واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: دفاع چپ؛ نداريم يا نمى بينيم؟
يكى از بزرگترين انتقاداتى كه به برانكو ايوانكوويچ در زمان حضورش روى نيمكت تيم ملى كشورمان وارد مى شد در ارتباط با استفاده از بازيكنان راست پا و بدون قابليت در بازى در كناره هاى جناح چپ بود كه طى يكى دو سال انتهايى سرمربيگرى اين كروات در ايران شدت نيز گرفته بود. در آن ايام، خيلى ها از جمله خود ما به حضور نفراتى چون ستار زارع و محمد نصرتى در تركيب اصلى تيم ملى در نقش مدافع چپ معترض بوديم و از برانكو ايراد مى گرفتيم كه چرا بعد از چند سال فعاليت در فوتبال ما و آشنايى با شرايط و جزئياتش نتوانسته دفاع چپ مطمئن و قابل اعتمادى را انتخاب يا تربيت كند. به واقع نيز عملكرد ايوانكوويچ در اين رابطه انتقاد برانگيز مى نمود اما در نهايت چيزى دستگيرمان نشد و عمر حضور وى در ايران بدون آنكه ايرادات ما نتيجه اى در بر داشته باشد به پايان رسيد. بعد از آن امير قلعه نويى آمد كه انتخابش براى سمت چپ خط دفاعى ۴ نفره، فريدون زندى بود. اين اقدام به نوعى وادارمان كرد تقريباً باور كنيم فوتبال ايران به واسطه سال ها بهره گيرى از دفاع ۳ نفره در سطح ملى و باشگاهى فاقد بازيكنان با قابليتى براى حضور در پست مذكور است اما در عين حال از خود سؤال مى كرديم آيا نمى شود در عمل چنين فردى را تربيت و آماده حضور در مسابقات كرد؟ درست كه تعداد بازيكنان چپ پا به ويژه آنهايى كه توانايى شركت در كارهاى دفاعى را دارند نسبت به نفرات راست پا در فوتبال ما خيلى كمتر است اما هرگز نتوانستيم خود را كاملاً راضى و متقاعد كنيم كه لنگ زدن سمت چپ خط دفاعى تيم ملى طبيعى و غيرقابل انتقاد مى باشد. آخر چطور امكان دارد در فوتبالى كه چپ پاهاى قهارى چون نيكبخت و معدنچى يا در كلاسى متفاوت از آنها، نورى، منيعى، اكبرى، شيرزاد و خيلى هاى ديگر را پرورش داده يك نفر براى تكميل دفاع خطى تيم ملى در جناح چپ يافت نشود و كارمان در نهايت به جايى برسد كه باز پس از چند سال مجبور شويم راست پايى چون ستار زارع را به اين پست منتقل كنيم؟ بعد از برانكو و قلعه نويى نوبت به على دايى رسيد تا به ابهامات اين نقطه از تركيب تيم ملى پاسخ دهد اما او نيز بعد از امتحان كردن نفراتى چون بيك زاده و شيرى به انتخاب هميشه مورد سؤال برانكو متوسل شد و زارع را در سمت چپ خط دفاعى، مورد آزمونى چندباره قرار داد. ستار در فصلى كه چند روزى بيشتر از پايان آن نمى گذرد روزهاى پرفروغى را در تيم بى ادعاى برق شيراز پشت سر گذاشت اما نبايد از ياد ببريم كه او در ليگ هفتم بيشتر عنصر هجومى تيمش بود نه بازيكن خط دفاع آن. زارع و حضورش در تركيب اصلى تيم ملى را از زمانى كه براى رسيدن به جام جهانى ۲۰۰۶ تلاش مى كرديم، محكوم مى نموديم و زير ذره بين مى برديم. از آن روزها زمان زيادى گذشته و مى خواهيم به جام جهانى ۲۰۱۰ برسيم اما تيم ملى با مربى داخلى جوانش بعد از نااميد شدن از نفرات مورد تأييدش مجدداً او را آزمايش مى كند و مانده ايم اين پروسه چه معنا و مفهومى مى تواند داشته باشد؟ يعنى ليگ به ظاهر حرفه اى ما طى ۷ سال فعاليتش نتوانسته يك مدافع چپ كلاسيك را تحويل تيم ملى بدهد و نيازش را بعد از اين همه مدت مرتفع سازد يا نه برعكس، باشگاه ها كار خود را خوب انجام داده اند اما كادر فنى تيم ملى نتوانسته يا نخواسته محصولات آنها را به دقت مورد ارزيابى و استفاده قرار دهد؟ پاسخ به اين سؤال - البته اگر منطقى باشد و بى شباهت به توجيه- مى تواند بسيارى از ابهامات موجود را برطرف كند و آن زمان است كه مى شود دريافت برانكو ۳ ، ۴ سال قبل حق داشته بر انتخابش اصرار ورزد يا كه خير. همچنين مى توان فهميد على دايى در عمل توجه ويژه اى به ليگ برتر و توليداتش دارد يا نه او هم دست نياز به سوى تركيب هاى كليشه اى و تكرارى دراز مى كند. شايد هم به اين مهم واقف گشتيم كه بازى هاى باشگاهى كمك چندانى به تيم ملى نمى كند كه اگر مى كرد امروز به چند سال قبل برنمى گشتيم... به نظر شما كسى به سؤال ما پاسخ مى دهد؟!
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 203]