واضح آرشیو وب فارسی:مهر: فهم امروزي از متون گذشته / انتقاد خاقاني از رواج لوحهاي فشرده مبتذل!
خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب: دكتر محمدرضا تركي - محقق ادبي و استاد دانشگاه - در يادداشت طنزگونه اي كه در وبلاگ خود منتشر كرده، جلوه هايي از "مغالطه در فهم امروزي از متون گذشته" را آورده است.
تلقي امروزي از متون ادبيات گذشته، نوعي مغالطه جدي است كه بر بررسي هاي ادبي اين روزگار سايه افكنده است. كم نيستند كساني كه كوشيده اند مفاهيم كاملا امروزي را از متون گذشته استنباط كنند و دغدغه هاي انسان امروز را به شاعراني كه قرنها پيش به خاك رفته اند نسبت بدهند. از اين جمله مي توان به بررسي هاي پردامنه اي اشاره كرد كه در گذشته نه چندان دور تلاش مي كرد اصول ديالكتيك و آموزه هاي ماركسيسم را از دل مثنوي مولانا و ديوان حافظ و… بيرون بكشد يا فردوسي را - بر اساس همان اصول - به خاطر مخالفت با طبقات زحمتكش و حمايت از مظاهر فئوداليسم محاكمه كند!
امروزه نيز يافت مي شوند مدعيان پر هياهويي كه مباني تفكرات فيلسوفان مدرنيته را با شعبده اي غريب از دل مثنوي مولوي و ديگر آثار ماقبل مدرن بيرون مي آورند! اين جماعت گويا خود را در برابر اين پرسش ساده ملزم به پاسخ نمي بينند كه مولوي يا حافظ و سعدي و فردوسي و ديگران با آن مباني تفكر كه مي شناسيم، چگونه مي توانسته اند مثل مردم اين روزگار بينديشند و دغدغه هايي را داشته باشند كه در روزگار آنان سالبه به انتفاء موضوع بوده است؟! اين جماعت اگر آدمهاي ساده دلي نباشند، گويا فقط به نوعي استفاده ابزاري از آثار پيشينيان براي تبليغ باورهاي هاي خودشان مي انديشند و گاه هيچ ابايي ندارند كه حاصل دريافتهاي آنان به طنز و ريشخند بينجامد.
در اينجا به نمونه هاي مشهور و غيرمشهوري از اين استنباطها اشاره مي كنيم و تلاش مي كنيم سخن ما از نوعي طنز نيز - براي رفع تنوع! - خالي نباشد.
دل هر ذره را كه بشكافي
آفتابيش در ميان بيني
اين بيت شعار سازمان انرژي اتمي است. بسياري عقيده دارند كه مرحوم ميرفندرسكي در اين بيت به اصول شكافتن هسته اتم و توليد انرژي هسته اي اشاره كرده است! بر اين اساس اگر آقاي البرادعي به جاي اين همه كار در آژانس (!) كمي ادبيات فارسي مي خواند متوجه مي شد كه اين ملت از چند قرن قبل دنبال نصب سانتريفيوژ و كسب تكنولوژي آب سنگين بوده و افكار خطرناكي را در سر مي پرورده است!
بني آدم سرشت از خاك دارد
اگر خاكي نباشد آدمي نيست
اين بيت سعدي را هميشه اين طور مي فهميده اند كه آدميزاده از خاك آفريده شده و اگر خاكي و متواضع نباشد آدمي نيست اما اخيرا عده اي ياء "خاكي" و " آدمي" را نكره مي خوانند و منظور سعدي را اين جور ملتفت مي شوند كه اگر خاك دچار فرسايش بشود، محيط زيست آسيب خواهد ديد و نسل آدميزاده هم مثل دايناسورها منقرض مي شود. خداييش سعدي غيبگوي بزرگي بوده كه قرنها قبل از به وجود آمدن اختلالات زيست محيطي معاصر و شكاف لايه اوزون آن را پيشگويي كرده است!
مشتي اطفال نوتعلم را
لوح ادبار در بغل منهيد
با اين نگاه، منظور خاقاني لابد اين بوده كه بابا اين لوحهاي فشرده و اين سي دي هاي مبتذل را در اختيار بچه هاي مردم قرار ندهيد و اين قدر اخلاق خراب جامعه را فاسد نكنيد خدا را خوش نمي آيد!
مردم چشمم به خون آغشته شد
در كجا اين ظلم با انسان كنند؟
مقصود حافظ بر اساس اين رويكرد به قرائت متون، بدون برو و برگرد حفظ حقوق بشر و مخالفت با تضييع آن در حكومتهاي توتاليتر جهان سوم بوده است!
نفس برآمد و كام از تو برنمي آيد
فغان كه بخت من از خواب در نمي آيد
به نظر برخي از اين جماعت شك نبايد بكنيد كه حافظ در هنگام سرودن اين بيت عميقا تحت تاثير احساسات فرويدي بوده و در موقع سرودن بيت بعدي نيز به رقص دو نفري "والس" يا "تانگو" توجه داشته است:
رقص بر شعر تر و ناله ني خوش باشد
خاصه رقصي كه در آن دست نگاري گيرند!
اين مختصر را - به جد يا به شوخي - به عنوان نمونه اي از تلقي هاي گفته شده بپذيريد.
يکشنبه 5 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 342]