واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: کوفیان پس از مدتی باز خدعه کردند و کار به مجادله کشید و اینبار فرصت قصاص برای مختار فراهم شد و اسیران را از جلو مختار عبور میدادند و او میگفت... مختار ثقفی از مردم طائف (مدینه) بود. آنطور که از مستندات تاریخی بدست می آید در زمان واقعه کربلا مختار در زندان بود و امکان حضور در کربلا را نداشت.در آن هنگام که بازماندگان شهداى کربلا را همراه سرهاى بریده ى شهیدان به کوفه آوردند و به مجلس عبید الله بن زیاد وارد نمودند، ابن زیاد دستور داد تا مختار را کشان کشان با وضع توهین آمیز به مجلس ابن زیاد آوردند. هنگامى که مختار وارد مجلس شد، دریافت که امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسیده بنابراین با کمال شجاعت بر سر ابن زیاد فریاد کشید که: «اى حرامزاده! به زودى دمار از روزگار شما درآورم».ابن زیاد خشمگین شد و به قتل او فرمان داد. اما حاضران گفتند: کشتن مختار موجب بروز فتنه عظیم مى گردد و مختار با وساطت عبداله بنعمراز قتل رست.درسال 66ق/685م مختار ثقفی به خونخواهی شهدای کربلا مقدمات قیام بر ضد امویان را تدارک میدید. مختار و ابراهیم مالک اشتر توافق کردند که در نیمۀ ربیعالاول 66ق/اکتبر 685م در کوفه خروج کنند، اما چون در تاریخ مذکور مقدمات آماده نشد، آغاز قیام را به پنجشنبه پس از نیمۀ همان ماه موکول کردند در این میان رفت و آمد پیدرپی ابراهیم به نزد مختار، سبب بدگمانی عبداللـهبن مطیع شد که از سوی عبداللـه بن زبیر بر کوفه امارت داشت و چون از نقشۀ قیام آگاه شد، از ایاسبن مضارب رئیس شرطۀ کوفه خواست که مراقب اوضاع باشد و خود، کسانی را در نقاط حسّاس شهر بر گماشت. ابراهیم روز چهارشنبه، یک روز پیش از موعد مقرر، با جمع کثیری از یاران خویش به سوی خانۀ مختار میرفت که با ممانعت ایاسبن مضارب رو به رو شد. ابراهیم در نزاعی که در گرفت، ایاس را به قتل رساند و اندکی بعد قیام آغاز شد.سر بریده ایاس بن مضارب بر در خانه مختار افتاده است و این اولین سر جماعت یزیدیان بود که از پیکر ناپاکش جدا گردید و عَلَم قصاص را به اهتزاز درآورد و آغاز فتح را وعده داد. در جنگهایی که میان ابراهیم و مختار ثقفی و طرفداران آنان در کوفه از یک سو، و ابنمطیع و راشدبن ایاس از سوی دیگر، درگرفت، راشد کشته شد و ابنمطیع به قصر عقب نشست و در محاصرۀ ابراهیم افتاد. وی چند روز بعد گریخت و یارانش به مختار پیوستند.و سرانجام قصر کوفه به تصرف مختار و یارانش درآمد و عبداله بن مطیع امان خواست. مختار در نهان یکصد هزار درم برای ابن مطیع فرستاد تا مایه گریز از کوفه کند و این بدان بابت بود که از گذشته با او دوستی داشت. آنگاه مختار به منبر رفت و مردم را به بیعت طلبید و گفت: قسم به خداوند که از پس بیعت علی بن ابیطالب (ع) و خاندان علی(ع) بیعتی هدایتآمیزتر از این نکردهاید، و مردمان از پی هم آمدند و با او بیعت کردند.در هر حال پس از این جنگ، مختار در کوفه مستقر شد و کوشید تا با تسلط با سایر شهرهای عراق به مبارزه با امویان و قاتلان حسینبن علی بپردازد. وقتی مختار امارت موصل را به ابراهیمبن مالک اشتر داد و او را به جنگ با عبیداللـهبن زیاد که از سوی عبدالملک مروان رو به سوی عراق نهاده بود، روان کرد، برخی از کوفیان که گویا مختار را کاهن میپنداشتند، بر او شوریدند. مختار بلافاصله کس در پی ابراهیم فرستاد پس ابراهیم به سرعت از مداین بازگشت و به همراه مختار، طی سلسله جنگهایی در جَبّانه السّبیع و نقاط دیگری از کوفه، شورش را در هم کوبید.مختار نه هزار هزار از بیتالمال کوفه به دست آورد و مابین یاران تقسیم نمود و به همه وعده خوبی داد تا کارش سامان گرفت و عمالی بر ولایت بگمارد. چون کار مختار بالا گرفت عزم قصاص قاتلان حسین بن علی(ع) نمود. در این زمان شام در تسلط مروان حکم بود و عراق را عبیداله بن زیاد و بلادی نیز در قلمرو عبداله بن زبیر محسوب میشد. کوفیان پس از مدتی باز خدعه کردند و کار به مجادله کشید و اینبار فرصت قصاص برای مختار فراهم شد و اسیران را از جلو مختار عبور میدادند و او میگفت: «هر کس از آنها موقع کشته شدنِ حسین حضور داشته به من بگویید و این چنین کردند تا هشتاد و چهار کس را نزد مختار آوردند و او گردن آنها بزد و آنگاه مختار غلامی به سوی شمربن ذیالجوشن فرستاد که: اللهاکبر! شمر بر اسبی لاغر از کوفه میگریخت که زربی غلام مختار بر اسب تندرو بر او رسید و آن نابکار او را بکشت و خبر به مختار رسید و گروهی از یاران او بر شمر یورش آوردند و او را فرصت برداشتن سلاح نداده کشتند! و مختار همچنان به کشتن قاتلان حسین ادامه میداد و هر کس اهانتی کرده بود یا سهمی در فاجعه عاشورا داشت به هلاکت رسانید و از جمله خولی را بکشت و کشته او را در آتش انداخت و خاکسترش را بر باد داد. آنگاه مختار عزم عمر بن سعد بن ابی وقاص کرد و ابوعمره را برای آوردنش فرستاد و ابوعمره در او آویخت و با شمشیرش بکشت و سر او را در دامن قبای خویش به نزد مختار آورد. چون سر عمر بن سعد را پیش مختار نهادند روی به حفص بن عمر پسر عمر بن سعد کرد و گفت این سر را میشناسی؟ او انالله گفت و پس از آن به دست مختار کشته شد. و سر او را پهلوی سر پدرش نهادند و مختار گفت: «این به جای حسین و این یکی به جای علیبنحسین(ع) اما همسنگی نیست.»مختار همچنان قصاص خون ثاراله میکند و معتقد است اگر سه چهارم قریشیان را به جای حسین بکشم معادل یک انگشت او نخواهد بود و الحق اینچنین است. پس از این واقعه ابراهیم با مردانی که شمارشان را از 000‘8 تا 000‘20 تن گفتهاند از کوفه به قصد جنگ با ابن زیاد خارج شد.در 10 محرم بر کرانۀ رود خازر نزدیک زاب و به فاصلۀ 5 فرسخی موصل میان دو سپاه جنگ درگرفت.در آغاز جنگ جناح چپ ابراهیم دچار شکست شد و شاید همین امر سبب شد که در کوفه خبر قتل ابناشتر شایع شود و مختار کوفه را رها سازد ؛ ولی یاران ابراهیم سپاه ابن زیاد را عقب رانده و شکست سختی بر آن وارد آوردند. ابراهیم در این جنگ به دست خویش عبیداللـهبن زیاد را کشت و سرهاى بریده ابن زیاد و سران دشمن را براى مختار فرستاد. مختار سر بریده ابن زیاد را به مدینه نزد حضرت علی بن الحسین (ع) و محمد حنفیه فرستاد و گفته اند امام علی بن الحسین (ع) مختار را به خاطر خون خواهی امام حسین (ع) رحمت فرستاد. در همین موقع کار عبدالله بن زیبر در مکه بالا گرفت، مصعب برادرش را به جنگ مختار فرستاد و مصعب با لشکری گران به کوفه حرکت کرد. ابراهیم همچنان در موصل بود که مصعببن زبیر به تحریک شورشیان کوفه به کوفه تاخت و در جنگ با مختار، او را به شهادت رساند. سپس از ابراهیم خواست که به اطاعت از عبداللـهبن زبیر گردن نهد. وابراهیم به دعوت مصعب پاسخ مثبت داد. گویا ابراهیم از آن پس در مقر حکومت خویش باقی ماند تا آنکه عبدالملکبن مروان به عراق تاخت. مصعببن زبیر به مقابله برخاست و ابراهیم را به سرداری سپاه خویش برگماشت و به جُمَیْری نزدیک اَوانا رفت. عبدالملکبن مروان که در پی تطمیع امرای کوفه و بصره بود، نامهای به ابراهیم نوشت و حکومت عراقین، و به قولی اقطاع سرزمینهای اطراف فرات را به او وعده داد، ولی ابراهیم نه تنها آن نامه را به نزد مصعب برد و از پذیرش دعوت عبدالملک خودداری کرد، و کوشید تا مصعب را به توقیف یا تبعید آنان به مکه وادارد، اما مصعب نپذیرفت و به سوی عبدالملک به راه افتاد و در دیرالجاثلیق در مسکِن اردو زد. در جنگی که میان ابراهیمبن اشتر و محمدبن مروان، یک روز پیش از جنگ اصلی میان عبدالملک و مصعب درگرفت، ابن اشتر بهرغم ابراز شجاعت بسیارشکست خورد و به شهادت رسید.آنگاه عبیدبن میسره یکی از موالی بنی عذره که ابراهیم را به قتل رسانده بود، سرش را برگرفت و غلامان حصینبن نمیر، که در جنگ خازر به دست ابراهیم کشته شده بود، پیکر او را آتش زدند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 756]