محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیه‌های کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828669130
ترس از ازدواج چرا؟
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: sara-l24th December 2007, 11:19 PMگاهي وقت ها از انتخاب كردن مي ترسيم؟ انتخاب مسائل جزيي در زندگي شايد خيلي راحت باشه اما انتخاب يك فرد براي زندگي به نظر من خيلي مشكله. اين ترس رو چه طور ميتونيم بشناسيم؟ و چه طور از مسير راهمون كنار بزاريمش؟ گلوریا25th December 2007, 09:00 AMمن فکر می کنم مهمترین چیز اینه که خودتو خوب بشناسی ، خواسته هات رو بشناسی و مطمئن باشی چیزی که می خوای بر مبنای عقل ومنطقه ، اونوقته که تو انتخابت هیچ مشکلی نداری. دقت کردی وقتی می خوای لباسی بخری که همه چیز رو از قبل تجسم کردی، یعنی اینکه می دونی لباسی می خوای با این جنس با این شکل و شمایل ، حالا موقع خرید اگه فروشنده ده مدل لباس دیگه هم برات بیاره تو فقط چشمت دنبال اون چیزی هست که می خوای و وقتی هم که اونو بخری ، از خریدش احساس لذت بهت دست می ده. می دونی از خریدش پشیمون نمی شی و هر موقع که اونو به تن می کنی احساس راحتی و احساس خوشایندی بهت دست می ده. در رابطه با ازدواج هم به نظر من وقتی تو بدونی خواسته هات عقلانیه، یه ذره هم چاشنی مهر و محبت تنگش بزنی، یه انتخاب درست و خوب خواهی داشت، البته خواه نا خواه یه ذره دل نگرانی شاید طبیعی باشه چون داری وارد یه محیط جدید می شی، ولی اگه به توانائی های خودت اطمینان داشته باشی اونهم حلّه. parastooyenaz14th October 2008, 04:55 AMمنم این ترسو دارم.:confused: kasmos7715th October 2008, 05:49 PMمن از مخارج ازدواج میترسم وگرنه 77 تا زن میگیرم viola16th October 2008, 12:29 PMخوب خيلي ترس داره من که وقتي فکر ميکنم که بايد ازين بهشتي که توشم و غصه هيچيزو ندارم و هرچي ميخوام امادست برم و خودم مسئوليت يک زندگيو به عهده بگيرم و همه مشکلاتو تنها بدون مادر پدرم بخوام حل کنم و همچنين با کسي که اصلا نميدونم چي قراره از اب در بياد با چه خصوصياتي تنم ميلرزه مگه بيکارم YAGHOT SEFID16th October 2008, 01:42 PMسلام دوستان گلم خوبید ... من که خدا رو شکر سالهاست ازدواج کردم و بسیار هم راضی ام ... تعجب میکنم بعضی دوستان از مخارج میترسن ... !!! کار ها دست خداست و همراه با ازدواج کلی خیر و برکت به انسان رو میکنه ... البته درسته اگر انتخاب درست و منطقی نداشته باشید ... مسلما ازدواج جهنم هم خواهد شد ... ولی در کل ازدواج یک دریچه روشن از زندگی هر انسانی هست و اگه با دید باز به سمت اون بریم و چهار چوب ها رو مراعات کنیم هرگز ترس نداره دوستان ... sara-l17th October 2008, 11:30 PMاما همه اینجوری فکر نمیکنند اقا مهدی نمیدونم اسم تون رو درست خطاب کردم یا نه . خیلی ها مخارج رو بهونه ای برای ازدواج نکردن قرار میدن و حتی به خاطر این مخارج حاضرن که زیر همه چی بزنن همه قول و قرارهایی که بینشون بوده رو بهم میزنن و خیلی از حرمت ها اصلا مهم نیست براشون ....واقعا " با همچین آدمی باید چیکار کرد؟ YAGHOT SEFID18th October 2008, 09:07 AMاما همه اینجوری فکر نمیکنند اقا مهدی نمیدونم اسم تون رو درست خطاب کردم یا نه . خیلی ها مخارج رو بهونه ای برای ازدواج نکردن قرار میدن و حتی به خاطر این مخارج حاضرن که زیر همه چی بزنن همه قول و قرارهایی که بینشون بوده رو بهم میزنن و خیلی از حرمت ها اصلا مهم نیست براشون ....واقعا " با همچین آدمی باید چیکار کرد؟ بله سارا خانم اسم رو درست گفتید ... ;) متاسفانه موردی که اشاره کردین وجود داره و من به نوبه خودم برای این چنین مردانی متاسفم ... !! :eek::shame: مردی که همه عشق و علاقه رو فقط و فقط در چارچوب خرج و مخارج ببینه ... مسلما ارزش زندگی نداره ... !!! :eek::shame: اولا باید از همون اول در مورد نحوه مجلس عروسی بحث و گفتگو بشه تا در بین راه و در نهایت منجر به این گونه مسائل حاد و مشکل ساز نشه ... :eek: ولی در کل توصیه میکنم حتی الامکان مخارج سنگین ازدواج و تشکیل خانواده رو دوستان به حداقل برسونن تا زندگی خوب و شیرینی در انتظارشون باشه ... ;):rolleyes::x: :x: sina.h18th October 2008, 09:32 AMو با اجازه با تجربه تر ها منم یه نظر بدم . ترس از ازدواج یا به قول عزیزان ترس از رفتن زیر باز مشکلات احتمالی ( که همین ها شیرینی زندگی رو به دنبال خواهد داشت ) به خاطر آشنا نبودن قشر مجرد و جوان ما با مسائل زندگی مشترکه . اکثرا قبل از ازدواج هیچ تصویر درستی از زندگی مشترک ندارند و با توجه به راهنمایی های غلط عده ای ، حتی تصویری بد در نظرشون نقش می بنده . ترس از قرار گرفتن در حصار خانواده ، ترس از سختی های مسائل اقتصادی ، ترس از جدا شدن از استقلال فردی و... مثال هایی است که با توجه به پست های عزیزان به ذهنم رسید . با نگاهی واقع بینانه تر به موضوع متوجه میشیم که اینها مشکلاتی نیست که بخواهیم از اونها ترس داشته باشیم . به عنوان مثال خانواده های زیادی هستند که حتی با کمترین امکانات صاحب زندگی ای شدند که ای بسا خیلی از کسانی که این مشکل رو درک نکردند ، ندارند . sara-l18th October 2008, 12:26 PMمردی که همه عشق و علاقه رو فقط و فقط در چارچوب خرج و مخارج ببینه ... مسلما ارزش زندگی نداره ... !!! :eek::shame: اولا باید از همون اول در مورد نحوه مجلس عروسی بحث و گفتگو بشه تا در بین راه و در نهایت منجر به این گونه مسائل حاد و مشکل ساز نشه ... :eek: ولی در کل توصیه میکنم حتی الامکان مخارج سنگین ازدواج و تشکیل خانواده رو دوستان به حداقل برسونن تا زندگی خوب و شیرینی در انتظارشون باشه ... ;):rolleyes::x: :x: اگه بخوایم به چنین فردی کمک کنیم باید چیکار کنیم؟کسی که فکرمیکنه با توجه به کارمند بودنش و نداشتن خونه و ... و با توجه به شرایط سخت زندگی حتی وقتی طرف مقابلش این شرایطش رو قبول داره اما خودش این رو نمیخواد باید باهاش چیکار کرد راهی به جز کنار گذاشتنش راه دیگه ای هم وجود داره؟ YAGHOT SEFID18th October 2008, 12:50 PMاگه بخوایم به چنین فردی کمک کنیم باید چیکار کنیم؟کسی که فکرمیکنه با توجه به کارمند بودنش و نداشتن خونه و ... و با توجه به شرایط سخت زندگی حتی وقتی طرف مقابلش این شرایطش رو قبول داره اما خودش این رو نمیخواد باید باهاش چیکار کرد راهی به جز کنار گذاشتنش راه دیگه ای هم وجود داره؟ خب چنین فردی رو باید با آرامش و حضور بزرگتر ها و با ملایمت و مدارا کردن کم کم جوری قانع کرد که اکثر جوانان و زوج های جون ما هم این طوری زندگی رو شروع کردن ... ;):rolleyes: خود من هنوز بعد از گذشت 10 سال از زندگی مشترک مستاجر هستم .... ولی باعث نمیشه که کل زندگی و علاقه رو کنار بزارم ... :eek:;):x: ولی نقش بزرگتر ها برای کمک و مساعدت به زوج های جوون خیلی مهمه ... اونها نباید بزارن دو تا جون تازه کار در هراس و اضطراب مشکلات راه اصلی رو گم کنن ... :shame::rolleyes:;) توصیه میکنم حضور بزرگان قوم و خویش رو بیشتر در این گونه مسائل داشته باشید ... ;):rolleyes::x: Ariaeeb18th October 2008, 01:44 PMسلام يك روزي با يك دختري دوست شدم و بعد از مدتي ارتباط قلبي با او پيدا كردم و ترس از وجودم كلا رخت بربست. چند سال بعد هم با همان دختر ازدواج كردم. در حال حاضر هم، او همسر من و بهترين تصميم من توي زندگيم هست و خواهد بود. moosie18th October 2008, 02:03 PMمن از ازدواج نمیترسم. فقط دلیلی برای ازدواج کردن نمیبینیم یا بهتر بگم نیازی به ازدواج احساس نمیکنم. فکر کنم این موضوع برای خیلی ها صدق کنه، لطفا در این مورد هم صحبت کنید. ممنون. bad boy6418th October 2008, 02:24 PMمن هم موافقم من خودم با اينكه شرايطش رو دارم اصلا نياز به ازدواج نمي بينم همش هم به خاطر ترس نيست علت هاي ديگه هم ممكنه داشته باشه YAGHOT SEFID18th October 2008, 02:45 PMمن از ازدواج نمیترسم. فقط دلیلی برای ازدواج کردن نمیبینیم یا بهتر بگم نیازی به ازدواج احساس نمیکنم. فکر کنم این موضوع برای خیلی ها صدق کنه، لطفا در این مورد هم صحبت کنید. ممنون. خب داداش گلم ... ازدواج یک حس نیاز و خواستن رو می طلبه ... ;):rolleyes: پس وقتی شما احساس و نیاز به ازدواج ندارید .. نشون دهنده این امره که هنوز آمادگی این مرحله از زندگی رو پیدا نکردین یا اینکه اصلا توجهی به این مورد مهم نداشتید ... ;):rolleyes: توصیه میکنم کم کم با توجه به بالا رفتن سن شما ... برای تشکیل زندگی مشترک برنامه ریزی دقیق تر و حساب شده تری بکنید ... ;):x: استاد18th October 2008, 07:35 PMافلاطون: ازدواج کنید که اگر زن خوبی داشته باشید بهشت از همان لحظه آغاز می شود و اگر زن بدی گیرتون آمد [مثل من] فیلسوف میشید!:d:confused: bad boy6418th October 2008, 11:19 PMمن الان 35 سالمه ولي اين حسي كه شما مي گيد رو پيدا نمي كنم ممكنه كمك كني كجاست nalan19th October 2008, 01:40 AMو با اجازه با تجربه تر ها منم یه نظر بدم . ترس از ازدواج یا به قول عزیزان ترس از رفتن زیر باز مشکلات احتمالی ( که همین ها شیرینی زندگی رو به دنبال خواهد داشت ) به خاطر آشنا نبودن قشر مجرد و جوان ما با مسائل زندگی مشترکه . اکثرا قبل از ازدواج هیچ تصویر درستی از زندگی مشترک ندارند و با توجه به راهنمایی های غلط عده ای ، حتی تصویری بد در نظرشون نقش می بنده . ترس از قرار گرفتن در حصار خانواده ، ترس از سختی های مسائل اقتصادی ، ترس از جدا شدن از استقلال فردی و... مثال هایی است که با توجه به پست های عزیزان به ذهنم رسید . با نگاهی واقع بینانه تر به موضوع متوجه میشیم که اینها مشکلاتی نیست که بخواهیم از اونها ترس داشته باشیم . به عنوان مثال خانواده های زیادی هستند که حتی با کمترین امکانات صاحب زندگی ای شدند که ای بسا خیلی از کسانی که این مشکل رو درک نکردند ، ندارند . به نظر من هم اینگونه مسائل رو نمیشه مشکل دونست این مسا ئل بیشتر دغدغه ی قبل از ازدواج هستند نه مشکل پس قابل حل اند .فقط باید وسواس رو در هر امری از خودمون دور کنیم تا راحت تر تصمیم بگیریم YAGHOT SEFID19th October 2008, 07:41 AMمن الان 35 سالمه ولي اين حسي كه شما مي گيد رو پيدا نمي كنم ممكنه كمك كني كجاست خب این امر به عوامل متعدد زیادی بستگی داره ... ;):rolleyes: یکی اعتقادات ... یکی خانواده ... دیگری خود شخص ... عوامل مادی و روحی روانی ... موقعیت شغلی و اجتماعی ... :eek: شما باید ببینی در کدوم عامل کمبود داری که باعث شده تا این سن هنوز تشکیل خانواده ندادی ... !!! :eek::shame: البته هر چی سن ازدواج بالا بره به همون نسبت هم انتخاب و گزینش سخت تره ... moosie19th October 2008, 08:59 AMخب این امر به عوامل متعدد زیادی بستگی داره ... ;):rolleyes: یکی اعتقادات ... یکی خانواده ... دیگری خود شخص ... عوامل مادی و روحی روانی ... موقعیت شغلی و اجتماعی ... :eek: شما باید ببینی در کدوم عامل کمبود داری که باعث شده تا این سن هنوز تشکیل خانواده ندادی ... !!! :eek::shame: البته هر چی سن ازدواج بالا بره به همون نسبت هم انتخاب و گزینش سخت تره ... مهدی جان همچین میگی تا این سن(25) هر کی ندونه فکر میکنه این دوستمون 60 سالشه!!! پس من چی بگم(27!!!)؟؟!:)) راستش من تو این مواردی که گفتی مشکلی ندارم،شکر خدا همش حله، ولی همونطور که گفتم احساس نیاز نمیکنم،البته بقیه دوستام هم همینطورن. فکر کنم یکی از دلایلش شرایط اجتماعی باشه، منظورم جو کل جامعه هست که الان دیگه سن نرمال ازدواج رو 30-35 میدونن. bad boy6419th October 2008, 07:51 PMخب این امر به عوامل متعدد زیادی بستگی داره ... ;):rolleyes: یکی اعتقادات ... یکی خانواده ... دیگری خود شخص ... عوامل مادی و روحی روانی ... موقعیت شغلی و اجتماعی ... :eek: شما باید ببینی در کدوم عامل کمبود داری که باعث شده تا این سن هنوز تشکیل خانواده ندادی ... !!! :eek::shame: البته هر چی سن ازدواج بالا بره به همون نسبت هم انتخاب و گزینش سخت تره ... نه اتفاقا من با نظر شما مخا لفم هر چي سن ادم بالاتر بره ادم پخته تر مي شه moosie19th October 2008, 10:55 PMنه اتفاقا من با نظر شما مخا لفم هر چي سن ادم بالاتر بره ادم پخته تر مي شه خوب مهدی جان هم دقیقا همین رو گفتن، همین عاقل تر شدن و دور شدن از احساسات زودگذر و مقطعی یا به قول شما پخته تر شدن هست که انتخاب و گزینش رو سخت تر میکنه! YAGHOT SEFID20th October 2008, 10:24 AMنه اتفاقا من با نظر شما مخا لفم هر چي سن ادم بالاتر بره ادم پخته تر مي شه البته من نظر شخصی رو خدمت شما نگفتم ... :shame: و گفته ها رو بر اساس تجربه اساتید و بحث های روانشناسی مطرح اعلام کردم ... :rolleyes: بر اساس یک تجربه مهم و کلی ... هر چی سن ازدواج از یک حد عادی بالاتر بره .. به همون نسبت شرایط انتخاب سخت میشه ... :rolleyes:;):x: bad boy6420th October 2008, 03:16 PMالبته من نظر شخصی رو خدمت شما نگفتم ... :shame: و گفته ها رو بر اساس تجربه اساتید و بحث های روانشناسی مطرح اعلام کردم ... :rolleyes: بر اساس یک تجربه مهم و کلی ... هر چی سن ازدواج از یک حد عادی بالاتر بره .. به همون نسبت شرایط انتخاب سخت میشه ... :rolleyes:;):x: ولي عوضش انتخابي كه مي كنه با منطق بيشتري همراه است نه احساسي و زود گذر :shame: sina.h22nd October 2008, 01:28 AMولي عوضش انتخابي كه مي كنه با منطق بيشتري همراه است نه احساسي و زود گذر :shame: درسته که منظق خیلی مهمه ، اما زندگی ای که خالی از عشق باشه و بر اساس محاسبات منطقی بنا گذاشته بشه ، بیشتر مثل حل معادلات ریاضی می مونه تا زندگی . نمی دونم کجا سن نرمال ازدواج رو 35 در نظر می گیرن ، ولی به نظر من نمی شه تمام اشخاص رو در یک سطح قرار داد . روحیه و رفتار افراد متفاوته . شرایط هر شخص با فرد دیگر فرق می کنه . نمیشه یه قانون کلی گذاشت . tara.f22nd October 2008, 12:24 PMمن فکر می کنم آدم های احساسی بهتر می تونن همسر آیندشون رو انتخاب کنند. ولی آدم هایی مثل من که همیشه عقل و منطقشون نسبت به احساسشون غلبه داره نمی تونند راحت انتخاب کنند. چون همیشه سبک سنگین می کنند.به خاطر همین همیشه می ترسن که نکنه این ویژگی که من می خواستم رو این فرد نداشته باشه. ولی آدم های احساسی همیشه همه چیز رو راحت می گیرند البته آدم اول باید با عقل شروع کنه بعد با احساس ادامه بده. راستش من هم خیلی از ازدواج و انتخاب همسر می ترسم. چون آدم بیشتر از اون که بخواد با خانوادش زندگی کنه می خواد با اون فردی که انتخاب می کنه زندگی کنه. به نظر من کسانی می تونند ما رو تو این موضوع راهنمایی کنند که تجربه ازدواج داشته باشند نه مجردها یی که تجربه انتخاب نداشتند. YAGHOT SEFID23rd October 2008, 08:28 AMمن فکر می کنم آدم های احساسی بهتر می تونن همسر آیندشون رو انتخاب کنند. ولی آدم هایی مثل من که همیشه عقل و منطقشون نسبت به احساسشون غلبه داره نمی تونند راحت انتخاب کنند. چون همیشه سبک سنگین می کنند.به خاطر همین همیشه می ترسن که نکنه این ویژگی که من می خواستم رو این فرد نداشته باشه. ولی آدم های احساسی همیشه همه چیز رو راحت می گیرند البته آدم اول باید با عقل شروع کنه بعد با احساس ادامه بده. راستش من هم خیلی از ازدواج و انتخاب همسر می ترسم. چون آدم بیشتر از اون که بخواد با خانوادش زندگی کنه می خواد با اون فردی که انتخاب می کنه زندگی کنه. به نظر من کسانی می تونند ما رو تو این موضوع راهنمایی کنند که تجربه ازدواج داشته باشند نه مجردها یی که تجربه انتخاب نداشتند. بله شما درست و منطقی بیان کردین ... :rolleyes: ولی در مورد ازدواج و انتخاب هر دو مقوله عقل و احساس رو با هم می طلبه ... در مرحله انتخاب بیشتر عقل و منطق و در ادامه مسیر زندگی عشق و احساس پاک .... ;):x: اگر بتونیم هر دو رو با هم و در کنار هم قرار بدیم مسلما زندگی زیبا و بدور از ترس و هراسی رو تجربه میکنیم ... جهت اطلاع من حدود 10 سالی هست ازدواج کردم و از انتخابم بسیار راضی و خشنودم ... ;):x::x: moosie23rd October 2008, 01:26 PMبله شما درست و منطقی بیان کردین ... :rolleyes: ولی در مورد ازدواج و انتخاب هر دو مقوله عقل و احساس رو با هم می طلبه ... در مرحله انتخاب بیشتر عقل و منطق و در ادامه مسیر زندگی عشق و احساس پاک .... ;):x: اگر بتونیم هر دو رو با هم و در کنار هم قرار بدیم مسلما زندگی زیبا و بدور از ترس و هراسی رو تجربه میکنیم ... جهت اطلاع من حدود 10 سالی هست ازدواج کردم و از انتخابم بسیار راضی و خشنودم ... ;):x::x: خوب مهدی جان موضوع سر همینه دیگه! 10 سال پیش رو با حالا مقاسه نکنید! اونوقت خیلی چیزا با الان فرق میکرد! الان روز به روز شرایط داره سخت تر میشه! حتی میتونم بگم ساعت به ساعت اوضاع داره بدتر میشه! چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی! شناختن آدم ها خیلی مشکل شده. هزینه ها سنگین شده، توقع ها بالا رفته، صبر و تحمل ها کم شده،قناعت رو به گدایی تشبیه میکنن،ملاک های خوب بودن آدم 180 درجه عوض شده! و هزاران مشکل دیگه! خو ش بحال شما که 10 سال پیش ازدواج کردی! وگرنه اگر به سن ما بودید و تو این شرایط میخواستید ازدواج کنید چه بسا از مخالفان سر سخت ازدواج بودید! YAGHOT SEFID23rd October 2008, 01:57 PMخوب مهدی جان موضوع سر همینه دیگه! 10 سال پیش رو با حالا مقاسه نکنید! اونوقت خیلی چیزا با الان فرق میکرد! الان روز به روز شرایط داره سخت تر میشه! حتی میتونم بگم ساعت به ساعت اوضاع داره بدتر میشه! چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی! شناختن آدم ها خیلی مشکل شده. هزینه ها سنگین شده، توقع ها بالا رفته، صبر و تحمل ها کم شده،قناعت رو به گدایی تشبیه میکنن،ملاک های خوب بودن آدم 180 درجه عوض شده! و هزاران مشکل دیگه! خو ش بحال شما که 10 سال پیش ازدواج کردی! وگرنه اگر به سن ما بودید و تو این شرایط میخواستید ازدواج کنید چه بسا از مخالفان سر سخت ازدواج بودید! البته اونچه شما بیان کردی از مشکلات برادر خوبم درسته :rolleyes: ولی انسان جوری ساخته شده که با هر شرایط نا متعارفی قابل تغییره ... یعنی حالا که مشکلات زیاد تر و انتخاب ها سخت شده ... میشه باز هم ملاک ها و مورد های خوب هم پیدا کرد ... بستگی داره دیدمون نسبت به امر ازدواج چی باشه ... آیا قصد لذت و تفریج گذرا رو داریم ... !!! :shame: آیا به خاطر فشار دیگران و خانواده دنبال این کاریم ... !! :shame: و آیا به خاطر امر خدا و حفظ دین و ایمان خودمون این چنین نیتی داریم ... :x: در کل اینکه باید هدف و نیت ازدواج برامون مشخص بشه بقیه موارد با مدارا و کمک و مساعدت دیگران و بزرگتر ها قابل حل شدنه ... :rolleyes:;) alexandr23rd October 2008, 02:49 PMتنها باش لذت دونيا رو ببر متاهل باش كل عمرتو صرف دعوا و قهر و اشتي كن negin jojo26th October 2008, 12:41 AMمن از احتمال اشتباه بودن انتخابم ميترسم!!! و چون خيلي آدم احساساتي هستم اصلا طاقت شكستن و له شدن احساس و غرورم رو ندارم!!! البته حوشبختانه اصلا تو خانواده و فاميل نزديكمون سابقه شكست ازدواج رو نداشتيم ولي خوب با اين اوضاع جامعه امروز ما كه نميشه يه راحتي به كسي اعتماد كرد واقعا يه ازدواج خوب و دست سخته!!! YAGHOT SEFID26th October 2008, 08:07 AMمن از احتمال اشتباه بودن انتخابم ميترسم!!! و چون خيلي آدم احساساتي هستم اصلا طاقت شكستن و له شدن احساس و غرورم رو ندارم!!! البته حوشبختانه اصلا تو خانواده و فاميل نزديكمون سابقه شكست ازدواج رو نداشتيم ولي خوب با اين اوضاع جامعه امروز ما كه نميشه يه راحتي به كسي اعتماد كرد واقعا يه ازدواج خوب و دست سخته!!! خب دوست عزیز ... مسلما اگه شما ملاک های انتخاب رو دقیق مراعات کنید تا اندازه زیادی یک ازدواج موفق و خوب خواهید داشت ... از جمله دین و ایمان و عقیده خانواده خوب و متین اخلاق خوش و خوش برخوردی شخص مورد نظر .... nalan26th October 2008, 08:54 AMدرسته که منظق خیلی مهمه ، اما زندگی ای که خالی از عشق باشه و بر اساس محاسبات منطقی بنا گذاشته بشه ، بیشتر مثل حل معادلات ریاضی می مونه تا زندگی . نمی دونم کجا سن نرمال ازدواج رو 35 در نظر می گیرن ، ولی به نظر من نمی شه تمام اشخاص رو در یک سطح قرار داد . روحیه و رفتار افراد متفاوته . شرایط هر شخص با فرد دیگر فرق می کنه . نمیشه یه قانون کلی گذاشت . من باسینا موافقم اصلا شروع زندگی باید با عشق باشه عشق با قدرتی که داره میتونه همه چیزو به موقع حل کنه حتی اولین ثمره عشق گذشته با گذشت نصف مشکلات حل میشه 50 درصد بقیه مسائل زندگی هم بوسیله منطق حل میشه که وقتی دو نفر عاشق هم باشند برای حفظ زندگیشون مجبورن که مطقی باشن. سن ازدواج مهم نیست به نظر من هر وقت عاشق شدید ازدواج کنید نذارید کسی شمارو به این امر مجبور کنه ............ connect26th October 2008, 09:01 AMالبته الآنه مردم بر اثر چيزهائي كه در اين سالها ديدن، كم كم دارن از دين و ايمان زده ميشن! و كمتر كسي بخاطر اعتقاداتش ازدواج ميكنه، در مراسم عروسي هم كمتر كسي را در نمازخانه مي‌بيني! بعضي عروسيها حتي در نزديكي شبهاي شهادت ائمه معصومين اتفاق ميافته! جوانهاي مسلمون را مي‌بيني كه صليب به گردنشون انداختند و اين وسيله اي شده تا بهتر بتونن دوست جنس مخالف پيداكنند!:-< همش چشم و هم چشميه! اوني هم كه ازدواج ميكنه ميدونه كه در آينده ممكنه بر اثر مشكلات زنش را طلاق بده! اين يه حقيقته! نه اينكه بخوام بحث سياسي باز كنم! negin jojo28th October 2008, 12:01 PMخب دوست عزیز ... مسلما اگه شما ملاک های انتخاب رو دقیق مراعات کنید تا اندازه زیادی یک ازدواج موفق و خوب خواهید داشت ... از جمله دین و ایمان و عقیده خانواده خوب و متین اخلاق خوش و خوش برخوردی شخص مورد نظر .... خوب قبول كنين كه با اين شرايط جامعه واقعا سخته!!! تازه چه بسا افرادي كه روزهاي اول خودشون رو خوب جلوه ميدن و تو زندگي مشترك شخصيت واقعيشون معلوم ميشه از اين جور موارد زياد ديدم!!! اين تحقيق كردنم همش الكيه!!! همشون دروغ ميگن از هر كي بپرسي!!! moosie29th October 2008, 03:16 PMخوب قبول كنين كه با اين شرايط جامعه واقعا سخته!!! تازه چه بسا افرادي كه روزهاي اول خودشون رو خوب جلوه ميدن و تو زندگي مشترك شخصيت واقعيشون معلوم ميشه از اين جور موارد زياد ديدم!!! اين تحقيق كردنم همش الكيه!!! همشون دروغ ميگن از هر كي بپرسي!!! سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1047]
-
گوناگون
پربازدیدترینها