واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: فیلمنامه را خواندم، گفتم: این داستان نعل به نعل زندگی من است. صادق منم. من باید بازی كنم. گفتند: نمیشود، تو باید آن یكی را بازی كنی. به اتاق گریم رفتم دیدم پرویز پرستویی دارد گریم میشود. همان جا خداحافظی كردم و ... رضا توكلی را بیشتر بینندگان تلویزیونی با سریالهای زیرزمین، او یك فرشته بود و یك وجب خاك میشناسند. او متولد سال 1339 تهران است و بازیگری و فیلمسازی را از مركز فیلمبرداری و تئاتر نیروی هوایی آغاز كرده است. مصاحبه ما با او به بهانه بازیاش در سریالهای خستهدلان (سیروس الوند) و عملیات 125 (محمدرضا آهنج) انجام شد. او هماكنون مشغول بازی در سریال دار و ندار (مسعود دهنمكی) است. رضا توكلی گلایههای زیادی از وضعیت فعلی بازیگری در تلویزیون و سینما داشت. به همین خاطر وقتی حرفهایش تمام شد نفس راحتی كشید و گفت: راحت شدم. خیلی وقت بود با كسی درددل نكرده بودم! از ویژگیهای بازی در سریال خستهدلان بگویید. كار در یك قطار چه دشواریهایی داشت؟ من خودم سال پیش یك طرح این طوری داشتم. گفتم چون 30 سال از انقلاب میگذرد، بیاییم 30 تا موضوع را در راستای گذر زمان به شكل استعارهای در قطار ببینیم. دوست نویسندهمان سهلانگاری كرد و طرح را ارائه نداد. كار در داخل قطار ویژگیهای خاص خودش را دارد. مانور دوربین خیلی سخت است و با محدودیتهای زیاد انجام میشود. كارگردان باید نگاه ویژهای به محتوای قصه و میزانسن داشته باشد. شما در یك تونل تنگی گیر كردهای و دوربینت را دو جا بیشتر نمیتوانی ببری. اگر كنندهكار خلاقیت نداشته باشد، ممكن است تماشاگر پس بزند. چون تماشاگر عادت كرده تنوع تصویری داشته باشد. كار سخت بود. من مهمان این كار بودم. احساس كردم به میزبان خیلی سخت میگذرد. از این كه در سریال خستهدلان با علی نصیریان همبازی شدید چه احساسی داشتید؟ این سومین كاری بود كه كنار استاد بازی كردم. در سریال مهر و ماه (فیاض موسوی) و یك تله فیلم دیگر با هم بودیم. رفتار و كردار این استاد روی من تاثیر گذاشت. او به پلانهایش اهمیت میداد. همینطوری یك نفر علی نصیریان نمیشود. پشتش خیلی تفكر و ریاضت است. وقتی بازی میكند شما با تمام وجود باورش میكنید. من فقط در كنارش یاد میگرفتم. مردم شما را بیشتر به عنوان بازیگر نقشهای مكمل میشناسند. خودتان نسبت به جایگاه بازیگران مكمل چه ارزیابیای دارید؟ سختترین نقشهای بزرگ دنیا نقشهای مكمل است. بازیگر مكمل وقتی كنار یك بازیگر نقش اصلی قرار میگیرد وظیفه دارد پاساژهای قصه را پر كند. تمام سعی و تلاشم این است كه نقش را خوب ارائه بدهم. مهم نیست كه نقش مكمل باشد یا اول. مهم این است كه چگونه كار میكنی. براساس اعتقاداتم كوتاه و بلند بودن نقش مهم نیست. من دوست دارم نقشهای كوچك را بزرگ بازی كنم. خیلی وقتها من نقش یك را قرارداد بستهام، دقیقه نود گفتهاند باید نقش سه را بازی كنی. روی بازیگر فشار روحی، روانی میآید. اما به خاطر مسائل مالی و اقتصادی باید به یكسری پیشنهادها تن بدهیم. بیشتر بازیگران مكمل از این قضیه گلایه دارند كه تفاوت دستمزدشان با بازیگران نقشهای محوری خیلی زیاد است. در مورد شما هم این اتفاق افتاده است؟ بله، درست است. ما از خیلی پولهایمان گذشتهایم. ما نمیخواهیم به ما زیادی بدهند. در سینما و تلویزیون ایران یك عمر به من ظلم شده، اما دم نزدم و صدایم درنیامده. به خاطر عشقم سوختهام. ما نمیتوانیم واقعیتها را انكار كنیم.در تلویزیون ما ارزشیابی واقعی براساس تواناییهای بازیگران صورت نمیگیرد. تلویزیون باید یك تشكیلاتی داشته باشد كه ارزیابی كند. ما غرق ماجراهای روبنایی هستیم. بازیگرهایی كه سالها در تلویزیون زحمت كشیدهاند باید ارزشیابی شوند. فلان بازیگر یكشبه آمده و راه رفتن جلوی دوربین را بلد نیست. بازیگر توانمند ما مجبور است با قراردادهای پایین بازی كند. در جامعه هنری باید به داد اینها برسند. در عرصه سینما یك مشت ژیگول از خدا بیخبر جمع شدهاند و دارند سینمای ما را به پرتگاه نابودی میكشانند. تماشاگر ما بیگناه است. مدام میگویند مشكل سینمای ما سالن است. یك آپارات به من بدهند با یك فیلم خوب، من در میدان انقلاب با بلیت 10 هزار تومانی آن را نمایش میدهم. اگر مردم نخریدند شما هر كار خواستید بكنید. چرا مشكل را به گردن سالن و مردم میاندازید؟ نویسنده خوب و فیلمساز خوب و بازیگر جاافتاده و قابل باور باید داشته باشیم. اینطور كه معلوم است از وضعیت بازیگری سینمای ایران خیلی دلخورید. میتوانید در این رابطه بیشتر توضیح بدهید؟ من میگویم بازیگر ژیگولی كه لباس آنچنانی دارد برای مردم ما قابل باور نیست. من نمیخواهم از كسی اسم بیاورم. به یكباره یك بازیگر تازهوارد به سینما میآید و صدتا فیلم بازی میكند. مردم از تكرار این قیافه خسته شدهاند. بعد كارگردانها میگویند بازیگر نداریم؛ چون شما بازیگریاب نیستید، جستجوگر بازیگر نیستید و ریسك نمیكنید. ما كه پول آنچنانی نمیگیریم. فقط دو سه تا بازیگر هستند كه پول خوبی میگیرند. قدرتمندترین بازیگران تئاتر بیكار هستند و جایی در سینما ندارند. چون پارتی ندارند و ماشین خوشگل زیر پایشان نیست. چون این كارها را نمیكنند كسی دنبالشان نمیآید. فداكارترین بازیگران دنیا بازیگران نقش مكملاند. اینها با قیمتهای پایین بازی میكنند. از آن طرف بازیگری برای ایفای نقش اول میآید كه راه رفتن سر صحنه را بلد نیست. 10 برداشت از او میگیرند. چه لزومی دارد كه این آدم بازی كند؟ همین بازیگر ماشین آنچنانی زیر پایش است. بنگاه معاملات ملكی دارد و بازی هم میكند. من دلم میخواهد تمام توانم را خالصانه برای نقش بگذارم. دوست دارم تماشاگر به من لبخند بزند. بعضی وقتها در آناتومی صورت فرد و نوع راه رفتنش یك شخصیت سینمایی میبینی. در عرصه بلبشوی هنری حق ضعیفها خورده میشود. كسانی كه خط دهندهاند باید مراقب اینها باشند. یعنی شما احساس میكنید توانایی ایفای نقشهای مطرحی را داشتهاید. اما به شما پیشنهاد نشده است. تا به حال نقشی بوده كه بخواهید آن را بازی كنید و خودتان به تهیهكننده پیشنهاد دهید؟ یك موقعی خیلی دلم میخواست این اتفاق در ایران رایج شود. یك جایی خواندم فلان بازیگر بزرگ دنیا وقتی از نوشته شدن فیلمنامهای با خبر میشد، خودش سراغ تهیهكننده میرفت و بازی در یكی از نقشها را پیشنهاد میكرد. مثلا وقتی آقای اسپیلبرگ میخواست یك فیلم بسازد او به دفترش مراجعه میكرد و میگفت: این نقش مال منه. در زمان ساخت فیلم لیلی با من است من فكر كردم شاید در ایران هم بشود این طوری برخورد كرد. من به دفتر آقای كمال تبریزی رفتم. قصه صادق ماجرای زندگی من بود. پلان به پلانش زندگی من بود. در آنجا به من نقش دیگری را پیشنهاد دادند. فیلمنامه را خواندم و گفتم: این داستان نعل به نعل زندگی من است. صادق منم. من باید بازی كنم. من این نقش را میتركانم. گفتند: نمیشود، تو باید آن یكی را بازی كنی. به اتاق گریم رفتم دیدم پرویز پرستویی دارد گریم میشود. همان جا خداحافظی كردم و گفتم من فقط صادق را بازی میكنم. تقدیر و قسمت در سرنوشت آدمها نقش دارد. من هنوز نتوانستهام در بازیگری حقم را بگیرم. مجبور شدهام نقشهای تحمیلی را بازی كنم. پریشب به فتحعلی اویسی گفتم هر چقدر خوب بازی كنی، باز هم زور زوركی میفرستندت به همان جایی كه قبلا بودی. یعنی جبهه رفتن شما هم شبیه صادق این فیلم بود؟ بله. من به جبهه رفتم و فرار كردم و برگشتم. آخرش هم مثل صادق متحول شدم. من هر وقت این داستان عجیب و غریب را تعریف میكنم دوستانم دلشان را از خنده میگیرند. من برای فیلمبرداری به امیدیه رفته بودم. وقتی فیلم میگرفتم اینقدر میترسیدم كه پایم توی لنز بود. داستانش مفصل است. فیلمنامه كاملش را نوشتهام. اگر كسی خواست آن را بسازد میتوانم ارائهاش كنم. در بین نقشهایی كه بازی كردهاید، كدام را از همه بیشتر دوست دارید؟ سریالهای زیرزمین، او یك فرشته بود، مردان آنجلس و یك وجب خاك. در سریال یك وجب خاك رگههایی از طنز را در قصه گذاشتم و نقش یك لمپن تئاتر را بازی كردم. سریال مردان آنجلس هم تاثیرگذار بود. نقش یك چوپان را بازی كردم. البته یك بازیگر تمام نقش هایش را دوست دارد. من همیشه با دلی آغشته از عشق به همكارانم سر صحنه رفتهام. یك ساعت زودتر رفتهام و یك ساعت دیرتر برگشتهام. الان مد شده كه دیر بروی و زود بیایی و قیافه بگیری. باید ماشین برایت بفرستند و تو تلفنت را جواب ندهی. دستیارها دنبال بازیگرهای این جوری میگردند نه بازیگری كه سر زمان برود و بیاید. تو اگر مودب باشی و رفتار صمیمانه داشته باشی فكر میكنند تو به كار نیاز داری. بعد تحویلت نمیگیرند. از سریال دارا و ندار (مسعود دهنمكی) بگویید. چطور شد كه به این پروژه پیوستید و چه نقشی را پذیرفتید؟ در اخراجیها 1 و 2 قرار بود با ده نمكی كار كنم. زمان اخراجیها 1 من در سریال زیرزمین كار میكردم. دهنمكی به من نقش «روحانی» را پیشنهاد داد. من گفتم دلم نمیخواهد نقش حاج آقای معتمدی (او یك فرشته بود) را خراب كنم. آن آدم را دوست داشتم. من میخواستم نقش شریفینیا را بازی كنم. بچهها گفتند رئیس تیم دارد این نقش را بازی میكند. اخراجیها 2 با بیماری همسرم همزمان شد و نتوانستم سر صحنه بروم. من جزو اولین كسانی بودم كه برای بازی در سریال «دارا و ندار» دهنمكی به دفترش رفتم. چهار پنج قسمت قصه نوشته شده بود. من در ستارههای سربی مشغول كار بودم. در دقیقه نود ده قسمت سریال را به من دادند. در این سریال نقش «رشیدی» را بازی میكنم. او یك آدمی است كه سه جور بازی دارد. با خودش، خانوادهاش و شخصیت اول قصه (فتحعلی اویسی) و آخرش در این سه گانگی بدبخت میشود. رشیدی در پشت دادسرا عریضهنویس است. فتحعلی اویسی او را پیدا میكند و به عنوان وكیل خانواده معرفیاش میكند. بازی كردن جلوی دوربین دهنمكی راحت است به شرطی كه اطرافیانش به او اجازه بدهند تفكرش را پیاده كند. در ماههای آینده به جز سریال دارا و ندار چه كارهایی از شما خواهیم دید؟ در تله فیلم گمشدگان بازی كردهام كه آماده پخش است. سریال ستارههای سربی اردیبهشت ماه روی آنتن میرود. در سریال «125» بازی كردهام كه هماكنون در حال پخش است
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 406]