واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: جنايت شب برفى
اكبر اسماعيلى/ بازپرسعصر يك روز زمستانى بارش شديد برف آغاز شده بود. دانه هاى سفيد برف چهره شهر را تغيير داده بود. آن موقع در يكى از شهرهاى اطراف تهران به عنوان بازپرس ويژه قتل مشغول كار بودم. آن روز در اداره مانده بودم تا به كارهاى عقب مانده برسم. سكوت سردى فضاى دادسرا را پر كرده بود. همزمان با تاريك شدن هوا مشغول جمع كردن وسايلم شدم تا به خانه بروم كه تلفن به صدا درآمد. افسر كلانترى از مرگ مشكوك تازه دامادى در حمام خانه اش خبر مى داد. بلافاصله راهى خانه مورد نظر شدم. داماد جوان در طبقه سوم يك مجتمع مسكونى فوت كرده بود. پشت در آپارتمان چند نفر تجمع كرده بودند. صداى شيون و زارى زن جوانى از داخل آپارتمان به گوش مى رسيد. مأموران اداره تشخيص هويت در حال كار بودند. پزشك جنايى هم زودتر از من آمده بود.وارد حمام خانه شدم. مرد جوانى را ديدم كه كت و شلوار به تن داشت و كف حمام افتاده بود. هيچ نكته مشكوكى وجود نداشت. پس از نخستين تحقيقات به طرف نوعروس جوان رفتم. از او كه بشدت بى تابى مى كرد خواستم ماجرا را به صورت كامل برايم شرح دهد. زن جوان در حالى كه اشك هايش را با پشت دست از روى گونه هايش پاك مى كرد گفت: امشب خانه يكى از بستگان ميهمان بوديم. حال شوهرم خيلى خوب بود و با همه شوخى مى كرد. پس از خوردن شام به خانه برگشتيم. قرار بود فردا به مأموريت برود. وقتى به خانه رسيديم ناگهان شوهرم دچار حالت تهوع شد و به طرف حمام دويد. وقتى خودم را به او رساندم در كمال ناباورى با پيكر بى جانش روبه رو شدم انگار سكته كرده بود. با سر و صداى من همسايه ها متوجه ماجرا شدند و خودشان را به خانه ما رساندند.پس از تحقيقات اوليه دستور دادم جسد به پزشكى قانونى منتقل شود تا با معاينه هاى تخصصى علت اصلى مرگ روشن شود. چند ماه از اين ماجرا گذشت. يك روز صبح زمانى كه به دادسرا رفتم يكى از كارمندان دفتر نامه اى به من داد كه از پزشكى قانونى آمده بود. پزشك جنايى پس از معاينه جسد اعلام كرده بود داماد جوان به خاطر مسموميت با سم «سيانور» مرده است.پس از اعلام گزارش پزشكى قانونى تحقيقات جنايى براى كشف راز اين جنايت مرموز را آغاز كرديم. در مرحله اول پدر مقتول را به دادسرا فراخواندم. مرد سالخورده با اظهار بى اطلاعى از علت مرگ پسرش گفت: پسرم به دليل موقعيت شغلى خوبش هميشه دشمنان زيادى داشت كه براى ضربه زدن به او تلاش مى كردند.پيرمرد در ادامه به اسم ۱۵ نفر اشاره كرد كه احتمال داشت مرتكب اين جنايت شده باشند. سريع آنها را به دادسرا احضار كردم اما همه تحقيقات از آنها بى نتيجه بود. در ادامه همسر مقتول را براى چندمين بار تحت بازجويى قرار دادم اما او همچنان منكر دست داشتن در قتل شد و حرف هاى قبلى خودش را تكرار كرد. به دليل اين كه به حرف هاى او مشكوك شده بودم با همكارى شركت مخابرات به كنترل تلفن نوعروس پرداختيم. پس از چند روز دريافتيم زن جوان با پسرى رابطه پنهانى دارد. از طريق تلفن نشانى پسرجوان را كشف و او را به دادسرا احضار كردم. پسر جوان كه خيلى ترسيده بود در بازجويى ها منكر هرگونه ارتباطى با همسر مقتول شد. اما ناچار لب به اعتراف گشود و اظهار داشت: من و محبوبه ـ همسر مقتول ـ چند سال قبل تصميم داشتيم با هم ازدواج كنيم اما او با اجبار پدرش با كيومرث ـ مقتول ـ ازدواج كرد. ما براى اين كه به هم برسيم بايد همسرش را از سر راه برمى داشتيم. چند روز قبل از جنايت مقدارى سم سيانور تهيه كرده و به محبوبه دادم. او شب جنايت سم را داخل ليوان شربت شوهرش حل كرد و به او خوراند.تصميم داشتم بعد از اين كه آب ها از آسياب افتاد او را به عقد غيردائم خود درآوردم.با اعتراف هاى پسر جوان، همسر مقتول هم بازداشت شد و سرانجام به قتل اعتراف كرد.
دوشنبه 6 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 283]