفاده از مصالح برجاي مانده از ويرانه هاي گندي شاپور ساخته شد كه بعداً فراموش و در طول دو- سه قرن ويران شد. در آن زمان، فتحعلي خان همچنين از آن مصالح استفاده كرد و دهكده يي ساخت كه يادگاري از شهر گندي شاپور و مصالح به دست آمده از ويرانه هاي آن باشد كه اين دهكده بعداً به «شاه آباد» معروف شد. در نيمه اول قرن جاري هجري براي يافتن بقاياي آرامگاه يعقوب كه فتحعلي خان آن را ساخته بود تلاش هايي صورت گرفت كه ظاهراً پيگيري نشده است و احتمالاً محل قبر يعقوب يكي از بقاع محلي است.www.iranianshistoryonthisday.com
پنجشنبه 9 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]