واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: تولد 60 سالگي از نگاهي ديگر
محو اسرائيل از نگاه نويسندگان اسرائيلي
شمار رو به افزايشي از روشنفكران اسرائيلي، بر اين باورند كه كشور آنان به زودي به خاطر نيروهاي متضاد و شكستهايش متلاشي خواهد شد.
تعداد زيادي سخنان «آمنون رابينشتاين» را در اسرائيل گوش ميكنند. وي به عنوان روشنفكري كه هم سابقه وزارت آموزش و هم وزارت دادگستري را دارد، مورد احترام محافل اسرائيل بدون توجه به تمايلات روشنفكرانه و سياسي قرار دارد.
وي در اواسط آوريل در گفتوگو با راديو «عبري»، اسرائيليها را شوكه كرده و اعلام نمود: كشوري به نام اسرائيل باقي نخواهد ماند.
رابينشتاين تنها فردي نيست كه به اين نتيجه رسيده است. با رسيدن به شصتمين سال تأسيس اسرائيل، روشنفكران اسرائيلي پيشبينيهاي بدبينانهاي نسبت به آيندهشان دارند. شمار رو به افزايشي از سياستمداران و صهيونيستها به بيان باز عقايد خود در مورد موجوديت اسرائيل پرداختهاند.
با اعلام عمومي اين نظرات، رسانههاي اسرائيلي لقب «ديدگاههايي از پايان زمان» را به آن دادند. اين ديدگاهها به اين علت مورد توجه قرار گرفتهاند كه اعتماد به نفس ظاهري رهبران اسرائيل را كه در هر شرايطي متمايل به بروز آن هستند، زير سؤال ميبرد.
يكي ديگر از دلايل اين روند آن است كه حاميان آنان، نقشهاي مهمي در صحنه تصميمگيريها و يا ارتباط ريشهداري با تشكيلات اسرائيل داشتهاند و تنها اعضاي محافل روشنفكرانه حواشي جامعه نبودهاند. اين روشنفكران نتيجهگيري خود را مبتني بر سه عامل ميدانند: تهديدات خارجي، نبود اعتماد و اطمينان به آينده اسرائيل و دودستگي شديد اجزاي جامعه.
رابينشتاين بر اين باور است كه اسرائيل در برابر تهديدات اعراب و به ويژه فرو نشاندن تمايلات فلسطينيها براي به دست آوردن حقوقشان عليه اسرائيل، شكست خورده است.
«ناهوم بورني»، از نويسندگان برجسته روزنامه «يديعوت آحارنوت» ـ پرتيراژترين روزنامه اسرائيل ـ و كسي كه شكست اسرائيل در جنگ دوم با لبنان را از همان روز نخست پيشبيني كرده بود، ميگويد: هرچند اسرائيل امروز از نظر نظامي و اقتصادي قدرتمند شده، اما جامعه اسرائيل اعتماد به نفس خود را از دست داده است.
وي در مقالهاي در نوزدهم فوريه، داستان جالبي را در مورد «دانيل گورديس»، نويسنده يهودي ـ آمريكايي، بيان ميكند. «گورديس» پيش از پروازش به لوسآنجلس به علت بيماري به پزشك مراجعه ميكند. پزشك از او ميپرسد: شغل شما چيست؟ گورديس ميگويد: من نويسنده هستم. پزشك ميگويد: در چه زمينهاي؟ و وي پاسخ ميدهد: آينده اسرائيل. پزشك ميخندد و ميگويد: خب، پس داستان كوتاه مينويسي!
بورنئي ادامه ميدهد: واكنش منحصربهفرد پزشك، بازتابي از قالببندي ذهنيتها درباره اسرائيل و به نوعي احساس به پايان رسيدن زمان است. هرچند كسي در مورد آن سخني نميگويد، اما همه آن را حس ميكنند. اين نااميدي، زاييده آخرين جنگ و يا جنگ بعدي نيست، بلكه ريشهاي عميقتر دارد.
وي بر اين باور است كه نشانههاي قدرت اقتصادي و نظامي اسرائيل، فريبنده و گمراهكننده هستند.
وي اشاره ميكند، حتي با وجود اينكه اسرائيل داراي اقتصادي باثبات، املاك گرانقيمت، ارتشي قدرتمند و دانشگاههاي باكيفيت است، اما ناتواني در ايجاد امنيت براي جامعهاش، باعث شده تا شهروندان، زندگي طبيعي نداشته باشند.
وي تأكيد ميكند: اسرائيل تنها كشور دنياست كه موجوديت آن، منبع ترديد و شك است.
وي تضاد جالبي را بيان ميكند: نهضت ملي اسرائيل، بسيار جوانتر از صهيونيسم است، اما به رغم اين تفاوت، هنوز هم هيچكس در حق فلسطينيها براي داشتن سرزمين شك ندارد. در عين حال، حق يهوديان براي تشكيل كشور، نه تنها در ميان اعراب، بلكه در ميان مسلمانان منبع ترديد است.
هنوز هم روشنفكران اسرائيلي و نويسندگان آن، پيشبيني پايان اسرائيل را ادامه داده و براي تقويت آن، استدلال ميكنند.
«آبراهام تايروش»، از وزراي دولت دوم اسرائيل به رهبري «مناخيم بيگن»، در مقالهاي منتشرشده در روزنامه «معاريو» 28 فوريه، يكي از نشانههاي فروپاشي پروژه صهيونيسم را توقف تلاش آژانسهاي يهودي براي تشويق مهاجرت يهوديان به اسرائيل دانست.
وي اين امر را نشانه شكست نهضت صهيونيسم براي جلب حمايت ميداند و ميافزايد: يهوديان سراسر جهان به تدريج زندگي در اسرائيل را تهديدكنندهتر از احساسات ضدصهيونيسم در پراكندگي يهوديان ميدانند.
«رادي ريولين»، رئيس سابق كنست و از رهبران برجسته حزب «ليكود»، نمونه ديگري از حلول روح نااميدي در اسرائيليها بيان ميكند. وي بر اين باور است كه شمار بسياري از اسرائيليها در تلاش براي به دست آوردن گذرنامه اروپا هستند تا در صورت نياز، از اسرائيل خارج شوند.
وي در مقالهاي در چهاردهم آوريل اظهار ميكند: چنين تلاشهايي تنها ميتواند اين احساس را ريشهدارتر كند كه كشورشان در آستانه فروپاشي است.
وي هشدار ميدهد: اين باور بر آمادگي اسرائيليها براي داوطلب شدن براي خدمت نظام در كنار جنگ و جانفشاني براي امنيت كشورشان، تأثير بسزايي خواهد داشت. اين امر همچنين بر يكپارچگي و اتحاد ميان اسرائيليها نيز تأثير خواهد داشت و منجر به ايجاد شكافهاي اجتماعي، سياسي و قومي در ميان جامعه اسرائيل خواهد شد.
شماري نيز بيميلي يهوديان براي مهاجرت به اسرائيل را دليلي بر اين ميدانند كه افسانههايي كه اسرائيل بر مبناي آن پديد آمد، ديگر اهميت اصلي خود را ندارد.
«يولي گولدشتاين»، از رهبران يهودي كانادا، ميگويد: هيچكس ديگر با اين شعار فريب نميخورد كه اسرائيل دفاع نهايي عليه همه فشارها بر يهوديان خواهد بود.
وي اشاره ميكند: 85 درصد يهوديان مونترال ـ كه بيشترين جمعيت يهوديان كانادا را دارد ـ از اسرائيل مهاجرت كردهاند.
وي ميافزايد: اسرائيل تلاش بسياري كرده بود تا اين افراد را از شوروي سابق به اسرائيل ببرد، اما پس از مدتي زندگي در اسرائيل، آنان تصميم به آمدن به كانادا گرفتند.
براي بسياري از اسرائيليها، اختلافات شديد و بارز ميان جريانهاي قومي و فرهنگي جامعه اسرائيل، تهديدي جدي براي آينده اين كشور است.
«ديويد بن گوريون»، نخستين نخستوزير اسرائيل، از همان آغاز متوجه شد كه پيروزي پروژه صهيونيسم، وابسته به ذوب قوميتگرايي و تفاوتهاي فرهنگي است كه مهاجران با خود آورده بودند و توليد فرهنگ واحد و يك هويت ملي است؛ بنگوريون اين پروژه را «ديگ ذوبكننده» ناميد.
«مولي بيليگ»، از روشنفكران اسرائيلي، اين پروژه را شكستي مفتضحانه ميداند و بيان ميكند: جامعه اسرائيل قرباني چنددستگيهاي قومي و فرهنگي شده و در اختلافات و شكافهاي ايجادشده به علت روابط ميان مذهب و كشور، دست و پا ميزند.
وي بر اين باور است كه جامعه اسرائيل، ديگر بازتابي از يك هويت ملي ندارد، بلكه مجموعهاي از هويتهاي قومي و فرهنگي درگير است كه نه تنها با هم هماهنگي ندارند، بلكه گام گذاشتن در راه هارموني را هم رد ميكنند.
روشن است كه پس از اين همه سال، دو جريان قومي اصلي اسرائيل (شرقيها و غربيها) هنوز هم ادغام را رد ميكنند.
«يهودا شنهاو»، از محققان انستيتو مطالعات اجتماعي، خاستگاه شرقيها را كه بيشتر مورد كمتوجهي دولت بودهاند، از عوامل تشديد اين اختلافات ميداند. شمار بسياري از شرقيهاي اسرائيل، زير خط فقر زندگي كردهاند.
شنهاو تأكيد ميكند: نهضت صهيونيسم نيز از همان آغاز، اين عده را تنها ابزاري براي اعمال اهداف توسعهجويانه خود ميدانست.
«نازي بريك»، استاد علوم اجتماعي دانشگاه حيفا، ميگويد: اين اختلاف با گذشت زمان شديدتر ميشود، چراكه حضور آنها در جامعه اسرائيل، همراه با رد ارزشهاي فرهنگي و اجتماعي آنهاست. موقعيت پايين آنان در نردبان اجتماعي نيز نمود ديگري از اين تبعيض است.
وي يكي از دلايل شكست استراتژي «ديگ ذوبكننده» را نيز همين كمتوجهي به شرقيها ميداند.
يكي از نشانههاي چنددستگي، مخالفت مهاجران روسي ـ كه تقريبا 20 درصد جمعيت اسرائيل را تشكيل ميدهند ـ براي اتحاد و يكپارچگي با ديگر قوميتهاست. آنان كه هماكنون نيز داراي شبكه مستقل مدارس، تئاتر، سينما و بيمارستان هستند، متمايل به زندگي در محدوده جغرافيايي جدا نيز هستند. آنان داراي روزنامههاي روسيزبان هستند.
علاوه بر اين، مذهب به جاي آنكه نقشي ارتباطدهنده داشته باشد، به يكي از فاكتورهاي شكست استراتژي «ديگ ذوبكننده» تبديل شده است.
«اوزي بنزيمان» بر اين باور است كه شصت سال پس از اعلام موجوديت اسرائيل، شكاف ميان مذهبيون و سكولارها بيشتر شده است. وي ميگويد: اين دو دسته در سالهاي دهه پنجاه و شصت در اورشليم، تلآويو و حيفا در كنار هم زندگي ميكردند، اما هماكنون قادر به اين همزيستي نيستند و معمولا برخوردهاي خشني ايجاد ميكنند.
به طور كل، مشخص است برخلاف ادعاهاي اسرائيل براي آماده شدن براي جشن شصت سالگي، بسياري محافل آن، نسبت به آينده اسرائيل مشكوك هستند.
منبع: روزنامه الاهرام مصر
مترجم: فراز شهلايي
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 307]