واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در واقع پس از یک برخورد گرم در رستوران بین ژولیت و رحمان و جلسه رسمی بین نمایندگان دو کشور که ژولیت به عنوان مترجم حضور دارد، ما با رحمان همراه میشویم... اینکه فیلمهای کارنامه مازیار میری هر کدام سازی خاص خود میزنند، نمیتواند در وهله اول نقطه ضعف محسوب شود. اینکه حضور پرویز پرستویی در «کتاب قانون» یادآور کاراکتری است که در «لیلی با من است» ایفا کرده (و حتی از عکس وی برای تصویرسازی گذشته رحمان استفاده شده) هم نمیتواند دلیل کاستی فیلم باشد. شبیه بودن جنس شوخیها و طنز فیلم به آثار کمال تبریزی به خصوص «همیشه پای یک زن در میان است» با عبور از فیلتر ذهنی میری میتواند تجربه گرایی او در سبکی جدید محسوب شود. اما وقتی همه این وجوه با نگاه سیاه و سفید کلیشهیی حاکم بر فیلم تلفیق میشوند، شرایطی ایجاد میکند تا «کتاب قانون» نه تجربهیی پذیرفتنی در کارنامه میری باشد، نه در عرصه طنز. کارنامه مازیار میری با فیلمهای «قطعه ناتمام»، «به آهستگی»، «پاداش سکوت» و «کتاب قانون» واجد اوج و فرودهایی است که هر کدام ویژگیهای خاصی دارند. مهمترین نقطه اشتراک این آثار حضور یک فیلمنامه نویس مستقل در کنار کارگردان است که میتواند نگاه حرفهیی میری را برجسته کند. همکاری با کامبوزیا پرتوی، پرویز شهبازی، فرهاد توحیدی و محمد رحمانیان میتواند نقطه قوت اولیه این فیلمها باشد. در این میان پرداختن به محدودیتهای آوازخوانی زنان در «قطعه ناتمام»، به چالش کشیدن مفهوم خیانت در «به آهستگی» و اقتباس ادبی در زمینه دفاع مقدس در «پاداش سکوت» هر یک از این آثار را برجسته تر میکند. تم سفر و جست وجو برای کشف ناشناختهها هم به عنوان نخ تسبیح در سه فیلم اول قابل پیگیری است که فیلم آخر از آن بیبهره است، ضمن اینکه نخستین تجربه طنز در کارنامه میری است. «کتاب قانون» بر محور تم آشنای تغییر و تحول آدمها بر بستر عشق، دو نوع تفکر را مقابل هم قرار داده است. دیدگاه افراطی و سنت گرایانه به آموزههای دینی در مقابل خوانش متعادل از این آموزهها به گونهیی در تقابل با هم قرار گرفته اند که تضاد میان آنها خالق طنز و کمدی باشد. از آنجا که این دو نوع رویکرد در نقطه مقابل هم قرار دارند، همه تقسیم بندیهای موجود در فیلم نیز متکی بر این دیدگاه سیاه و سفید و خط کشیهای از پیش تعیین شده است. ژولیت (آمنه) تنها نماینده قطب مثبت و بقیه کاراکترها (که البته همه تیپ هستند)، نماینده دیدگاه افراط گرایانه هستند. وقتی مرزبندیها اینچنین مشخص و دور از هم است، طبعاً تاثیرپذیری آدمها از یکدیگر نیز باید زیرمجموعه یی از این نگاه باشد. به این ترتیب عجیب نیست که تحول اغراق شده مهر پایان را بر این صف کشی نابرابر بزند. اگر بر اساس همان تم تغییر و تحول بر بستر عشق به فیلم نزدیک شویم، کلیت فیلم به گونهیی طراحی شده که رفتار و کنش و واکنشهای آمنه در پایان منجر به ایجاد شکاف در تفکر افراطی شود که نماینده آن زنان خانواده رحمان و خودش هستند اما یک جرقه مهم در آغاز راه به فراموشی سپرده شده که چگونگی تاثیرپذیری ژولیت از رحمان و مسلمان شدن او است. در واقع پس از یک برخورد گرم در رستوران بین ژولیت و رحمان و جلسه رسمی بین نمایندگان دو کشور که ژولیت به عنوان مترجم حضور دارد، ما با رحمان همراه میشویم. وقتی هم که او 9 ماه بعد سودازده از عشق ژولیت برای یافتنش به لبنان بازمیگردد، به یکباره او را در کسوت زنی تازه مسلمان به نام آمنه میبینیم. در این میان چه اتفاقی افتاده که ژولیت را به آمنه تبدیل کرده است؟ اگر قرار است عشق در یک نگاه پاسخگوی این علامت سوال باشد حتی با توجه به علاقه اولیه ژولیت به زبان و فرهنگ فارسی باید زمینه چینی برای رسیدن به این نقطه انجام میشد. به این ترتیب میتوان تحول ابتدایی ژولیت و تحول انتهایی رحمان و خانواده اش را در راستای همان تقسیم بندیهای از پیش تعیین شده دانست، نه در ادامه زمینه چینیهای انجام شده و طبعاً نه یک تاثیرپذیری باورپذیر. تحولی که اگر ظریفتر پرداخته میشد چه بسا تاثیرگذاری بیشتری داشت و میتوانست در طرح چنین انتقاد زیرساختی به تفکر حاکم بر جامعه کاربردیتر باشد. در واقع کدهای مستعد برای ایجاد زمینه چینی و تاثیرپذیری بطئی شخصیتها از یکدیگر در فیلم وجود دارد اما به دلیل همان نگاه حاکم که تکلیف همه چیز در قطب بندیها مشخص شده، برجسته نشده است. نمونه بارز آن جایی است که آمنه در تلفظ نام رحمان مشکل دارد و او را رخمان صدا میکند و از طرف رحمان و خانواده اش بابت آن سرزنش میشنود. این تلفظ ناخواسته غلط، جایی میتواند کارکرد خود را پیدا کند که آمنه پس از بازگشت به لبنان مشکلش را حل کرده و وقتی رحمان دنبالش میرود، میتواند نام او را درست تلفظ کند. واقعیت این است که تاثیرپذیری آمنه از اطرافیانش به اندازه حذف همین یک نقطه، باورپذیرتر و پذیرفتنیتر از تحول اغراق شده رحمان و خانواده اش از آمنه است. اینکه فیلمهای کارنامه مازیار میری هر کدام سازی خاص میزنند، اینکه پرستویی در «کتاب قانون» یادآور کاراکتر «لیلی با من است» است، اینکه شوخیها و طنز فیلم به خصوص شبیه «همیشه پای یک زن در میان است» شده و... نمیتواند نقطه ضعف فیلم محسوب شود. اشکال جایی است که نمیتوان ردپای میری و زاویه خاص نگاه او را بعد از سه فیلم در «کتاب قانون» دنبال کرد چرا که دیدگاه وی در فیلم ناپیدا است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 410]