تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه يكى از شما به خانه خود وارد مى‏شود، سلام كند، چرا كه سلام بركت مى‏آورد و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804740457




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شصت سال جنايت ؛ شصت سال مقاومت(17) سرانجام نكبت بار اولين نبرد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شصت سال جنايت ؛ شصت سال مقاومت(17) سرانجام "نكبت" بار اولين نبرد
خبرگزاري فارس: هيچ‏كس به درستي نمي‏داند كه آيا سران كشورهاي عرب حقيقتاً در صدد بودند كه اساس اسراييل را در هم بكوبند يا تنها قصد آرام‏سازي افكار عمومي مردم خود را داشتند. البته ماه‌ها بود كه ادعاهاي گزافي از جانب رهبران اين كشورها شنيده مي‌شد و توده‌هاي عرب به سمت اين باور سوق داده مي‌شدند كه ارتش‌هاي عربي مي‌توانند به راحتي يهوديان را شكست دهند و فلسطين را تحت كنترل خود درآوردند.


*ادعاهاي گزاف

صهيونيست‌ها در ادبيات سياسي خود از جنگ سال1948 با عنوان "جنگ‌هاي استقلال" ياد مي‌كنند و موفق شده‌اند اين مفهوم جعلي را به ادبيات سياسي غرب نيز تحميل كرده و جنگ اشغالگرانة خود را در پوشش استقلال‌طلبانه نمايش دهند.اين جنگ هابا ورود ارتش‏هاي 7 كشور عربي (مصر، سوريه، اردن، عراق، لبنان، عربستان و يمن)به خاك فلسطين اشغالي رسما آغاز شد. طي نخستين حملات ، مسلمانان موفق شدند بر بخش‏هاي وسيعي از فلسطين مسلط شوند. هيچ‏كس به درستي نمي‏داند كه آيا سران كشورهاي عرب در آن اوضاع حقيقتاً در صدد بودند كه اساس اسراييل را در هم بكوبند يا تنها قصد آرام‏سازي افكار عمومي مردم خود را داشتند. البته ماه‌ها بود كه ادعاهاي گزافي از جانب رهبران اين كشورها شنيده مي‌شد و توده‌هاي عرب به سمت اين باور سوق داده مي‌شدند كه ارتش‌هاي عربي مي‌توانند به راحتي يهوديان را شكست دهند و فلسطين را تحت كنترل خود درآوردند.
"اعظم پاشا عبدالرحمن" دبيركل "اتحادية عرب" با غرور مدعي شده بود:
"اگر اعراب در جنگي آشكار و سريع عليه يهوديان پيروز نشوند، شما مي‌توانيد تمام رهبران و دولتمردان عرب را به دار بياويزيد."
همچنين رئيس‌جمهور سوريه به يك شخصيت فلسطيني گفته بود كه:
"ارتش و تمامي تجهيزات ما در بهترين شرايط قرار دارند و به راحتي مي‌توانند از عهدة چند يهودي برآيند."
در عراق نيز، نخست‌وزير وقت اين جمله تاريخي را به نام خود ثبت نمود كه:
"تنها چيزي كه فلسطيني‌ها نياز دارند چند جارو است كه با آن يهوديان را به دريا بريزند."
اما تعلل و تأخير بيش از حد كشورهاي عربي براي اعزم نيرو به فلسطين و عدم پشتيباني مناسب آنان از "سپاه نجات فلسطين" و "ارتش جهاد مقدس" روي ديگر سكه بود. به هر حال "ارتش‏هاي عرب" در مرحلة اول جنگ، علي‏رغم مشكلات فراوان، پيروزي‏هاي چشمگيري به دست آوردند تا جايي كه تمام كشورهاي غربي براي نجات "رژيم نوپاي صهيونيستي" از نابودي كامل به دست و پا افتادند؛ اما اختلافات و رقابت‏هاي سنتي اعراب باعث شد بسيار از هم گسسته عمل كنند.
"فاروق" پادشاه مصر كه از نوادگان "محمدعلي" بود، با پسران "شريف مكه" (هاشميان) كه بر اردن و عراق حكومت مي‏كردند، دشمني كهنه‏اي داشت و سوريه نيز با "اردن" در رقابت بود و سعي مي‏كرد خود را به مصر نزديك كند. تاريخ نشان داد، جبهة اعراب در 60 سال بعد نيز از چنين مناقشاتي رها نشد و اسرائيل براي حفظ موجوديت خود، از اين رقابت‏هاي بي‏نتيجه، بهترين استفاده را كرد.البته در اين ميان، پادشاه "اردن"("امارت شرقي اردن" سابق)، انگيزه‏اي بسيار قوي براي جنگ داشت و آن هم تصرف "كرانة باختري رود اردن" و انضمام آن به سرزمين تحت سلطه‏اش بود و به محض آن‌كه به اين هدف رسيد، رسما دست از جنگ كشيد. اعراب هيچ‌‌گاه "اردن" را به خاطر اين امر نبخشيدند. در ميان ارتش‌هاي عربي، "اردن" كار آزموده‌ترين و مجهزترين نيروي نظامي را داشت كه تحت فرماندهي افسران انگليسي عمل مي‌كرد. اين ارتش كه اعراب آن را "لژيون عرب" مي‌خواندند، در منطقة "لطرون" چنان نظاميان صهيونيست را به مخمصه انداخت كه به اعتراف منابع صهيونيستي طي چند روز، هزاران صهيونيست مسلّح از پا درآمدند. اوضاع به قدري وخيم شد كه مهاجرين جديدالورود از اروپا در همان كشتي‌هايي كه با آن‌ها به سوي فلسطين مي‌آمدند لباس فرم نظامي دريافت مي‌كردند و به جبهة "لطرون" اعزام مي‌شدند. همين ارتش با تصميم " ملك عبدالله" در چند قدمي "تل‌آويو" به صورت يكجانبه اعلام آتش‌بس كرد و متوقف شد.
دانستن اين مسئله خالي از فايده نيست كه نخست‌وزير اردن، در ماه فوريه (سه ماه پيش از آغاز جنگ) طي ديداري با وزير امور خارجة بريتانيا، به او قول داده بود كه در جنگ آتي ،"لژيون عرب" تنها تا مرزهاي تعيين شده توسط سازمان ملل پيشروي خواهد كرد. بعدها مشخص شد كه تنها چهار روز پيش از آغاز جنگ (12 ماه مه) "ملك عبدالله" در كاخ خود،شخصا پذيراي دو ميهمان از "آژانس يهود" بوده است: "گلدامايرسون" و "عزرا دانين".
"پسر شريف مكه" به هيأت نمايندگي يهود پيشنهاد كرد كه اعلان تاسيس "دولت يهود"‌را سه سال به تأخير بيندازند و در عوض او قول مي‌دهد كه در عرض اين مدت، زمينه را به نفع صهيونيست‌ها آماده كند و از ورود ارتش‌هاي عربي به جنگ با "دولت يهودي" جلوگيري نمايد.
اين آخرين ملاقات "ملك عبدالله" با صهيونيست‌ها نبود. چند ماه بعد، در ميانة كش و قوس‌هاي نظامي و سياسي در منطقه، وي با دو نمايندة "رژيم نوپاي صهيونيستي" به اسامي "يادين" و "موشه دايان" ديدار و گفت و گو داشت.
با وجود اشتهار پادشاه اردن به روابط نزديك و پنهان با صهيونيست ها و انگلستان ، همة اعراب مي‌دانستند كه ورود "لژيون عرب" به ميدان جنگ تنها به يك منظور است؛ جلوگيري از تصرف "كرانة باختري رود اردن" توسط كشورهاي عربي رقيب. در واقع جناب "ملك عبدالله" اساساً از جانب صهيونيست‌ها كمترين خطري حس نمي‌كردو حتي مورخين بر اين نظرند كه وي وجود دولت يهودي را در منطقه عاملي نهم براي مهار رقباي سنتي خود مي دانست.
به هر حال مرحله اول جنگ با سربلندي نسبي ارتش هاي عربي همراه بود. "حسن سلامه" يكي از فرماندهان بزرگ فلسطيني، در جريان همين مرحلة از "جنگ اول اعراب و اسراييل" طي نبردي بر سر روستاي استراتژيك "رأس العين" به تاريخ 30 ماه مه زخمي شد و روز بعد به شهادت رسيد.
طي اين دو هفته جنگ، تقريباً تمامي آن چه در "طرح تقسيم" به فلسطينيان وعده داده شده بود، توسط ارتش‏هاي عربي تصرف شد و حقيقتاً تا سقوط "تل‏آويو" راه زيادي باقي نبود. ارتش مصر 35 كيلومتر و ارتش "اردن" تنها 10 كيلومتر تا "تل آويو" فاصله داشتند. همچنين واحدهاي ارتش عراق توانسته بودند خود را به 10 كيلومتري شهر مهم "نتانيا" برسانند؛ اما فشارهاي شوراي امنيت باعث شد، اعراب متاركه‏اي چهار هفته‏اي را بپذيرند.
حقيقت اين است كه باز هم كسي علت درست قبول اين آتش‏بس طولاني را - آن هم در زماني كه اعراب موضع برتر را داشتند - نمي‌داند. معاون كنسولگري آمريكا در بيت‌المقدس، در همان ايام پيرامون اين آتش‌بس گفته بود:
"قطعنامة شوراي امنيت، تنها وسيله‌اي بود كه يهوديان را از محاصرة اعراب نجات بخشيد و از نابودي آنان به دست رزمندگان عرب جلوگيري كرد."
جالب اين جاست كه دولت‏هاي عربي مدتي پيش از پذيرش آتش ‌بس، در بيانيه اي اعلام كرده بودند:
"آتش‏بس براي اعراب خطرناك است و براي يهوديان فرصتي است كه جاي پايشان را محكم كرده و مانع تحصيل وحدت حكومت فلسطين شوند."
با اين حال آتش‏بس چهار هفته‏اي از سوي اعراب پذيرفته شد و از 11 ژوئن به اجرا درآمد.
يكي از شرايط دورة آتش‏بس، ممنوعيت خريد اسلحه براي طرفين درگيري بود، با اين حال طبق پيش‏بيني‏ها، "آژانس يهود" از اين فرصت بهترين استفاده را برد. شبكه‏هاي منظم سياسي و مالي يهوديان در سراسر عالم فعال شدند و سيلي از تسليحات سبك و سنگين و حتي افسران و سربازان كارآزموده از آمريكا، فرانسه، انگليس، روسيه، ايتاليا و چكسلواكي از هوا و دريا به سوي فلسطين سرازير شد. يهوديان در ايام آتش‌بس توانستند كوچك‌ترين و دور افتاده‏ترين مهاجرنشين‏ها و شهرك‏هاي صهيونيستي را مسلّح و آمادة دفاع كنند و جاده‏هاي ترابري و پشتيباني جديد احداث كنند. اين در حالي بود كه تلاش‏هاي برخي كشورهاي عربي براي تهية اسلحه در آسيا و اروپا از طرق ديپلماتيك يا تهديدآميز خنثي مي‏شد و حتي "ملك عبدالله" پادشاه اردن، پيشنهاد فرماندهان ارتش خود را براي تأمين تداركات و تجهيزات بهتر در ايام متاركة جنگ، رد كرد.
انگلستان نيز با روش‏هاي اختصاصي خود به ياري صهيونيست‏ها شتافت. از جمله اين كه مواضع خود را در بندر "حيفا"، مدت‏ها پيش از موعدي كه مقرّر كرده بود، و درست در ايام آتش‏بس، ناگهان تخليه كرد و استحكامات و مهمات مدرن موجود در آن‌ها را به دست يهوديان سپرد.
از چند روز پيش از برقراري آتش‏بس، شخصيتي سوئدي با نام "كنت فولك برنادوت" (پسرعموي پادشاه سوئد) به عنوان ميانجي سازمان ملل و با اختيارات فراوان وارد منطقه شد و او بود كه مذاكرات آتش‌بس را ميان طرفين درگير هدايت ‏كرد. "برنادوت" پس از مذاكراتي با طرفين، "طرح تقسيم" را با اندكي تغييرات به عنوان پاية مذاكرات صلح معين كرد، اما با مخالفت هر دو طرف مواجه شد. رايزني‏هاي "برنادوت" در تمامي طول چهار هفته ادامه پيدا كرد؛ اما به جايي نرسيد. اعراب با هر طرحي كه متضمن تشكيل توأمان "دولت يهود" و "دولت فلسطين" بود مخالفت مي‏كردند و صهيونيست‏ها نيز حاضر نبودند بر سر دولت تازه‌تأسيس خود مذاكره كنند.
با پايان مدت آتش‏بس، "اتحادية عرب" در روز نهم جولاي، جنگ را در تمامي جبهه‏ها آغاز كرد؛ اما اين بار ابتكار عمل با صهيونيست‏ها بود و اعراب ضربات سختي را متحمل شدند. در همين گير و دار، "شوراي عالي فلسطين"، با پافشاري فراوان توانست "اتحادية عرب" را وادار كند تا با تشكيل "حكومت موقت غيرنظامي فلسطين" در مناطق تحت سلطة اعراب، موافقت كند.البته به علت شرايط خاص جنگي، اين حكومت نتوانست كاري صورت دهد.
"كنت برنادوت" بلافاصله پس از آغاز مجدّد جنگ، عازم نيويورك شد و از "سازمان ملل" خواست براي برقراري آتش‏بس، فوري اقدام كند و به عنوان حفظ "بيت‏المقدس"، نيروهاي بين‏المللي را در فلسطين مستقر كند. در همين گير و دار، "كميتة عالي عرب" (به رياست "حاج امين الحسيني") با پافشاري فراوان توانست "اتحادية عرب" را وادار كند تا با تشكيل "حكومت موقت غيرنظامي فلسطين" در مناطق تحت سلطة اعراب، موافقت كند.البته به علت شرايط خاص جنگي، اين حكومت نتوانست كاري صورت دهد؛ اما در طرف ديگر، آمريكا كه به خوبي مي‏دانست پيروزي‏هاي اخير صهيونيست‏ها قائم به خود آن‌ها نيست و ممكن است با ورود جنگ به مراحل جديد، و همگرايي بيش‌تر اعراب، وضعيت جبهه‏ها دوباره تغيير كند، از درخواست "برنادوت" پشتيباني كرد و پس از تحصيل موافقت انگلستان، شوراي امنيت طي جلسه‏اي، آتش‏بس را در تمامي جبهه‏ها خواستار شد.بنابر قولي، اين‏بار خود اعراب نيز از نمايندة بريتانيا در شوراي امنيت، خواستند براي برقراري آتش‌بس اقدامي كند. شوراي امنيت، طي جلسه‏اي خواستار آتش‏بس در تمامي جبهه‏ها شد. اعراب به دليل تحمل شكست و صهيونيست‏ها به علت عدم اطمينان به آيندة جنگ، بلافاصله پيشنهاد آتش‏بس را پذيرفتند و روز 19 جولاي، پس از ده روز جنگ، آتش‏بس دوم برقرار شد. در حالي كه ارتش‏هاي عرب، "اللد"، "رمله"، "صفد"، "ناصره" و "شفا عمرو" و همچنين مناطق "رأس‏العين"، "مرج بن عامر" و "الجليل" را از دست داده بودند.
با آرام گرفتن جبهه‏ها، يهوديان به "كنت برنادوت" اعلام كردند حاضرند با اعراب وارد مذاكره شده و قرارداد صلح دايمي با آنان منعقد كنند. برنادوت اين پيشنهاد را به "اتحادية عرب" تسليم كرد، اما اعضاي اين اتحاديه بالاتفاق بر آن مهر باطل زدند و حاضر نشدند با نشستن پاي ميز مذاكره، موجوديت "دولت يهودي" را تأييد كنند.

*طرح تقسيم جديد

مدتي بعد "برنادوت" كه همچنان در پي برقراري صلحي نسبتاً پايدار بود، طرح جديدي را به سازمان ملل تقديم كرد. در اين طرح منطقة "نقب" از سهم يهوديان (مطابق "قطعنامة 181 سازمان ملل متحد") كسر شده و به دولت عربي منضم شده بود و در مقابل بخش "الجليل" به يهوديان داده مي‏شد.
"بيت‏المقدس" نيز چونان قبل بايد به دست سازمان ملل سپرده مي‏شد و شهر استراتژيك "حيفا"، به بندري آزاد براي تجارت اعراب و يهوديان تبديل شد. از طرف ديگر، قسمت غربي فلسطين (كرانه باختري رود اردن) هم به "كشور اردن" منضم مي‏شد. "كنت برنادوت" گرچه يك مسيحي "پروتستان" بود و در ابتداي ورود به "مسألة فلسطين" به صورت سنتي، مانند هر اروپايي ديگري به سمت تبليغات و ديدگاه‌هاي صهيونيست‌ها گرايش داشت، اما پس از حدود 4 ماه حضور در قلب حادثه و ساعت‌ها گفتگو با طرفين درگير و حضور در ميان آوارگان نگون‌بخت فلسطيني، تصوراتي بسيار متفاوت از گذشته پيدا كرده و بسيار تحت تأثير مصائب بوميان فلسطين و تكبر و قساوت صهيونيست‌ها قرار گرفته بود، تا جايي كه صهيونيست‌ها به صورت جدي از جانب او احساس خطر كردند.

*ترور ميانجي صلح

مسلماً "كنت برنادوت" هيچ‌گاه اصل تأسيس "دولت يهودي" را در فلسطين رد نمي‌كرد، اما رعايت تقديدات اخلاقي و انساني در جريان تلاش‌هاي سياسي خود و عدم تسليم در برابر فشارهاي زياده‌طلبانه صهيونيست‌ها اندك اندك او را در كانون تبليغات تجاوز‌طلبانه صهيونيست‌ها قرار داد و سرانجام در روز 17 سپتامبر سال1948، تنها شش ساعت پس از ارسال طرح جديد به سازمان ملل، "كنت برنادوت" و همكار فرانسوي‏اش توسط گروه "اشترن" در "بيت‏المقدس" ترور شدند و جان باختند. اين گروه تروريستي، "برنادوت" را به دليل سلب حق حاكميت اسرائيل بر "نقب" و "بيت‏المقدس" به قتل رسانده بود. اين كه اعضاي اين گروهك تروريستي چگونه طي شش ساعت از مفاد اين طرح رسمي مطلع شده بودند، مشخص نيست.
در ابتدا "رژيم صهيونيستي" ادعا كرد كه قادر به يافتن صهيونيست‌هاي عامل ترور نيست. "بن گوريون" دستور انحلال "ايرگون" و "اشترن" را صادر و 200 تن از اعضاي آن را دستگير كرد، اما تمامي اين افراد، بدون محاكمه آزاد شدند. سرانجام، دو ماه پس از ترور "برنادوت"، بر اثر فشار بين‌المللي، دو تن از تروريست‌هاي گروه "اشترن" با نام "ناتان يلين مور" و "ماتي تياهو اشموله ويتز" دستگير و به دادگاه نظامي سپرده شدند. شخص ديگري هم كه فرماندة عمليات ترور محسوب مي‌شد و "اسحاق شامير" نام داشت توانست بگريزد و مخفي شود. دو متهم مذكور، در دادگاه، علاوه بر رد اتهام ترور "برنادوت" سخنان پرشوري عليه او، به عنوان "دشمن اسرائيل" ايراد كردند. اين دو در نهايت به 8 و 5 سال زندان محكوم شدند و پس از چندي نيز مورد عفو قرار گرفتند. (فرماندة عمليات اين ترور، بعدها به رياست دولت رژيم صهيونيستي رسيد)

*دولت مستعجل فلسطين

پنج روز پس از تسليم طرح جديد تقسيم به سازمان ملل و ترور "برنادوت"، ، فلسطينيان كه همة شرايط را به ضرر خود مي‏ديدند و ديگر اميدي به هيچ مساعدت خارجي نداشتند، آخرين تلاش‏ها را براي نجات فلسطين آغاز كردند.
روز 22 سپتامبر سال 1948، اعضاي "حكومت موقت غيرنظامي فلسطين"، كه در ايام جنگ، اعلام موجوديت كرده بود، در شهر "غزه" تشكيل جلسه دادند و حكومت جديدالتأسيس خود را "حكومت مستقل فلسطين" نام نهادند.
از آن‌جا كه برگزاري انتخابات سراسري در فلسطين در آن شرايط، امري محال بود، "شوراي عالي فلسطين" تصميم گرفت براي تأسيس "مجلس ملي فلسطين"، شخصيت‏ها، رؤساي قبايل، معتمدين عشاير و... را براي حضور در يك كنگره فرا خواند. كنگره به تاريخ روز 30 سپتامبر، با شركت 85 شخصيت كه پيشاپيش آنان "حاج امين‏الحسيني" قرار داشت، در "غزه" افتتاح شد.
در روز افتتاح كنگره، غزه حالت جشن و سرور داشت و خيابان‏ها با پرچم‏هاي فلسطين آذين‌بند? شده بود. اتومبيل "حاج امين" و همراهانش، با اسكورت مسلح مجاهدين فلسطين و در ميان ابراز احساسات مردمي كه شعار "زنده باد فلسطين" سر مي‏دادند، به محل برگزاري كنگره وارد شد. در روز دوم (اول اكتبر)، "حاج امين" نماز جمعه را در مسجد بزرگ "العمري" و با شركت انبوه نمازگزاراني كه خيابان‏هاي اطراف مسجد را پر كرده بودند، اقامه نمود. شركت‏كنندگان در كنگره در پايان روز دوم اجلاس خود، "استقلال فلسطين" را از "بحر تا نهر" (مرزهاي مشخص شده براي "حكومت قيوميت") به رسميت شناختند و "بيت‏المقدس" را به عنوان پايتخت آن برگزيدند. آنان همچنين "احمد حلمي پاشا" را به رياست دولت فلسطين برگزيدند. او نيز كابينه خود را معرفي كرد و در نهايت با تأكيد بر حفظ حاكميت ملي، "نخستين منشور ملي فلسطين" قرائت شد.
در اين‌جا بود كه يك بار ديگر، سران كشورهاي عربي نقش مخرب خود را در ماجراي فلسطين به خوبي ايفا كردند. "ملك عبدالله" پادشاه اردن، كه با "شوراي عالي فلسطين" اختلاف و اصولاً از خاندان "حسيني" كينه‏اي كهنه در دل داشت، با "كنگرة غزه" به شدت مخالفت كرد و در اقدامي انفعالي، كنگرة مشابهي را در "اردن" برگزار كرد.
در اين كنگره، مصوب شد كنگره‏اي بزرگ ‏تر براي بيعت فلسطينيان با "ملك عبدالله" به عنوان "پادشاه اردن متحد" برگزار شود. مصر نيز به اين بهانه كه در صورت استقرار دولت فلسطيني در غزه، "ارتش اسراييل" تحريك شده و بيم اشغال اين منطقه مي‏رود، "حاج امين الحسيني" را با تهديد و فشار به قاهره بازگرداند و "احمد حلمي پاشا" و كابينه منصوبش را نيز به همين شهر منتقل كرد تا در آن‏جا "دولت در تبعيد" تشكيل دهند و از گزند حملات اسراييل در امان باشند. به اين ترتيب، "دولت مستقل فلسطيني" در نطفه، مرد.( سران عرب ديگر به "حاج امين الحسين" اجازه ورود به مسألة فلسطين را ندادند. "حاج امين" سرانجام در چهارم جولاي سال 1974، در قاهره در گذشت.)

در اواخر ماه سپتامبر، آخرين طرح "برنادوت" فقيد، در "جلسات سازمان ملل متحد" در پاريس مورد بحث و بررسي قرار گرفت.همزمان با آغاز مذاكرات در پاريس، نظاميان صهيونيست (در 12 دسامبر سال1948، "هاگانا" با ديگر نيروهاي نظامي و شبهه نظامي يهودي ادغام شده و تشكيلات واحدي به نام "نيروهاي دفاعي اسراييل" ايجاد شد كه تا امروز هم در متون رسمي "ارتش رژيم صهيونيستي" به همين نام خوانده مي‌شود)، با نقض آتش‏بس و حمله به جنوب فلسطين، منطقة "نقب" را، كه به تنهايي در حدود نيمي از خاك فلسطين را در بر مي‏گيرد، به صورت كامل (به جز "نوار غزة" فعلي) به اشغال درآورد. در اين اوضاع "پادشاه اردن" هم فرصت را غنيمت شمرد و در دسامبر سال 1949 با تشكيل كنفرانسي در شهر "اريحا"، "فلسطين غربي" (كرانة باختري رود اردن) را به قلمرو "پادشاهي اردن" ضميمه كرد و بيعت با "ملك عبدالله" به عنوان "پادشاه اردن متحد" محقق شد و "پسر شريف مكه" به خواستة ديرينه‌اش مبني بر الحاق "كرانة باختري رود اردن" به قلمرو پادشاهي خود رسيد. اين اقدام در آن شرايط خدمت بزرگي به صهيونيست‏ها و متحدانشان محسوب مي‏شد، چرا كه پس از "طرح تقسيم" و جنگ سال 1948، بخش غربي فلسطين تنها جايي بود كه عملاً نام "فلسطين" را يدك مي‏كشيد. با انضمام اين قسمت به يك كشور عربي، نام فلسطين تقريباً تنها به باريكه كوچكي در جوار مصر (نوار غزه) اطلاق مي‏شد كه آن هم ارزش خاصي نداشت.
به اين ترتيب از لحاظ حقوقي، يهوديان ديگر با مردم "فلسطين" و حقوق پايمال شدة آنان مواجه نبودند، بلكه طرف منازعة آنان "كشور عربي اردن" بود. اين خيانت "ملك عبدالله" تا نيم قرن بعد مورد استناد سران صهيونيزم قرار مي‏گرفت و آنان اعلام مي‏كردند، بين "اسراييل" و "اردن" جايي را به نام "فلسطين" نمي‏شناسند و طرف حساب آنان تنها حكومت اردن است. به اين ترتيب، فقرة ديگري به كلكسيون خيانت‏هاي خاندان "شريف مكه" اضافه شد.
مذاكرات سازمان ملل براساس "آخرين طرح تقسيم" ادامه پيدا كرد اما اسراييل حاضر به پس دادن منطقة "نقب" نشد و شكايات متعدد اعراب هم به جايي نرسيد.

*سرانجام نبرد

سرانجام "سران عربي" تمايل خود را به برقراري آتش‌بس با "‌دولت يهودي" اعلام كردند. "رالف بانچ"، فرستادة ويژه دبيركل سازمان ملل متحد، كه ميانجي‌گري ميان اعراب و صهيونيست‌ها را برعهده داشت توانست چهار كشور عرب در خط مقدم نبرد را به امضاي پيمان متاركة موقت جنگ با رژيم صهيونيستي وادار كند. نخستين كشور، مصر بود كه نمايندگان آن در تاريخ 13 ژانوية سال1949، گفتگوهاي خود را باوساطت نمايندة سازمان ملل، در "هتل گل سرخ" واقع در جزيرة "رودس" (يونان) با نمايندگان رژيم صهيونيستي آغاز كردند و در 24 فوريه پيماني را به امضا رساندند كه در آن قيد شده بود طرفين بايد تا امضاي قرارداد دائمي صلح دست از جنگ بكشند، عليه يكديگر تحركات نظامي نكنند، در مرزهاي مشترك منطقه‌اي غيرنظامي در نظر بگيرند و براي رعايت آتش‌بس، كميسيون مختلطي تحت نظارت سازمان ملل متحد تشكيل دهند. دومين قرارداد متاركه بين لبنان و رژيم صهيونيستي به امضا رسيد و گفتگوهاي مربوط به آن از اول تا 23 مارس سال1949 در پاسگاه مرزي "رأس الناقوره" صورت گرفت. مواد قرارداد مشابه مواد معاهدة قبلي بود.
سومين كشور اردن بود كه نمايندگان آن از 24 مارس تا 13 آوريل سال1949 با وساطت "رالف بانچ" مذاكرات خود را انجام دادند و در آخرين روز، پيمان متاركة جنگ را امضا كردند. يكي از مواد اين پيمان كه دانسته يا ندانسته توسط اردن پذيرفته شد، مسافرت اتباع دو كشور را به كشورهاي متقابل، جز با امضاي پيماني جداگانه، ممنوع مي‌دانست. چون باقي ماندة خاك فلسطين (شامل "كرانة باختري رود اردن") توسط "لژيون عرب" (ارتش سلطنتي اردن) به تصرف درآمده بود، تمامي كساني كه پشت مرزهاي شرقي "دولت يهودي" (صرف‌نظر از مرز سوريه) قرار مي‌گرفتند بر طبق اين پيمان رسماً "اتباع اردن" شناخته مي‌شدند. با اين ترفند بر هويت فلسطيني سرزمين و ساكنان "كرانة باختري رود اردن" مهر بطلان زده مي‌شد و هرگونه تلاشي از سوي فلسطينيان پناهنده به اين منطقه براي بازگشت به خانه و كاشانة خود غيرقانوني شمرده مي‌شد. "ملك عبدالله" در اواخر همين سال، طي "كنگرة اريحا" اين خدمت بزرگ به صهيونيست‌ها را تكميل كرد. با تمسك به همين ماده، رژيم صهيونيستي صدها روستايي فلسطيني نگون بختي را كه طي چند سال بعد براي برداشت محصول زمين‌هاي زراعي و باغات يا گردآوري اثاث خانة خود يا هر دليل ديگري قدم به خاك فلسطين اشغالي گذاشتند تحت عنوان "عبور غيرمجاز بيگانگان از مرز" به خاك و خون كشيد.
سوريه آخرين كشوري بود كه پاي ميز مذاكرات غيرمستقيم با رژيم صهيونيستي نشست. گفتگوها از 12 آوريل سال1949 در تپة مرزي 232 آغاز و در اثر تجاوزهاي پياپي نظاميان صهيونيست به "اردن" و "بندر عقبه" چندين بار قطع شد. سرانجام آخرين مذاكرات از 5 تا 20 ژوئيه صورت گرفت و به امضاي پيمان آتش‌بس انجاميد.
به اين ترتيب "اولين جنگ اعراب و اسرائيل" در حالي به پايان رسيد كه صهيونيست‏ها بر 78 درصد خاك فلسطين مسلط بوده و رسماً تمامي اين مناطق را خاك "كشور يهودي اسرائيل" مي‏دانستند. اين مقدار، 000/6 كيلومتر مربع از مناطقي را كه "طرح تقسيم" به فلسطينيان اختصاص داده بود در بر مي‏گرفت.
با تلاش‏هاي مستمر آمريكا، "رژيم صهيونيستي" در تاريخ 11 مه سال1949 طي دويست و هفتمين اجلاسيه مجمع عمومي سازمان ملل، با تصويب قطعنامه 273 به عضويت "سازمان ملل متحد" درآمد. از اين پس تمامي تلاش‏هاي ديپلماتيك، بيانيه‏هاي رنگارنگ و كنفرانس‏ها و كنگره‏هاي ريز و درشت، نتوانست صهيونيست‏ها را يك وجب از اراضي اشغال شدة فلسطين خارج كند.

*محمدعلي صمدي
انتهاي پيام/
 سه شنبه 7 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 325]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن