واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: درباره الی شاهکار نیست اما فیلمی بزرگ است که فیلمسازی بزرگ به سینمای ایران هدیه کرده است و این وظیفه ماست تا با بیان نقاط قوت و ضعف آن، منصفانه... زیر رگبار دریاکارگردانی و مضمون داستان اصغر فرهادی از نکات قابل توجه و بحث برانگیز این فیلم است.درباره الی شاهکار نیست اما فیلمی بزرگ است که فیلمسازی بزرگ به سینمای ایران هدیه کرده است و این وظیفه ماست تا با بیان نقاط قوت و ضعف آن، منصفانه فرهادی را یاری کنیم تا ما را به آرزوهایمان برساند؛ این که زودتر شاهکارش را بسازد، خیلی زود. درباره الی و کارگردانی اش تک خال پر رنگ فیلم؛ کارگردانی پر از جزئیات و بسیار پیچیده فیلم، ما را رسما ً منکوب میکند. اجرای فیلمنامه به خاطر تعدد شخصیتهای اصلی اش، فضای رئالیستی و همچینی لوکیشن در آن، برای هر کارگردانی ترسناک به نظر میرسد اما فرهادی نه تنها این فیلمنامه را درست اجرا کرده است بلکه با استعداد مثال زدنی ای که در این زمینه دارد، فیلمش را رسما ً تبدیل به یک کلاس درس کارگردانی کرده است. فرهادی میزانسنهای پیچیده و بعضا ً وحشتناکی را به مرحله اجرا گذاشته که تعدادشان هم یکی دو تا نیست. اگر ما در چهارشنبه سوری با یک یا نهایتا ً 2 میزانسن پیچیده و کمرشکن رو به رو بودیم، اینجا به وفور این اجراهای ناب را میبینیم. فرهادی با سبک پردازیای فوقالعاده، ترکیبی بدیع از (برداشت بلند) تقطیع نماها را سامان دهی کرده است که اجرای بسیاری از آنها تا قبل از این فیلم، خارج از ظرفیت سینمایی ما بود. با چند مثال شاید قضیه روشن تر شود؛ در صحنه والیبال بازی کردن ابتدایی فیلم، فرهادی بدون این که به اصول قدیمی کارگردانی چنین فصولی (نمای اصلی، نمای متوسط، و سر آخر کلوز آپ) وفادار بماند، با دوربینی به ظاهر گیج و سرگردان (به سان یکی از آنهایی که مشغول بازی هستند) و با شکستن متعدد خطوط فرضی، دوری جستن از نماهای باز و استفاده از نماهای ماسکه، ما را به نگاههای پنهان الی و احمد متوجه میسازد و با تمام این موانع خود ساخته ای که پیش پای خودش گذاشته، نه جغرافیای محیط را از دست میدهد، نه مخاطب را گیج میکند و نه داستان را از کف میدهد. تعدادی این فصول هنرمندانه و پیچیده که تا این حد در اجرا دست و پا گیر هستند در فیلم اصلا ً کم نیست. نقطه اوج این اجراها هم بدون شک سکانس غرق شدن بچه است که فرهادی با شعبده بازی، ترکیبی شگفت انگیز از نماها را به عنوان ماده خام به هایده صفی یاری (تدوین گر فیلم) سپرده تا ما در نهایت با ریتمی مثال زدنی، به استقبال یک فاجعه برویم. فرهادی با هوشمندی، با انتخاب این سبک از کارگردانی (که آشکارا در راستای مضمون فیلمش حرکت میکند) و دوری جستن از آسیبها و جوزدگیهای سبک دوربین روی دست، بهترین نمونه ممکن از این سبک فیلمسازی را در سینمای ایران ارائه داده است؛ نمونه ای که در مقایسه با کار دیگر رقبایش گامها و گامها جلوتر است؛ رقبایی که هنوز هیجان زده از امکانات گسترده سبک ارگردانی دوربین روی دست، آثارشان ایرادات و اشکالات اساسی ای دارد که به تمامی، ناشی از عدم درک درست آنها از همین امکانات است. اما با تمام این اجراهای فوق العاده، کارگردانی فیلم خالی از ایراد نیست. این ایرادها به هیچ وجه ربطی به نحوه اجرا ندارند بلکه ایرادهایی هستند که به نظر میرسد به سبک کارگردانی انتخابی بعضی از سکانسها بر میگردند؛ نمونه واضح این ایراد فصل بادبادک بازی الی است. فرهادی در این فصل با انتخابی عجیب، سبکی را بر میگزیند که با باقی کار کاملا ً در تضاد است؛ فصلی که در حقیقت انگار یک برداشت بلند بوده است که بعدا ً سر میز با جامپ کات به آن سر و شکل داده شده است؛ جامپ کاتهایی که ما در هیچ کجای فیلم، دیگر نمونه ای از آنها را نمیبینیم. غیر از اینها چیز دیگری که باعث جدا شدن سبکی این فصل با دیگر فصل فیلم میشود، سبک صداگذاری آن است. صداگذار با تمرکز روی صداهای الی و محو آرام آرام صدای محیط، فصلی کاملا ً نمادین پدید آورده است. این نماد گرایی با نمای انتهایی این فصل که بادبادکی را در چهار چوب یک پنجره نشان میدهد به اوج میرسد. این فصل از این لحاظها کاملا ً از دیگر فول فیلم جدا میشود و یکدستی کار را کم میکند. قبل و بعد از این فصل ما دیگر چنین چیزی نمیبینیم. اگر فرهادی قصد تأکید روی اهمیت این فصل و اهمیت الی و کودکانه بودن معصومیت و تنهایی اش را دارد، چرا این قدر گل درشت این کار را میکند؟ گل درشت، آن هم در فیلمی که تمام تلاشش در این است که با حداقلها ما را به حداکثرها برساند. درباره فصل غرق شدن هم همین انتخاب سبک آسیب رساننده است. هر چند که به طور جدا این فصل، شاهکار به نظر میرسد اما وقتی که به کلیت فیلم نظر میکنیم، آن را کمی شور و اغراق شده میبینیم. هیجان بسیار زیاد این فصل که فقط با کارگردانی و تدوین به این سطح رسیده است، از ظرفیت فیلم خارج است و مصنوعی به نظر میرسد. این مصنوعی بودن در قیاس با کلیت فیلمی است که در آن حتی مرگ الی هم آن قدرها تکانمان نمیدهد؛ پس چرا فصل گم شدنش باید تا این حد از شور و هیجان آکنده باشد؟! این هیجانات که با سبک اجرای فیلمنامه به دست آمده اند و تعدادشان هم اصلا ً کم نیست باز هم فیلم را نامتوازن و لحن آن را چند گونه میکنند. درباره الی و مضمونش بدون هیچ شک و شبهه ای، دروغ درونمایه اصلی فیلم فرهادی است. فیلم روایتی از سفر پیک نیکی گروهی جوان به شمال است که آرام آرام تبدیل به درام ترس آور و تراژیکی میشود که به سادگی و تنها با دروغگویی پدید آمده است؛ داستانی که در آن چند رابطه خانوادگی در مرز فروپاشی قرار میگیرند، احساسات به منتهای از هم گسیختگی میرسند و قربانی ماجرا (الی)، معصوم، نیش و نوش میخورد. مضمونی که فرهادی با جسارتی مثال زدنی سراغش رفته است، به قدری هنرمندانه در دل داستان پرداخت شده است که کمتر کسی است که با دیدن فیلم به فکر فرو نرود و به این، آفت بزرگ فرهنگیمان به دیده ترس ننگرد. در واقع فرهادی در انتخابی تحسین برانگیز و یکه، آثار و تبعات دورغ را با درامی دلهره آور آن چنان در هم آمیخته که در نهایت این ترس از دروغ است که به روح و احساس مان چنگ میاندازد و زیر و رویمان میکند. انتخاب فوقالعاده نام فیلم هم به همین تعلیق و دورنمایه اشاره دارد؛ آنها درباره الی چه خواهند گفت؟ تعریف داستان فیلم، تنها فضای نگارش را تنگ تر میکند اما در اثبات هنرمندی فرهادی در ارائه این درونمایه، شاید بتوان به یک مثال بسنده کرد؛ در فصول انتهایی فیلم، وقتی که ما متوجه میشویم سپیده (مسبب اصلی آمدن الی به شمال و تلویحا ً مقصر آن) از ماجرا (نامزد داشتن الی) با خبر بوده و صرفا ً از روی خیر خواهی و مصلحت اندیشی این حقیقت را با کسی در میان نگذاشته است، آن قدر ویران میشویم و آن قدر این بیان نکردن حقیقت در تناسب با فرجام ماجرا رعب آور به نظر میرسد که ما هم مثل تمام شخصیتهای فیلم در نهایت سپیده را تنها میگذاریم و از این سوی خط، نظاره گر عذاب وجدان او در مواجهه با گندی که زده است میشویم؛ گندی که گویی در کمین تک تک ما ایرانیهایی نشسته است که از بیان حقیقت به دلیل مصلحت اندیشی، ترس یا حتی مهربانی سادهدلانه و غیر مسؤولانه طفره میرویم. فرهادی با موفقیت تمام از این مضمون پیچیده در اثرش سود جسته و آن را تبدیل به فیلم نمونه ای کرده است. اما چند نکته عده زیادی فیلم فرهادی را یک فیلم اجتماعی تمام و کمال میدانند؛ فیلمی که توانسته است به صورت کاملا ً رئالیستی، طبقه متوسط را رو به رویمان بگذارد و آسیبهایش را نشان مان دهد. اما یکی از ایرادات فیلم درست در همین نقطه پنهان است؛ گروهی که همراه با داستان تراژیک فرهادی به شمال میروند و به نظر میرسد که از قشر متوسط باشند، با سطح فرهنگی ای متفاوت با قشر فقیرتر و هنجارهایی متفاوتتر از آنها. در جایی از فیلم، مانی حقیقی میگوید که شاید آمدن یک دختر نامزددار، آن هم بدون اجازه نامزد و خانواده اش همراه با ما، برای ما مسأله مشکل سازی نباشد اما برای خیلیها این مسأله اصلا ً قابل بخشش نیست و مسأله دار است. خب، این کدی است که میتواند ما را کمی تا قسمتی نسبت به طبقه اجتماعی این گروه آگاه کند؛ گروهی که با هم رودرواسی ندارند. غیر از مانی حقیقی بقیه شوهرها خیلی غیرتی نیستند، زنها و مردها جدا جدا تفریح نمیکنند و هنوز هم در این سن و سال تفریحات و شوخیهای تینیجری انجام میدهند. اما این طبقه ای که به نظر میرسد فرهادی به سراغ شان رفته است، در طول داستان بعضا ً آن قدر متناقض عمل میکنند که در تشخیص جایگاه اجتماعی شان مخاطب را دچار مشکل میکنند. قبل از هر چیز سپیده به سنتیترین شکل ممکن سعی دارد برای احمد زن بگیرد. عکس الی را بدون این که او را درست و درمان بشناسد قبلا ً برای احمد به آلمان فرستاده است. احمد صرفا ً از روی قیافه اش از او خوشش آمده. سپیده در این سفر الی را صرفا ً برای آشنایی با احمد به گروه میچسباند و احمد فرنگ رفته تحصیل کرده و با کمالات، با دیدن الی مانند یک نوجوان گل از گلش میشکفد و سعی دارد باز هم با اداهای جوانانه، سر صحبت را با او باز کند. همه اینها در حالی است که میدانیم احمد یک بار ازدواج کرده و طلاق گرفته و این رفتارها از چنین مردی با چنین جایگاه اجتماعی ای بعید و دور از باور است. این را اضافه کنید به صدقه انداختن، کل زدنهای مریلا زارعی، هول شدن عجیب و غریب گروه بعد از گم شدن الی، الکی خوش بودن و شادی بیش از حد گروه پیش از فاجعه، شوخیهای تینیجری، غیرتی بازیهای پایین شهری و ... که تمام اینها ما را در شناخت طبقه اجتماعی این گروه گیج و سردر گم میکنند و فرهادی هم در این بلبشو هیچ کمکی به ما نمیکند؛ گروهی که پارادوکسهای رفتاری زیادی را با خود حمل میکند؛ طبقه ای که در کمال تعجب به نظر میرسد فرهادی آن قدرها هم نمیشناسدشان.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 619]