تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833049852
بايگان: آدم ماجراجويي هستم
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: بايگان: آدم ماجراجويي هستم
سينمايايران- وحيد سعيدي:
افسانه بايگان ستاره سينماي ايران در دهه 60 كه حضورش در فيلمهاي آن زمان متضمن فروش بالاي آنها بود
او در دورهاي ستاره سينماي ايران بود كه ستارهسازي در آن زمان امري متداول نبود و در برابر آن نيز حتي واكنشهايي هم وجود داشت. بايگان بازيگر پر كار دهه 60 و اوايل دهه هفتاد با حضور ستارگان جوان در اين دو دهه اخير آرامآرام به حاشيه رفت و كمكار شد.
او پس از يك دوره دوري با نقش فريبا در فيلم كافه ستاره بازگشت با شكوهي به سينما داشت و دوباره نام او بر سر زبانها افتاد. مسيري كه در ادامه با نقشآفريني در كنعان به بلوغ رسيد. بايگان در دور جديد فعاليتهاي خود فرصت اين را پيدا كرد تا تواناييهاي پنهان بازيگرياش را نمايان كند.
همان تواناييهايي كه در سايه حضور در فيلمهاي گيشهاي پنهان مانده بود. هرچند كه در همان سالها هم توانسته بود در فيلمهايي چون دو فيلم با يك بليت و خواهران غريب آن را به رخ بكشد. اين بازيگر نوروز امسال نيز در تلويزيون با مجموعه SMS از ديار باقي هم پس از چند سال دوري پرفروغ ظاهر شد.
*
چند سالتان بود كه در سربداران بازي كرديد؟
19 ساله بودم.
*
قبل از آن اصلا به بازيگري فكر ميكرديد؟
مادرم خيلي به سينما علاقهمند بود و به شدت اصرار داشت كه من بازيگر شوم.
*
مادرتان در قيد حيات هستند؟
نه متاسفانه، مادرم خيلي زود فوت كرد.
*
چه زماني، قبل از اين كه بازيگر شويد، يعني قبل از سربداران؟
بله، من مشغول بازي در سربداران بودم كه ايشان از دنيا رفتند و نتوانستند بازي من را در اين سريال ببينند.
*
خدا رحمتشان كند. با اين حساب مادرتان نقش تعيينكنندهاي در بازيگر شدن شما داشته؟
خيلي زياد، علاقهمندي مادرم به سينما به اندازهاي بود كه از بازيگران مورد علاقهاش يك آلبوم درست كرده بود، او آدم خاصي بود، قلم خوبي داشت و گاهي براي خودش چيزهاي قشنگي مينوشت.
او صداي خيلي خوبي هم داشت، اما با وجود همه اين استعدادها پدربزرگم او را در زمان نوجوانياش از همه اين كارها محروم كرده بود، بنابراين او همه خواستههايش را در من ميديد. الان خيلي جاها به شكلي ناخودآگاه حس ميكنم كه خواستههاي مادرم را اجرا كردهام.
*
با وجود اين پيشزمينه، سينما از چه زماني برايتان جدي شد؟
من از 12 سالگي با بازي در كارهاي آماتوري كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شروع كردم. سالهاي 52 يا 53 بود.
*
آن سالها از بازيگري چه تصوري داشتيد؟
يك دختربچه چه تصوري ميتواند داشته باشد، همان به اضافه مقادير زيادي كنجكاوي.
*
از خودتان چطور؟
خيلي ماجراجو بودم و كنجكاو.
*
به بازيگر خاصي هم علاقهمند بوديد؟
بله، سوزان هيوارد
*
چه فيلمي از او ديده بوديد كه به بازياش علاقهمند شديد؟
علاقهمنديام به خاطر اين بود كه همه ميگفتند فرم بينيام، شبيه فرم بيني اوست، به همين دليل خيلي دوست داشتم او را ببينم.
*
اولين فيلمي كه از او ديديد؟
ميخواهم زنده بمانم.
*
چقدر با سينماي ايران آشنا بوديد؟
عموي پدرم فضلالله بايگان و دخترشان مرسده از بازيگران فعال آن سالهاي سينما بودند كه در حدود دو، سه ديداري كه با آنها داشتم، نسبت به سينماي ايران شناخت پيدا كردم.
*
در حد فاصل 12 سالگي تا 18 سالگي كه در سربداران حضور پيدا كرديد، كار خاصي در زمينه بازيگري انجام داديد؟
بين من و سينما از 12 سالگي تا زمان سربداران خيلي فاصله افتاد و اصلا فكر نميكردم يك روز اين اتفاق برايم پيش بيايد.
*
چطور اين اتفاق به وجود آمد؟
تست دادم. خاطرم هست وقتي اسمم را پرسيدند با كمال شهامت و جسارت گفتم من تركان بانو هستم. همان موقع از من تست و عكس گرفتند و سه روز بعد براي شروع كار به كاشان رفتيم و از همين جا تقديرم 180 درجه تغيير كرد.
*
چه حسي داشتيد؟
فضاي سربداران خيلي جواب حس و حال كنجكاو من را ميداد. چون واقعا فضاي جديدي را تجربه ميكردم. اولين لوكيشني كه قرار بود در آن كار كنيم در ابيانه بود و ما در آنجا در كنار يك قبرستان كمپ زده بوديم.
*
چرا آنجا؟
چون هيچجاي ديگري در اين شهر براي اقامت وجود نداشت. حالا تصور كنيد تمامي اين اتفاقات در رشد فكري يك دختر 18 ساله چقدر موثر واقع ميشود. فضا و اتفاقاتي كه در آنجا وجود داشت، شرايطي را براي من مهيا كرد كه بتوانم انرژيام را تخليه كنم.
*
اگر اشتباه نكنم، علاوه بر بازي، منشي صحنه كار هم بوديد؟
بله، علاوه بر آن خيلي از كارهايي هم كه به من مربوط نميشد، انجام ميدادم. مثلا پمپهاي گازوئيل را روي دوشم ميانداختم و ميرفتم آنها را روي سنگهاي كوه ميپاشيدم تا براق شوند.
*
اولين سكانسي كه بازي كرديد خاطرتان هست؟
بله، 20 روز پس از حضور در ابيانه، اولين سكانس من را گرفتند. روياييترين صحنه زندگي يك بازيگر شروع كارش با يك شاه نقش است كه اين اتفاق براي من افتاده بود. لوكيشنمان در فين كاشان بود. به روي آب دكور زده بودند و صداي سنتور در فضا پيچيده بود. بازيگران همراه من در اين سكانس آقاي علي نصيريان و چنگيز وثوقي بودند. اولين پلان من چرخزدن به دور قاضي شارح (نصيريان) و دستور دادن به او بود.
*
اين كه داشتيد مقابل علي نصيريان با آن همه سابقه بازي ميكرديد، سخت نبود؟
اصلا تا همان زمان درك بازي كردن و حضور در كنارشان برايم مشكل بود و ايشان هم ماشاءالله تمام و كمال وزن استاد بودن خود را روي صحنه آوردند. پلان را گرفتيم، همه دست زدند و به من تبريك گفتند و اين شد سرچشمه كار من.
*
چه حسي داشتيد؟
بينظير بود، وقتي سكانس را گرفتيم، رفتم كنار رودخانه و قدم زدم. وقتي راه ميرفتم حس ميكردم از زمين جدا شدهام و روي هوا راه ميروم. وقتي اين حسم را به سوسن تسليمي گفتم، او گفت: اين تجربه فقط يك بار در زندگي بازيگريات اتفاق ميافتد. الان كه به آن لحظه فكر ميكنم با گذشت اين سالها و كسب تجربه و مطالعه در زمينه مسائل عرفاني، برايم بسيار عجيب و دوستداشتني است.
*
شما با اولين كارتان به موفقيتي كه بايد رسيدهايد؟
بله، من بعد از آن كار توقعم هم نسبت به بازيگري بالا رفت. مخصوصا كه تا قبل از آن با سينما و زواياي آن آشنا نبودم. به همين دليل بعد از سربداران تا 2، سه سالي نتوانستم هيچ پيشنهادي را قبول كنم.
*
چرا؟
چون كارهايي كه پيشنهاد ميشد، هيچكدام درخور نبودند.
*
از لحاظ روحي دچار مشكل نشديد؟
بعد از سربداران دو سال و اندي دچار افسردگي شدم. خاطرم هست توي اتاقم روي يك مبل مينشستم، يك پتو روي پاهايم ميانداختم و ساعتها به بيرون نگاه ميكردم. يك روز، كمكم پاييز شد، بعد برف آمد، بعد برفها آب شد، اما من همچنان پشت پنجره بودم.
*
چطور از اين پيله افسردگي خارج شديد؟
اواخر زمستان 62 به شدت دچار فشار عصبي شدم. عجيب دلشكسته شده بودم. در همان زمان حصبه و مننژيت را با هم گرفتم. در اين روزهاي آشفته كه حالم بد و روحيهام را از دست داده بودم پدرم يك روزنامهاي آورد كه اطلاعيهاي در آن بود. به من گفتند: افسانه، راديو كنكور گويندگي گذاشتند، برو و شركت كن. من وقتي حالم بهتر شد در اين كنكور شركت كردم و شدم جزو شاگردهاي خوب آقاي سمندريان.
*
يعني رفتيد راديو؟
بله، اما مدت زماني نگذشته بود كه فيلم «گمشده» (مهدي صباغزاده) به من پيشنهاد شد. با توجه به اين كه آقاي سمندريان در جريان بحران روحي و كاري من بودند، با ايشان مشورت كردم و به من گفتند: بيدرنگ برو. چون تو در اين راهروها و پاي اين ميكروفونها نابود ميشوي. من هم رفتم.
سالها بعد يك روز ايشان و همسرشان را ديدم. خانم هما روستا به من گفتند: افسانه كاش آن زمان راديو را ادامه ميدادي كه همان لحظه آقاي سمندريان سريع گفتند: نه نه، بهترين كار را كرد كه رفت.
*
در صحبتهايتان اشاره كرديد كه پدرتان گفتند كه در كنكور راديو شركت كني. به شكلي علاوه بر مادرتان، كه در مسير بازيگر شدنتان نقش داشت و پدرتان در مسير بازيگرماندتان.
بله، واقعا.
*
رابطه شما با ايشان چطور بود؟
با وجود تمام تضادها، عاشقانه بود و زمينه آشنايي و ارتباط من با ادبيات هم توسط پدرم شكل گرفت. او در دوره كودكي و نوجوانيام برايم شاهنامه ميخواند.
*
پدرتان چه شغلي داشتند؟
شغل مهم دولتي داشتند، ايشان در آخرين مسئوليت مهمشان، شهردار يوسفآباد بودند و هميشه به من ميگفتند اين درختاني كه در اين خيابان ميبيني را من در زمان خدمتم كاشتهام.
*
از همين شاهنامهخوانيهاي پدرتان در دوران كودكي، زمينه علاقهمندي شما به شعر و ادبيات شكل گرفت؟
البته همزمان با حافظ هم آشنا شدم. به همان شكل طبيعي كه همه ما ايرانيها با آن برخورد ميكنيم؛ يعني تفأل زدن. اين آشنايي تا اندازهاي پيش رفت كه فكر ميكنم در سن 20 سالگي نيمي از ديوان حافظ را حفظ بودم.
*
در سالهاي جواني مطالعهتان به چه سمت و سويي رفت؟
رمانها اضافه شدند، بعد ادبيات شوروي، چخوف و اصول مقدماتي فلسفه و خلاصه كلانشهري از نويسندهها، مترجم، نگرشها و سمت و سوهاي بسيار متفاوت با هم. تا اين كه كمكم متوجه شدم به اقيانوسي تبديل شدم با يك سانتيمتر عمق، اين بود كه رفتم دنبال آن چيزي كه برايم جذابتر بود.
*
و آن چه بود؟
ادبيات و عرفان.
*
اين مطالعات چقدر به شما در بازيگري كمك كردند؟
با بازيگري بسياري از آدمها و فرهنگها را ميديدم كه در قالب من زندگي پيدا ميكردند، اما در كتابها، زندگي آدمهايي را ميخواندم كه نديده بودم و آنها را بازي نكرده بودم و اين آدمها با من نميماندند، البته خيلي به وسعت تخيل و استفاده براي بازيگري كمك ميكنند.
*
صحبت پدرتان پيش آمد و كمي از بحث دور شديم، به روزمرگي كه بعد از پايان سربداران به آن دچار شده بوديد اشاره كرديد، اين روزمرگي با حضور دوبارهتان در عرصه بازيگري كه با فيلم «گمشده» رقم خورد، به پايان رسيد؟
نه، از اين روزمرگي 22 سال بعد با فيلم «كافهستاره» خلاص شدم.
*
واقعا هيچ فيلمي در طي اين 22 سال به روزمرگي شما پايان نداد؟
نه، گذر زمان فرصتي داد تا سكوت را بشكنم و بدانم چقدر در بازيگري اين اهميت دارد كه من باشم، يا نباشم، به خصوص اين كه خيليها سعي كردند به من بگويند: ول كن ديگر تو آدم مهمي نيستي.» پس بايد ثابت ميكردم كه آدم مهمي هستم و همين باعث شد تا به اين روزمرگي پايان بدهم.
البته تا پيش از كافهستاره من در كارهاي خيلي خوبي حضور داشتم؛ اما يك گروهي تصميم گرفته بودند، كه من را نبينند و همه شعور و ارزشهاي من را زير سئوال ببرند، چرايش را هم درست نميدانم.
*
چطور شد سامان مقدم شما را براي نقش فريبا انتخاب كرد؟
من به همراه همسرم مصطفي شايسته به خارج از كشور سفر كرده بودم، آنجا ميديدم كه مصطفي مشغول خواندن يك سناريوست و من هم از او سئوال نكردم كه اين كه ميخواني چيست؟ بعد از اين كه به ايران آمديم، متن را به من داد تا آن را بخوانم. متن را خواندم، به نظرم خيلي جالب آمد.
*
آن زمان ميدانستيد كه اين فيلم در واقع قرار است نسخه ايراني «عشق سگي» باشد؟
اتفاقاً اين فيلم را ديده بودم و آن را خيلي دوست داشتم. در هر حال وقتي فيلمنامه را خواندم. آقاي شايسته به من گفت باورت نميشود. سامانمقدم براي نقش فريبا تو را پيشنهاد داده. البته همان موقع مصطفي از سامان مقدم دليل انتخاب من را پرسيده بود، كه سامان گفته بود: «فكر ميكنم افسانه بايگان با توجه به نقشهاي گذشتهاش ميتواند قالبشكني داشته باشد. بعد از آن با سامان مقدم راجع به نقش صحبت كردم، كه آن زمان بيشتر از فريبا خوشم آمد.
*
وقتي قرار شد فريبا را بازي كنيد، او را چطور ديديد؟
فكر ميكنم كه فريبا تا قبل از اين ازدواج زن بسيار سرحال، شاد و عاشقپيشهاي بوده و بعدها روال زندگي كاملاً برعكس تصاوير ذهنياش پيشرفته و فكر ميكنم فريدون شوهر اولش نبوده، اما ما شكستهاي قبلي او را نديدهايم.
*
با كدام كار احساس كرديد كه زندگي صورت داديد؟
خيلي نشده، يا شايد من توقعم خيلي بالاست، به خاطر شرايط در بازيگري هم نقاب افسانه بايگان يا ديگران را براي خودمان ميآوريم. وقتي اين كار را ميكنيم شفافيت لحظه از بين ميرود و ديگر اين اتفاق نميافتد.
*
حالا سئوالم را از يك جهت ديگر ميپرسم، به هنگام بازيگري چقدر از زندگي خودتان گرتهبرداري كردهايد؟
در فيلم دو فيلم با يك بليت، صحنهاي وجود دارد كه دختر ميخواهد ايران را ترك كند ولي مادرش با يك جعبه خاطره ميخواهد او را از رفتن باز دارد. مادر و دختر هر كدام در يكطرف ديوار قرار دارند و من براي طراحي صحنه آقاي اثباتي يكي از عكسهاي پدربزرگ و مادربزرگم را به ايشان داده بودم كه بين اين ديوار آويخته شد. در لحظه سكوت بين مادر و دختر اين عكس توانست من را از عمق ارتباط با پدربزرگ و مادربزرگم بگذراند و به سئوالي كه در ذهنم راجع به چرايي بازداشتن دختر توسط اين مادر بود برسم. علاوه بر اين يكبار در صحنهاي از سربداران كه متاسفانه حذف شد «تركان بانو» زير باران راه ميرود و با حالي ماليخولياگونه از مرگي محتوم حرف ميزند. خب چند روز قبل از اين من مادرم را از دست داده بودم و اينكه حال واقعي من با پرسوناژ بازي همسو و هم زمان شده بود براي خودم عجيب بود.
*
با انتخابهايتان نشان داديد كه خيلي اهل ريسك كردن هستيد، شايد اگر هر بازيگري جاي شما بود، پس از موفقيتهاي اخيرش حاضر نميشد، در يك مجموعه مناسبتي بازي كند، چطور اين ريسك را انجام داديد و بازي در مجموعه SMS از ديار باقي را قبول كرديد؟
«SMS از ديار باقي» قابليت ارتباط خوب با بيننده را داشت، مجموعاً گرم و موفق از كار درآمد. مردم هم خيلي به من بابت بازي در اين كار تبريك گفتند و از اينكه من بعد از سالها در كاري تلويزيوني بازي كردم، خوشحال شده بودند. فكر ميكنم اين همه دليل براي حضور در يك كار كم نيست. البته قبول دارم كه ريسك بزرگي بود؛ اما مجموع نقاط مثبتش از ضريب مخاطرهآميز بودن كار كم ميكرد.
*
بدون تعارف بگويم «بدري» با اجراي شما تبديل به يك شخصيت كامل شد؛ چرا كه با مختصات رفتاري او شخصيتهاي زيادي در سريالهاي گوناگون خلق شده، اما هيچكدام به ياد نماندند. اين بدري كه شما آن را اجرا كرديد، از كجا آمد؟
«بدري» حاصل يك كار تيمي است، بين نويسنده، كارگردان و بازيگر. يك مثلث مقدس شد. واقعاً نقش خوب نوشته شده بود، خوب دكوپاژ شد و من هم سعي كردم تا اين زن را بشناسم و باور كنم و دست آخر ارائه دهم. همانطوري كه بود. صادق و صميمي و شفاف.
*
شما بدري را يك زن تازه به دوران رسيده نديده بوديد؟
نه اصلاً او تو اين موضوعات نبود، همه دنياي بدري در شوهر و بچههايش خلاصه ميشد چه در آن باغ بزرگ و چه در يك خانه جمع و جور و سنتي. راستش من فكر ميكنم «بدري» صفا و صميميت يك زندگي معمولي را بيشتر ميپسندد و با آن خيلي راحتتر است.
*
كنار آمدن بدري با هوويش طبق شناسنامهايي كه شما براي او در نظر گرفته بوديد منطقي به نظر ميرسيد؟
دو زن تنها كه فريب يك آدم را خوردهاند دنياي مشتركي از اين نظر دارند و به نظرم دردهايشان آنها را به هم نزديك ميكند و اين خوب بود كه هر دو تصميم ميگيرند ديگر اين مرد را به زندگيشان راه ندهند و با كار كردن روي پاي خودشان بياستند.
*
كار در تلويزيون را ادامه ميدهيد؟
بله، با كارهاي خوب حتما.
*
چه شد كه بازي در يك تلهفيلم را قبول كرديد، آيا ويژگي خاصي داشت، يا اينكه ميخواستيد باز هم دست به ماجراجويي بزنيد و بازي در تلهفيلم را تجربه كنيد؟
اين تلهفيلم به نام «حكم جلب به كارگرداني احمد كاوري و تهيهكنندگي منوچهر هادي توليد ميشود. قصه خوب و سادهاي دارد كه زندگي يك زن را در هياهوي اجتماعي شلوغ و بيرحم تصوير ميكند. من دوستش دارم و اميدوارم كار خوبي بشود. به هر حال اين تازهترين ماجراجويي من هم به حساب ميآيد.
*
اگر موافق باشيد بحثمان را با شعر و موسيقي كه ميدانم جزء علايقتان است، تمام كنيم.
بد نيست، درباره موسيقي كه بايد بگويم با آن بزرگ شدهام.
*
ساز هم ميزنيد؟
بله سهتار.
*
به موسيقي سنتي بيشتر علاقهمنديد. درست است.
دقيقاً، بله نگاه من به زندگي با موسيقي سنتي بيشتر جور درميآيد.
*
آواز هم كار كردهايد؟
دوست داشتم آن را خيلي جدي پيش ببرم، تا جاييكه بتوانم كنسرت بگذارم اما نشد.
*
خواننده مورد علاقهتان؟
استاد بنان. به دليل رفتوآمد پدرم با ايشان با آن صداي مخملي يك صلابتي داشتند كه من آن را خيلي دوست داشتم.
*
و يك بيت از اشعارتان.
ميان قطره باران و ناودان / باريك راهي / نقش صبور تفاهم.
*
و آخرين سئوال از بين شعر و بازيگري كدام را انتخاب ميكنيد؟
اصلا نميتوانم فكر كنم روزي شعر نباشد.
همشهري امارات
تاريخ درج: 6 خرداد 1387 ساعت 15:55 تاريخ تاييد: 6 خرداد 1387 ساعت 18:07 تاريخ به روز رساني: 6 خرداد 1387 ساعت 18:06
دوشنبه 6 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 711]
صفحات پیشنهادی
بايگان: آدم ماجراجويي هستم
بايگان: آدم ماجراجويي هستمافسانه بايگان ستاره سينماي ايران در دهه 60 كه حضورش در فيلمهاي آن زمان متضمن فروش بالاي آنها بوداو در دورهاي ستاره سينماي ايران بود كه ...
بايگان: آدم ماجراجويي هستمافسانه بايگان ستاره سينماي ايران در دهه 60 كه حضورش در فيلمهاي آن زمان متضمن فروش بالاي آنها بوداو در دورهاي ستاره سينماي ايران بود كه ...
آدم اهل ریسک
بايگان: آدم ماجراجويي هستم-بايگان: آدم ماجراجويي هستمافسانه بايگان ستاره ... با انتخابهايتان نشان داديد كه خيلي اهل ريسك كردن هستيد، شايد اگر هر بازيگري جاي شما .
بايگان: آدم ماجراجويي هستم-بايگان: آدم ماجراجويي هستمافسانه بايگان ستاره ... با انتخابهايتان نشان داديد كه خيلي اهل ريسك كردن هستيد، شايد اگر هر بازيگري جاي شما .
من دوست واقعى اسرائيل هستم
من دوست واقعی اسرائیل هستم و در مورد حقوق اسرائیل با هیچ کس مصالحه نخواهم کرد و هیچ ... بايگان: آدم ماجراجويي هستم-بايگان: آدم ماجراجويي هستمافسانه بايگان ستاره .
من دوست واقعی اسرائیل هستم و در مورد حقوق اسرائیل با هیچ کس مصالحه نخواهم کرد و هیچ ... بايگان: آدم ماجراجويي هستم-بايگان: آدم ماجراجويي هستمافسانه بايگان ستاره .
من همان آدم گذشتهام اما ...
او در آخرین مصاحبههایش میگفت: «من همان آدم گذشته هستم، اما محتاط تر شدهام. یك واقعیت ... بايگان: آدم ماجراجويي هستم-بايگان: آدم ماجراجويي هستمافسانه بايگان ستاره .
او در آخرین مصاحبههایش میگفت: «من همان آدم گذشته هستم، اما محتاط تر شدهام. یك واقعیت ... بايگان: آدم ماجراجويي هستم-بايگان: آدم ماجراجويي هستمافسانه بايگان ستاره .
ماجراجویی در کوهستان برفی
بايگان: آدم ماجراجويي هستم سينمايايران- وحيد سعيدي: افسانه بايگان ستاره سينماي ... مثلا پمپهاي گازوئيل را روي دوشم ميانداختم و ميرفتم آنها را روي سنگهاي كوه .
بايگان: آدم ماجراجويي هستم سينمايايران- وحيد سعيدي: افسانه بايگان ستاره سينماي ... مثلا پمپهاي گازوئيل را روي دوشم ميانداختم و ميرفتم آنها را روي سنگهاي كوه .
یا علی! تو از این هندی كمتر نیستی
انتخاب محبوبترين بازيگران زن و مرد هند · بايگان: آدم ماجراجويي هستم · علت عدم ... تفسير سوره ي کوثر (قسمت دوم و پاياني) مطابق روايت معتبر کافي - از لحاظ اين که ...
انتخاب محبوبترين بازيگران زن و مرد هند · بايگان: آدم ماجراجويي هستم · علت عدم ... تفسير سوره ي کوثر (قسمت دوم و پاياني) مطابق روايت معتبر کافي - از لحاظ اين که ...
انتخاب محبوبترين بازيگران زن و مرد هند
انتخاب محبوبترين بازيگران زن و مرد هند · بايگان: آدم ماجراجويي هستم · علت عدم پخش فيلم هاي سينما درسيما · وزارت خارجه نروژ سفير اسرائیل را احضار كرد ... ...
انتخاب محبوبترين بازيگران زن و مرد هند · بايگان: آدم ماجراجويي هستم · علت عدم پخش فيلم هاي سينما درسيما · وزارت خارجه نروژ سفير اسرائیل را احضار كرد ... ...
علت عدم پخش فيلم هاي سينما درسيما
انتخاب محبوبترين بازيگران زن و مرد هند · بايگان: آدم ماجراجويي هستم · علت عدم پخش فيلم هاي سينما درسيما · وزارت خارجه نروژ سفير اسرائیل را احضار كرد ... .
انتخاب محبوبترين بازيگران زن و مرد هند · بايگان: آدم ماجراجويي هستم · علت عدم پخش فيلم هاي سينما درسيما · وزارت خارجه نروژ سفير اسرائیل را احضار كرد ... .
عکس جدید از بازیگران سینما و همسرشان
بايگان: آدم ماجراجويي هستم بايگان در دور جديد فعاليتهاي خود فرصت اين را پيدا كرد تا تواناييهاي پنهان بازيگرياش را نمايان كند. ... خيلي زياد، علاقهمندي مادرم به ...
بايگان: آدم ماجراجويي هستم بايگان در دور جديد فعاليتهاي خود فرصت اين را پيدا كرد تا تواناييهاي پنهان بازيگرياش را نمايان كند. ... خيلي زياد، علاقهمندي مادرم به ...
خط قرمز صميميت را رد نکنيد
خط قرمز صميميت را رد نکنيد · با کودک لوسم چه کنم · بايگان: آدم ماجراجويي هستم · مشکلات ایجاد شده در اجرا وکار با برنامه های کاربردی. . سرگرمی. دانلود بازی Jagged .
خط قرمز صميميت را رد نکنيد · با کودک لوسم چه کنم · بايگان: آدم ماجراجويي هستم · مشکلات ایجاد شده در اجرا وکار با برنامه های کاربردی. . سرگرمی. دانلود بازی Jagged .
-
گوناگون
پربازدیدترینها