تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837942166
جنبههاي اجتماعي اعتياد
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: جنبههاي اجتماعي اعتياد
اكنون ديگر همگان ميدانند كودكاني كه والدين وابسته به مواد شيميايي دارند، به شدت در خطر گرفتاري اعتياد هستند؛ اما آنچه ما در حال دستيابي به آن هستيم، اين است كه درست مشابه با همان راههايي كه خانواده معتادپرور بر فرزندانش تأثير ميگذارد، جامعه معتادپرور هم بر روي ما اثر ميگذارد.در حقيقت، تقريباً غيرممكن است ما با فرهنگ كنونيمان بزرگ شويم، ولي حداقل تا حدي نسبت به اعتياد آسيبپذير نباشيم؛ چرا كه خصيصههاي شخصيت اعتيادي (اصرار به داشتن تصور آرماني و خيالي، وسوسه دستيابي به قدرت، كنترل، انكار واقعيت، عدم صداقت و...) به طور وسيعي در ارزشها و گرايشهاي جامعه انعكاس يافته است و اين به شكل خودكار در حال تداوم و استمرار است. گرايشهاي معيني، شرايطي را ميآفرينند كه اعتياد در آن رشد ميكند و تعداد رو به افزايش معتادان، اين گرايشها را تقويت و تداوم ميبخشند.
علت معتاد شدن خيليها، عدم آگاهي كافي درباره مواد اعتيادي نيست؛ بلكه به اين دليل است كه آنها به منظور برقراري رابطه صميمي، اجتماعي بودن، مورد پذيرش واقع شدن و رهايي از فشارهاي رواني، تلاش ميكنند (به شكل رفتار خود تخريبگرايانه يك معتاد) نيازهاي اصلي و طبيعي عاطفي، اجتماعي و معنوي خود را برآورده سازند. البته تغييردهندههاي خلق نميتوانند اين آرامش و راحتي را فراهم آورند؛ ولي خيال و تصور باطلي را فراهم ميكنند كه شخص فكر ميكند به خواستههايش دست مييابد و از آنجايي كه او مستأصل و نااميد است، به چنين خيال و تصور نادرستي رضايت ميدهد.
با اين زمينه فرهنگي كه انواع اعتياد در آن ظاهر ميشود، شيوع آنها قابل فهم است. در جامعهاي كه داشتن وجهه مورد پسند ديگران، همه چيز تلقي ميشود، از مردم ميتوان انتظار داشت كه براي خلق يا حفظ وجهه عمومي معيني، از تغييردهنده خلق كمك گيرند و يا از اين طريق خود را در برابر احساس بيكفايتي و بيعرضگي ناشي از عدم سازش با آن وجهه عمومي، بيحس و كرخ سازند. برعكس، همچنان كه افراد بيشتري در اداره و كنترل زندگي خود احساس ضعف و درماندگي ميكنند، انتظار ميرود براي دستيابي به احساس سرمستكننده ناشي از وضع مالي خوب، شايستگي، اداره و كنترل امور، طالب تغييردهندگان خلق باشند. در حالي كه زندگي امروزي هرچه سختتر و پيچيدهتر ميشود، ميتوان انتظار داشت تغييردهندگان خلق (حداقل در ابتدا) به سادگي اثر قابل پيشبيني خود را بر مصرفكنندگان بگذارند و متقاضيان بسيار زيادي داشته باشند.
اما اگرچه ما به شدت تحت نفوذ و تأثير فشارهاي اجتماعي هستيم، ولي هر كدام حق انتخاب داريم. اگر ما به ارزشها و گرايشهاي اعتيادزا بها دهيم، آنها فقط ما را نسبت به اعتياد آسيبپذير ميسازند. اين نكته همان جايي است كه مسئوليت فردي ما در آن نقش دارد و اميد ما به آن است كه با آگاهي از چگونگي شكلگيري اعتيادها توسط فشارهاي فرهنگي، بر روي خلق فرهنگي سالم و سلامتبخش براي ادامه زندگي كار كنيم.
وجهه عمومي جامعه
جامعهاي كه به طور گسترده بر انعكاس وجهه مورد پسند ديگران متكي است، اعتيادها به ما كمك ميكند هرچه بيشتر احساس كنيم مورد پذيرش ديگران هستيم و ترس از عدم شايستگي خود را زير نقابي مخفي كنيم. وجود بسياري از مردم در جامعه كه اسير احساس بيكفايي و بيلياقتي هستند، بزرگترين مصيبت و غمنامه زمان ما و كليد فهم شيوع بسيار وسيع اعتياد را تشكيل ميدهند. ما اين حقيقت را فراموش كردهايم كه ارزشمندي و شايستگي، فقط به اين است كه ما وجود داريم و هستيم. بدون اين حس اساسي ارزشمندي ذاتي خود، ما در ارائه و به بارآوردن اين وجهه عمومي كه فكر ميكنيم از طريق آن بيشتر مورد قبول و پذيرش ديگران واقع ميشويم، دچار وسواس ميشويم.
وسواس به داشتن وجهه عمومي كه جامعه آن را به تصوير كشيده است، ما را به سمت مواد اعتيادي و فعاليتهايي سوق ميدهد كه يا وجهه عمومي ما را ارتقا بخشد (يعني عضلانيتري داشته باشيم؛ اجتماعيتر و پركارتر، و به عبارتي يك باشيم) يا ما را نسبت به انتظار ناشي از اين وجهه عمومي بيحس و كرخ كند(از طريق پرخوري و حالت تسكيندهنده و آرامبخش مواد اعتيادي).
اعتقاد به برتري وجهه عمومي، از طريق انكار كردن، تداوم و استمرار مييابد. پذيرفته نشدن خود حقيقي ما و متكي بودن به وجهه عمومي فرافكن شده، آنقدر حساب شده و تمام عيار است كه ما حتي فراموش ميكنيم اين نقابي كه برچهره نهادهايم، خود حقيقي ما نيست. جدا كردن خيال باطل از واقعيت غيرممكن شده است.ما باورمان شده است كه واقعاً ميتوانيم آدمهاي مافوق انسان بشويم و از آنجايي كه اين كاملگرايي قابل دستيابي نيست و مافوق انسان شدن ممكن نيست، ما احساس ميكنيم كه بايد مشكلي داشته باشيم.
ما به عنوان يك گروه اجتماعي، نسبت به اينكه شكل ظاهريمان چطور به نظر ميآيد، وسواس پيدا كردهايم. رسانههاي جمعي، به طور مداوم به ما پيام ميدهند: شكل ظاهر، مهمترين موضوع در زندگي است و ما در زير بمباران اين پيامها رشد ميكنيم و به آن معتقد ميشويم.تلاش به منظور هماهنگ ساختن اندام، قيافه، شكل و لباس با يكديگر براي تطبيق با آدم خيالي ما، كار بزرگ و عظيمي است. اين مشغوليت ذهني فوقالعاده در مورد دستيابي به وجهه عمومي و تصويري خيالي از كامل و عالي بودن خود، توان، زمان، پول و توجه ما را از پرداختن به امور، كارآمدي، خلاقيت و خوشبختي بازميدارد و آنها را هدر ميدهد. اينكه ما ضمن مشغول بودن با شكل ظاهري جسم خود و نگراني درباره دوران پيري، زندگي و به عبارتي جواني خود را فراموش ميكنيم و از آن بهرهاي نميبريم، موضوعي طنزآلود است. ما با انكار كردن آنچه واقعاً هستيم (مثل تمام سالمنداني كه قبل از ما زندگي كردهاند)، احساسي را فدا ميكنيم كه به احتمال زياد بيشترين ارتباط را با دوران جواني دارد و آن احساس شادي است.
كساني كه نسبت به اعتياد آسيبپذيرند، تشنه توجه هستند. آنهااحساس خود را اينگونه توصيف ميكنند كه حسي شبيه به نامرئي بودن و ديده نشدن دارند، البته درك اين موضوع ساده است؛ چرا كه خود حقيقي آنها نفي شده است و جاي آن را تصويري كاذب گرفته است. نتيجه چنين شرايطي آن ميشود كه شخص، تشنه هر نوع توجهي شود؛ به عبارتي، ملتمسانه به دنبال ديده شدن برآيد.
از اين حس ناپيدا بودن، آدمهاي مشهور و پرآوازه عصر جديد ما شكل گرفتهاند. از آنجايي كه بهطور دستهجمعي تشنه و در طلب ديده شدن هستيم، كساني كه موفق ميشوند تمام چشمها را بدون توجه به اينكه چه كاري ميكنند، به خود جلب نمايند، آدمهاي موفقي شناخته ميشوند. آنها نيازي ندارند كه كار پرمحتوا و معناداري انجام دهند يا عمل متهورانه غيرعادي رابه نمايش بگذارند، همين كه مشخص باشند و توجهها بر روي آنها متمركز شود، كافي است. آدم مشهور در روزگار جديد ما محسوب ميشود.
ما در جامعه اعتيادزا درست مثل خانواده اعتيادزا، تمايل پيدا كردهايم كه مطلق و در نهايت كمال فكر كنيم: شما همه چيز هستيد يا شما هيچ چيز نيستيد. براي اينكه شما كسي باشيد، بايد به نوعي توجه ديگران را به خود جلب كنيد و بالاتر از توده مردم قرار گيريد يا اينكه تلاش كنيم زندگي خودرا از طريق قهرمانان يا آدمهاي مشهور زمان خود سپري كنيم و با كنجكاوي در مورد هر ذره، از بياهميت و پيشپا افتادهترين مسائل زندگي آنها، خود را پر كنيم. آدم معمولي، متعادل و عادي بودن به اين معني است كه شما اهميتي نداريد و مهم نيستيد.
تعجبي ندارد كه بسياري از اعتيادها (مانند رژيم غذايي، دويدن، مصرف كوكايين (كِرك)، الكل و كار كردن) فعاليتي را به نمايش ميگذارند كه ارزش توجه كردن را داشته باشند و به ما كمك ميكنند تا در مقابل ازدحام جمعيت بايستيم و احساسي شبيه به يك برنده داشته باشيم و عملكرد خود را بهتر نشان دهيم. كسي كه موفق ميشود خود را به نمايش بگذارد و ديده شود، از احساس آزارنده ستم بيمعنايي و پوچي رهايي مييابد، حتي اگر آنچه را كه به نمايش گذاشته باشد، همان تصوير خيالي از خودش بوده باشد. آنچه در اينجا لازم است بدانيم، تفاوت مابين تمايل سالم به تحقق بخشيدن تواناييهاي بالقوه خودمان، با اعتيادها و دلبستگيهاي ناسالم به كاملگرايي است.
بازاريابي براي اعتيادها
اكثر ما ميدانيم كه دادن پيامهاي يكسان و هماهنگ از سوي والدين به بچهها بسيار اهميت دارد. به عبارتي، والدين نبايد چيزي بگويند و بعد عملي مغاير با آن را انجام دهند. براي مثال، اگر پدري دختر نوجوان (13 تا 19 ساله) خود را به خاطر يك بار كشيدن سيگار تنبيه كند و بعد به دخترش يك فندك هديه كند، دختر كدام پيام را باور خواهد كرد؟ اگر مادري به فرزندانش آموزش دهد كه: و سپس هر شب با حالت از هوش رفته از شدت مصرف مواد يا داروهاي آرامبخش به رختخواب برده شود، بچهها چه ياد خواهند گرفت؟ هميشه اعمال با صداي بلندتر از كلام حرف ميزنند.
اما در تمام جامعه، ما هم پيامهاي دوگانهاي را درباره مواد، قماربازي، و ديگر تغييردهندگان خلق، رد و بدل ميكنيم. الكل و تنباكو (نيكوتين)، عليرغم اينكه هر دوي آنها، هر ساله موجب مرگ حيرتآور 450 هزار آمريكايي ميشوند، همچنان به شكل خيلي ساده در فروشگاهها به فروش ميرسد. بر مصرف شكر (شيريني) عليرغم تعداد رو به افزايش افرادي نميتواند به خودشان كمك كنند، اصرار ميشود.
مجلههاي معروف به طور منظم، مقالههاي عمدهاي درباره پرخوري وسواسگونه، چاقي و رژيمهاي غذايي مينويسند؛ اما بخشهاي معيني از صنعت مواد غذايي به شكل فعالانه پرخوري بيشتري را اشاعه ميدهند و بر تعداد افرادي كه دچار مشكل ميشوند، ميافزايند. برنامهريزان و طراحان تجاري هم، خريداران و ولخرجهاي وسواسي را از ياد نبردهاند. خريدكنندهها، در قسمتهاي مختلف فروشگاهها زير رگباري از نمايشها و تصاويري كه آنها را براي خريد تكانشي و بدون تأمل بر ميانگيزانند، قرار دارند. نورپردازي اغواگرانه، رنگهاي به دقت هماهنگ شده و موسيقي ملايم، همه و همه با هم تركيب شدهاند تا حالتي را براي خريداران بيافرينند كه سرانجام، آنها را به طرف صندوق بكشانند.
شبيه اكثر معتادان، خريداران وسواسي نميتوانند محدويتها را بپذيرند. آنها اغلب چشم خود را به واقعيت مربوط به خالي شدن حساب بانكي خود ميبندند و بياختيار به خريد كردن ميپردازند (تا آن حس سيري ناپذير نيازمندي آنها ارضا شود). آنها اين عمل را حتي تا زماني كه در بدهي ناشي از ريخت و پاشهاي خريدهاي قبلي خود فرو روند، همچنان ادامه ميدهند. اين مصرفكنندگان بيشمار به شكلي حساب شده از سوي طراحان و برنامهريزان تجاري تشويق ميشوند.
آگهيهاي ورزشي از طريق افزايش و تقويت اين باور اعتيادآور كه هستم، ما را در برابر اعتياد آسيبپذير ميسازند. اين يك استراتژي و طرح بازاريابي عادي و شايع است كه نيازي را به سطح هوشياري مخاطب بياورند (و يا حتي اين نياز را خلق كنند) كه فقط با همان محصولي كه تبليغ ميشود، برآورده شود. آگهي و تبليغ نميتواند اين پيام را به ما بدهد كه هماكنون دوستداشتني، ارزشمند و جذاب هستيم؛ يعني همين چيزي كه ما در حقيقت هستيم؛ چرا كه اگر به اين كار مبادرت نمايد، ما ديگر به آن چيزي كه آنها قصد فروش آن را دارند، نياز نداريم. به عبارتي، ما هر روزه طوري برنامهريزي ميشويم كه احساس كنيم چيزي كم داريم تا در حالت طلب و خواستن بسر بريم و به خريد كردن ادامه دهيم.
تحليلگران تجاري ميدانند كه ما نيازمند آن هستيم كه به خود ايمان داشته باشيم. آنها ميدانند كه ما از فرط نيار به باور داشتن خود، كارد به استخوانمان رسيده است؛ بنابر اين، آنها بازار و تجارت را در پاسخگويي به اين نياز طرحريزي ميكنند. آگهي مجلهها و روزنامهها، درست همان وجهه عمومي خيالي را كه بيننده علاقهمند، خواهان دستيابي به آنهاست، به نمايش ميگذارند و به ما قول ميدهند كه خواستههاي ما را برآورده سازند. مشاهده واژهها و عبارتهايي با چاپ بزرگ در اين زمينه عادي و شايع است: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، و . اين واژهها و عبارتهاي مشابه ديگر، محصولات را به فروش ميرسانند. اينها ، و بودن را تقويت و تكرار ميكنند؛ چرا كه ما به طور وسواسگونهاي در تلاش هستيم كه آنگونه باشيم. ما احساس ميكنيم معمولي و متعادل بودن و هماني كه الان هستيم، به اندازه كافي خوب نيست؛ به اين دليل، تشنه آنيم كه يك سر و گردن از ديگران بالاتر و آدمهاي مشهوري باشيم و هر محصولي (يا هر مادهي اعتيادي تغيير دهنده خلق يا هر فعاليتي يا هر شخصي) كه ما را در رسيدن به اين منظور ياري كند، مورد توجه و درخواست ما قرار ميگيرد.
علاوه بر آنكه ما خواهان داشتن وجهه عمومي و تصويري خيالي از بودن و خواستار مورد توجه قرار گرفتن هستيم، همچنين ميخواهيم به نظر، شبيه آدمهايي باشيم كه مشغول تفريح و شادياند.
از آنجايي كه اين حالتهاي ارضا كننده با نام تجاري مورد نظر، بارها و بارها، همراه شدهاند، در ذهن ما با هم و در كنار هم تداعي ميشوند و ما فكر ميكنيم اگر از آن كالا با آن مارك تجاري خريد كنيم، به حالتهاي ارضا كننده مطرح در آگهي تجاري مزبور دست پيدا خواهيم كرد.
استراتژي و طرحريزي بازاريابان در ارتقاي اين پيام، هدفمند عمل ميكند: . لازم است بدانيم تا زماني كه ما به نقطه نظر آنها پاسخ ميدهيم، نميتوانيم آنها را عوض كنيم. اميد ما به غلبه بر اعتيادها، با تغيير خود، پذيرش بهتر خودِ ناكامل و ناقص خويش، صادق بودنمان درباره اينكه چه كسي هستيم و نيز بر وابستگي كمتر به وجهه عمومي و تصوير دروغين است.
اعتياد و راز جستوجوي معنا
تمايل وسواس گونه جامعه آمريكا به دستيابي به پول و دارايي، يكي ديگر از عوامل مستعدساز نسبت به اعتياد است. اگر ما براي پر كردن پوچي و خلاء دروني خود به دنبال اشياء و ديگر لوازم دنياي بيرون از خود باشيم، براي اين راه حل شعبدهبازان تاوان و بهايي خواهيم پرداخت و آن تاوان، از دست دادن آزادي و روحمان است. تا زماني كه فكر كنيم بايد به دنبال جمعآوري مال و منال و چيزهايي خارج از درون خود باشيم، از ساختن دوران زندگي و ديگر تصميمهاي مربوطه به آن كه بهراستي براي ما خوشبختي و سعادت ميآورند، غافل ميشويم. بنابراين در اثر اينگونه طرز تفكر و غافل بودن، به دنبال چيز ديگري ميگرديم (تغييردهندگان خلق) تا خلا و پوچي ما را پر كند. در حقيقت، واژه از زبان لاتين (به معني ) گرفته شده است. ما در فقدان چيزي بزرگ و باشكوه، خود را وقف و فداي اعتيادها ميكنيم.
خوره كار بودن كه يكي ديگر از رفتارهاي اعتيادگونه ماست، از طريق تلاشي كه براي دستيابي به موفقيتهاي مادي ميكنيم، تغذيه و تداوم مييابد. مردم در مشاغلي كه براي آنها مناسب نيست و از آن راضي نيستند، كار ميكنند؛ مسافتهاي طولاني را براي رسيدن به كارشان طي ميكنند؛ وقت زياد و رو به افزايشي را صرف شغل خود ميكنند؛ كارهاي خود را به خانه ميآورند، و در تعطيلات آخر هفته هم كار ميكنند.
اما اين افزايش اوقات كاري، به افزايش رضايت و خرسندي مردم منجر نشده است. اخيراً در نظرسنجياي كه به عمل آمده است، اكثريت شركتكنندگان، فعاليت شغلي را به عنوان پرفشارترين بخش زندگي شغليشان اعلام داشتهاند. ما خود و همين طور ديگران را به جاي اين كه با اين ملاك بسنجيم كه چه احساسي نسبت به آنچه انجام ميدهيم، داريم و يا اينكه آيا ما به واقع از زندگي لذت ميبريم يا نه، با اين ملاك مورد ارزيابي قرار ميدهيم كه چه كاري انجام ميدهيم؛ چه داريم (صاحب چه چيزهايي هستيم)؛ و تا چه زمان كارهايمان را به سرانجام ميرسانيم. ما كساني را كه درباره معنا و هدف زندگي ميانديشند، ميناميم. ما از واقعي بودن، يعني از هماني كه هستيم، ميترسيم و اين ترس را پشت چهره حق به جانبي پنهان ميكنيم كه ديگران را به خاطر تغيير نكردن و انعطافناپذير بودنشان سرزنش كنيم.
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 260]
صفحات پیشنهادی
-
گوناگون
پربازدیدترینها