واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: نگاهي به رمان "كوري" به بهانه اكران فيلم آن در كن روزهاي خاطره و اندوه
فيلم ساخته فرناندو مريلس، كارگردان برزيلي است كه به دليل اهميت خاص خود در افتتاحيه شصت و يكمين دوره جـشـنـــواره كـــن كـــه روز يــكــشــنــبـــه بــه پــايــان رسـيــد، بــه نـمـايـش درآمـد.اين فيلم براساس داستاني به همين نام نوشته ژوزه ساراماگو نويسنده شهير پرتغالي ساخته شده است. ژوزه ساراماگو اولين برنده جايزه نوبل در كشور پرتغال است . اين ملك الشعراي پرتغالي درسال 1998، بعد از دريافت جايزه نوبل ادبـيـات بـه شـدت مـورد تـوجـه دولت امريكا قرار گرفت. وي هـمـچـنين يكي از بزرگترين نويسندههاي مطرح در اروپا به حساب ميآيد، چرا كه فرياد اروپاي امروز است.رمان در اصل به زبان پرتغالي نوشته شده و در سراسر دنيا به زبانهاي مختلف ترجمه و چاپ شده، در ايران نيز سه ترجمه از اين اثر تـوسط مينو مشيري، اسدالله امرايي و مهدي غبرايي به چاپ رســيــده اســت.خلاصه رمان از اين قرار است كه به صورت كـاملاً اتفاقي و ناگهاني، مردي دچار كوري عجيبي ميشود و همه چيز را سفيد ميبيند. مرد ديگري او را به خانه ميرساند اما اتومبيلش را ميدزدد. همسر مرد كور، وي را نزد چشم پزشك ميبرد ولي چشم پزشك نيز قادر نيست علت اين كوري غير منتظره را كـشـف كـنـد.بـا گـذشـت زمـان، بـه تـرتـيـب بـيـشـتـر شخصيت هاي داسـتـان داسـتـان، دچـار كـوري مـيشـونـد. در ايـن مـيـان، تـنـهـا كسي كه كور نميشود،همسر چشم پزشك است. اما او نيز براي اينكه همراه همسرش باشد و چشم پزشك را تنها نگذارد، خودش را به كوري ميزند. مسئولين شهر، افراد مبتلا را در قرنطينه نگهداري مي كنند و در آنجا اتفاقات و فجايع ناگواري رخ ميدهد. بسياري از كورها كشته ميشوند و رفته رفته اين كوري مسري تمامي شهر را فرا ميگيرد. با وجود وعدههاي فـراوانـي كـه از مـقـامات ما فوق براي رسيدگي به اين مشكل اساسي داده شده بود، هيچ اقدامي صورت نميگيرد و نظم شهر به كلي از بين ميرود. همسرچشم پزشك كه تنها فرد بيناست. گروهي را تشكيل ميدهد وهمگي با كمك هم موفق ميشوند افراد شرور را ازبين ببرند. در اين درگيري ،با آتش گرفتن بخشي از قرنطينه، كل آن در گير شعلههاي آتش ميشود و كورها گروه گروه فرار مي كنند. در اين ميان شهر نيز به ويرانهاي تبديل شده كه هيچ اثري از آباداني در آن ديده نميشود. زن چشم پزشك گروهي را به خانه خود ميبرد و از آنها پذيرايي ميكند. در بين اين افراد، همان فردي كه در ابتداي داستان قبل از همه دچار كوري شده بود، به طور ناگهاني بينايي خود را به دست ميآورد. رفته رفته بقيه افراد باقيمانده در شهر، بينا ميشوند و فرياد شادي سـر مـيدهـنـد. اثـري اسـت تـمـثـيلي ، با فضايي بسيار ناشناخته. اين داستان هيچ گونه محدوديت زمان و مكان ندارد و مي تواند در هر شهر و يا كشوري رخ دهد. حوادث آن در نيمه دوم قرن بيستم به وقوع پيوسته است و اين شايد همان چيزي است كه به موضوع مورد نظر در ذهن ساراماگو مفهوم مي بخشد.كشور، شهر، خيابان ها و حتي افراد داستان نام ندارند. هيچ نشانه اي از نقل قول مثل وجود گيومه، كه خواننده را بـراي ظـهـور يـك مـحـاوره آمـاده سـازد، در ايـن داسـتـان ديده نمي شود. از ابتدا ، خواننده در راه پرپيچ و خم جملات در تلاش است تا محاوره ها را در متن داستان جستجو كند و اين مطلب مي تواند شايسته همان استعارهاي از كوري باشد كه در ذهن ساراماگو وجود داشته .فضاي پر از چرك و ناپاك دالان ها، به همان اندازه كه براي افراد كور داستان نيز كه در آن فضا و موقعيت در حال زندگي هستند واقعي است، براي خواننده داستان نيز شكل حـقـيـقـي و واقـعـي دارد.عـلاوه بر واقع گرايي ساراماگو، شيوه نوشتاري او نيز باعث منحصر به فرد بودن و بي نظير بودن او شده است. تا آنجا كه به ساختار رمان مربوط است، نوعي سياليت و انعطاف پذيري مطلق در طول داستان مشاهده مي شود. هجوم كوري موجب ميشود تك تك افراد به دنبال آرامش خاطر در جمع باشند. بنابراين، يكنواختي ساختار زبان داستان، خواننده را مـجـبـور مـيكـند كه در جستجوي معناي مكشوف خود در مـكـان و مـوقـعـيـتـي نـامـشـخـص و غـيـرقـابـل شـرح در ايـن رمان باشد.ساراماگو بر اين باور است كه اعمال انساني در معنا ميشوند. موقعيتي كه همواره دچار تغيير و تحول است و در ايـن مـيـان انـسـانـي كه دائم سرگشته است.او اعتقاد دارد كه كـوري، كورشدن واقعي نيست. كور شدن عقل انسان است. انـسـانـي كـه عـقـل دارد، امـا عـاقـلانـه رفـتـار نـمـيكـنـد. از نـظـر او قــانــونـمـنــدي،قــدرت تـصـمـيــمگـيـري و رفـتـار عـاقـلانـه، نـقـطـه شـروعـي اسـت بـراي بينايي.بسياري از خوانندگان و منتقدان، شباهتهايي را بين رمان و رمان نوشته كامو قائل شدهاند. از اين رو كه هر دو رمان درباره يك بيماري شايع و مـسـري اسـت كـه مـنـطـقـهاي را دچـار مشكل ميكند و اينكه چگونه ساكنين آن منطقه پس از آن با شرايط و وضع موجود كنار مـيآيـنـد. با اين وجود، ترسيم ساراماگو از اين بيماري مسري بسيار عميق، تلخ و ناگوار است كه ترس و عجز قربانيان را نمايان مي سازد و اين جريان به گونهاي نمايش داده شده كه در كامو آن را نميتوان ديد. با خواندن اين رمان، انبوهي از سوالات در ذهن خواننده مطرح مي شود كه علاقه دارد ساراماگو به آنها پاسخ دهد و اين دقيقا اعتباري است بر هنر او، چرا كه اين سوالات بــيجــواب بــاعــث مــيشــونــد عــلاقـه خـوانـنـده شدت پيدا كند.او تـصـويـري از دنـيـايـي ارائـه مـي دهـد كـه در نـتـيـجـه يك بيماري فيزيكي و مـسـري درحـال انـحـطـاط بـه سـوي هـرج و مـرج است. دنيايي توصيف نشدني كه در آن گروه كوچكي از مردم در تلاشند كه با اين وضعيت و موقعيت تغيير يافته دست و پنجه نرم كنند.
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 359]