تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 25 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):صله رحم، اعمال را پاكيزه، اموال را بسيار، بلا را برطرف و حساب (قيامت) را آسان مى‏...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806598752




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خواب هایی رو که دیدی رو اینجا بگو!


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: sabok sangin19th February 2008, 11:29 PMسلام شاید یکی بتونه خواب تو رو تعبیر کنه;) romina 122nd February 2008, 04:47 PMخواب که زیاد دیدم :d هیچکدومش رو هم نتونستم تعبیر کنم! :d حالا از کدومش شروع کنم؟ کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند یه بار خواب دیدم که خدا زنگ زده خونه مون. من گوشی رو برداشتم. بهم گفت : فردا میمیری! کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند حالا تعبیرش کنید... کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند minam23rd February 2008, 03:30 PMباسلام خواب تعبير كردن به عوامل زيادي بستگي داره اينكه اول شب ديدي نيمه شب يا دم صبح اينكه شب چندم ماه عربي بوده كه خواب ديدي چه روزي از هفته بوده خواب بيننده مرد بوده يا زن شرايط روحي يا............ خيلي موارد بوده كه يك موضوعي در خواب كسي يك معنا داشته درخواب ديگري معنايي كاملا متفاوت بهرحال تعبير خواب علميست بزرگ كه كار هر كسي نيست اميدوارم كه خوابهاي خوش ورنگي رنگي ببينيد التماس دعا romina 129th August 2008, 01:44 AMفکر میکنم شما بیشتر رویای صادقه می بینین ;) خواب ِ کارت پایان خدمت گرفتن و یا دیپلم گرفتن و همچنین جنگیدن فکر کنم جزو مهم ترین اتفاقاتِ زندگی تون باشه! چیزهایی که توی زندگی تون بهش زیاد فکر کردین یا به نوعی براتون شبیه دغدغه شده بود! این لحظاتِ مهم همش توی خواب دارن تکرار میشن! :D تعهدی هم که داده بودین ، شاید عهد و پیمان هاتون با خدا باشه! شاید شما نذر یا عهدی با خدا دارین که اون خواب میخواست به نوعی بهتون یادآوری کنه :confused: شما زیاد به دورانِ جنگ فکر میکنین؟ یا توی اون دوران سرباز بودین؟ خواب هایی که به اذان صبح نزدیک تر هستند ، زودتر تعبیر میشن ;) البته اینا فقط برداشت های من از خواب هاتون بود. فقط نظر شخصی منه :) موفق باشید کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند YAGHOT SEFID29th August 2008, 06:43 AMخواب که زیاد دیدم :d هیچکدومش رو هم نتونستم تعبیر کنم! :d حالا از کدومش شروع کنم؟ کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند یه بار خواب دیدم که خدا زنگ زده خونه مون. من گوشی رو برداشتم. بهم گفت : فردا میمیری! کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند حالا تعبیرش کنید... کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند خیلی خوبه ... خوش به حالتون که خدا این قدر با شما رو راست هست ... ;) وقتی بزرگی چیزی رو به شما گوش زد میکنه ... حتما خیلی خوبید دیگه ... ;) FETROS29th August 2008, 07:08 AMمن یه بار خواب دیدم که یه پرنده داره جوجه هاشو زنده زنده میبلعه یکی از بدترین خوابهای زندگیم بود connect8th October 2008, 03:31 PMمن و فاميلهامون براي بدرقه به فرودگاه رفته بوديم با آن ماشينهاي كلاس بالا، موقع برگشت متوجه سرقت ماشينها شديم و پس از تحت فشار گذاشتن نگهبان پاركينگ بالاخره تونستيم رد محل اختفاي آنرا از ايشان بگيريم.:cool: کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند نگهبان، اشاره اي به صندوقي كه داخل ديوار به صورت مخفيانه تعبيه شده كرد و كليدش را به ما داد؛ دااخل صندوق پر از كيف و انواع چك و مدارك بود. به خصوص چكهاي در وجه حامل كه توسط بانكهاي خصوصي به تأئيد رسيده بود.از جمله چكي به مبلغ 236 ميليارد و اندي تومان كه در ميان مدارك، خودنمائي مينمود همچنين سيم كارت و مدارك جعلي به نام آقاي روغني كه نشان مي‌داد كه با يك سارق حرفه‌اي طرف هستيم.:cool: داخل صندوق كيفهائي از مدارك بود و من به وجود بمب داخل آنها مشكوك بودم لذا آنها را باز نكردم. ساعت را نگاه كردم از 7:30 شب گذشته بود و تماماً استرس داشتم كه سارق برگرده، ناگهان تصميم به اختفاي كيف گرفتم بعد با خودم فكر كردم اگر سارق برگرده و ببينه كيف نيست، ممكنه نگهبان را بكشه و من خودم را نخواهم بخشيد، اين بود كه داشتم چيزهايي را كه با عجله از صندوق درآورده بودم برمي‌گرداندم تا نكنه سارق حرفه اي از راه برسه، در اين حال ناگهان صداي مادرم را شنيدم كه ميگفت پاشو الان ميخواي بري سر كار! خيلي خوشحال شدم چون ديگه لازم نبود استرس داشته باشم و از طرفي هم چكي به مبلغ 236 ميليارد تومان در وجه حامل داشتم و از اينكه بدون دغدغه به من رسيده خيلي خوشحال شدم و ميدونستم كه سارق حرفه اي ديگه نميتونه بياد دنبالم چون من ديگه از اين به بعد بيدار هستم نه در عالم خواب! :))تو اين فكرها بودم كه يهو از خواب بيدار شدم و ديدم اي دل غافل از چك هيچ خبري نيست!:confused::eek: وقتي كه بيدار شدم حيفم اومد از يادم بره، اين بود كه براي دوستان نوشتم تا بعداً به فروم نيكصالحي منتقل كنم. اما خودمونيم عجب خواب خرگوشي بود!;):D Dokhtare mobham20th November 2008, 01:07 AMسلام فيلك عزيز . يه توصيه كه حتما" بارها هم شنيدي و تكراريه : اصلا" خوابهايت مخصوصا" همچين خوابهاي خاصي را براي اشخاص واقعي حالا هر كه مي خواهد باشد تعريف نكن . منهم از اين قبيل خوابهاي عجيب و غريب مي ديدم كه به يكي از فاميلهايمان كه خيلي ادعاها داشت و مي گفت درويش است و بسيار خودش را خوب جلوه مي داد , بالاجبار چون كس ديگري را براي پرسيدن نداشتم از او پرسيده بودم . كه اصلا" كار خوبي نبود و اين ادم بد ذات كه چشم بدي داشت و در اصل دشمن خانوادگي ما بود ( نمي دانستيم ولي چندان احساس خوبي بهش نداشتيم ), معلوم شد برايم كه هيچي حاليش نيست و تازه دشمني هايش را رو كرده و هيچ كوتاهي نمي كند ( حسود كه بود , حسودتر هم شد . مثل داستان حضرت يوسف كه هر كه خودش را لايق تر مي دانست )! و نتيجه اين شد كه يا مدتي خواب نمي ديدم . يا از تعداد خوابهاي اينچنيم كاسته شد ... ! و تازه اين درويشه كه پي به استعدادهاي خاصي در من برد , مي خواست از من براي پيدا كردن گنج سو ء استفاده كند و مرا تشويق به ارتباط برقرار كردن با موجودات پنهاني مي كرد ... . خيلي مواظب خودت و اطرافيانت باش . چون تو هم مثل من هم برون فكني داري و هم خوابهاي خاص مي بيني ... . موفق باشي . iman0721st November 2008, 04:44 PMمن خواب دیدم که توی یه جنگل مه آلود تو فصل پاییز بودم که برگ ها رو کنار زدم و یه چیزی شبیه سنگ قبر دیدم که روش نوشته بود: Rest In Peace Iman eliiiiiiii21st December 2008, 12:02 PMخواب دیدم دندان نیشم را دست زدم لق بود با دست تکونش دادم افتاد وگذاشتمش کف دستم ونگاهش کردم دیدم خراب نبوده ولی ریشه نداشت و نشون مادرم دادم و دادمش دست مادرم Razak21st December 2008, 02:44 PMمعمولا خوابام چرت و پرتن یهو میبینی تو یه جنگلم گودزیلا مودزیلا بهم حمله میکنه بعدش میبینی تو خونه خوابیدم دزد اومده تو اتاقم داره کنکاش میکنه آخرشم ساعت زنگ میخوره باید پاشم برم سر کار و هنوزم از خواب سیر نشدم .:(( البته دیشب خوابی ندیدم :) از این به بعد یادم باشه دقیقترشو تعریف کنم براتون .:d ندا خانم21st December 2008, 02:54 PMمعمولا خواب های من مصداق دارن ! وقتی خوابی می بینم یه جورایی تا یکی دو روز بعد به هر نحوی شده (همون خواب یا موارد مشابه ) تعبیر میشه! البته بعضی شبا که استراحتم کمه یا ذهنم درگیر و مشغول هستش خواب های اشفته و هولناکی میبنیم ! irandokht3rd January 2009, 02:26 AMمن اغلب خواب میبینم که دارم تو استخر یا دریا شنا میکنم اونهم به صورت حرفه ای.در صورتیکه اصلا شنا بلد نیستم.استخر و دریا های عجیب و زیبایی هم میبینم. گاهی تو دریا پاهام به چیزهایی گیر میکنه که من از وحشت اونا از خواب میپپرم.کسی میتونه خواب منو معنی کنه؟ romina 13rd January 2009, 10:07 PMسلام... کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند 1- ديدن خواب در اول ماه، باطل است 2- دوم و سوم، برعكس خواهد بود 3- چهارم و پنجم، به تاخير افتد 4- ششم و هفتم و هشتم و نهم، انچه ببيند راست بود 5- دهم و يازدهم و دوازدهم، به تاخير افتد 6- سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم، نه خير است و نه شر بلكه باطل است 7- شانزدهم و هفدهم، به تاخير افتد 8- هجدهم و نوزدهم، درست است 9- بيستم و بيست و يكم، دروغ باشد 10- بيست ودوم و بيست وسوم، فرح و شادي است 11- بيست وچهارم و بيست وپنجم، برعكس است 12- بيست وششم و بيست وهفتم، نيز بر عكس است 13- بيست وهشتم، درست باشد 14- بيست ونهم و سي ام، راست باشد 1- خوابي كه در روز ششم ببيند، بعد از يكروز يا دو روز تعبيرش ظاهر خواهد شد 2- در روز نهم خوابي كه ديده شود، در همان روز اثرش ظاهر خواهد شد 3- در روز دهم و يازدهم، تعبيرش بعد از بيست روز ظاهر خواهد شد 4- خوابي كه در روز سيزدهم ديده شود، اثرش بعد از نه روز تعبيرش ظاهر شود 5- خوابي كه در روز چهاردهم است، اثرش بعد از بيست شش روز ظاهر خواهد شد 6- خوابي كه در روز پانزدهم است، اثرش بعد از سه روز ظاهر خواهد شد 7- خوابي كه در روز بيست هشتم باشد، اثرش در همان روز ظاهر خواهد شد 8- خوابي كه در روز بيست ونهم ديده شود، نيز در همان روز تعبير و اثرش ظاهر و اشكار شود البته خودم مطمئن نیستم. این مطلب رو جایی دیدم. گفتم برای شما هم بنویسم شاید به دردتون بخوره...;) connect14th January 2009, 05:10 PMسلام بچه ها :) باز هم ميخوام براتون خواب تعريف كنم. اميدوارم كه خوشتون بياد. البته به شرط اينكه به من چشم نزنيد تا باز هم بتونم از اين خوابهاي قشنگ ببينم.;):rolleyes: البته اين خواب مقداري غمناك هست: راستش من ديشب يه سفارش براي ساخت موزيك بازي داشتم و بعد از ساخت اون به خواب رفتم و اين خوابي است كه ديدم: کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند من يكي از بازماندگان اسراي جنگي در اسرائيل بودم كه بعد از ماهها شكنجه و سختي زندان، آزاد شده بودم. بعد از آزادي دوباره به صف مجاهدين فلسطيني ملحق شدم و يكي يكي دوستان قديمي ام را گرد هم جمع كردم. آنها هم هريك به نوعي از گروههاي مختلف مبارز فلسطيني بودند كه به علت كشتارهاي زياد، آن گروه ها از هم متلاشي شده بودند و اين چريكها هم به دنبال كسي بودند كه آنها را هدايت و سازماندهي كنه و در واقع سرگروهشون بشه. خوب من با آنها يكي يكي ارتباط برقرار كردم و به هر زحمتي بود، يه گروه تشكيل داديم و براي عمليات اطلاعات و شناسايي عازم محلي در يكي از نزديكترين پايگاههاي مخفوف و پادگانهاي آن، شديم. در آن مكان زنداني بسيار بزرگ با ديوارهاي خيلي بلند (حدود 8 متر داشت كه مشرف به پادگان و استراحتگاه دژبانهاي اسرائيلي ميشد. آنها هر روز صبح كنار پادگان نرمش و بازي مي‌كردند و البته به افراد محلي كه در نزديكشان زندگي ميكردند كاري نداشتند به شرط اينكه تجمع بيش از 2 نفر نداشته باشند. من به اتفاق دوستان يا گروهم به يكي از آپارتمانهاي همسايه در آنجا نقل مكان كرديم و يك شب را مهمان يكي از خانواده‌هاي فلسطيني بوديم. در آنجا با پسر نوجواني حدود 12-14 ساله به نام "سعيد"، آشنا شدم و خيلي با هم خودموني و دوست شده بوديم. صبح روز بعد من سري به محل تفريحگاه دژبانهاي اسرائيلي زدم و از نزديك فعاليتهاي آنان را زير نظر گرفتم. آنها سربازان جوان و پر تحركي بودند و خيلي خوب از مكاني به مكان ديگر مي‌دويدند، خوب، بعد از صرف صبحانه من و گروهم از آن خانواده محقّر وداع و خداحافظي كرديم و حلاليت طلبيديم. ساعاتي گذشت و من صداي تير اندازي و شليك پياپي شنيدم،‌گويي باز هم در اطراف پادگان اسرائيلي ها مردم اجتماع كرده بودند، اما اين دفعه خيلي جدي بود و تعدادي از جوانان محلي در اين رابطه دستگير شدند. در اين اثناء من به دنبال سعيد بودم تا از ايشون خداحافظي كنم، چون خيلي با من صميمي شده بود و دلم برايش تنگ مي‌شد، رفتم وي آپارتمانش و دائم سعيد را صدا مي‌زدم اما هيچ خبري از ايشون نبود، تصور كردم كه شايد صدايم را نمي‌شنوه. بعد برادرش درب را باز كرد و به من گفت:‌سعيد رفته!! من هم بسيار شوكه شدم و اين جواب هنوز برايم قانع كننده نبود، پس از پيگيري متوجه شدم كه سعيد به همراه چندتن از هم سن و سالانش توسط اسرائيلي ها دستگير شده، زندان اسرائيلي ها يك درب پشتي داشت كه بصورت مخفي بود، من لباس رزم پوشيده و وارد قسمت پشتي زندان شدم، كه البته يك نگهبان هم بيشتر نداشت، اما همان يك نگهبان به اندازه شايد 10 نفر قولدر و قوي هيكل بود و كسي جلودارش نبود، خلاصه يك عمود آهني پيدا كردم و از پشت سر به نگهبان قلچماق حمله كردم، انگار نه انگار كه ضربه آهني به ايشان ميزنم،‌خيلي بدن سفت و ورزيده اي داشت،‌و خلاصه بر اثر تقلاي زياد اياشن را از پا در آوردم و تونستم قفل ميله هاي زندان را بشكانم. داخل زندان اتاق خيلي تنگ و تاريكي بود كه در آن اسراي فلسطيني و از جمله كودكان به چشم مي‌خوردند. من ناگهان چشمم برق زد و سعيد را ديدم، اما در اين اثناء ساير نگهباان از تحرك زندانيان با خبر شده و به سمت ما يورش آوردند، من سعيد رابا هر زحمتي بود از بالاي ديوار عبور دادم، كوچه هاي شهر مملو از تيراندازي و ازدحام نيروهاي امنيتي و دژبان اسرائيلي و فرار فلسطيني هاي بي پناه بود، خلاصه سعيد را به مكان امني پيش اعضاء گروهم كه هريك چپيه اي بر صورت زده بودند،‌بردم، ناگهان ماشين جيپي در كنارمان توقف كرد و ما كه سلاحي نداشتيم پا به فراد نهاديم، سعيد كه كودك 12 ساله اي بيش نبود، نتوانست خودش را به ما برساند و دوباره توسط اسرائيلي‌ها دستگير شد، من كه از دويدنهاي طولاني بسيار خسته شده بودم، ساعتي بعد دوباره سري به كوچة مشرف به زندان زدم، ديدم پدر سعيد به همراه عمويش در كنج خيابان ايستاده اند و غرق در اشك و ماتم هستند، آنها به سوالاتم در مورد سعيد هيچ جوابي نتوانستند بدهند چون بغز گلويشان را مي‌فشرد!اما به سمتي اشاره كردند و من با كنجكاوي و دلهره فراوان به آن سمت رفتم و خلاصه متوجه ساختمان خرابه اي شدم كه دود از آنجا بلند شده بود، خودم را به آن سمت رساندم و آن صحنه فجيع را ديدم، افسران خونخوار و جلاد اسرائيلي سعيد و 3 تن از دوستان هم سن و سالش را با طناب آويزان كرده بودند بطوريكه پاهايشان سمت آسمان و سرهايشان به سمت پائن بود، حدود 4 نفر كودك فلسطيني به اين صورت آويزان بودند به صورتي كه سرهايشان داخل يك ظرف شبيه به استامبولي بود، اين صحنه فجيع را نه فقط من، بلكه شايد هيچكس به عمرش نديده بود. افسران جلاد اسرائيلي داخل استامبولي يا همان ظرف آتش روشن كرده بودند و در نتيجه سرهاي اين كودكان كباب شده بود و روغن بدنشان داخل ظرف ريخته بود، نميدونم انگار اين صحنه را جايي ديده بودم، زجه هاي آن كودكان بي دفاع را درهنگام آتش سوزي به ياد مي‌آورم و بعد سكوت مرگبار و شهادت مظلومانه آنان دلم را به درد مي‌آورد. خوب اين بود خوابي كه امشب ديدم اميدوارم مورد استفاده و توجه قرار بگيره به ياد مردم مظلوم غزه:-<. connect16th February 2009, 01:02 PMمن ديشب خواب ديدم رفتم روي مين!:d کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند AnAnAs_68516th February 2009, 02:47 PMمن خواب دیدم عروسی مامان بزرگمه...........2ماه بعدش مامان بزرگم فوت کرد!!!!!!!!(سال 85):((:(( امید پیترسون16th February 2009, 07:52 PMخواب های من سریع تعبیر می شن به ظهر نمی کشن که دقیقا تعبیر می شن ولی فعلا یادم نیست دیشب چه خوابی دیدم.....:d nana_khanom12316th February 2009, 08:16 PMبچه ها واقعا به اين تعبير خواب ها اعتقاد دارين؟ hichks.ubntu16th February 2009, 08:52 PMواعا جیزایی میگیی ها من معمولا خواب نمیبینم همش هرچی فکر میکنم امشب یا هر شب دیگیه ای چی خواب دیدم فقط سیاهی میاد یادم همین بعضی وقتها نمیدونم تو خواب وبیداری یا کی قبلا یک صحهنه ی رو مثلا2 روز پیش کجادیدم نمیدون تو خواب توبیداری عین همون صحنه بعد از چند روز جلوی چشمام پیش میاد دهنم از این اقفاق باز میمونه روی کلم یک علامت سوال پیش میاد من به این چیزا تو خواب دیدم اینجوری شد و... اعتقاد ندارم ولی چند بار عین اون صحنه ها یادم میاد اتفاق افتاد...بیشتر خانما به این جور چیزا اعتقاد دارن ..من امشب خواب الان رو دیدم ...بعدش همچین برای همم تعریف میکنن عشقشونم خرید تعبیر خواب هست تو خونه ما که ا تعبیر خواب جر خورد رفتن یکی دیگه رو خریدن بعد من تو بچه گیم یک خواب دیدم هیچ جا معنی خواب رو پیدا نکردم تا حالا هم اون خواب یادمه خواب دیدم:روبر وی یک دیوار گچی تیره واسادم و از وسط این دیوار گچی یک خط زرد کم هست همین 2ماه پیش بود یک خواب دیگه هم دیدم:تعبیر اینو میدونی:خواب دیدم تو قفسم چراغ هم نیست هوا تارکه عین شب ظلمات چش چشم رو نمیبینه بعد انگار یک دوربین بود چراغشم روشن من تو خواب داشتم از تو دوربین خواب میدیدم.دیدم منم با یک شلاق بلند بعد تو قفسم چند نفر دیگه بودند. شیر اومد اون چند نفر رو تیک تیکه کرد .بعد انگاری نفر بعدی من بودم که شیر نر حمله طرف من کرد که..از خواب بیدارشدم با عرق دیدم ساعت 7صبحه تا چند روز همش به این خواب فکر میکردم منظورش چی بود اصلانم دنبال ابن سیریو کتاب خواب و...نمیرم حالا شما بگید معنی این دو تا خواب چیه مثلا اینکه ندا خانم توتعبیر سر رشته دارن Reyhane79th July 2009, 07:06 PMسلام شاید یکی بتونه خواب تو رو تعبیر کنه;) خواب نماز خواندن در مکانهاي مختلف را زياد مي بينم فکر مي کنيد تعبيرش چيست؟ far_2215th July 2009, 08:04 PMاصلا خواب نميبينم تا سرم ميزارم فورا off ميشم خيلي دوست دارم خواب ببينم خودش يه فيلمه ديگه maryam_2120th August 2009, 10:11 PMخواب نماز خواندن در مکانهاي مختلف را زياد مي بينم فکر مي کنيد تعبيرش چيست؟ حتما همیشه می ترسی نمازت قضا شه.به خاطر همینم خیلی تو فکرشی;) connect21st August 2009, 09:54 AMاتفاقاً من هم گاهي اوقات ناخواسته موقع خواب نماز ميخونم يا سوره‌هايي را كه حفظ هستم از بر مي‌خونم. مثل آيت الكرسي و سوره مزمل ملکه مهر آفاق21st August 2009, 11:24 AMدیشب خواب دیدم یه پیرمرد من وتو عروسی دیده و یه دل نه صد دل عاشقم شده:)) بیچاره زنش خیلی گناه داشت. :( حالا کی میتونه تعبیرش کنه؟:confused: amir_oyama21st August 2009, 05:06 PMاصلا خواب نميبينم تا سرم ميزارم فورا off ميشم خيلي دوست دارم خواب ببينم خودش يه فيلمه ديگه شاید هر شب خواب میبینی ولی چون یادت نمیاد نمیفهمی مثل خودم بعضی شبا ( شاید هم هر شب) خواب میبینم بلند میشم از خواب اما وقتی میخوام بهش فکر کنم میگفم الان خستم فردا صبح بهش فکر میکنم ولی یادم میره خوابم چی بود دیشب خواب دیدم پلیس گواهینامم رو خواست بگیره مخشو زدیم نگرفت >:) اینم به زور و تصادفی یادم اومد hm_nima22nd August 2009, 02:33 PMیه سوالی داشتم : اینجا میتونیم خوابایی رو که هر زمان ( مثلا" 6 سال قبل دیدیم ) رو تعریف کنیم یا اینکه دقیقا" مثل تاپیک دیشب چه خوابی دیدین؟ (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) باید عمل کنیم ؟ :confused: من زیاد خواب نمیبینم ولی اگه بخوام یه خواب درست و حسابی ببینم ، باید خوابم بیشتر از روزای دیگه باشه . مثلا" وقتی 8 ساعت میخوابم ، خواب میبینم ولی اگه کمتر از اون بخوابم ، خبری از خواب دیدن و رویاهای تلخ و شیرین نیست ! :rolleyes: far_2222nd August 2009, 08:27 PMشاید هر شب خواب میبینی ولی چون یادت نمیاد نمیفهمی مثل خودم بعضی شبا ( شاید هم هر شب) خواب میبینم بلند میشم از خواب اما وقتی میخوام بهش فکر کنم میگفم الان خستم فردا صبح بهش فکر میکنم ولی یادم میره خوابم چی بود دیشب خواب دیدم پلیس گواهینامم رو خواست بگیره مخشو زدیم نگرفت >:) اینم به زور و تصادفی یادم اومد نه چون كار يه روز و دو روز نيست يه عمره كه ميدونم خواب نمي بينم حتا در بد ترين شرايط maryam_2122nd August 2009, 11:30 PM[quote=far_22;651063]نه چون كار يه روز و دو روز نيست يه عمره كه ميدونم خواب نمي بينم حتا در بد ترين شرايط[/qu به جای شما من خوب خواب می بینم تازه مال من یه وقتایی سریالی..یعنی امشب که دیدم دقیقا دنبالشو چند شب یا یه مدت بعد می بینم..:)خواب دیدن واقعا شیرینه من که خیلی دوست دارم eh223rd August 2009, 12:10 AMبه جای شما من خوب خواب می بینم تازه مال من یه وقتایی سریالی..یعنی امشب که دیدم دقیقا دنبالشو چند شب یا یه مدت بعد می بینم..:)خواب دیدن واقعا شیرینه من که خیلی دوست دارم خدا شانس بده :(( R-iaMan26th August 2009, 10:19 PMمن که خواب ندیدم.:d ولی دوستم یه خواب دید خیلی باحال بود اونم این بود که ساندویچ رو می زد تن موبایل موبایل روشن می شد کار می کرد :)) کلی خندیددیم connect27th August 2009, 12:12 AMمن يك خواب كارتني ديدم، خيلي باحال بود. من جزئي از يك كارتن بودم. نمي‌دونم شايد هم خوابي از آينده باورنكردني بود:eek:در صورتي كه 6 ماهي هست كه كارتن نگاه نكردم و اصلاً به آن فكر هم نمي كنم. asgar_s6th September 2009, 12:57 AMبا سلام منم بعضی وقتا خواب های تکراری میبینم .مثلآ یه خوابو دیدم وبعد از یه ماه دیگه همون خواب رو میبینم. فعلآ دلیلی واسه این پیدا نکردم. علیاری7th September 2009, 05:03 PMسالام خواهرم شب نیمه ماه رمضان خواب دیده یک روباه من را بطور کامل خورد. mdk_mahan7th January 2010, 08:51 AMسلام .خواب دیدم که چند تا جوجه مرغابی سفید توی حوض خونمون دارند بازی میکنند یکی از اونها کمک میخواست و همه جوجه ها سعی میکردند بهش کمک کنند تو حیاط خونه برف اومده بود و یک مرغ خونگی هم سعی داشت بهم حمله کنه .خواهرم رفت و برای چند تا گنشک دانه ریخت من هم رفتم تا به جوجه مرغابی سفید کمک کنم اماتا بهش نزدیک شدم ازم دورشداز خواب بیدار شدم دوباره خواب دیدم شوهر سابق خواهرم بچه اونو از ایران خارج کرده و پلیس بهمون میگه که نمیتونه � سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5764]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن