واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: نجات از زلزله به كمك تلفن همراه
گروه ترجمه، آزاده بهرامجي؛ زماني كه قطعه هاي سيماني آوار شده بر روي بدن يوان جيانگ امكان هر حركتي را از او گرفته بود تنها صداي ساعت تلفن همراهش بود كه به او زمان را نشان مي داد.ساعت او هر روز 8 صبح زنگ مي زد و باعث مي شد او دريابد كه يك روز ديگر از زنداني شدن او در زير آواره هاي ساختمان دفترش گذشته است. او زماني كه به همراه دو همكار ديگرش براي جلب توجه مردم و دريافت كمك فرياد مي زد به همسر و دختر خردسالش كه در انتظار او بودند فكر مي كرد. يوان گفت؛ «من سه روز را در انتظار يافتن كمك به سر بردم.» اين مرد 37 ساله پس از وقوع زلزله يي در بيچان در دفترش زير قطعات ساختمان به دام افتاده بود و خود را در يك قدمي مرگ احساس مي كرد.پس از زلزله 12 مه در چين نيروهاي امدادرساني موفق شدند 6375 نفر را از زير آوارها نجات دهند. نجات اين تعداد آدم موفقيت بسيار بزرگي براي چين به حساب مي آيد.يوان در اثر زلزله متحمل جراحات شديدي نشد و تنها استخوان هاي قفسه سينه اش ترك برداشت زيرا يك قطعه سيماني بزرگ روي آن افتاده بود. اين قطعه سيماني گوش او را پاره كرده و باعث كبودي چشم راستش شده بود. او اكنون از بيمارستان مرخص شده و جراحت هايش به زودي خوب مي شود.در اثر اين زلزله همسر او در خانه اش دفن شد ولي دختر 10 ساله اش نجات پيدا كرد. يوان مي گويد؛ «همسر من جانش را از دست داد ولي خوشبختانه دخترم را براي من به يادگار گذاشت.»شهر بيچان به حدي در اثر زلزله تخريب شده است كه مقامات به فكر ساختن شهر جديدي هستند زيرا تعمير بناهاي تخريب شده تقريباً غيرممكن به نظر مي رسد. در اثر اين زلزله هزاران نفر جان خود را از دست دادند و تنها 30 هزار نفر از دست زلزله جان سالم به در بردند. يوان هم اكنون در خرابه هاي هتلي 6 طبقه در نزديك دفتر كار خود مستقر شده است. او به همراه 20 تن از همكاران خود كه از زلزله جان سالم به در برده اند در يكي از اتاق هاي هتل زندگي مي كند. او اكنون كه حالش اندكي بهتر شده قصد دارد از خرابه هاي محل كارش بازديد كند و با همكاراني كه در زير آوارها دفن شده اند خداحافظي كند. عينك او در اثر زلزله خرد شده است و او به سختي مي تواند جلوي پايش را ببيند.يوان در گفت وگو با خبرنگاران در حالي كه صدايش به شدت مي لرزيد گفت؛ «من تا جايي كه توان داشتم با صداي بلند فرياد مي زدم و درخواست كمك مي كردم. تمام آنچه كه من در زمان گير افتادنم در زير آوار به آن فكر مي كردم خلاص شدن از زير آوار بود تا بتوانم براي نجات همسر و دخترم كاري بكنم.»او زماني كه فرياد مي زد متوجه شد دو تن از همكارانش هم در نزديكي او در زير آوار گير افتاده اند. آنها براي اينكه بتوانند لحظات سخت را راحت تر تحمل كنند شروع به صحبت در مورد خاطرات خوب زندگي خود كردند تا از افسردگي و نااميد شدن جلوگيري كنند.يوان پس از 17 ساعت اسارت صداي زنگ تلفن همراه خود را شنيد و دريافت كه توانسته است به خوبي در زير آوار دوام بياورد. او زماني كه در زير آوار قرار داشت سه بار صداي ساعت تلفن همراهش را شنيد. آخرين زنگ ساعت تلفن همراه او به منزله نجات او بود زيرا نيروهاي نجات با شنيدن صداي آن موفق شدند محل دفن شدن او را پيدا كرده و او را از زير آوار نجات دهند. نجات او براي ماموران نجات كار بسيار سختي بود زيرا اطراف او از همه طرف بسته شده بود و دسترسي به او كار راحتي نبود. ماموران نجات پس از صرف ساعت هاي زيادي موفق شدند از زير آوار، تونلي بزنند و او را نجات دهند. ماموران نجات پس از بيرون كشيدن او از زير آوار او را بلافاصله به بيمارستاني صحرايي منتقل كردند؛ اما يوان با وجود اينكه توان راه رفتن و حركت را نداشت نمي خواست در بيمارستان باقي بماند و قصد داشت هر طور كه شده براي نجات دختر و همسرش كاري كند. «زماني كه من در اخبار، خبر آمدن زلزله در شهرها و كشورهاي مختلف را مي شنيدم متاثر مي شدم ولي هيچ گاه به عمق فاجعه پي نمي بردم. اين زلزله زندگي و ديدگاه من را به طور كل عوض كرد و باعث شد كه من دريابم معني آوارگي و از دست دادن نزديكان چيست.»منبع؛آسوشيتد پرس
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 479]