تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسيار عزيزى كه، نادانى اش او را خوار ساخت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846640139




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چو بگذشت از غم دنيا به غفلت روزگار تو


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چو بگذشت از غم دنيا به غفلت روزگار تو
چو بگذشت از غم دنيا به غفلت روزگار توشاعر : سيف فرغاني در آن غفلت به بي‌کاري بشب شد روز کار توچو بگذشت از غم دنيا به غفلت روزگار توکه هر ساعت شب قدرست اندر روزگار توچو عمر تو بنزد تست بي‌قيمت، نمي‌دانيتو مرداري خوري آنگه که سگ باشد شکار توچو روبه حيله‌ها سازي ز بهر صيد عوانيمگر سيري نمي‌داند سگ مردار خوار توتو همچون گربه آنجايي که آن ظالم نهد خوانيز بي ناني اگر از حد گذشته‌ست اضطرار توطعامش لحم خنزير است و چون آبش خوري شايدز بهر مرگ جان خود دل پرهيزگار توز بيماري مزورهاي چون کشکاب مي‌سازدبميرد اندرين علت دل بيمار زار توتو بي‌دارو و بي‌قوت نيابي زين مرض صحتچو کار او کني هرگز نيايد زر به کار توتو را زان سيم مي‌بايد که در کار خودي دايمز دين درويشي، ار باشد به دنيا افتقار توز حق بيزاري، ار باشد سوي خلق التفات توبسي بر تو شکست آرد درست کم عيار توزر طاعت بري آنجا که اخلاصي در آن نبودبه صحراي قيامت در، چو بگشايند بار توز نقد قلب بر مردم زمين حشر تنگ آيدکه يکسان است نزد او نهان و آشکار توکجا پوشيده خواهد ماند افعالت در آن حضرت؟سيه پايي تو پنهان به بال چون نگار توچو طاوسي تو در دنيا و، در عقبي کجا ماندتکلفهاي بي‌معني تو صورت نگار توبه جامه قالب خود را منقش مي‌کني تا شدبخواهي رفت و ، راضي ني ز تو پروردگار توبدين سرمايه خشنودي که از دنيا سوي عقبيکه تو مزدور شيطاني و، دوزخ مزد کار توازين سيرت نمي‌ترسي که فردا گويدت ايزدکه هرگز دوست با دشمن نديده کارزار تو!ايا سلطان لشکر کش، به شاهي چون علم سرکشز تيغي بر ميان بستن مرادي در کنار توملک شمشير زن بايد، چو تو تن مي‌زني نايدنه خصمي را چو خرمن کوفت، گرز گاوسار تونه دشمن را بريده سر چو خوشه، تيغ چون داستچو کدبانوي دنيا شد به رغبت خواستار توعيالان رعيت را به حسبت کدخدايي کنکه مرواريد اشک اوست در گوشوار تومروت کن! يتيمي را به چشم مردمي بنگردل خلقي ازو تنگ است اندر روز بار توخري شد پيشکار تو که در وي نيست يک جو ديناز ان، کان خس نهد خاشاک دايم بر شرار توچو آتش بر فروزي تو به مردم سوختن هر دمتو در دوزخ شوي پيشين و، از پس پيشکار توچو تو بي‌راي و بي‌تدبير او را پيروي کردينه خوفي در درون تو، نه امني در ديار توبه باطل چون تو مشغولي ز حق و خلق بي‌خشيتنه بيمي اهل باطل را ز عدل حق گزار تونه ترسي نفس ظالم را ز بيم گوشمال تودر آن زندان غم خواران که باشد غمگسار تو؟به شادي مي‌کني جولان درين ميدان، نمي‌دانمو گر سم بر فلک سايد سمند راهوار توبپاي کژروت روزي درآيي ناگهان در سرتو فرعوني و چون قارون به مال است افتخار تو!ايا دستور هامان وش! که نمرودي شدي سرکشو گرنه در کمين افتد سگ مردم سوار توچو مردم سگسواري کن اگر چه نيستي زيشانکه کهداني سگي چندند شير مرغزار توبه گرد شهر هر روزي شکارت استخوان باشددهان از نان محتاجان، سگ دندان فشار توچو تشنه لب از آب سرد آسان بر نمي‌گيردز خرمنهاي درويشان، خران بي‌فسار توبه گاو آرند در خانه به عهد تو که و دانههمي خواهيم باراني که بنشاند غبار توبه ظلم انگيختي ناگه غباري و، ز عدل حقبه هر جانب رود چون آب، مال مستعار توبه جاه خويش مفتوني و، چون زين خاک بگذشتيکه گاو سامري دارد امل در اغترار توز خر طبعي تو مغروري بدين گوساله‌ي زرينامل را منتظر، چون هست اجل در انتظار تو؟بسيج راه کن مسکين! درين منزل چه مي‌باشيدرين طاحون خاک افشان اگر چرخي، مدار توچو سنگ آسيا روزي ز بي‌آبي شود ساکنچو آب، ار چه بسي باشد درين پستي قرار تونگيري چون هوا بالا و اين خاکت خورد بي‌شکبه خرماي تو مردم را ز بخل همچو خار توتو نخل بارور گشتي به مال و دسترس نبودچو قارون در زمين مانده‌ست مال خاکسار تورهت ندهند اندر گور سوي آسمان، زيرابه ميتين بر توان کند از يمين کان يسار توازين جوهر که زر خوانند محتاجان ورا، يک جوسيه رو مي‌کند هر دم، سپيدي عذار توتو را در چشم دانايان ازين افعال نادانانولي آن وقت بيرون است از ليل و نهار تومسلمان وقتها دارد ز بهر کسب آمرزشکه نفس تست خصم تو و، دين تو حصار توتو را در قوت نفس است ضعف دين و آن خوش‌ترکه دينت رخنه‌ها دارد ز حزم استوار توحصارت را کني ويران و خصمت را دهي قوتبه حل و عقد در کار است بخت کامکار تو!ايامستوفي کافي که در ديوان سلطانانعواني تا به انگشتي که باشد در شمار توگدايي تا بدان دستي که اندر آستين داريدواتت سله‌ي ماري کزو باشد دمار توقلم چون زرده ماري شد به دست چون تو عقرب درچو در ديوان شه گردد سيه‌سر زرده مار توخلايق از تو بگريزند همچون موش از گربهکزين دفتر فرو شويند نقش چون نگار توتو اي بيچاره آنگاهي به سختي در حساب افتيکه بي ديني است دين تو و بي‌شرعي شعار تو!ايا قاضي حيلت گر، حرام آشام رشوت خورزن همسايه‌اي آمن نبوده در جوار تودل بيچاره‌اي راضي نباشد از قضاي توز بي‌علمي تو چون گاوي و، نطق تو خوار توز بي‌ديني تو چون گبري و، زند تو سجل توتو دجالي درين ايام و، جهل تو حمار توچو باطل را دهي قوت ز بهر ضعف دين حقمسيحي هم پديد آيد کزو باشد دمار تواگر خوي زمان گيري و، گر ملک جهان گيريببندد عقد با فتنه، سر دستاردار توتو را در سر کله‌داري‌ست چون کافر، از آن هر شبدرين ملکي که ما داريم، يرليغ تتار توچو زر قلب مردود است و تقويم کهن باطلعزيز تست خوار ما، عزيز ماست خوار توکني دين‌دار را خواري و دنيا دار را عزتتو اين دانه کجا خواهي که که دارد غرار تودل مشغولت از غفلت قبول موعظت نکندزبان لغو گوي تو، دهان رشوه خوار توتو را بينند در دوزخ به دندان سگان دادهچو سنگت را سبک کردي گران زان است بار تو!ايا بازاري مسکين، نهاده در ترازو دينبه بازار قيامت در پديد آيد خسار توتو گويي سودها کردم، ازين دکان چو برخيزيبه نزد ره روان بازي‌ست رقص خرس‌وار تو!ايا درويش رعناوش، چو مطرب با سماعت خوشچه گويي، همچو گل تنها به رنگ است اعتبار توچه گويي، ني روش اينجا به خرقه‌ست آب روي توز دست جبر در بندست پاي اختيار توبهانه بر قدر چه نهي؟ قدم در راه نه، گر چهگر آيد در رکاب جهد پاي اقتدار توبه اسب همت عالي تواني ره به سر بردنجهانداران غلام تو، جهان ملک و عقار توبه درويشي به کنجي در برو بنشين و پس بنگرچو شد در جشن درويشي ز خرسندي عقار توتو را عاري بود ز آن پس شراب از جام جم خوردنچو شور آب قناعت شد شراب خوش گوار توز تلخي ترش رويان شد آخر کام شيرينتوزين باب ار سخن گويي بود فصل بهار توتو را در گلستان جان هزارانند چون بلبلچو بلبل صد نوا دارد درين بستان، هزار توسخن مانند بستان است و ذکر دوست در وي گلچو زين سان در نوا آيد بريشم‌وار تار توتو چنگي در کنار دهر و صاحب‌دل کند حالتغزل سازي درين پرده که باشد دستيار توچو تيز آهنگ شد قولت، نباشد سيف فرغاني!
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 334]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن