واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در دفترخانه شماره 13، صرفا از این دو اتفاق تلخ و شیرین برای بیان قصه و تعریف یك داستان جذاب استفاده نمیشود بلكه آنچه بیش از قصه مهم بوده و اصلا قصه و داستان در خدمت آن است آشنایی... نمایش در خدمت آموزشاگر یكی از كاركردهای مهم رسانه را آگاهی بخشی و انتقال اطلاعات و مهارتهای زندگی و بهطور كلی آموزش بدانیم چنانچه در علوم ارتباطات بر این ویژگی تاكید شده است آن وقت میتوان در ذیل این معنا و كارآمدی، مجموعههای نمایشی را تقسیمبندی كرد. بدیهی است اولین ویژگی كه برای سریالهای تلویزیونی تعریف و تصویر میشود، وجوه سرگرمكنندگی آن است و اساسا مخاطبان نیز به منظور رفع این نیاز و به اصطلاح پركردن اوقات فراغت پای تماشای این مجموعهها مینشینند. البته برخی اهداف آموزشی نیز در پس این سرگرمی به مخاطبان منتقل میشود و اینكه یك سریال باید پیام داشته باشد، برآمده از همین توقع و تصور از سریالسازی است. اما مجموعه سریالهایی مثل «دفترخانه شماره 13» مستقیم و ارادی به منظور آموزش و آشنایی مخاطبان با مهارتهای زندگی ساخته شده و سویه آموزشی آن بر وجوه سرگرمیاش میچربد. اگر به تیتراژ پایانی این مجموعه دقت كرده باشید، نام قوه قضاییه و سازمان ثبتاحوال را به عنوان بانیان و تهیهكنندگان اصلی مجموعه خواهید دید و در واقع این سریال به سفارش و حمایت آنها ساخته شده تا درباره مسائل حقوقی خانواده بویژه در زمینه ازدواج و طلاق، اطلاعات لازم به مخاطبان ارائه شود، از اینرو قرار نیست در اینجا با یك سریال ناب داستانی روبهرو باشیم تا مثلا بخواهیم ساختار دراماتیكی آن را بررسی كنیم. این سریالها دارای چند ویژگی مشترك هستند كه نمونههای آن را در كارهای محمد رحمانیان مثل «نیمكت» یا «توی گوش سالمم زمزمه كن» دیده بودیم. مجموعههای كوتاه و مینیمالیستی كه ساختار اپیزودیك دارند، اغلب تك لوكیشنی بوده و مكانی ثابت با چند بازیگر ثابت و متغیر دارند كه به شكل افتخاری در هر یك از قسمتهای آن بازی میكنند. ضمن اینكه فضای كار، جنس بازیها و نوع روایت قصهها در این مجموعهها تئاتری است و اگر بهتر بخواهیم آن را توضیح دهیم اینكه این مجموعهها بیش از آنكه به شكل سریالهای متداول صورتبندی شوند، شمایلی تلهتئاتری با تمام مختصاتش دارند.وحید حسینی در دفترخانه شماره 13 سراغ یكی از مهمترین مسائل مبتلابه جامعه رفته و نهاد خانواده را در كانون روایت خود قرار داده است. در این دفترخانه چنانكه از نامش هم میتوان حدس زد، با قصه ازدواج و طلاق در جامعه امروزی مواجه هستیم كه اگرچه یكی از عناصر موتیفوار غالب سریالهای ماست اما در اینجا به شكل تخصصی و از منظر حقوقی مورد توجه قرار گرفته و كارگردان با ارجاع به پروندههای واقعی در قوه قضاییه، تصویری رئالیستی از قصههای خود روایت میكند كه به دلیل جذابیت سوژه برای مخاطب ایرانی میتواند بیننده زیادی هم داشته باشد. اساسا ازدواج و طلاق، جدا از اینكه یك واقعیت پررنگ در حوزه اجتماعی و خانوادگی است ازحیث نمایشی نیز واجد قابلیتهای دراماتیكی است كه هم سویه رمانتیك ماجرا و هم وجوه تراژدیك یك اتفاق را در ذات خود دارد و همچنین دارای ظرفیتی بالا برای تبدیل شدن به یك ساختار دراماتیكی است. در دفترخانه شماره 13، صرفا از این دو اتفاق تلخ و شیرین برای بیان قصه و تعریف یك داستان جذاب استفاده نمیشود بلكه آنچه بیش از قصه مهم بوده و اصلا قصه و داستان در خدمت آن است آشنایی مخاطبان بویژه زوجهای جوان با حق و حقوق خانوادگی و مسائل و لوازم آن است. در واقع برای تفهیم و آموزش نظام حقوقی خانواده و مفاد و مواد آن از قصه و ساختار روایی بصری استفاده شده تا با استفاده بهینه از قدرت نمایش، این مسائل آموزشی نیز به مخاطبان منتقل شود. از این حیث شاید بتواند بر اهمیت بیشتر وجوه نمایشی سریال تاكید كرد، چرا كه اگر قصه بدرستی تعریف نشود و پیام، قربانی فرم و صورت شود، نمیتواند حتی به تاثیرات آموزشی این سریال هم دل بست. البته این گونه سریالها به دلیل كوتاهی و ساختار اپیزودیكی خود همواره با این خطر مواجهاند كه نتوانند قصه خود را بدرستی بیان كنند یا شخصیتهای داستانی آنها بدرستی پردازش نشود و رفت و آمد مدام بازیگران مختلف در عین ایجاد تنوع و ایجاد كنجكاوی برای مخاطب، بدون تعلیق و جاذبههای نمایشی لازم برای پیگیری مدام مخاطب باشد. مسالهای مثل ازدواج و طلاق یك تجربه انسانی پیچیده و دشوار است كه در قالب داستانك و داستانهای كوتاه با زمان محدود نمیتواند از آن حرف زد و موقعیت واقعی آن را به تصویر كشید، بههمین دلیل شاهد یك نوع شعارزدگی و پیامزدگی در این مجموعه هستیم. فضای ثابت و لوكیشن محدود آن نیز ممكن است مخاطب را خسته كند یا مجال بازیگری و نمایشی شدن آن اتفاق را از سریال بگیرد، از اینرو لذا شاهد خواهیم بود كه در بین مجموعه عناصر درام، دیالوگپردازی برجستهتر از بقیه شده و گاهی تا مرز كاریكاتوری شدن درام و آدمهای قصه پیش میرود، قصه داشتن اتفاقا در این ساختارهای نمایشی مینیمالیستی اهمیت بیشتری دارد، چرا كه نبود آن این سریالها را به یك مستند اجتماعی تبدیل میكند كه در آن انواع اطلاعات حقوقی و عمومی به مخاطبان منتقل میشود. واقعیت این است كه نفس ساخت چنین مجموعههایی در كنار سریالهای بلند و داستانی یك ضرورت رسانهای ـ فرهنگی است. در دفترخانه شماره 13، علاوه بر آموزش و انتقال دانش درباره حقوق خانواده، بر قانونی بودن رفتار و منش انسانی و خانوادگی و مناسبات عاطفی و زناشویی هم تاكید میشود و شفیعی (محمد عمرانی) با مراجعه دائم به كتاب قانون و استفاده از ابزار و لوازم قانونی بر این امر تاكید میكند. شاید مهمترین پیام حقوقی و انسانی این سریال را بتوان همین قانونگرایی و عمل به آن دانست كه محصول این كار، گرهگشایی از مشكلات و مناسبات گرهخورده آدمهاست، همچون تابلویی كه به دیوار اتاق این سردفتر نصب است و كلید و قفلهای باز شده بر آن آویزان. این تابلو، سخن اصلی سریال را نشانهشناسی كرده است اینطور كه بازشدن گره كار و گرهگشایی از كلاف سردرگم زندگی، داشتن مهارت و دانش كافی و عمل به قانون است و لازمه این رفتار نیز آشنایی با قانون و حق و حقوق انسانی است. از همین روست كه در دفترخانه شماره 13، نمایش در خدمت آموزش قرار میگیرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1841]