واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: كسي سراغي از سينماي كودك نميگيرد
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: نگاهي به وبلاگها
ديگر اين تنها برنامههاي كودك نيست كه در حافظه تاريخي ما جا مانده و به نوستالژي كودكيمان بدل شده است. سينماي كودك نيز به اين تقدير هنري دچار شده و ديگر مثل سالهاي دور كه براي مدرسه موشها و گلنار و اين اواخر كلاه قرمزي و پسرخاله صفهاي طولاني جلوي سينماها شكل ميگرفت، كسي سراغي از سينماي كودك نميگيرد.
به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، سيدرضا صائمي در وبلاگ "كوچه فرهنگ" به نشاني http://ssaemi.blogfa.com نوشته است: اگر بحران مخاطب در سينماي ايران يك مساله فراگير است و به ژانر كودك محدود نميشود اما تجربه تاريخي نشان داده است كه هرگاه فيلمي قابل توجه در سينماي كودك توليد شده با استقبال زياد مخاطبان مواجه ميشد و چه بسا علاقهمندان بزرگسال آن فيلمها بيشتر از كودكان بودند.
هنوز هم بسياري از بزرگسالان وقتي فيلمها و كارتونهاي زمان كودكيشان پخش ميشود با علاقه به تماشاي آن مينشينند. به راستي چرا سينماي كودك و نوجوان كه در زماني مثلا دهه 70 از جايگاه خوبي در ميان مخاطبان ايراني و در كل سينماي ايران برخوردار بود امروز به كنج عزلت نشسته است و بازارش مشتري چنداني ندارد؟ واقعيت اين است كه بخشي از مشكلات سينماي كودك به بحران كليت سينماي ايران برمي گردد كه هم در توليد آثار سينمايي و هم در توزيع و اكران آن با چالش هاي عميقي مواجه است.
اما سينماي كودك در مقام يك ژانر تخصصي، مقتضيات و شرايط خاص خود را دارد كه تحليل آن را از سينماي بزرگسال متفاوت ميكند. البته بر سر آسيبشناسي سينماي كودك در ميان خود اهالي سينما از كارگردانها گرفته تا منتقدان سينمايي مناقشه وجود دارد. برخي مشكل اصلي سينماي كودك را در حال حاضر، فيلمنامه ميدانند. همان معضلي كه دامن كل سينماي ايران را گرفته است. اين گروه معتقدند رمز موفقيت سينماي كودك در دهه 70 قصهپردازي و داستانهاي جذاب آن بود، چراكه كودك به لحاظ روان شناختي به خصوص كودك ايراني به دليل سنتهاي فرهنگي به قصهگويي و داستانپردازي گرايش دارد و آنچه در درجه اول موجب جذب او ميشود ساختار داستاني اثر و شيوه قصهپردازي آن است.
بهترين پيامها و آموزههاي تربيتي هم نميتواند مخاطب كودك را به خود جلب كند مگر اينكه آن مفاهيم و محتويات در قالب ساختاري داستاني و قصهگو ريخته شود و به تصوير درآيد. اين وجوه قصهپردازي در سينماي كودك آنقدر مهم است كه برخي وجود راوي و قصه گو را به عنوان جانشين نمادين مادربزرگها در سينماي كودك، ضروري ميدانند به اين معني كه كودك بايد حس كند كه قصهيي دارد براي او تعريف ميشود. فيلمنامه كودكانه به دليل نوع مخاطبان آن و با توجه به شرايط سني و روان شناختي آنها از پيچيدگيهاي بيشتري برخوردار است.
گروهي نيز در همين راستا بر خلق شخصيت ها و كاراكترهاي اثرگذار كودكانه انگشت ميگذارند. آنها معتقدند اين قهرمانهاي كودكان هستند كه در جذب يا دفع مخاطب تاثيرگذارند. به عقيده اين عده، ذهن كودك همواره به دنبال اسطوره و قهرمانهاي رويايي است كه با خيالپردازيهاي كودكانه آنها سنخيت داشته باشد. در واقع برخي معتقدند عنصر خيالپردازي و فانتزيهاي كودكان، نقش مهمي در توليد آثار كودك پسند دارد. لذا كم رنگ شدن عنصر فانتزي در آثار متاخر سينماي كودك، موجب كاهش مخاطبان سينماي كودك شده است.
در مقابل گروهي معتقدند كه عناصر فانتزي و تخيلي نقش معكوسي در جذب مخاطب كودك داشته است چراكه امروز اكثر فيلمها و كارتونهاي كودكان به صورت پررنگي از عناصر فانتزي و خيالي استفاده ميكند و اتفاقا همين عامل موجب فاصله گرفتن كودك از آنها شده است يا دستكم جذابيت و اثرگذاري گذشته را از دست دادهاند.
ميتوان عواملي كه سينماي كودك را تهديد ميكند به دو دسته كلي تقسيم كرد. عوامل درون سينمايي شامل ضعف فيلمنامه، افول قهرمانها و اسطورههاي كودكانه، عدم قصهپردازي و ضعف ساختار داستاني، فقدان كارگرداني كودك، و عوامل برون سينمايي شامل شرايط اكران، بحران كلي مخاطب در سينماي ايران، رشد و توسعه تكنولوژي ديجيتالي و كامپيوتري و جايگزيني سرگرميهاي ديگر براي كودكان است. شايد يكي از بهترين راهكارها براي حل اين بحران، نظرسنجي و پرسوجو از خود كودكان به عنوان مخاطبان اصلي اين سينما درباره چگونگي و چرايي سينماي كودك باشد كه به قول مولوي: چون سروكار تو با كودك فتاد *** پس زبان كودكي بايد گشاد...
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 303]