تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):برای انسان عیب نیست که حقش تاخیر افتد، عیب آن است که چیزی را که حقش نیست بگیرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827587999




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

راه نفسم بستهشد از آه جگر تاب


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راه نفسم بستهشد از آه جگر تاب
راه نفسم بستهشد از آه جگر تابشاعر : خاقاني کو هم نفسي تا نفسي رانم ازين بابراه نفسم بستهشد از آه جگر تابدر روزن من هم نرود صورت مهتاباز هم نفسان نيست مرا روزي ازيراکبي‌دست شناور نتوان رست ز غرقاببي هم نفسي خوش نتوان زيست به گيتيدر گوهر آدم بود اين گوهر ناياباميد وفا دارم و هيهات که امروزجز سايه کسي همره من نيست ز اصحابجز ناله کسي همدم من نيست ز مردمآري نرود گرگ گزيده ز پي آبآزرده‌ي چرخم نکنم آرزوي کسسرگشته ازين بخت سبک‌پاي گران خوابامروز منم روز فر رفته و شب نيزلرزنده و نالنده‌تر از تير به پرتابنالنده و دل مرده تر از مرغ به شبگيرتنگ است دلم چون دهن کوزه‌ي سيمابگرم است دمم چون نفس کوره‌ي آهنکان قطره‌ي تلخ است که شد لل خوشاببا اين همه اميد به بهبود توان داشتزان حصرم خام است چنين پخته مي‌نابراحت ز عنا زايد و شک ني که به نسبتاز بخشش چاه است همه ريزش دولاباز داده‌ي دهر است همه زاده‌ي سلوتاز مهر خليفه که نويسد زر قلاباي مرد سلامت چه شناسد روش دهروز نائبه نالم که فرو برد به من ناباز حادثه سوزم که برآورد ز من دودخسته به گه خرط و شکسته گه طبطابسرگشته چه گويم که سر و پاي ندارمگه در عرقم غرقه و گه در تبم از تاببيمارم و چون گل که نهي در دم کورهدل هست بنفشه صفت و اشک چو عنابحاجت به جوال است و جوم نيست وليکنزآن است که رد کرده‌ي احرارم و احبابچون زال به طفلي شده‌ام پير ز احداثسيمرغ غم زال خورد گر نخورد بابخرسندي من دل دهدم گر ندهد خلقعزلت به درم کوفت که فقر آمد دريابهمت به سرم گفت که جاه آمد مپذيرزان ني که ازو نيشه کني نايد جلابزان دل که در او جاه بود نايد تسليممنگر مه نخشب چو بود ماه جهان تابمگزين در دونان چو بود صدر قناعتخورشيد به سرطان و تو را پوشش سنجابايام به نقصان و تو را کوشش بيشيکي پرورش پيل بود جانب سقلابکي فربهي عيش دهد آخور ايامسکه ننهد بر درم ماهي ضرابتکيه نکند بر کرم دهر خردمندخود ريخته گردد تو مکش دهره و مشتابدهرا چه کشي دهره به خون ريختن منخود کشته شود ماهي بي‌حربه‌ي قصابقصاب چه آري ز پي کشتن ماهيبرتافتني نيست مشو تافته برتابهان اي دل خاقاني اگرچه ستم دهرلفظي که قضا راند چه سلب، چه ايجابنقدي که قدر بخشد چه قلب، چه رايجدل طاق کن از هستي و بر طاق نه اسبابخط بر خط عالم کش و در خط مشو از کسکف بر سر بحر آيد پيدا نه به پايابجاهل نرسد در سخن ژرف تو آريتعليق رسن باز نيايد ز رسن تابتحقيق سخن گوي نخيزد ز سخن دزدکو آنکه هنر بخش بهين بود به آدابکو آنکه سخندان مهين بود به حکمتکو کافي دين واسطه‌ي گوهر انسابکو صدر افاضل شرف گوهر آدمعم نه که پدر بود و خداوند به هر بابکو آنکه ولي نعمت من بود و عم منآن صدر من و مصدر مستقبل اعقابآن فخر من و مفتخر ماضي اسلافآن فاتحه‌ي طبع مرا فاتح ابوابآن خاتمه‌ي کار مرا خاتم دولتآري ز دماغ است همه قوت اعصابدر دولت عم بود مرا مادت طبعمزو حکمت نازنده و او منهي البابزو ديو گريزنده و او داعي انصافهم عمر خيامي و هم عمر خطابزآن عقل بدو گفته که اي عمر عثمانداده لقبش در دو هنر واضح القابادريس قضا بينش و عيساي شفا بخشوز قوس قزح زيجش وز ماه سطرلاباز نعش هدي تختش و از تير فلک ميلآن طفل دبستان من آن مردک کذابدانم که دگرباره گهر دزدد ازين عقدزآن تا نشناسند بگرداند جلبابهندو بچه‌اي سازد ازين ترک ضميرمبگسست طناب سخن از غايت اطنابچون خيمه‌ي ابيات چهل پنج شد از نظم





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 509]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن