تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):هیچ کس روز قیامت در امان نیست، مگر آن که در دنیا خدا ترس باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798265166




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاپيك مخصوص جهان پهلوان غلامرضا تختي#


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: zamara23rd April 2008, 06:19 PMدوستان و عزيزان : در اين تاپيك سعي داريم هر چه از اين پهلوان و قهرمان ملي كشورمان ميدانيم را در اينجا قرار دهيم . تا ساير عزيزان بتوانند با اين اسطوره كشتي كه نمادي از جوانمردي و پهلواني است ، آشنا شوند . کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند ************** تو را به مردي مي شناسم نه بخاطر آنكه پرچم ايران را بارها به اهتزاز در آوردي نه بخاطر آنكه آن شاگرد سلماني را كه موهايت را خراب كرد با لبخند محبت كردي نه بخاطر آنكه از آسيب ديدگي حريف امتياز نمي گرفتي نه بخاطر آنكه كلاه خود را به دست گرفتي و براي زلزله زدگان كمك جمع آوري كردي من تو را به مردي ميشناسم چون آنگونه كه اساتيد مي گويند دو دستي با مردم دست ميدادي و هيچگاه زور بازويت را به مردم نشان ندادي تو را به مردي ميشناسم چون مردم را دوست داشتي و خاك كف پاي مردم بودي کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند و من هم تو را دوست دارم اي جهان پهلوان کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند **************** غلامرضا تختی غلامرضا تختي در روز پنجم شهريور ماه ۱۳۰۹ در خانواده‌اي متوسط در محله‌ي خاني آباد تهران به دنيا آمد. " رجب خان" - پدر تختي - غير از وي دو پسر و دو دختر ديگر نيز داشت كه همه‌ي آنها از غلامرضا بزرگتر بودند. " حاج قلي"، پدر بزرگ غلامرضا، فروشنده‌ي خوار و بار و بنشن بود. از قول رجب خان، تعريف مي‌كنند كه حاج قلي در دكانش بر روي تخت بلندي مي‌نشست و به همين سبب در ميان اهالي خاني آباد به حاج قلي تختي شهرت يافته بود. همين نام بعدها به خانواده‌هاي رجب خان منتقل شد و به " نام خانوادگي" تبديل شد. رجب خان با پولي كه از ماترك پدرش به دست آورده بود، در محل سابق انبار راه‌آهن زميني خريده و يك يخچال طبيعي احداث كرده بود واز همين راه مخارج زندگي خانواده‌ي پرجمعيت خود را تامين مي‌كرد. نخستين واقعه‌اي كه در كودكي غلامرضا روي داد و ضربه‌اي بزرگ و فراموش نشدني بر روح او وارد كرد، آن بود كه مرحوم پدرش براي تامين معاش خانواده‌ي ناچارشد خانه‌ي مسكوني خود را گرو بگذارد. شادروان تختي به لحاظ مشکلات خانوادگي فقط ۹ سال در دبستان و دبيرستان منوچهري خاني آباد درس خواند و در سال ۱۳۲۹ به سبب علاقه به کشتي و ورزش باستاني به باشگاه پولاد رفت. تختي در دوران زندگي ورزشي اش رکورد دار شرکت در المپيک ها و کسب بيشترين مدال از اين آوردگاه بود. درچهار دوره المپيک حضور داشت و حاصل آن يک طلا، دو نقره و يک عنوان چهارم بود که در کشي ايران اين امر اتفاق نادري است. جهان پهلوان علاوه بر قهرماني، به لحاظ منش و رفتار انساني و سجاياي اخلاقي پسنديده و جوانمردي و نوع دوستي شهره خاص و عام بوده است. او زندگي خود را وقف مردم کرده بود. شادروان تختي در ورزش باستاني و کشتي پهلواني نيز داراي تبحر و مهارت بود، چنان که سه بار پهلوان ايران شد و هر بار کشتي گيران نامداري را مغلوب کرد. وي چهار ماه پس از بازگشت از آخرين سفر خود(توليدو،۱۹۶۶) در آبان ماه سال ۱۳۴۵ زندگي مشترک خود را با همسرش آغاز کرد؛ که حاصل آن تولد بابک در سال ۱۳۴۶ بود و سرانجام پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش خبر درگذشت جهان پهلوان همه را در اندوهي عظيم و بهتي شگفت انگيز فرو برد. افتخارات تختي: بازيهاي المپيک: پنجاه و دو هلسينکي :مدال نقره ۷۹ کيلو گرم پنجاه و شش ملبورن: مدال طلا ۸۷ کيلو گرم شست رم: مدال نقره ۸۷ کيلو گرم شست و چهار توکيو: چهارم۹۷ کيلو گرم قهرماني جهان: پنجاه و يك هلسينکي: مدال نقره ۷۹ کيلو گرم پنجاه و چهار توکيو: نفر پنجم ۸۷ کيلو گرم شست و يك يوکوهاما: مدال طلا ۸۷ کيلو گرم شست و دو توليدو: مدال نقره ۹۷ کيلو گرم بازيهاي آسيايي: پنجاه هشت توکيو: مدال طلا ۸۷ کيلو گرم جمع مدالهاي غلامرضا تختي: هشت ، ۴ طلا، ۴ نقره المپيک ۳ - جهاني ۴ - بازيهاي آسيايي ۱ تختي اولين کشتي گير ايراني است که موفق شد در سه وزن مختلف صاحب مدال هاي جهاني و المپيک بشود: جهاني 51 و المپيک 52 (در 79 کيلوگرم)، المپيک 56، 60، جهاني تهران و يوکوهاما ( در 87 کيلو) و جهاني 62 توليدو در 97 کيلو. zamara23rd April 2008, 06:20 PMفيلم مستند جهان پهلوان تختي از نگاه ديگران ساخته مي شود توليد فيلم مستند جهان پهلوان از نگاه بازماندگان و دوستان نزديك تختي به كارگرداني محسن شاه محمدي آغاز شد. شاه محمدي در اين فيلم به زندگي اين پهلوان ايراني از نگاه بازماندگان و دوستان نزديك تختي مي پردازد.به گزارش ايرنا ، تصويربرداري و تدوين جهان پهلوان تختي به طور همزمان در حال انجام است.فيلم مستند جهان پهلوان تختي پس از دو سال تحقيق و پژوهش در مورد اين قهرمان ايراني مقابل دوربين رفته است. تختي از قهرمانان كشتي به دليل روحيه جوانمردي در روي تشك كشتي و حسن رفتار با مردم و روحيه آزادمنشي از الگوهاي رفتاري در عرصه ورزش پهلواني ايران به شمار مي رود.مرگ ناگهاني اين پهلوان ايراني كه روحيه مبارزه با زر و زور در زمان طاغوت را داشت، پس از گذشت چند دهه از فقدان او همچنان در ابهام است. -------------------------------------- منبع : روزنامه خراسان zamara10th July 2008, 12:55 AMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند غلامرضا تختي کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند معلم ادبیات رو صندلی اش کمی جا به جا شد. رویش را به سمت یک نفر گرداند و گفت: پسر! شروع کن ((خوان هشتم)) را بخوان! پسرک صفحات کتابش را ورق زد. روی کتاب خم شد و خواند: ... یادم آمد هان! داشتم می گفتم: آن شب نیز سورَت سرمای دی بیدادها می کرد... و چه سرمایی، چه سرمایی! معلم گفت: سورَت یعنی تندی، شدت... ادامه بده... *** پسری با لپ های گل انداخته دوید تا در را باز کند. یک نفر در را می کوبید. پسرک از پشت در صدای چند مرد را شنید. در را باز کرد. مردی در حالیکه داخل می شد گفت: بفرمایید... همین خونه است که گرو گرفتیم... صاحبش پول نداشته... بچه برو کنار... مادر از داخل خانه پرسید: غلامرضا کی بود؟ پسرک چیزی نگفت. به آدمها که داخل می شدند نگاه کرد و دنبالشان راه افتاد. بغض کرده بود... *** معلم ادبیات از پنجره کوچک بیرون را نگاه می کرد... پسرک همچنان می خواند. رسید به آنجا که: قصه است این قصه آری قصه درد است شعر نیست این عیار مهر و کین مرد و نامرد است بی عیار شعر محض خوب و خالی نیست هیچ همچون پوچ عالی نیست این گلیم تیره بختی هاست خیس خون داغ سهراب و سیاوش ها روکش تابوت تختی هاست... معلم گفت: بایست! چشمش خیس شده بود. گفت: می گفتند تختی خود کشی کرده... بعضی ها می گفتند: آقا تختی را خود کشی کردند! این حادثه در شعر اخوان نمود پیدا کرد. تختی را در کنار سهراب و سیاوش قرار داد. خون سیاوش و سهراب هنوز هم داغ است. روکش تابوت تختی در یاد همه می ماند. کی باور می کرد که تختی خود کشی کرده باشد؟... ادامه بده پسر جان... *** کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند پیرمرد سیبیلو نشسته بود پشت میز، مقابلش ضبط صوتی روشن بود و در آنسوی دیگر خبرنگار هفته نامه نشسته بود. خبرنگار گفت: آقای اخوان!... حضور جهان پهلوان در خوان هشتم چگونه اتفاق افتاد؟... اخوان با صدای گرفته اش پاسخ داد: تختی زندگی اش سراسر الهام بود. من می خواستم بگویم که خوان هشتمی پیش آمده برای کشتن جهان پهلوان. کسی که رستم زمانه ما بود. قهرمان ملّی را در تختی دیدم و پا گذاشتنش به خوان هشتم که خوان ِ مرگ بود را مطرح کردم. مقصودم از پهلوان در این شعر کاملاً بارز است. پهلوان زنده را عشق است. کسی که خودش را قهرمان آن روز می دانست، و رهایی بخش مملکت . *** 15 دی ماه بود. قهوه خانه پر بود از جمعیت. همه نشسته دور جعبه جادوی تلویزیون... مشغول تماشا... داخل قهوه خانه گرم و روشن... بیرون قهوه خانه سرد و تیره... پیرمرد سیبیلو عصا زنان از در قهوه خانه وارد شد. نگاه کسی از تلویزیون جدا نشد تا تازه وارد را ببیند... نگاهها در شب سرد و تیره به تلویزیون دوخته شده بود. آنجا که غلامرضا تختی می جنگید. بدنش به بدن حریف می خورد. دست را به دور کمر او می برد. خم می شد. پای حریف را می گرفت. خاک می کرد. امتیاز می گرفت... گاه گاه در قهوه خانه صدای هلهله و شادی بود و گاهی ترس و سکوتی غریب از امتیاز از دست دادن جهان پهلوان... پیرمرد سیبیلو دستی به سبیلش کشید و بر تختی نشست... بازی تمام شد... دست تختی بالا رفت... مردی به میان تشک پرید و جهان پهلوان را به دوش گرفت... تختی را دور گرداند... جهان پهلوان به خضوع پایین آمد و با حریفش دست داد... کس دیگری آمد و پرچم ایران را به دور بدن غلامرضا تختی پیچید... تختی برای تماشاگران دست تکان داد... در قهوه خانه شور و هیاهو برپا بود... پیرمرد سیبیلو لبخند زد. سبیلش کمی جابه جا شد... برگشت به سمت در... از بیرون هم صدای غوغا و جار و جنجال می آمد... به سمت در رفت... در خیابان تاریک صدای فریاد و داد و بیداد بود... کسی فریاد زد: الله اکبر... مردم سیاه پوش داد کشیدند: الله اکبر!! مردی نشسته بود زیر ستون چراغ برق و گریه می کرد... کس دیگری به جمعیت نگاه می کرد و می لرزید... کسی فریاد می کشید... برف گویی خیال ایستادن نداشت... و در میان هیاهو و داد و بیداد تابوتی سفید رنگ شناور در دریای مردم می رفت... آقا تختی بود که در میان تابوتش خوابیده بود... کاشکی پرچم ایران را به دورش می کشیدند... کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند --------------------------------------------- منبع: کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) zamara10th July 2008, 01:04 AMيادمان جهان پهلوان «غلامرضا تختي» کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند شايد شما هم اين لطيفه را شنيده باشيد که مي‌گويند: سالها پيش که هنوز مسابقۀ «بيست سؤالي» از راديو ايران پخش مي‌شد، يکي از آن به اصطلاح داش‌مشدي‌هاي لوطي‌صفت تهران را براي شرکت در اين مسابقه دعوت مي‌کنند. حالا جنابش کجا مشغول مي‌شود که دير به محل راديو در «ميدان ارک» مي‌رسد. يعني درست در لحظه‌اي که زنگ شروع مسابقه را مي‌زنند وارد استوديو مي‌شود. اول فکر مي‌کند که به سياق و سنت زورخانه‌ها به مناسبت ورود او «زنگ» را زده‌اند! دست روي سينه، کمي تواضع و چاکريم، کوچيکيم مي‌کند و مي‌نشيند روبروي مجري برنامه و دستيارش. مي‌گويند طرف نه برمي‌دارد و نه مي‌گذارد، همان سوال اول مي‌پرسد: «مرده؟» از قضا مورد سوال مسابقه نام يکي از شخصيت‌هاي معروف و مذکر بوده. مجري متعجب و مبهوت از اين سوال سرضرب، جواب مي‌دهد: «بله، مرده» جناب جاهل لبۀ کلاه مخملي‌اش را بالا مي‌زند و آهسته مي‌پرسد: «خيلي مرده؟» مجري کمي در خودش فکر مي‌کند و جواب مي‌دهد: «بله، ميشه گفت که خيلي مرده». طرف بي‌معطلي مي‌گويد: «مولا علي‌ست؟» مجري جواب مي‌دهد: «نخير». دوباره مي‌پرسد:«پورياي ولي‌ست؟» جواب مي‌دهد: «نخير، پورياي ولي نيست.» جناب لوطي کمي پشت گوشش را مي‌خاراند و خيلي خودماني مي‌پرسد: «تختي يه؟» مجري جواب مي‌دهد: «نخير، تختي هم نيست.» مرد با کلافگي مي‌پرسد: «طيب ه؟» مجري با حوصله جواب مي‌دهد: «نخير، طيب که اصلا نيست.» نيش لوطي باز مي‌شود و با انگشت شست دست به سينۀ خود اشاره مي‌کند و مي‌پرسد: «منم؟» مجري نگاهي به مردک مي‌اندازد و مي‌گويد« نخير، شما هم نيستيد. شد هفت سؤال». مرد جاهل جواب نگاه آقاي مجري را مي‌دهد و با حالتي از شک مي‌پرسد: «نکنه مي‌خواي بگي تويي» مجري خودش را جمع و جور مي‌کند و جواب مي‌دهد: «نخير بنده هم نيستم» در اين حين چشم جناب لوطي مي‌افتد به دستيار جوان مجري برنامه که گوشه‌اي نشسته و به اجراي مسابقه نظارت دارد. لنگۀ ابرويش را به طرف جوانک بالا مي‌کشد و از مجري مي‌پرسد: «اينه؟» مجري باز جواب مي‌دهد: «نخير، ايشون هم نيستند.» چشم مرد مي‌افتد به اپراتور صدابرداري که پشت شيشۀ اتاق استوديو در بخش تکنيک مشغول است. مي‌پرسد: «اونه؟» . . . کوتاه کنم. قصدم تعريف لطيفه نيست. مي‌خواهم بگويم. زماني نه چندان دور و شايد حتي امروزه روز هم در نزد مردم کوچه و بازار، وقتي صحبت از جوانمردي و فتوت و مردانگي مي‌شد ترتيب چيدمان! آن، همان سه جواب اول مرد لوطي در آن مسابقه بود که در اين لطيفۀ قديمي خوانديد. لوطي در اينجا شايد به نوعي سمبل مردم عام کوچه و خيابان است و طبقۀ خاصي از جامعه را نمايندگي مي‌کند. کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند در بارۀ «غلامرضا تختي» کم نگفته‌اند و بسيار شنيده‌ايد. نمي‌خواهم به کليشۀ معمولتکرار مکررات کنم و دوباره‌نويسي شرح حال و سابقه و فهرست مسابقات جهاني و مدال‌هاي طلا و نقره‌اي که او در آنجاها به‌دست آورد. اين شرح احوال را مي‌توانيد از جمله در اينجا (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) بخوانيد، و مقاله‌اي در باره جامعه‌شناسي روزگار تختي و شرايط سياسي ـ اجتماعي زمانۀ او را در اينجا (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند). به قول «خاقاني»در آن قصيدۀ معروفش:«ما بارگه داديم، اين رفت ستم بر ما ـ بر قصر ستمکاران تا خود چه رسد خذلان». خاطره‌هايي از انساندوستي و رفاقت او با مردم را هم که گاهي پهلو به افسانه مي‌زند، مي شود در اينجا (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند)و آنجا (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند)خواند. مفصل‌ترين و خواندني‌تر از همۀ اينها شايد مصاحبۀ بلند تنها پسر و يادگار او «بابک تختي» باشد در اينجا (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند)که اگر تمام آن را يک‌جا کنند، خود مجموعه‌اي غني و ويژه‌نامه‌اي ارزنده خواهد شد. من راوي اما دوست‌تر ‌دارم اينجا ياد مهربان «تختي»، اين يار هميشه همراه و ياور هموارۀ مردم را به‌گونه‌اي ديگر عزيز و پاس بدارم. ـکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند «قصه است اين، قصه، آري قصۀ در دست شعر نيست، اين عيار مهر و کين و مرد و نامرد است بي‌عيار و شعر محض خوب و خالي نيست، هيچ، همچون پوچ، عالي نيست. اين گليم تيره‌بختي‌هاست. خيس خون داغ سهراب و سياوش‌ها روکش تابوت «تختي»هاست. اين گل آذين باغ جادو، نقش خواب‌آلود قالي نيست. به حافظه که مراجعه کنيم مي‌بينم که در ايران و حداقل در اين نيم قرن اخير کسان زيادي نبوده‌اند که آنقدر بخت‌يار باشند تا در زمان حيات‌شان از آنها به گونه‌اي سزاوار و درخور قدرداني و تجليل به عمل آمده باشد. غالبا و شايد به لحاظ همان روحيۀ شهيدپروري و نياز به قهرمان‌سازي که در بافت فرهنگي ما جا افتاده، بعد از مرگ و از دست شدن آدمها بوده که بيشترين ارج‌گذاري‌ و يادمان‌ها که اغلب همراه با دريغ و افسوس و حسي از حسرت نيز بوده و هست به نمايش گذاشته شده. «تختي» اما شايد يکي از معدود و شايد اصلا تنها شخصيتي است که هم در زمان حيات، و هم بعد از وفات از احترام و جايگاهي شايسته و سزاوار در نزد مردم برخوردار بوده و هست. از دست‌آوردهاي افتخار آفرين او در ورزش و مسابقات بين‌المللي و المپيک که بگذريم، حرکت او در جهت ياري‌رساني به زلزله‌زدگان «بوئين‌زهرا»، جمع‌آوري کمک‌هاي مردمي، و همدلي‌اش با «جهبۀ ملي» سازمان سياسي‌اي که به لحاظ گرايشات ملي ـ مهيني خود نزد مردم محترم شمرده مي‌شد، از «جهان‌پهلوان» چهر‌ه‌اي صميمي و درد آشنا که از محيط و بطن اجتماع برخاسته، ارائه مي‌داد. در يک کلام «تختي» جز در رابطه‌اي کاري و مربوط به امور اداري سازمان ورزشي کشور، هرگز مورد بي‌حرمتي و توهين يا تحقير و بهتان واقع نشد. «تختي» به حق نورچشم مردم بود. کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند جايگاهي که او به عزت و احترام نزد مردم داشت را بعد از مرگش، شاعران و نويسندگان حفظ و ماندگار مي‌کنند. صاحبان قلم و ذوقي که با «تختي» نه به لحاظ ورزشکار بودنش هم‌سنخ و از يک صنف بودند، و نه از نظر ايدئولوژي و نگرش سياسي با او يک‌سويه و هم‌نظر. نمونه‌اش «سياوش کسرائي» شاعر برجسته و از نامداران «حزب توده ايران» که ماندگارترين سروده را براي «جهان‌پهلوان تختي» که از اعضا و همدلان «جبهه ملي» بود، در زمان حيات او سرود. همۀ آنچه که بعد از مرگ «جهان‌پهلوان» در رثا و ستايش او به کلام کتابت شده و به چاپ رسيده را اگر جمع کنيم، حتما که مجموعه‌اي قابل ملاحظه خواهد شد. چند تايي از اين‌همه که گفتيم اما بيشتر از بقيه در ياد و خاطره‌ها مانده و هست. بخش‌هايي هم از سروده‌هايي مثل آن قسمت از شعر «خوان هشتم» از «مهدي اخوان ثالث» که در آغاز اين مطلب آمده و در خطي از آن اشاره به نام «تختي» و روکش تابوت خيس از خون داغ او دارد، و يا اين قسمت از شعر بلند «م. آزرم» نيز از آن دست است: . . . از اين پس راويان قصه‌هاي پهلواني ـ اين بهين تاريخ‌هاي زندۀ هر قوم ـ نقالان، تو را در قصه‌هاي خود براي نسل‌هاي بعد مي‌گويند. تو اندر سينه‌هاي گرم خواهي زيست تو با انبوه پاک مردمان خوب قلب شهر، خواهي ماند. . . «مهدي سهيلي» که در ساختن شعر دستي راحت‌نويس و آماده داشت، در همان روزهاي اول انتشار خبر درگذشت «جهان‌پهلوان»، شعري بلند سرود که خطاب «تختي» در مقام پدر به تنها فرزند خود «بابک» بود. کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند پسرجان، «بابکم» اي کودک تنهاي تنهايم اميدم، همدمم، اي تک‌چراغ تيره شب‌هايم در اين ساعت که راه مرگ مي‌پويم به حرفک گوش کن بابا، برايت قصه مي‌گويم: به ميدان نبرد پهلوانان، تک‌سواري بود به فرمان سلحشوري به هر کشور سفرها کرد دلش مانند دريا بود نهنگ بحر پيما بود . . . . . . نشان مهر، تنديس شرف، گنج محبت بود نگاهش برق عفت داشت درون چهرۀ مردانه‌اش موج نجابت بود . . . . . . ز تقوا و شرف، يک خرمن گل بود، گلشن بود در اوج زورمندي نازنين مردي فروتن بود . . . . . . پسر جان، پهلوان ما، يکي دردانه کودک داشت درون خانه‌اش تک گوهري با نام «بابک» داشت که عمرش بود جانش بود عشق جاودانش بود به گاه ناتواني، بي‌کسي، تنها کس و تنها توانش بود . . . . . . پسر جان بابکم، آن پهلوان شهر، من بودم درون سينه‌ام يک آسمان، مهر و محبت بود ز تنهايي به جان بودم مرا بي‌همزباني کشت، دردم درد غربت بود چه شب‌ها در غم تنهايي خود، گريه‌ها کردم تو را در هاي هاي گريه‌هاي خود دعا کردم پسر جان، بابکم، من در حصار اشک‌ها بودم هميشه در دل شب، با خدا گرم دعا بودم ترا تنها رها کردم اميد من، نمي‌داني گرفتار بلا بودم گرفتار بلا بودم . . . . . . پسر جان، بابکم، افسانۀ بابا به سر آمد پس از من، نوبت افسانۀ عمر پسر آمد اگر خاموش شد بابا، تو روشن باش اگر پژمرده شد بابا، تو گلشن باش بمان خرم، بمان خشنود بدان، هنگام مردن، پيش چشم گريه‌آلودم همه تصوير «بابک» بود اميد جان، خداحافظ عزيزم، بابکم، بدرود . . . اين نمونۀ کوتاه شدۀ آن سرودۀ بلند از «مهدي سهيلي» بود. اما شايد ـ و يا به نظر من که راوي اين حکايت هستم ـ آنچه «سياوش کسرايي» با عنوان «جهان‌پهلوان» در ثنا و ارادت خود نسبت به «تختي» به قلم کشيد و در مجموعه اشعار «خون سياوش» منتشر کرد، يکي از آن‌ چند شعري است که به ياد و نام «تختي» سروده شده و در ضمن از بافت و ساخت و روحي شاعرانه و ارزنده نيز برخوردار است. اثر ماندگاري که با اين مطلع شروع مي‌شود: جهان‌پهلوانا صفاي تو باد دل مهرورزان سراي تو باد و با اين بيت که رنگ و آهنگي از شاهنامه دارد تمام مي‌شود: که مردي نه در تندي تيشه است که در پاکي جان و انديشه است ------------------------------------------ منبع : کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) zamara25th July 2008, 08:39 AMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند اين منم غلامرضا، فرزند درد و رنج هفته نامه کيهان ورزشي 23 دي ماه سال 1346، يک هفته بعد از مرگ تختي، ويژه نامه يي در باره مرگ، زندگي و قهرماني هاي او چاپ کرد. در اين شماره مطلبي از خود تختي به چاپ رسيده. مهدي دري سر دبير کيهان ورزشي که دوستي نزديکي با تختي داشت، قبل از مسابقه هاي جاني 1956 از او خواست تا خاطرات خود را براي کيهان ورزشي بنويسد. در ابتداي اين مطلب به نقل از خود کيهان ورزشي آمده است: "تختي روزنامه نگار و نويسنده نبود. او ده بار چرگ نويس و پاک نويس کرد تا اين نوشته را نوشت. مي گفت: هر عيبي داره ببخشيد." اين بخشي از نوشته هاي خود تختي است که سال 1338 نوشته شد و هشت سال بعد با تيتر"دوست داريد مرا بشناسيد"، در کيهان ورزشي چاپ شد. من بيشتر وقت ها با کتابهاي پليسي و يادداشتهاي فاتحين و مغلوبين جنگهاي گذشته، خود را سرگرم مي کردم و خواندن آنها هميشه اثر خوبي در روحيه من باقي مي گذارد به خصوص اينکه هيتلر را با تمام حماقتش دوشت داشتم، اينکه مي گويم دوست داشتم نه اينکه خيال کنيد او را آدمي لايق مي دانم، نه، من به او احترام مي گذارم به واسطه اينکه او بزرگترين درس زندگي را به من ياد داد که چگونه بايد با دشمنان ستيز کرد و در هر راه مشکلي به هدف رسيد. در يکي از کتابهاي سردار مغلوب ژرمني خواندم که او هميشه تصاوير رقباي خود از قبيل مونتگمري، آيزنهاور و استالين را به ديوار مي کوبيد و حتي در کتاب ديگري متوجه شدم که سردار آلماني اين عکس ها را همه جا وقتي که براي غذا خوردن، اتاق کار خود را ترک مي گفت با خود مي برد. من قبل از اينکه متوجه اين موضوع شوم از شنيدن نام کشتي گيران سنگين وزن جهان وحشت داشتم و در هر روزنامه و يا مجله يي که عکسي از آنها مي ديدم از ترس اينکه تنم نلرزد آن نشريه را به دور مي انداختم و هيچ مايل نبودم اعصابم را بدين ترتيب خرد کنم. اما پس از آن من هم مثل او، آن مرد لاغر آلماني شدم! من که هميشه حتي از تصوير "پالم" سوئدي مي ترسيدم از فرداي آن روز به دنبال آنها گشتم و آن عکس هاي سفيد و سياه لخت را در پوششي از طلا جاي دادم و هميشه مقابل چشممانم قرار م� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 851]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن